برچسب ها
در جست‌و‌جوي ريشه‌هاي بنيادگرايي در انديشه غرب پساكاتوليك
اشاره: در نقشه نظم نوين جهاني، بروز القاعده و تفكرات بنيادگرايانه افراطي و خشن، پازلي بود تا غرب كه پس از فروپاشي شوروي بهانه براي جهان‌گشايي و استعمار نداشت، بهانه ديگري براي دخالت‌هاي خارجي‌شان به‌خصوص در خاورميانه و حفظ استيلاي خود بيابند. سياستمداران غربي چنان از بنيادگرايي اسلامي هيولايي براي جهانيان تصوير كردند، گويي نه اين‌كه اولين سرچشمه‌هاي بنيادگرايي ديني از عصر روشنگري در اروپا سر بر آورد، نه كسي سرنوشت جنگ‌طلبان مسيحي در جنگ‌هاي صليبي را به نومحافظه‌كاران حاكم بر دولت وقت ايالات متحده گوشزد كرد و نه كسي به سابقه افراط‌گرايي مذهبي در اروپاي كاتوليك و حتي پروتستان اشاره كرد. اسلام، دين خشونت و خاورميانه مهد تروريسم معرفي شدند و مرزهاي جغرافياي سياسي اسلام، به خون مردمان بي‌گناه افغانستان، عراق و سوريه رنگين شد. پهپادهاي امريكايي، با چشمان بسته، بر سر كودكان و زنان بي‌پناه، موشك ريختند و غرب چشم بر اين جنايات بسته بود. تا اين‌كه آنها خود طعم تلخ تروريسم را از دست تروريست‌هاي داعش كه مستقيم(به شكل كمك‌هاي نظامي و مالي) و غيرمستقيم(با سياست‌هاي حقوقي تبعيض‌آميز عليه مسلمانان اروپايي و مهم‌تر از آن با دخالت‌هاي متجاوزانه در خاورميانه) پرورده بودند، چشيدند و آن‌گاه به صرافت مبارزه با تروريسم افتادند. همه اين جنايات اما، خود ريشه در حاكميت نوعي تفكرات بنيادگرايانه در غرب مدرن و سياستمداران و تصميم‌سازان جهاني دارد كه كمتر كسي اين روزها از آن سخن مي‌گويد.
کد خبر: ۲۸۹۸۹۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۲/۰۶

آخرین مطلب