تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۸  ، 
کد خبر : ۳۰۸۵۷۵
گفتگوی تفصیلی آفتاب یزد با فاطمه هاشمی به بهانه اولین سالگرد درگذشت آیت‌الله

تا صد سال دیگر مثل هاشمی نمی‌آید

مقدمه: راست راست بود... فیلم بازی نمی‌کرد. اشک‌هایش واقعی بود؛ صادقانه. بغض و آهش هم همینطور. سیاست رنگ باخته بود انگار در مهر دختر به پدری که دیگر نیست... آخ که ای کاش این سوال‌ها را نمی‌پرسیدم... آنقدر غرق در حاشیه‌ها بودم که یک لحظه، یک زمان یادم رفت... یادم رفت. اینکه در مقابل من نشسته فارغ از هر نگاهی و دیدگاهی، یک دختر است با کلی عشق به بابا... پدر را یک‌سالی هست که دیگر در آغوش نکشیده، یک سالی هست که دیگر با بابا حرف نمی‌زند و پرچانگی نمی‌کند، یک‌سالی هست که دیگر فرصت سفررفتن، مشورت‌گرفتن، درددل‌کردن، رازهای در سینه گفتن با پدر را از دست داده. یادم رفت که او قبل از آنکه فاطمه هاشمی رفسنجانی باشد، دختر بزرگ باباست. که حالا یک‌سال است او را ندیده... و چه تلخ بود که می‌خواستم بی‌محابا از تلخ‌ترین روز زندگی‌اش که می‌گفت از روزهای زندان رفتن آیت‌الله سخت‌تر بود و از حاشیه‌های بعد از آن بپرسم، خاطرات تلخ را برایش زنده کردم... ولی چاره‌ای نبود. هاشمی برگی از تاریخ ایران معاصر است. باید جویای آن می‌شدم تا شاید بخشی از حقایق بعد از فوت آیت‌الله را بدانیم و بشناسیم. فاطمه هاشمی اشک می‌ریخت وقتی یادش می‌آمد... اما با همه بغض‌کردن‌ها و خاطره‌بازی با دوران خوب پدر و حسرت نبودن امروزش... به سوالات ما پاسخ داد. این گفتگوی ما با فاطمه هاشمی، رئیس بنیاد بیماری‌های امور خاص و دختر آیت‌الله است.
پایگاه بصیرت / امید کاجیان

(روزنامه آفتاب يزد ـ 1396/10/06 ـ شماره 5074 ـ صفحه 1)

* خانم فاطمه هاشمی! بی‌تردید آنچه با فوت آیت‌الله روی داد ضایعه‌ای بزرگ برای تمام ملت ایران و عدالتخواهان کشور است. می‌دانیم که بعد از گذشت یک‌سال یادآوری حوادث تلخ آن روز اصلا برای شما خوشایند نیست. با این حال اجازه دهید بحث را از وصیت‌نامه گم‌شده آیت‌الله هاشمی آغاز کنیم؟

** به‌خاطر دارم آیت‌الله هاشمی بعد از سال 79، دو بار وصیت‌نامه نوشت. یکبار برای قبل از سفر کربلا و نجف بود که همراه ایشان من هم وصیت‌نامه نوشتم و یکبار دیگر هم حدود دو تا سه‌سال پیش همزمان با وصیت‌نامه مادرم بود. آن‌موقع ایشان اصلاحاتی روی وصیت‌نامه خود انجام می‌دادند که اصلا آن را پیدا نکردیم.

* اشاره به این داشتید که علاوه بر این یکسری اسناد هم، گم شده بود. این اسناد چه بودند؟

** (بله)! یکسری اسناد را ایشان در کشوی میزشان می‌گذاشتند که گاهی به من نشان می‌دادند. آنها هم نیستند.

* این اسناد چه بودند؟

** نمی‌توانم بگویم چه اسنادی بوده، اما در خانه وصیت‌نامه را پیدا نکردیم، برادرم از من پرسید که تو نمی‌دانی بابا وصیت‌نامه را ممکن است کجا گذاشته باشد؟ پاسخ دادم: شاید در مجمع چون بابا در آنجا گاوصندوق و دو کشو داشت که ممکن است آنجا باشد.

