سیدمجید زواری
چندین پیش عبدالحلیم خدام، معاون سابق رییسجمهور سوریه بعد از استقرار در فرانسه در مصاحبهای درشبکه العربیه مطالبی را بیان کرد که بحران موجود درسوریه را وارد مرحله جدیدی کرد و دولت بشار اسد را در موقعیت خطیری قرار داده است.
خدام در این گفتوگو در رابطه با قتل ترور حریری، نخستوزیر فقید لبنان اظهار داشت: اسد به من گفت او عبارات خیلیخیلی تندی تحویل حریری داده است... عباراتی مثل این، هرکس را که سعی در نافرمانی از ما داشته باشد له خواهم کرد.
برخی منابع خبری این سخنان خدام را تاییدی به صحبتهای مهلیس گرفتند که گفته بود بشار اسد، حریری را تهدید کرده بود اگر از تمدید دوره حکومت امیل لحود حمایت نکند لبنان را روی سرش خراب خواهد کرد.
خدام 73 ساله که چند ماه پیش از معاونت رییسجمهور سوریه استعفا کرده بود در ادامه این مصاحبه اسد را به خودکامگی متهم کرد و گفت فرآیند توسعه و اصلاحات (سوریه) چه سیاسی باشد، چه اقتصادی یا اداری موفق نخواهد شد.
این اظهارات خدام در حالی مطرح میشود که وی در 40 سال گذشته نقشهای کلیدی در حکومت سوریه داشته است. برای مثال زمانی که وی مسئول امور لبنان در دولت سوریه بود، دمشق برای چند دهه قدرت اصلی حاکم بر امور لبنان بود. در واقع مصاحبه خدام بهگونهای تنظیم شده بود که گویی او هیچگاه برای دو دهه، نفر دوم کلیه تصمیمگیریهای مهم سیاسی و امنیتی سوریه نبوده است و معلوم نیست چرا همکار سابق آقای اسد که در پاریس زندگی میکند اکنون تصمیم به افشاگری گرفته است.
اظهارات خدام واکنشهای بسیار تندی در داخل سوریه داشته است ومقامات و مردم سوریه، خدام را به خیانت به وطن متهم کرده و اعلام کردند که طی چهار ماه اخیر خدام چندینبار با مقامات اطلاعاتی اسراییل دیدارها و تماسهایی داشته و با توجه به اینکه این اظهارات درسرنوشت گروههای همپیمان سوریه در لبنان بهویژه جنبش حزبالله که در اصل تهدیدی جدی برای اسراییل میباشد تاثیر مستقیم میگذارد، در حقیقت خدام به اسراییل خدمت کرده است. نکته حایز اهمیت اینکه درحالحاضر اظهارات خدام از چند جهت قابل بررسی میباشد.
برخی از صاحبنظران معتقدند سخنان خدام نشانه شکاف گستردهای است که میان سران حزب بعث سوریه، در بحث اصلاحات وجود دارد.
در حقیقت وقتی چند ماه پیش غازی کنعان وزیر کشور سوریه خودکشی کرد این احتمال که آستانه تحمل مقامات حزبی سوریه در حال فروپاشی است قوت گرفت. هنگامی که خدام استفعای خود را تقدیم بشار اسد کرد ناظران میگفتند که این امر میتواند نشانه پاکسازی درونی و اصلاحات داخلی باشد. در حقیقت اسد میخواست با کنار زدن گارد قدیم، نیروهای تازهنفس را وارد کار کند و اصلاحات مورد نظر خود را پیش برد، اما بشار اسد پیش از فکر کردن به اصلاحات به حفظ نظام خود به هر قیمتی میاندیشید.
برخی صاحبنظران براین باورند که سخنان عبدالحلیم خدام گزارش کمیته تحقیق بینالمللی، پیرامون ترور رفیق حریری را تایید کرد و فشارهای سیاسی بینالمللی بر بشار اسد را افزایش داده و با این مصاحبه پرونده سوریه در شورای امنیت به یکباره با سرفصلهای جدیدی مواجه شد.
منابع غربی تاکید دارند که افشاگری خدام بهصورتی مطرح شد که علاوهبر اسد، امیل لحود رییسجمهور لبنان را نیز در معرض اتهامهای مشابهی، قرار داده است و در صورتی که پدیدار شدن ادله علیه بشار اسد و امیل لحود ادامه داشته باشد یکی از این دو رییسجمهور و به احتمال زیاد بشار اسد متهم ردیف اول ناامنی لبنان مورد شناسایی قرار خواهند گرفت و با این اقدام در نهایت جهتگیریهای سیاسی جدیدی رخ خواهد داد و در نهایت منجر به برقراری یک موازنه جدید در غرب خاورمیانه خواهد شد که برآیند آن به تحقق طرح خاورمیانه بزرگ منتهی میشود.
