گفتگوی تفصیلی آفتاب یزد با فاطمه هاشمی به بهانه اولین سالگرد درگذشت آیتالله
مقدمه: راست راست بود... فیلم بازی نمیکرد. اشکهایش واقعی بود؛ صادقانه. بغض و آهش هم همینطور.
سیاست رنگ باخته بود انگار در مهر دختر به پدری که دیگر نیست...
آخ که ای کاش این سوالها را نمیپرسیدم... آنقدر غرق در حاشیهها بودم که یک لحظه، یک زمان یادم رفت... یادم رفت. اینکه در مقابل من نشسته فارغ از هر نگاهی و دیدگاهی، یک دختر است با کلی عشق به بابا...
پدر را یکسالی هست که دیگر در آغوش نکشیده، یک سالی هست که دیگر با بابا حرف نمیزند و پرچانگی نمیکند، یکسالی هست که دیگر فرصت سفررفتن، مشورتگرفتن، درددلکردن، رازهای در سینه گفتن با پدر را از دست داده.
یادم رفت که او قبل از آنکه فاطمه هاشمی رفسنجانی باشد، دختر بزرگ باباست. که حالا یکسال است او را ندیده... و چه تلخ بود که میخواستم بیمحابا از تلخترین روز زندگیاش که میگفت از روزهای زندان رفتن آیتالله سختتر بود و از حاشیههای بعد از آن بپرسم، خاطرات تلخ را برایش زنده کردم... ولی چارهای نبود. هاشمی برگی از تاریخ ایران معاصر است. باید جویای آن میشدم تا شاید بخشی از حقایق بعد از فوت آیتالله را بدانیم و بشناسیم.
فاطمه هاشمی اشک میریخت وقتی یادش میآمد... اما با همه بغضکردنها و خاطرهبازی با دوران خوب پدر و حسرت نبودن امروزش... به سوالات ما پاسخ داد. این گفتگوی ما با فاطمه هاشمی، رئیس بنیاد بیماریهای امور خاص و دختر آیتالله است.
کد خبر: ۳۰۸۵۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۴
گفتگوی ملی؛ آنچه هست و آنچه نیست
کد خبر: ۳۰۸۵۶۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۱۰/۲۴