اتحاد بین دو جنبش متضاد ناپایدار است؛
کد خبر: ۲۹۷۴۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۲۹
ريشههاي پوپولیسم و عوارض آن:
مقدمه:
در این دو، سه دهه اخیر در منابع مختلف بومی و بینالمللی درباره موضوع پوپولیسم بحث به میان میآید و کنشها و رفتارهای پوپولیستی توصیف و تحلیل میشود. در کشور ما در رسانههای ملی، بهویژه در رسانههای کاغذی (روزنامهنگاری) به تناوب بحثهایی دراینباره مطرح میشود. شاید بهایندلیل است که اطلاعرسانی دراینباره ضروری به نظر میرسد؛ اما تصور میرود که کاربست واژه پوپولیسم ، برخلاف معنای ظاهری آن، یعنی «عامهگرایی»، مفهوم چندان روشنی را بازنمایی نمیکند و زمانی که واکاوی بیشتری به عمل میآید، پی میبریم که این واژه، مرزها و حتی محتوای چندان مشخصی ندارد.
شاید بتوان گفت معنای چندگانه این واژه بر روی پیوستاری میلغزد که از عامهپسندی و طرفداری از «مردم عادی» (عوامالناس جامعه) تا عوامفریبی و اغواگری را دربر میگیرد. ازاینرو، به خاطر دامنه معنایی گستردهای که این مفهوم دارد، در این نوشتار، خواسته و ناخواسته از همان واژه « پوپولیسم » استفاده میشود تا هم تمام این پیوستار معنایی را شامل شود و هم بیش از این باعث ابهام نشود. شاید همین ابهام مفهومی باعث شده که این واژه در محافل روشنفکری موضوع گفتوگو باشد یا گاهی با استفاده یا سوءاستفاده آگاهانه و ناآگاهانه، برداشتهای متفاوت عملی و نظری از آن بشود. بهاینخاطر به نظر میرسد بازاندیشی و ژرفکاوی درباره این مفهوم گنگ، کاری سودمند یا حتی ضروری باشد.
بدون اینکه نویسنده ادعای فروتنی علمی داشته باشد، برخی از همکاران که تجربه نظری و تجربی در جامعهشناسی سیاسی دارند، ممکن است بتوانند با دقت بیشتری به تحلیل این موضوع بپردازند؛ دغدغهای که باعث تهیه این مقاله بوده، کمتر هدف تبیین سیاسی این موضوع داشته و بیشتر به پیامدهای اجتماعی و فرهنگی اینگونه سیاستورزی در سطح ملی و بینالمللی توجه داشته است. از نظر این نویسنده، نگرانی اصلی در این است که توسعه پوپولیسم ، مانند هر رویداد اجتماعی، تحولات ساختاری در دیگر جنبههای اجتماعی را در پی داشته؛ چنانکه برای نمونه در نظامهای آموزشی و ارزشی جامعه تأثیر تخریبی خود را برای مدتی نامعلوم باقی میگذارد و عمّال پوپولیستی خود را پاسخگوی این پیامدها نمیدانند؛ هرچند که در رفتار پوپولیستی درکل رسم «پاسخگویی» و مسئولیتپذیری اجتماعی، امری فراموششده است.
بههرحال، نویسنده این مطالب ادعای آن همه توانایی قلمی و علمی را ندارد که در این بررسی نهچندان مفصل، بتواند به تمام گوشهها و زوایای تاریک و روشن این قضیه بپردازد و مشکلی را در حوزه علوم اجتماعی حل کند؛ بلکه به نظر میرسد اگر این بحث فقط بتواند ابعاد مسئلهآمیزی قضیه را تا اندازهای باز کند (یعنی فقط بار مسئله پوپولیسم را روشن کند) به دستاورد مفیدی رسیده است. بد نیست اضافه شود که برخی هم این موضوع را نهتنها مسئلهآمیز نمیدانند؛ بلکه آن را توجیه هم میکنند و حتی آن را تریبون سیاسی یا ابزاری برای کسب قدرت بیشتر قرار میدهند و از آن استفادههای شایان میبرند.
در دیکشنری کمبریج، پوپولیسم را شامل اندیشهها و فعالیتهای سیاسیای دانستهاند که از حقوق «مردم عادی» حمایت میکند. چنانچه معنای جامع و مانع پوپولیسم همین عبارات و توصیف مختصر باشد، جایی برای بحث و نقد باقی نمیماند؛ هرچند صفت «سیاسی» در این تعریف برای «اندیشهها و فعالیتها»، این نکته را القا میکند که پوپولیسم کلا مفهومی سیاسی است و جامعهشناسی و دیگر شاخههای علوم اجتماعی با آن کاری ندارند یا این موضوع در حاشیه بحث آنها قرار میگیرد. البته اگر این واژه در زبان و قلمرو مباحث سیاسی وارد شده، بیشتر به صورت کرداری سیاسی یا در رفتار سیاستمداران بازنمود پیدا میکند و کمتر در معرض مفهومپردازیهای مناسب با مبانی فلسفی و تحلیل دقیق علمی قرار میگیرد؛ ازاینرو ژرفکاوی درباره آن را لازم میداند.
درصورتیکه این «کردارها و رفتارهای» سیاسی و مواضع پوپولیستی آشکار و پنهان که در این چند دهه اخیر رواج یافته و مییابد و گفتههای سخنگویان و عمّال پوپولیستی که به ظاهر در حمایت از خواستهای «مردم» است، پس از مدتی کوتاه و بهویژه در میانمدت، پیامدهای اجتماعی و فرهنگیای برای طبقات متوسط و پایینی جامعه داشته که اهمیت و مطالعه آنها از دیدگاه جامعهشناختی درخور توجه است. با این مقدمه کوتاه، بدیهی مینماید که مواضع پوپولیستی تنها به صورت «کردار و رفتار سیاسی» موردی و مقطعی باقی نمیماند و لازم است که این موضوع در بحثهای مفهومی و تحلیلی فلسفه و علوم سیاسی مطرح شود و علاوهبرآن در تحلیلها و ژرفکاویهای اقتصادی، جامعهشناسی سیاسی، مطالعات فرهنگی و کلا در مطالعات میان رشتهای به بحث گذاشته شود.
کد خبر: ۲۹۵۷۵۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۴