کد خبر: ۳۳۹۸۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۳
صدای انقلاب شماره 431
یک بار دیگر پرده موکب را کنار زدم. خودش بود. داشت کفشهای درهم ریخته جلوی موکب را مرتب میکرد. چیزی هم زیر لب میخواند و اشک میریخت. با حسی سرشار از عصبانیت، شاید هم شرمساری نگاهش کردم. دلم نمیخواست من را ببیند و بشناسد. حتما میشناخت.
کد خبر: ۳۳۹۸۶۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۶/۲۲