فصلنامه برداشت دوم - صفحه 2

برچسب ها
چكيده: نويسنده، در قسمت اول مقاله، چالش‌هاي ناشي از جهاني شدن بر ايران را مورد بررسي قرار داد و در قسمت حاضر، به بررسي چالش‌هاي بديع ديگري غير از جهاني شدن مي‌پردازد. به اعتقاد وي، در وراي جهاني شدن، جهان با چالش‌هايي نظير ثبات شرايط آب و هوايي، افزايش جمعيت، شهرنشيني، مهاجرت‌هاي غير قانوني به اروپا و آمريكاي شمالي، تغذيه جمعيت رو به انفجار جهان، بازار كار و ميزان مصرف انرژي و مسكن است كه تأثير آن‌ها كم‌تر از جهاني شدن نيست. مقاله در ادامه، تأثيرات پيشرفت فناوري‌هاي مختلف ارتباطي، زيستي و نانو تكنولوژي را بر حيات آدمي و به تبع آن امنيت ملي مورد توجه قرار داده و آثار نظريه‌هاي موج سوم و جامعه پساصنعتي را بر جوامع بررسي مي‌كند. نويسنده، معتقد است جامعه اطلاعاتي در حال ظهور، داراي پانزده شاخصه عمده است. بخش بعدي مقاله به تأثير چالش‌هاي فوق بر ايران پرداخته و در اين راستا آمار رشد جمعيت، شهرنشيني، نيروي كار، نياز به انرژي و نظاير اين‌ها را مورد توجه قرار مي‌دهد. نويسنده، نتيجه مي‌گيرد بر اساس آمار موجود، ايران به طرز فزاينده در حال قرار گرفتن در حاشيه تحولات بين‌المللي است و در سال‌هاي اخير، سهم آن از تجارت جهاني بسيار محدود شده است. نويسنده، در پايان مقاله توصيه‌هايي را به نخبگان ايران ارائه مي‌دهد تا بتوانند از اين طريق به چالش‌هاي ذكر شده در بالا پاسخ شايسته و مناسب ارائه دهند.
کد خبر: ۲۸۵۹۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۳

چكيده: نويسنده از منظر جامعه‌شناسي سياسي و با محور قرار دادن ساختار قدرت در ايران، در صدد پاسخ‌دادن به اين پرسش است كه تا چه حد ساختار قدرت در ايران به عنوان مانع يا تسهيل‌كننده توسعه سياسي عمل مي‌كند. توسعه سياسي را مي‌توان توزيع قدرت ميان نيروهاي مختلف اجتماعي فرض كرد، در حالي كه ساختار قدرت در ايران تمايل به شخصي كردن و تمركز قدرت دارد. مفروض اساسي نويسنده، اين است كه روند غالب در ايران معاصر، دست‌يابي به قدرت اقتصادي از طريق‌دست‌يابي به قدرت سياسي بوده و هست. از همين‌رو، تا زماني كه ساختار قدرت مزبور تداوم دارد، احتمال توسعه سياسي كم است. وي، ساختار قدرت مزبور تداوم دارد، احتمال توسعه سياسي كم است. وي، ساختار قدرت در ايران را با عنوان مدار بسته قدرت توصيف نموده و معتقد است: در مقابل دولت كه از اين مدار بسته قدرت حمايت مي‌كند، نيروهاي اجتماعي حاشيه‌نشين شده به واسطه مدار بسته فوق، مدار قدرت ديگري را شكل‌ مي‌دهند كه مي‌توان آن را مدار تغيير ناميد. در تعامل ميان اين دو مدار، ساختار بسته قدرت، اندك‌‌اندك كه افول پيدا مي‌كند، زيرا نتيجه حمايت از باز توليد مدار بسته قدرت، بروز و تداوم تضادهاي دروني دولت ايراني است. يعني در حالي كه دولت در كوتاه مدت نيروهاي مخالف را به حاشيه مي‌راند، به دليل افزايش جمعيت نيروهاي مختلف در طولاني مدت، مشروعيت حكومت به شدت زير سوال مي‌رود. نويسنده، ضمن بررسي نقش دوگانه نيروهاي فراملي در رابطه با ساختار قدرت در ايران، نتيجه مي‌گيرد كه در مقطع كنوني حمايت از دولت‌هاي اقتدارگرا با منافع نظام سرمايه‌داري در تعارض است و به همين دليل، نظام سرمايه‌داري مي‌تواند به عنوان شرط لازم توسعه سياسي عمل كند.
کد خبر: ۲۸۵۸۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۰

پربیننده ترین