منافع آمریکا قربانی جیب ترامپ

گاردین: در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ، اوباش‌گری جای دیپلماسی را گرفته است. ترامپ جیب‌هایش را از پول دولت‌های خارجی پر می‌کند که برای ماندن در هتل‌هایش به شدت مایل هستند پول خرج کنند. حتماً لازم نیست یک متخصص باشید تا خطری را که برای دموکراسی از جانب رئیس‌جمهوری ایجاد شده که به دنبال منافع شخصی از جانب دولت‌های خارجی است یا آن را دریافت کرده است، رفتار او با کُردها را ببینید.

 

بدعهدی و خیانت آمریکا عجیب نیست

نیویورک‌تایمز: موافقت حیرت‌‌آور ترامپ با هجوم ترکیه به شمال سوریه متحدان آمریکا را شوکه کرد و این حیرت فقط از خیانت آمریکا به یک شریک وفادار نشئت نمی‌گیرد؛ آنچه سبب هشدار در میان آنها شده، پیش‌بینی‌ناپذیری محض او [دونالد ترامپ] است. در واقع بسیاری از متحدان آمریکا دیگر فقط نگران خروج این کشور نیستند؛ بلکه دغدغه این را دارند که این فرمانده پیش‌بینی‌ناپذیر بدون هشدار قبلی این کار را انجام دهد!

 

درس ایران به کشورهای منطقه

رأی‌الیوم: هر سه دشمن ایران یعنی رئیس‌جمهور آمریکا، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی و ولی‌عهد سعودی با بحران‌ها و مشکلات داخلی دست به گریبانند. متقابلاً سران ایران با وجود تحریم‌های آمریکا و مشکلات اقتصادی این کشور، دوره‌ای همراه با خردورزی را پشت‌سر می‌گذرانند. ایران این درس را آموخته که با ایستادگی می‌توان آمریکا را به چالش کشید و به عقب‌نشینی واداشت؛ این باید درسی برای کشورهای عرب منطقه باشد. در حال حاضر، این ایران است که آمریکا را به وحشت انداخته و واشنگتن را به عقب‌نشینی واداشته است.

 

بازدارندگی پنج گانه

بی‌بی‌سی: سیاست تقابل جنگ‌طلبانه غرب با ایران جواب نمی‌دهد، زیرا در صورت وقوع آن، سیاست دفاعی موشکی به همراه متحدان منطقه‌ای آن هزینه‌های گزافی را بر متحدان عربی، عبری و بر اقتصاد جهانی تحمیل خواهد کرد. ایران در چارچوب محور مقاومت از پنج نوع بازدارندگی برخوردار است: بازدارندگی هسته‌ای، بازدارندگی موشکی، بازدارندگی جنگ نیابتی از طریق متحدان منطقه‌ای‌اش، بازدارندگی سایبری و بازدارندگی اقتصادی از طریق اختلال در عرضه نفت.

 

نیروهای ضد صلح

الجزیره: اعلام آمریکا درباره اعزام نیروهایی به عربستان، با هدف تقویت موضع مذاکره‌ای سعودی‌ها بود؛ چرا که شرایط در میدان به نفع عربستان نیست؛ در غیر این صورت، خواستار وساطت پاکستان نمی‌شد. ایران هم در برابر اعلام پنتاگون دست‌بسته نمی‌ایستد، بلکه سعی می‌کند در میز مذاکرات حاضر نشود، تا این پیام را به سعودی‌ها برساند که وجود نیروهای آمریکایی، برای صلح مفید نخواهد بود.

 

شکست مفتضحانه آمریکا

المیادین: دریای سرخ شاهد یک حادثه بسیار مهم و خطرناک بود. انفجار نفت‌کش ایرانی نشان‌دهنده کلافگی محور محاصره ایران به سرکردگی واشنگتن است که شاهد ادامه قدرت تهران برای صادرات نفت این کشور، با وجود تحریم‌های شدید است. در ادامه، حرکت نفت‌کش‌های ایرانی در دریا‌های بین‌المللی، به معنای شکست مفتضحانه سیاست تحریم‌های واشنگتن است.