* پیشتر در گفتگویی بیان کردید در کنار کتاب خاطراتی که آقای هاشمی می‌نوشت، به پیشنهاد خود شما یک بخش دیگری از خاطرات، اختصاص به‌خاطرات مگو و رازهایی داشت که ایشان منتشر نکرده است؛ کتابچه‌ای برای خاطرات ویژه آیت‌الله. از آن کتابچه بگویید که چه شد؟

** من از ایشان خواستم که مطالبی در اینباره بنویسد، بعد از آن خبری ندارم. فقط دو، سه روز قبل از آن اتفاق (درگذشت مرحوم آیت‌الله) من دفتر کوچکی در جیب ایشان دیدم از ایشان پرسیدم این دفترچه چیست، دارید خاطرات جدید می‌نویسید؟ خندید و گفت شما کاری به این کارها نداشته باش.

* بعد از داستان روز تشیع پیکر مطهر ایشان و ماجرای تغییر تابوت‌ آیت‌الله، همان زمان توضیحاتی ارائه شد شانتاژی که از سوی برخی رسانه‌ها در اینباره شد را چگونه می‌بینید و چرا اساسا خودتان پیش از اینکه عده‌ای مغرضانه دست به چنین شانتاژی بزنند درباره دلیل این تغییر، توضیحاتی ندادید تا عده‌ای اینچنین از این موضوع سوءاستفاده نکنند؟

** من که اصلا در جریان چنین کاری نبودم که بخواهم آن را برای مردم توضیح دهم، آنقدر حال و هوای من در آن زمان خراب بود که به این مسائل توجه نمی‌کردم. حالا هر قدر هم که دیگران بخواهند راجع به این مسئله بنویسند، بنویسند! شما خودتان یک لحظه، بچه‌های آقای هاشمی را در آن شرایط تصور کنید! تنی که صبح از خانه بیرون رفته و آخرین بار خود من ساعت‌های یک، یک و نیم که با او صحبت کردم و قرار گذاشتم که شب پیش ایشان بروم، در آن شرایط یکباره به ما گفتند پدرتان فوت کرده است، هیچ‌کدام از ما در آن شرایط حالت عادی نداشتیم، از طرفی چنین تصمیم‌گیری‌هایی مثل موضوع تابوت با ما نبود.

* در روزهای ارتحال آیت‌الله و مراسم تشییع، فیلم‌هایی هم که گفته می‌شد از سوی نزدیکان خانواده هاشمی گرفته شده در فضای مجازی پخش ‌شد. از کنایه‌های شما به برخی افراد گرفته تا فیلم مهدی هاشمی در آن آمبولانس که بسیار حاشیه‌ساز شد، ماجرای این فیلم‌ها چه بود؟ واقعا دنبال یک جریان‌سازی از پخش این فیلم‌ها بودید؟

** در شرایطی که پدرم را از دست داده‌ام و فقط گریه می‌کنم و همه خانواده در شوک عجیبی فرورفته‌اند آیا دنبال فیلمسازی هستم؟! مگر شما در ختم‌های دیگر نرفتید؟! هر پدری، همسری یا فرزندی که از دست می‌رود ناخودآگاه صحبت‌هایی می‌شود و اطرافیان درددلش را می‌گویند. نمی‌گویند؟

* بعد از فوت آیت‌الله خیلی از مخالفان او، ادعای دوستی با ایشان کردند و در صداوسیما پیرامون آیت‌الله صحبت کردند، سخن یا کلامی که با آنها دارید، چیست؟ سخن با کسانی که تا قبل از فوت آیت‌الله هر آنچه می‌خواستند علیه او می‌گفتند اما بعد از فوت ایشان حرف‌های دیگری زدند.

** من صحبتی با این افراد ندارم، اما آنهایی که آن روزها در تلویزیون صحبت‌هایی کردند کسانی بودند که حقیقت را می‌دانستند. آنها حقیقتا هاشمی را می‌شناختند و می‌دانستند که هاشمی معتقد به انقلاب است و هیچ چیزی برایش باارزش‌تر از ایران و مردم ایران نبود.

