پای صحبتهای مادر و خواهر شهید حسینعلی توپچی که دیر سراغشان رفتیم
گاهی خانهای بهشت میشود... خانهای ستارهدار که مادری عاشق، در آن ساکن است... با دلتنگیهایش و خاطراتی که با آنها زندگی میکند و بهشتی که زیر پاهایش پهن شده...
بهشت خانهای است با حال و هوای زمان جنگ، با همان چینش. روی تمام پشتیها، پارچهای تزئین شده که با دستان مادر، دوخته و نوشته شده؛ حسینعلی، شهادتت مبارک، دهه فجر مبارک...
در یک طرف این خانه، صندلیهایی است که با پارچه تزئین شده و در مقابلمان به ردیف نشستهاند و میزبانی میکنند. روی یکی پوتینهای واکس زده با بندهای بسته شده آماده است که با دیدنش، ارادهمان را بر ادامه راه این شهید استوار میکند. صندلی دیگر، سوغات سفر زیارت کربلاست که مادر، سهم حسینعلی را هم کنار گذاشته است. قابهای زیارت امام هشتم، تاریخ کودکی شهید را گواهی میدهد، آن هم در کنار عکس تاریخی حضرت امام در پاریس. مادر همه دوستداشتنیهای روزگارش را با هم جمع کرده است...
در قسمت دیگر خانه، تزئینها زیادتر شده. گلدانهای کوچک و بزرگ گل و بشقابهای عکس که یادآور روزگار دهه 60 است، اینجا تصویر تمام زیارتگاهها تو را یکباره به سفری با چشم دل میبرد و ناخودآگاه دست برسینه میرود و سلامی... راستی، مادر همه دیدنیهای چشم را برای پسرش به تعریف دل آورده است. نقاشی تصویر شهید و قاب بریدههای روزنامه که از شهادت و خاطره حسینعلی گفته است، همه، کتاب بیکاغذی است که لحظات خواندنی و ماندنی این دیدار را رقم زد. این خانه تقویم روزشمار و سالشمار عاشقانههای مادر است، مادر شهید «حسینعلی توپچی».
مادری که بعد از داغ همسر و پسر، با دلی شکسته پشت دار قالی مینشست تا روزگارش را بگذراند...
متأسفانه مادر شهید بر اثر آلزایمر برخی خاطرهها را به یاد ندارد. او حتی سال تولد شهیدش در 19 آبان ماه 1359 در سوسنگرد را فراموش کرده است... به همین خاطر لابه لای صحبتهای مادر، خواهر شهید هم درباره او سخن می گوید.
و خدا ما را ببخشد که این همه دیر رسیدیم...
کد خبر: ۳۲۷۰۶۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۹/۳۰