 

«مهار دوجانبه» سیاستی است که در زمان کلینتون برای کنترل قدرت ایران و عراق استفاده شد. در این برهه زمانی هر دو کنشگر مذکور رقبای استراتژیکی برای یکدیگر محسوب می‌شدند که برتری یکی از این قدرت‌ها، منافع آمریکا را که «نبود ساختار قدرت سلسله‌مراتبی با یک هژمون بومی» بود، به خطر می‌انداخت. تحولات منطقه‌ای در هزاره جدید فضا را به سویی برد که سبب افزایش قدرت منطقه‌ای ایران شد و لذا نگرانی‌های ایالات ‌متحده و بازیگران معارض منطقه‌ای به سبب این نفوذ منطقه‌ای افزایش یافت.

در سوی دیگر، تحولات اقتصادی ۱۹۹۰ و ۲۰۰۸ در عربستان و حمایت ایالات‌ متحده از این کشور موجب شد تا این کشور بتواند در حوزه زیرساختی و از جمله زیرساخت‌های نظامی سرمایه‌گذاری کرده و خود را در قامت رقیب منطقه‌ای ایران مطرح کند. در چنین فضایی به نظر می‌رسید ایالات ‌متحده بار دیگر با دو رقیب منطقه‌ای که تلاش دارند سیستم منطقه‌ای را به‌ سوی تک‌قطبی و هژمونی منطقه‌ای ببرند، روبه‌رو شده است.

اگرچه ایالات‌متحده، عربستان را همواره به مثابه یک کنشگر همسو تلقی کرده؛ اما دستیابی به قدرت برتر در منطقه و تأمین امنیت از طریق بازیگران بومی بار دیگر نگرانی واشنگتن را در پی داشته است. مجموع این شرایط سیاست‌های ایالات‌ متحده را به سمت و سویی سوق داده که به نظر می‌رسد به دنبال تجربه مجدد سیاست مهار دوجانبه است. برای اثبات این فرضیه می‌توان سیگنال‌هایی ضعیف یا قوی مبنی بر نیت آمریکا برای بازگشت به سیاست مهار دوجانبه دریافت کرد؛ حمایت نکردن مؤثر ایالات‌ متحده در حمله به آرامکو و تمایل نداشتن به پایان بحران از این نشانه‌هاست. در این زمینه می‌توان چند مورد را به‌ عنوان شاهد بحث ارائه کرد:

نخست؛ جمهوری اسلامی روند صعودی افزایش قدرت منطقه‌ای را می‌پیماید که از شبه‌جزیره عربی تا شامات را دربر می‌گیرد. از سوی دیگر، عربستان سعودی با بن سلمان به دنبال توسعه‌طلبی منطقه‌ای بوده است. اگرچه ماهیت و اهداف هر دو کشور بسیار متفاوت بوده؛ اما ایالات‌متحده به‌صورت کلی با بلندپروازی کشورهای منطقه‌ای رابطه مناسبی برقرار نمی‌کند.

دوم؛ امنیت رژیم صهیونیستی و تضمین بقای آن در چارچوب منافع حساس ایالات‌متحده قرار دارد. بنابراین، حتی اگر فرض کنیم عربستان هم بتواند به جایگاه هژمونیک منطقه‌ای دست یابد، آن‌گاه تهدیدی که از موضع قدرت برای رژیم‌ صهیونیستی خواهد داشت، جدی است؛ اگرچه اکنون به سبب دشمن مشترک به هم نزدیک شده‌اند.

سوم؛ در فضایی که سوریه و عراق دچار بحران داخلی شده‌اند و عربستان و ایران نیز در سیاست‌های متقابل بحران‌سازی را تجربه می‌کنند، باقی نگه داشتن این دو قدرت در درگیری با یکدیگر هم می‌تواند همچنان منطقه را به حضور نیروهای تأمین‌کننده امنیت فرامنطقه‌ای وابسته کند و هم درگیری دو کشور اسلامی منطقه امنی برای رژیم صهیونیستی ایجاد کند.

در نهایت اینکه با فرسوده شدن عربستان و جمهوری اسلامی در شرایط فقدان بازیگر دیگری که ظرفیت ایجاد ساختار تک‌قطبی منطقه‌ای را داشته باشد، ایالات متحده می‌تواند هم از نظر اقتصادی در قالب فروش امنیت به عربستان و هم در قالب زنده نگه داشتن تهدید علیه این کشور از سوی آمریکا، منافع این کشور را حفظ کند. مجموع این شرایط ایالات‌متحده را قانع می‌کند که بهترین سیاست را مهار دوجانبه بداند.

سجاد محسنی