اما بالاخره دسته‌بندی‌های سیاسی کشور مانع این می‌شد تا این افراد در قبل از فوت اعلام نظر کنند. مطمئنا برای این عده هم فوت هاشمی یک شوک بوده است و همین شوک باعث شد تا آنها فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی در تلویزیون، آن اظهارنظرها را بیان کنند.

* خانم هاشمی! اکنون یک‌سال پس از فوت ایشان، صحبتتان با اتهام‌زنندگان به آیت‌الله هاشمی چیست؟

ما همیشه به این اتهامات عادت داشتیم، این اتهامات برای امروز و دیروز نیست، از قبل انقلاب علیه ایشان اتهاماتی بود، گروه‌های سیاسی تندرو هم که در قبل از انقلاب وجود داشتند این اتهامات را به ایشان می‌زدند.

از اولین روز انقلاب هم افراطی‌گری داشتیم، ولی ایشان چون راه اعتدال را در پیش گرفته بود این اتهامات به او زده می‌شد، شما اگر مقدمه خاطره‌های ایشان را بخوانید به این نکته پی می‌برید -اتفاقا در حال کتاب‌کردن مقدمه خاطرات ایشان هستم- آنهایی که همواره به‌دنبال قدرت بودند و نه حقیقت، می‌خواستند با ایشان مخالفت کنند. عده‌ای هم بیماران و خناسانی هستند که همواره دنبال این دشمنی‌ها هستند؛ دشمن‌هایی که هنوز هم تداوم دارد.

* یک‌سال از دوری پدر گذشت؛ این یک‌سال برای خودتان و خانواده‌تان چطور بود؟

** (گریه می‌کند) خیلی سخت بود. سخت‌ترین دوران زندگی‌ام بود. حتی سخت‌تر از آن زمان‌هایی که پدرم در زندان بود و من باید او را در آنجا می‌دیدم.

نشده روز یا ساعتی که به یاد ایشان نبوده باشم. خوابم با یاد ایشان است. چشم که باز می‌کنم با یاد ایشان است. تمام زندگی ما خاطره ایشان است. ایشان پدری بود که در همه چیز ما شریک بود و سهم داشت. اینطور نبود که ما جدا از ایشان باشیم.

روزی نیست که به فکر او و خاطراتش نباشم. با عکس‌ها، فیلم‌ها و کتاب‌های او زندگی می‌کنم حالا مرتب کتاب‌های او را می‌خوانم و هر چه بیشتر می‌خوانم درمی‌یابم با اینکه در کنارش بودم اما باز هم او را کم شناختم.

روزی نبود که من ایشان را نبینم. گاهی دوبار در روز او را می‌دیدم مگر اینکه مسافرت باشم. همیشه تلفنی با او حرف می‌زدم، اگر تهران بود، هفته‌ای دو، سه روز در مجمع پیش او بودم، شب‌ها به خانه بابا می‌رفتم جمعه‌ها از صبح تا شب و پنجشنبه‌ها از ظهر تا شب کنار او بودم و سوال هم از او زیاد می‌پرسیدم، گاهی به شوخی می‌گفتند خیلی پرچانه‌ام(!) درک نبودن او هنوز هم برای من خیلی سخت است و غیرقابل‌باور.

* چرا رابطه خانم عفت مرعشی با آیت‌الله، خیلی خاص‌تر از رابطه باقی همسران روسای‌جمهور و شخصیت‌های سیاسی در کشور است، ما هنوز حتی نام همسران سایر روسای‌جمهور یا شخصیت‌های بزرگ سیاسی را نمی‌دانیم، نگاه آیت‌الله هاشمی نسبت به همسرش چرا تا این حد با باقی چهره‌ها متفاوت بود؟

** اینکه چرا افراد دیگر چنین نگاهی ندارند را باید از خودشان پرسید، اما پدر من به افراد به‌عنوان یک انسان نگاه می‌کرد. دختر، پسر و همسر در درجه اول یک انسان هستند و در وهله اول باید وظیفه خود را در جامعه انجام دهند.

