مقدمه:
منطقه «خاورميانه» پيشتر از هر چيز، يادآور «بحران» و «منازعه» است. وقوع دو جنگ جهاني، چهار جنگ گسترده بين اعراب و اسراييل، سه جنگ عظيم در خليجفارس، جنگهاي داخلي متمادي و متعدد، پيدايش و پديداري جنبشهاي اسلامي مختلف و مخالف و بالاخره رشد چشمگير بنيادگرايي اسلامي باعث شدهاند تا منطقه خاورميانه تداعيكننده خونريزي و درگيري باشد.(1) به خاطر چنين پيشينهاي است كه اغلب تئوريهايي كه ثبات، صلح و امنيت را در خاورميانه، مورد بررسي قرار دادهاند، «منازعهمحور» بودهاند تا «توسعهگرا». براي اين محققين، حكومت در خاورميانه، مقولهاي است لبريز از «ناامني»، «استيلا»، و «دگرگوني».
هر چند منطقه خاورميانه در مقايسه با ساير مناطق توسعه نيافته جهان مانند آمريكاي لاتين، آفريقا و آسياي جنوب شرقي، بيشترين آمادگي را براي «رهايي از استبداد» و «استقلال ملي» نشان داده و انقلابهاي مختلف مشروطهخواهي را در تاريخ سياسي خويش داشته است، اما عليرغم اين پيشينه، خاورميانه همچنان به بحران و انرژي پايانناپذير ترجمه ميشود و قدرتهاي عظيم صنعتي خواستار آن هستند كه كشورهاي عظيم و صنعتي در خاورميانه ظهور نيابند و رژيمهاي حاكم در اين منطقه، همچنان ثروت بدهند و اطاعت بخرند.(2) در نتيجه چنين شرايطي است كه در فاصله زماني 1945 ميلادي تا 1992 يعني از پايان جنگ دوم جهاني تا پايان جنگ دوم خليجفارس، منطقه خاورميانه بيشترين تنشها و كشمكشها را پشت سرنهاده است.
طي مقطع زماني فوق، حدود 2300 ميليارد دلار به اقتصاد كشورهاي منطقه خسارت وارد شده است. نزديك به 2 ميليون نفر جان باختهاند و 103 ميليون نفر آواره شده و خانه و كاشانه خود را از دست دادهاند. طي جنگ 8 سالهاي كه از سوي عراق عليه ايران تحميل شد، خاورميانه طولانيترين جنگ قرن بيستم را تجربه كرد، 300 هزار نفر از طرفين جان خود را از دست دادند و بيش از 300 ميليارد دلار [به ارزش دلار در سال 1990] به اقتصاد دو كشور زيان وارد شد.(3) البته هزينههاي جانبي اين جنگ بسيار قابل تامل بود، تعداد و نوع جراحات فيزيكي و روحي وارده به شهروندان طرفين، اساساً در رقم و آمار نميگنجد اما بهرحال نقش عظيمي در سامان اجتماعي و اقتصادي اين دو كشور ايفا كرده و ميكند.
همچنين در اين جنگ، بيش از چهل شهر از طرفين بين 40 تا 100 درصد آسيب ديد و يك ميليون نفر از ساكنان آن شهرها، به شهرهاي مركزي دو كشور مهاجرت كردند كه اين مهاجرتها زيانهاي بسيار زيادي در زمينه توقف توليد در محل و افزايش نابساماني در شهرهاي مقصد بر جاي نهاده است. بدين صورت كه شهروندان مهاجر حاضر نبودند با آنها به مثابه «مشتي آواره» و «خرده فرهنگ» برخورد شود، اما از سوي ديگر مركزنشينان دو كشور عراق و ايران نيز داراي آن اندازه پتانسيل و ظرفيت توليدي نبودند كه مهاجران جنگي را در خود هضم نمايند. اين قصه تراژيك در بحران كويت هم تكرار شد. حمله عراق به كويت و انتقامگيري ائتلاف بينالمللي به رهبري آمريكا از عراق، 650 ميليارد دلار هزينه به جاي نهاد كه بخش اعظم آن را دو كشور عربستان سعودي و كويت تقبل كردند.(4)
در طي اين جنگ كوتاهمدت و پرهزينه، 120/000 نفر كشته و يك ميليون نفر آواره شدند و بازي جديد در منطقه شكل گرفت كه بهرحال به نفع توسعه و پيشرفت كشورهاي منطقه نبود، چرا كه از فرداي جنگ خليجفارس موج خريد سلاحهاي گرانقيمت از كشورهاي غربي اوج گرفت و كشورهاي عربستان سعودي، اسراييل، امارات متحده عربي، سوريه، مصر، اردن، قطر و حتي بحرين سفارشهاي بسيار سنگين را به فروشندگان سلاحهاي جنگي نظير آمريكا، فرانسه، آلمان، انگلستان، ايتاليا و روسيه تسليم نمودند.(5)
مقاله حاضر در پي يافتن روش مناسبي است تا بتواند ريشههاي تكوين و شيوههاي تبلور اينگونه نابسامانيها را تبيين كند. براي نيل به اين مقصود، رهيافتهاي متداول مطالعه مسايل امنيتي خاورميانه توصيف و سپس روش مناسب ارايه و تشريح ميشود. بنابراين، كل اطلاعات و مباحث مقاله حاضر در پاسخ به اين پرسش كليدي است كه با توسل به كدامين روش ميتوان مسايل1 امنيتي ممالك خاورميانه بخصوص جمهوري اسلامي ايران را فهم و نقد كرد.
کد خبر: ۲۸۵۱۲۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۰۶