در جايگزيني گفتمان وفاق ملي بجاي امنيت ملي
مقدمه:
عصري را كه در آن زيست ميكنيم عصر «جهاني شدن» ناميدهاند. علت اين نامگذاري به گسترش ارتباطات جهاني بازميگردد. پيشرفت خيرهكننده تكنولوژيهاي ارتباطي، جهان فراخ ما را به دهكدهاي جهاني تبديل نموده و به همين دليل، آگاهيهاي اجتماعي و عمومي ساكنان كره زمين افزايش يافته و امروزه ما شاهد انفجار انتظارات هستيم. بررسي روند اين مسئله در مورد قوميتها و گروههاي قومي از اهميت بيشتري برخوردار است؛ چرا كه اين امر نگراني دولتها را از حاكميت(1) و وحدت ملي خود برانگيخته است. از آنجا كه گروههاي قومي در طول تاريخ وارث محروميتهاي سياسي و اجتماعي عمده بودند. دغدغه و نگراني امنيتي افزايش مييابد.
آنچه امروزه از اقوام و گروههاي قومي به ذهن متبادر ميشود. گرايشهاي واگرايانه است. در قبال چنين عاملي، «چه بايد كرد؟» چگونه ميتوان از اين گرايشهاي واگرايانه قومي جلوگيري نمود؟ چه سياستهايي بايد در قبال گروههاي قومي در نظر گرفته شود؟ و در نهايت اين كه آيا دغدغه امنيتي در اين راستا كافي است يا بايد روال پايدارتري را تعبيه كرد؟
فرضيه نگارنده در اين بررسي بر احزاب سياسي استوار است، چرا كه استقرار و نهادينه شدن احزاب سياسي ارتباطات سياسي و اجتماعي را در ساختار سياسي تسهيل ميكند و زمينهها و بستر مشاركت گروههاي قومي در تصميمگيريهاي سياسي فراهم ميشود. در اين صورت به جاي ذوب نمودن هويتهاي قومي در هويت برتر و يا نفي آنها ميتوان با پذيرش و شناسايي قوميتها امكان گفتمان وفاق را ايجاد نمود.
البته توجه به وفاق ملي عمدتاً در جوامعي است كه از مرحله دولت نگهبان گذر كردهاند و پذيرش اختلافات و تنوعات خدشهاي به ثبات سياسي و وحدت ملي آنها وارد نميكند، ولي به مصلحت نظام سياسي نيست كه هميشه در مرحله دولت پادگاني قرار گيرد و بايد حوزه گفتماني و مشاركت اجتماعي و سياسي را براي پايايي خود گسترش دهد. لذا تأكيد ما بر شرايط بحراني يك جامعه مثل انقلاب يا جنگ و يا شرايط تكويني يك كشور نيست، بلكه بر دوره استقرار و در نهايت در راستاي نهادينهسازي نظام سياسي است.
کد خبر: ۲۸۵۱۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۵