به ما نیز دو مسئله را تاکید می‌کرد؛ یکی اینکه پرداختن به فعالیت‌های اجتماعی بود. تاکید ایشان فعالیت‌های اجتماعی بود که مستلزم داشتن سواد در سطوح بالا بود و تاکید خاص دیگرشان حفظ کیان خانواده بود، همیشه به ما دو خواهر که فرزند هم داشتیم این را می‌گفت که فعالیت‌های اجتماعی‌تان را انجام دهید، ولی مراقب باشید این فعالیت به خانواده‌تان ضربه نزند. نکته دیگری که به آن تاکید داشتند، مطالعه بود. همیشه خودشان برای ما کتاب می‌خریدند. در دوران کودکی ما را تشویق به مطالعه می‌کردند. هنگامی هم که ما را مشغول کتاب خواندن نمی‌دیدند، می‌گفتند نمی-بینم که کتابی در دستتان باشد(!) اما هیچ‌گاه به ما تحکم نمی‌کردند و همیشه با روی باز راه زندگی را به ما نشان می‌دادند.

* خانم مرعشی می‌توانستند در دوره ریاست‌جمهوری ایشان نقش بانوی اول را بازی کنند، اما این اتفاق نیفتاد.

** بالاخره کشور ما، جامعه ما، سیاستمداران ما، حکومتداری ما، چنین چیزهایی را نمی‌پسندد. اما مادر من در همه سفرها همراه پدر بودند، در ملاقات‌هایی که با روسای‌جمهوری دنیا چه در ایران و چه در خارج داشتند ایشان هم صحبت می‌کردند، نظراتشان را می‌گفتند. با توجه به اینکه خانم‌های روسای‌جمهور دنیا درباره مسائل سیاسی خودشان نظر و عقیده‌هایی دارند مادر من هم درباره مسائل سیاسی اظهارنظر می‌کردند.

مادر من قبل از انقلاب هم به خانواده زندانیان سر می‌زدند، بعد از انقلاب نیز توجه خاصی به خانواده‌های شهدا، آواره‌ها و آسیب‌دیدگان جنگی و نیازمندان داشتند و نیازهای آنها را تامین می‌کردند. مادر من همیشه همراه پدر بودند، اما به دلیل جو آن زمان، پدر صلاح می‌دانستند این فعالیت‌ها رسانه‌ای نشود.

* بعد از آقای هاشمی در این نگاه به زنان و موضوعی مثل بانوی اول، نوعی عقبگرد داشتیم.

** به هر حال چنین چیزی در شرایط فعلی اصلا معنا ندارد.

* می‌توانیم بــه آن مسیر گام برداریم؟

** در کنار شرایط جامعه، این موضوع به رئیس‌جمهور و همسر رئیس‌جمهور هم بستگی دارد. ممکن است که روسای‌جمهور و همسر آنها نیز علاقه‌ای به این موضوع و حضور در فعالیت‌های اجتماعی نداشته باشند.

* از دیدگاه شما در ایران می‌توانیم بانوی اول داشته باشیم؟

** به نظرم باید چنین چیزی در کشور باب شود. روسای‌جمهور و سیاسیون به‌شدت درگیر کار هستند و ارتباطشان با مردم کمتر است، ولی خانواده‌های آنان می‌توانند به‌راحتی با مردم رابطه برقرار کنند. این تجربه را خود من داشتم. وقتی با بیماران خاص مثل هموفیلی، دیالیزی، تالاسمی و... ارتباط برقرار کردم مشکلات آنها را می‌توانستم شبانه‌روز به پدرم اطلاع دهم و این باعث یک تحول در بین بیماران خاص شد، بنابراین خانواده خیلی می‌تواند کمک کند.

پدر من می‌خواست خانواده‌اش به جمع مردم بروند، نگاه کنند، مسائل را ببینند و مشکلات مردم را لمس کنند. گاهی وقتی من راجع به بیماران خاص با او صحبت می‌کردم اشک ایشان جاری می‌شد و به من می‌گفت من تعجب می‌کنم چرا وزارت بهداشت هیچ‌گاه نمی‌آید تا درباره این بیماری‌ها در دولت صحبت کند یا گزارش بدهد.

