دیدار از همسر شهیدی که این روزها دچار آلزایمر است
هیچکس اجبارش نکرده بود لباس نظامی هم تنش نبود که بگوییم از اول خودش برای چنین روزهایی تعهد کرده بود. یک کاسب معمولی در دل بازار بود که نان حلال زن و بچه اش را از مغازه اجارهای اش به دست میآورد. یک روز درمغازه را بست و به منزل آمد و به همسر گفت: «بیزحمت ساک من را حاضر کن.»
کد خبر: ۳۱۳۵۵۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۷
مصاحبه با یکی از همرزمان شهید کاظمی
یکی دو شب قبل از عملیات کربلای ۴ در خرمشهر، وقتی در سنگر آمدم، ایشان را در تاریکی دیدم که در قنوت نماز شب خود به قدری زیبا یا ربّ یا ربّ میگفت و هق هق میکرد که شانه هایشان پایین و بالا میرفت و این صحنه بسیار عجیب بود.
کد خبر: ۳۱۳۴۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۱