خالد قدومي در گفتوگو با «وقايعاتفاقيه»:
مقدمه:
در اول ماه مي، سند سياسي جديد حماس در دوحه منتشر شد؛ سندی که انتشار آن موجي از جنگ رسانهاي موافقان و مخالفان را به راه انداخته است. برخي معتقدند که حماس از اصول انقلابي خود عقبنشيني کرده و برخي ديگر معتقدند اين سند سياسي تنها يک تغيير تاکتيک است. همزمان با شصتونهمين سالروز تشکيل رژيم اشغالگر قدس، خالد مشعل، رئيس سابق دفتر سياسي جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حماس) اساسنامه جديدي را رونمايي کرد؛ اساسنامهاي که در 42 بند، سياستهاي کلي اين جنبش را تشريح ميکند. مهمترين تغييرات اين سند نسبت به اساسنامه قبلي اين است که در سند جديد نابودي رژيم صهيونيستي به صراحت اعلام نشده، ضمن آنکه تشکيل دولت در مرزهاي 1967 پيشبيني شده است.
برخيها اين دو مسئله را عقبنشيني بزرگ حماس ميدانند اما بايد توجه داشت که از نظر محتوايي تغيير چنداني در اين اساسنامه ايجاد نشده است بلکه بيشتر تغيير در لحن گفتار مشاهده ميشود. طبق بند «20» سند جديد، حماس از هيچ بخشي از سرزمين فلسطين صرفنظر نخواهد کرد. حماس هر جايگزين ديگري بهجاي آزادکردن کامل فلسطين از درياي مديترانه تا رود اردن را رد ميکند، رژيم صهيونيستي را به رسميت نميشناسد و از هيچ يک از حقوق فلسطينيها نيز چشم نميپوشد. حماس همچنين برپايي دولت مستقل و کامل داراي حاکميت ارضي فلسطين براساس مرزهاي ۱۹۶۷ را به همراه حق بازگشت پناهجويان و آوارگان را به خانهاي که از آن بيرون شدهاند، توافق ملي مشترک قلمداد ميکند.
حماس همچنان در اساسنامه جديد تأکيد کرده که موجوديت اسرائيل را به رسميت نميشناسد و نخواهد شناخت و مرزهاي کشور فلسطين را همان مرزهايي ميداند که پيش از شکلگيري اسرائيل در سال ۱۹۴۸ سرزمين فلسطين را تعريف ميکرد. از اين نظر تنها تغيير جزئيای که در اساسنامه داده شده، پذيرش تشکيل کشور مستقل فلسطين در محدوده مرزهاي پيش از سال ۱۹۶۷، يعني در کرانه باختري و باريکه غزه است. در بند «يک» سند جديد هدف حماس «آزادسازي فلسطين و مبارزه با پروژه صهيونيسم» عنوان شده و در بخش مقدمه آمده است: «مقاومت تا تحقق پروژه آزادسازي، بازگشت آوارگان و تشکيل کشور با حاکميت کامل به پايتختي قدس ادامه خواهد داشت.» در بند «25» سند جديد به بحث سلاح و مقاومت مسلحانه جنبش حماس اشاره شده و بر ادامه مقاومت تأکيد شده است. در مجموع ميتوان گفت که حماس در سند جديد خود تا حدودي راهبرد اصلي خود، يعني «مقاومت» را حفظ کرده اما در تاکتيک خود تغييراتي ايجاد کرده است.