* برخی می‌گـــفتند که بعد از فوت آیت‌الله دو اتفاق برای خانواده هاشمی ممکن است رخ دهد؛ یکی آنکه شما بیشتر فعالیت‌هایی که داشتید و اظهارنظرهایی را که می‌کردید در سایه آیت‌الله مطرح می‌شد و چون حالا دیگر این حمایت‌ها را ندارید به حاشیه خواهید رفت، از سویی برخی هم نظر برعکس آن را داشتند اینکه از این پس فرزندان هاشمی بدون محافظه‌کاری و جنجالی اظهارنظر می‌کنند، چون اکنون دیگر نیازی نیست ملاحظه پدر را کرده و برخی حرف‌ها را نزنند؟

** شما چه می‌گویید به حاشیه رفتیم یا نه؟! ما همان‌هاییم! زندگی خودمان را داریم، ولی کمبود پدر... (مکث) پدری که همه چیزمان بود واقعا همه چیزمان بود (بغض) آن هم با یک فوت شوک‌آور به ما ضربه بزرگی زد...

اما امروز زندگی و کار خودم را دارم و این جامعه است که باید بگوید من و خانواده به حاشیه رفتیم یا نه. فعال‌تر شدیم یا نشدیم.

* آیا هماهنگی بین اظهارنظرهای شما خواهرها و برادرها صورت می‌گیرد؟

** نه.

* اظهارنظر اخیر آقای محسن هاشمی جنجال زیادی به پا کرده و از سویی دل رسانه‌های جریان راست را شاد کرده است.

** من صحبت‌های ایشان را گوش ندادم. خانواده هاشمی در اظهارات خود آزادی کامل دارند. هر کدام از ما هم در یک جریان سیاسی هستیم. مثلا من در حزب اعتدال هستم، فائزه و محسن در کارگزاران هستند، یاسر و مهدی در هیچ حزبی نیستند و این آزادمنشی را از پدر به ارث بردیم. یعنی ضمن آنکه همه با هم دوست و رفیق هستیم و رابطه خیلی نزدیکی هم با یکدیگر داریم، ولی هرکسی هم تفکر خاص خودش را دارد.

* الان شـــمــا صحبت‌هایتان را با محسن هاشمی یا بقیه هماهنگ نمی‌کنید، آیا مصاحبه‌هایی که می‌کنید را به آنها نشان نمی‌دهید؟

** نه الزاما، می‌توانم این کار را بکنم. اما سابقا مصاحبه‌هایم را به پدرم می‌دادم همه آنها را ایشان می‌خواندند و نظر می‌دادند. بعضی وقت‌ها می‌گفتند مصاحبه خوب است گاهی می‌گفتند چنین چیزی در اینجا نیاید بهتر است، ولی خودت می‌دانی! یعنی پدر چیزی را به من تحمیل نمی‌کردند البته به من می‌گفتند خودت تصمیم بگیر. گاهی اوقات ممکن است من مصاحبه‌ها را برای دوستانم هم بفرستم برای اعلام نظر.

* اگر محسن هاشمی واقعا چنین صحبتی کرده باشد با آن موافق هستید؟

** این موضوع به خودش مربوط است. اگر واقعا چنین جمله‌ای را گفته باشد احتمالا با آن موافق نباشد و نظر من چیز دیگری باشد.

* چقدر این گفته را قبول دارید که محسن هاشمی که الان رئیس شورای شهر است برای آینده بهتر سیاسی، سعی در چرخش‌های سیاسی برای بهبود موقعیت و جایگاه سیاسی‌اش دارد.

** خیر! از این منظر باید بگویم محسن چنین کسی نیست. او درباره چیزی که می‌خواهد حرف می‌زند.

* وضعیت مرخصی مهدی چگونه است؟

** به او مرخصی بدهند می‌آید، ندهند هم نمی‌آید.

* با مهدی راجع به چه مسائلی حرف می‌زنید هنوز هم حال و هوای سیاسی سابق را دارد؟

** هر شب تلفنی با هم صحبت می‌کنیم با من، خواهر و برادر و دوستانش حرف می‌زند. در مواقعی هم که از زندان بیرون می‌آید از او در مرکز سرطان و امور بیماری‌های خاص مشورت می‌گیرم. او انسان کاربلد و باهوشی است و نظرهای خوبی دارد. در کنار این، بحث‌های خانوادگی هم داریم.