از سوی دیگر هدف از طرح خاورمیانه بزرگ که در سال 2003 از سوی آمریکا ارایه شد عبارت است از تغییر نقشه سیاسی منطقه خاورمیانه متناسب با اهداف استعار فرانوین ایالاتمتحده آمریکا. نکته قابل توجه آن است که رژیم صهیونیستی در این طرح نقش محوری دارد و علیالقاعده دولتهایی که در قاموس واشنگتن متمرد محسوب میشوند باید از سر راه برداشته شوند.
همچنین آمریکا با بهرهبرداری از بستر تحولات دموکراتیک که بهویژه منطقه خاورمیانه را فرا گرفته است وارد میدان شده و طرح خاورمیانه بزرگ را با پشتوانه شعارهای جذابی چون دموکراسی و اصلاحات وتوسعه مطرح ساخته است.
نقطه آغازین تحولات جدید برای آمریکا ،افغانستان بود و اکنون عراق را به عنوان الگوی دموکراسی در منطقه در دستور کار خود قرار داده است. تسمیه جنبشهای دموکراتیک و تغییر رژیمها از سوی آمریکا تحت عناوینی چون انقلاب نارنجی، ارغوانی، مخملی و سبز نشان از فرصتطلبی و نفوذ آمریکا دراین روند جهت تبدیل دموکراسیهای بومی به دموکراسی تحمیلی خود میباشد.
در راستای همین اهداف اعمال فشار و تهدیدات آمریکا و اسراییل علیه سوریه، به دنبال اشغال عراق روند شتابزدهای گرفت و هدف این اقدامات کاملا آشکار بود: دمشق حامی تروریسم قلمداد گردید زیرا گروههای فلسطینی را پناه داد و از حزبالله پشتیبانی میکند، ضمن آنکه با ایران مناسبات استراتژیک دارد و نیز حاضر نیست در روند سازش تحمیلی با رژیم صهیونیستی گام بردارد.
علاوهبر اینها فضای ضدتروریستی که پس ازحوادث یازدهم سپتامبر بر افکار عمومی جهان سایه افکنده بود حتی مجال طرح قضایای عادلانهای چون قطعنامه 238 وبازگرداندن بلندیهای جولان به سوریه را نمیداد و صرف اینکه سوریه حامی انتفاضه و رهبران آن است و یا در لبنان حضور نظامی دارد آماج حمله و تهدیدات قرار گرفت.
به علاوه روند اعمال فشار بر دمشق قالب بینالمللی یافت وقطعنامه 1559 که با اصرار آمریکا و فرانسه از سوی شورای امنیت صادر شد مساله خروج نیروهای سوری از لبنان را قانونمند نمود.
البته سوریه با تکیه بر اهرمهایی که بر دست داشت از جمله نفوذ سنتی در لبنان، ارتباط با گروههای معارض فلسطینی و حزبالله و نیز اوضاع آشفته عراق و مرزهای خود با این کشور توانست در اجرای قطعنامه مزبور تعلل ورزد تا اینکه با آخرین حربه آمریکا و اسراییل یعنی انفجار در لبنان و ترور حریری مواجه شد و به این ترتیب تلاش برای نابودی آخرین سنگر عربی وارد مرحله جدیدی شد.
در نهایت تشدید جو ضدسوری در لبنان که وزیر خارجه آمریکا کاندولیزا رایس از آن به انقلاب سروی تعبیر کرده به طور قطع خوشایند آمریکا و اسراییل است، چرا که علاوهبر اینکه مقدمات خروج 14 هزار نیروی سوری را از لبنان فراهم کرد، احتمالا گروههای همسو با دمشق از جمله حزبالله را در تنگنا قرار خواهد داد و برآیند این اعمال فشار به طور طبیعی گروههای معارض فلسطینی را نیز دچار مشکل میکند و به این ترتیب اسراییل از کابوس انتفاضه رهایی مییابد و حلقه امنیت منطقهای را در کنار آرامسازی داخل بهویژه با ظهور شخصیتی چون محمود عباس با رویکرد ضدانتفاضه تکمیل میکند. اگر در نقشه سیاسی جهان عرب نگاه کنیم، خواهیم دید که کشورهایی که به نوعی دشمنان اسراییل و از حامیان جنبشهای آزادیبخش بودند و از نظر غرب پایگاه یا حامی تروریسم محسوب میشدند یکی پس از دیگری مورد حمله قرار گرفتهاند. عراق فرو پاشید، لیبی، سودان و الجزایر تسلیم شدند و مصر هم آن قدر تحتفشار قرار خواهد گرفت که ارتش این کشور به عنوان تنها خطر نظامی سازماندهی شده در مجاور اسراییل کاملاً بیاثر شده و تحتالشعاع مشکلات اقتصادی این کشور قرار میگیرد. (از این جهت ارتش مصر تنها خطر نظامی سازماندهی شده درمجاورت اسراییل معرفی شد که باقی خطرها ناشی از ارتش یا سازماندهی نظامی نیست و بیشتر مقاومت مردمی تلقی میشود.) اما در این میان لبنان از جمله محورهایی بود که از مدتها پیش هدف اصلی ایالاتمتحده محسوب میشد و برخی از دولتهای غربی در پی ایجاد تحولی راهبردی و ریشهای در ترکیب سیاسی و ایدئولوژی آن بودند.
در واقع غرب میخواست لبنان بیش از آنکه پایگاهی برای مقاومت منطقه باشد به برگی برای امتیازگیری و یا پلی برای تسویه حسابهای منطقهای تبدیل شود.
طرح آمریکا برای منطقه به گامهای سریع و صبورانه نیاز داشت و چه بسا حریری نمیخواست در سیاستهایش به مساله حزبالله و کوتاه کردن دست سوریه از لبنان بیتوجه باشد.
این در حالی بود که اسراییل نیز راضی نبود لبنان پس از عقبنشینی سوریه، متحد دمشق و از نظر اقتصادی قدرتمند باشد. به هر حال ترور حریری خط بطلانی بر بسیاری از منافع سوریه کشید و شاید اصلا آمریکاییها چندان دغدغه پیگیری این ترور را نداشتند، اما مهم این بود که ترور حریری، لبنان را در آستانه تحولات سیاسی ریشهای قرار داده بود که جزییات آن مرحله به مرحله و در زمانی صورت میگیرد که آمریکا به خوبی دریافته است از باتلاق عراق و پرونده ایران رهایی یابد. بنابراین تا زمانی که سوریه حامی سازمان جهاد اسلامی و حماس است و سعی در نقشآفرینی در تحولات همسایه خود عراق دارد، و حاضر به از دستدادن برگبرنده حزبالله نیست، راهی جز به زانو درآوردن آن برای آمریکا باقی نمیماند. اکنون سوریه به شکل همزمان خود را مواجه با آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی مانند فرانسه میبیند و خود را میان دوراهی الگوی لیبی و الگوی موریتانی ارزیابی مینماید. بنابراین بیراه نیست اگر بگوییم تمام جهانعرب، امروز در آستانه مرحله تاریخی پرمخاطرهای است و میان اتهام حمایت از تروریسم و تسلیم بیقید و شرط آمریکا گرفتار شده است و روش برونرفت از این بحران نه فقط پیچیده که بسیار تلخ است. نظر به شیوه عمل آتی ایالاتمتحده در قبال سوریه برای وارد کردن این کشور به همسویی با سیاستهای منطقهای خود چند احتمال را میتوان در نظر گرفت که عمدهترین آن عبارتند از :
1- تحریم منزوی کردن
منزوی کردن کشورها و به حاشیه راندن آنان از متن روابط بینالمللی سیاستی است که آمریکا دست کم در دو دهه اخیر بیش از پیش از آن استفاده کرده است. نمود عینی موفقیت چنین سیاستی در جریان پرونده لاکربی و انزوای همهجانبه لیبی اتفاق افتاده؛ امری که سرانجام باعث شد قدافی تسلیم آمریکا شود. احتمال انتخاب این گزینه به عنوان سیاست راهبردی ایالاتمتحده علیه سوریه بیش از سایر گزینههاست زیرا چنین شیوهای سوریه را وامیدارد که سیاستهای خود را به شکل ریشهای تغییر دهد.
2- سیاست چماق و هویج
اتخاذ چنین سیاستی از سوی ایالاتمتحده پیشینهای دیرینه دارد. در این روش فشار و مجازاتها همزمان با پارهای امتیازها ارایه و تلاش میشود که با اعطای جزیی برخی امتیازها، عزم طرف مقابل در برابر فشارها دچار تزلزل و تردید شده و حالتی شکننده پیدا کند. برخی مقامات آمریکایی باید به سوریه نشان دهد که در صورت همراهی، از مزایایی بهرهمند خواهد شد اما به هیچوجه نباید مشخص کند که این مزایا دقیقا چه چیزی خواهد بود یا در صورت عدم همراهی سوریه، دقیقاً چه مجازاتهایی در انتظار این کشور خواهد بود.
3- دخالت مستقیم نظامی آمریکا
این گزینه معمولاً از سوی کسانی عنوان میشود که معتقدند تداوم زمامداری بشاراسد در سوریه به مراتب خطرناکتر از اقدام نظامی علیه این کشور است.
اکنون محافظهکاران تندرو به خوبی دریافتهاند که باتلاق عراق، استفاده از گزینه نظامی را برای کاخ سفید دشوار ساخته است. با این وجود هنوز هم گزینه نظامی اولویت اول این دسته در تغییر نظام حاکم برسوریه است.
البته دولت آمریکا درحال حاضر به چند دلیل اقبال کمتری به استفاده از گزینه نظامی نشان میدهد.
الف – آمریکا اکنون به شدت درگیر مشکلات به وجود آمده در عراق است و روند مخالفت افکار عمومی این کشور با ادامه حضور نظامی در عراق سیر صعودی دارد. بنابراین تصور آغاز جنگی دیگر دور از ذهن به نظر میرسد.
ب – هیچ تضمینی وجود ندارد که عملیات نظامی علیه سوریه نتیجهبخش باشد و یا اینکه دستکم پس از سقوط دمشق بتوان ثبات و آرامش را به این زودیها به این کشور بازگردانید. حساسیت و خطرپذیری حمله نظامی به سوریه بسیار بالاست و بهویژه آنکه در نظر داشته باشیم این کشور در همسایگی عراق اشغالی و ناآرام است .
ج – خطر قدرت گرفتن گروههای بنیادگرا در سوریه پس از اسد و بهرهگیری سازمانهای تروریستی از فضای ناامن این کشور، نکته دیگری است که از نظر تحلیلگران دور نمانده است. بهویژه آنکه مصر و عربستان بیشتر نسبت به قدرت گرفتن نیروهای تندرویی از اخوانالمسلمین سوریه پس از سقوط بشار اسد، به آمریکا هشدار دادهاند.
د – تهاجم نظامی به سوریه باعث تشدید نفرت رو به افزایش مسلمانان از آمریکا میشود و این امر در تعرض آشکار با اقدامات ویژهای است که اکنون واشنگتن برای جلب افکار عمومی مسلمانان درمنطقه صورت میدهد.
ه – سوریه بر خلاف عراق دارای مرز مشترک با اسراییل است و بیثباتی آن تاثیر زودهنگام و مستقیمی بر مناطق همجوار خواهد گذاشت .
4- تشویق نا آرامی مردمی یا نافرمانی مدنی
نکته مهم و اساسی در مساله سوریه آن است که ایالاتمتحده در این مورد به هیچوجه داعیهدار برقراری دموکراسی با ضرورت انجام اصلاحات نیست و این امر به شدت تحتالشعاع ضرورت سرنگونی سریع یک دولت مجاور و مخالف اسراییل قرار گرفته است. بنابراین تکیه بر گزینههای مردم محور در راهبرد ایالاتمتحده علیه سوریه جایگاه چندانی ندارد.
5- کودتای داخلی با نقش اپوزیسیون
این احتمال وجود دارد که گروهی از نظامیان با نفوذ و کارکشته سوری پس ازکسب حمایتهای خارجی به دنبال تغییر نظامی باشند. روبرت ساتلوف تحلیلگر آمریکایی با برشمردن این احتمال معتقد است، شخصیتهای بانفوذی از طایفه علوی وجود دارند که به دلیل نفرت از بشار اسد مترصد فرصتی برای سرنگونی وی هستند.
این احتمال در حال حاضر بهویژه با اظهارات خدام به شدت قوت گرفته است. خدام که ریشهدارترین مقام سیاسی زنده سوریه است، در جریان ریزترین روابط امنیتی و تشکیلاتی حزبی سوریه و تاریخچه هر تحول سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این کشور قرار دارد. وی بیشتر از هرکس از این امر مطلع است که فشارهای بینالمللی که بر نظام سیاسی سوریه وارد میشود، بیش از توان تحمل رییسجمهور چهل و دو ساله سوریه است. او این را نیز میداند که پس از فروپاشی صدام در همسایگی سوریه و در پی تحولات جدید در روابط فلسطینیها و اسراییل و با توجه به تیرگی شدید روابط آمریکا و سوریه احتمال اینکه سوریه با توفانهای بنیانافکن مواجه شود بسیار محتمل است.
از آنجا که خدام از معدود پدرسالاران نظام حزب بعث سوریه است بعید به نظر میرسد که دچار خصومت شخصی با بشار اسد شده باشد. به خلقوخوی کهنه کارهای حزبی حزب بعث هم نمیآید که به یکباره به کسرت اپوزیسیون برانداز درآیند. به نظر میرسد خدام با آگاهی از این که خاورمیانه مرکز بدهبستانها و زدوبندهای سیاسی است، بوی نظام سیاسی بعد از بشار اسد به مشامش رسیده و او در تدارک جایگاه یا جای پایی در تشکیلات آتی سوریه میباشد. اظهارات و ادعاهای خدام در روزهای اخیر، به شدت این احتمال را تقویت میکند.