تحليل چيستي و چرايي اين اساسنامه، تأثيرات آن بر عملکرد حماس و همچنين مسئله سفر 22 ماه مي ترامپ به سرزمينهاي اشغالي موضوع گفتوگويي است با دکتر خالد قدومي، نماينده دفتر حماس در تهران که در ادامه ميخوانيد:
کد خبر: ۳۰۲۸۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۶
ارزیابی تقابل سعودیها و دوحه در گفتوگوی «وقایعاتفاقیه» با اصغر زارعی، پژوهشگر روابط بینالملل
مقدمه:
نشست ترامپ با رهبران کشورهاي عرب در رياض قرار بود اتحاد دنياي عرب و وحدتنظر رهبران آنها را به نمايش بگذارد اما هنوز 48 ساعت از اين نشست نگذشته بود که شکاف عميق بين قطر و عربستان، بهويژه بر سر گروه اخوانالمسلمين آشکار شد و در اين ميان رياض، قطر را متهم به حمايت از اخوانالمسلمين و گروههاي افراطي اسلامگرا کرد تا اين مسئله سرآغاز اختلافات و تنشهاي کمسابقهاي ميان کشورهاي حاشيه خليجفارس با محوريت عربستانسعودي در مقابل دوحه شود. در اين ميان، علاوه بر کشورهاي حوزه خليجفارس، آمريکا هم به جرگه منتقدان اين سياستهاي قطر پيوست که درنهايت در پنجم ژوئن به قطع کامل روبط ديپلماتيک عربستان، امارات متحده عربي، بحرين، مصر و چند کشور ديگر با قطر انجاميد.
يک چيز در اين بين مشخص شده است و آن اينکه ويدئوي 24 مي (سوم خرداد) سخنان شيخ تميم، اختلافات عميق ميان قطر و عربستان بر سر نقش گروه اخوانالمسلمين و جايگاه قطر در پيش و پس از تحولات موسوم به «بهار عربي» را آشکار کرد زيرا اظهارات امير قطر با سياست کنوني اين کشور انطباق دارد و افزون بر اين مسئله، اينکه قطر با شبکه الجزيره از مجموعه انقلابهاي منطقه خاورميانه در سال 2011 با نام بيداري اسلامي يا بهار عربي حمايت کرده بود. درهمينراستا رهبري قطر، بهار عربي را فرصتي براي افزايش نفوذ خود در منطقه ميدانست. در سايه اين نکته، دوحه با حمايت مستقيم و غيرمستقيم از جنبشهاي سکولار، مشروعيت رژيمهاي تئوکرات منطقه، ازجمله عربستانسعودي را زير سؤال برد.
يکي ديگر از اختلافات اساسي قطر با عربستان بر سر برخورد با گروه اخوانالمسلمين است؛ هرچند خود عربستان نيز در سالهاي دهه ۱۹۷۰ به تعداد زيادي از اعضاي اخوانالمسلمين پناه داده بود اما بهتدريج متوجه شد که اين گروه يک تهديد جدي عليه نظامهاي سياسي منطقه ازجمله خود عربستان است اما در مقابل، قطر با حمايت از گروه اخوانالمسلمين در سالهاي اخير، سعي در افزايش نفوذ خود در ساير کشورهاي منطقه را دارد و ازهمينرو هم عربستان با اين سياستهاي اتخاذي دوحه بهشدت مخالف است. مجموع اين مسائل درکل تنشهاي اخير دو کشور را در سطحي پررنگ موجب شده است؛ تنشهايي که حتي با گذشت بيش از يک هفته با ميانجيگري کشورهايي مانند کويت و عمان، نهتنها پايان نيافته بلکه شديدتر هم شده است.
اقدامات حمايتي ترکيه درباره اعزام نيروي نظامي به قطر و زمزمههايي مبنيبر تصميم اسلامآباد براي اعزام 20 هزار نيروي نظامي پاکستاني به دوحه اگرچه تکذيب شد، ولی چهره اين تنشها را از ديپلماتيک به تنشهاي نظامي تغيير داده که موجبات نگراني بينالمللي از ادامه اين اختلافات را موجب شده است. «وقايعاتفاقيه» براي تحليل دقيقتر شرايط، علل و وضعيت کنوني روابط ديپلماتيک رياض و کشورهاي همسو با عربستان در مقابل دوحه و آينده اين تنشها و بررسي تأثيرات سوء آن بر کشورهاي عربي حاشيه خليجفارس و منطقه خاورميانه، گفتوگويي را با دکتر اصغر زارعي، پژوهشگر روابط بينالملل و کارشناس مسائل خاورميانه ترتيب داده است که در ادامه ميخوانيد:
کد خبر: ۳۰۲۸۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۲۶