* شبیه‌ترین شخص به آیت‌الله در عرصه سیاست چه کسی است. بسیاری از ناطق نوری و سیدحسن خمینی به‌عنوان جایگزین آیت‌الله در عرصه سیاست نام می‌برند این موضوع چقدر امکانپذیر است؟

** هیچ‌کسی شبیه او نیست. هیچ‌کدام مثل هاشمی نیستند. شما هر کدام از فاکتورهای آقای هاشمی، زندگی و روش‌هایش را ببینید به این نکته پی می‌برید.

* به هرحال خلا آیت‌الله باید به نحوی پر شود.

** من فکر نمی‌کنم تا صد سال دیگر چنین اتفاقی بیفتد. بعضی از شخصیت‌های سیاسی کشور ممکن است بعد از 50 یا 100 سال پیدا شوند. اینها شخصیت‌هایی هستند که خودشان باعث سازندگی خودشان می‌شوند. پدرم از آن شخصیت‌هایی بود که برخی ویژگی‌هایش اکتسابی بود و برخی شاخص‌هایش هم خدادادی و همیشه هم می‌گفتند خوبی‌هایی که خدا به آدم می‌دهد را باید پروراند و از آن استفاده بهینه کرد.

* خیلی‌ها می‌گفتند رابطه بین حسن روحانی و آیت‌الله هاشمی در عرصه سیاست یک ارتباط پدر و پسری بوده است، از دید شما آیا روحانی بعد از فوت آیت‌الله پسر خلفی بوده است، چراکه این روزها انتقادات زیادی به نحوه عملکرد اوست واقعا اگر هاشمی بود، چه کارهایی که امروز حسن روحانی انجام داده صورت نمی‌گرفت؟

** باید از آقای روحانی این را بپرسید من نمی‌دانم!

* بعد از اظهارنظرهای کسانی مثل محمد قوچانی، عضو حزب کارگزاران که گفت استراتژی بر ایدئولوژی مقدم است و موضوع حمایت از لاریجانی در سال 1400 را منتفی ندانست به نظر می‌آید که در حزب کارگزاران هم تغییر مواضع یا چرخش‌هایی به سمت لاریجانی در حال شکل‌گیری است؟

** دلیل نمی‌شود که اگر آقای قوچانی اظهارنظر می‌کند به نظر کارگزاران ارتباطی داشته باشد. افراد دو شخصیت دارند، یک شخصیت حقیقی و دیگری شخصیت حقوقی. بعضی صحبت‌ها را از نظر شخصیت حقیقی خود انجام می‌دهند و برخی را از منظر شخصیت حقوقی.

زمانی می‌توانیم بگوییم که کارگزاران تغییر موضع داده یا برای سال 1400 از یک کاندیدا حمایت می‌کنند که یک بیانیه رسمی در این باره داده باشند یا سخنگوی کارگزاران در مقام سخنگو اظهارنظری کند.

* از وجود 10 برابر رادیواکتیوی که در بدن ایشان توسط خواهر شما رسانه‌ای شد بگویید، آیا این موضوع را تایید می‌کنید.

** البته این مسئله، موضوعی نبود که امسال به ما گفته باشند. در پایان سال 95 به من گفتند و قرار شد جایی گفته نشود تا تحقیقات ادامه پیدا کند.

به ما اعلام کردند از ایشان نمونه‌ای را در بیمارستان داشتند آن را برای آزمایش بردند و در آنجا معلوم شد که اشعه آلفا با 10برابر حدمجاز در ادرارشان بوده است.در بدن من به میزان کم اشعه بتا، اما در بدن مادرم سه برابر حدمجاز اشعه آلفاست.

(کارشناسان بر این اعتقاد هستند که ا ین موضوع عامل مرگ نمی‌تواند باشد.)

http://aftabeyazd.ir/?newsid=93873

ش.د9604347

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات