تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۲:۱۹  ، 
شناسه خبر : ۲۲۵۴۱۹
اشاره: مهم‌ترین وجه افتراق و خط ممیزه‌ی «امنیت اجتماعی» در جوامع سکولار و جامعه‌ی مبتنی بر آموزه‏های دینی چیست؟ این پرسشی است که با دکتر «محمد صادق کوشکی»، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و تحلیل‌گر فرهنگی در میان گذاشتیم. به باور دکتر کوشکی اسلام به دلیل اهمیت امنیت اجتماعی و سایه اندازی‌های آن بر سایر ساحت‌ها تمهیدات ویژه‌ای در برخورد با اخلال‌گران اندیشیده است.

* آقای دکتر! آیا بحث امنیت اجتماعی یک مفهوم عام جامعه شناختی است که عناصر و مؤلفه‏های آن در تمامی جوامع یکسان ‌باشند یا تفاوت‌هایی در این میان بین یک جامعه‌ی دینی با جامعه‌ی سکولار وجود دارد؟
** اگر بخواهیم تعریفی کوتاه از امنیت در گفتمان دینی ارایه دهیم باید چارچوب این تعریف را در بهره‏ برداری بدون محدودیت شهروندان جامعه از تمامی حقوق قانونی‌شان دنبال کنیم. این تعریف امنیت در نگرش دینی است. البته ممکن است این امنیت به دلایل متفاوتی نقض و مبانی دسترسی شهروندان به حقوق‌شان خدشه‌دار شود. در این‌جا دو رخداد یا رویکرد متفاوت پیش روی ما قرار خواهد گرفت.
احتمال دارد این مانع از بیرون به جامعه تزریق شود که در این حالت می‏گوییم امنیت جامعه از سوی دشمن خارجی سلب شده است و حالت دیگر زمانی به وقوع می‌پیوندد که موانع از درون و بطن جامعه بجوشد که ما به آن اختلال داخلی می‏گوییم. هم‌چنین امکان دارد این موانع سدی در رسیدن افراد به حقوق اقتصادی‌شان باشد، در این صورت امنیت اقتصادی جامعه نیز خدشه‌دار می‏گردد. از طرف دیگر از آن جایی که جامعه‌ی ما، دین محور و نظام ما مبتنی بر باورهای دینی است تعریف امنیت اجتماعی در جامعه‌ی ما با جوامع دیگری که دین چندان در مناسبات اجتماعی آ‌ن‌ها دخیل نمی‌باشد، متفاوت است.
* می‏توانید منظورتان را مصداقی‌تر بیان نمایید؟
** در جامعه‌ی ما هر عملی که حاوی اهانت به باورهای مذهبی مردم باشد و از این زاویه موجبات نگرانی مردم نسبت به آینده‌ی خود، اعضای خانواده و فرزندانشان را فراهم کند، منافی امنیت اجتماعی تلقی می‏شود، در حالی که چنین رفتارهایی در سایر جوامع از مصادیق عبور از خط قرمز محسوب نمی‏شود.
در این جا باید به یک نکته‌ی ظریف و مهم اشاره کرد، به دلیل این که مبانی نظام سیاسی ما دینی است عواملی که مخل امنیت اجتماعی هستند در مرحله‌ی بعد مخل امنیت سیاسی نیز محسوب می‏شوند. به تعبیر دقیق‌تر اگر فردی در ملا عام احکام الهی را نقض کند از یک منظر و زاویه به باورها و اعتقادهای جامعه توهین کرده است اما از یک بعد دیگر این حرکت می‏تواند به شکل‌گیری زمینه‌ها و بسترهای بدآموزی و انحراف افراد دیگر جامعه، کمک کند.
دختر یا زنی که بدون رعایت حجاب اسلامی وارد اجتماع می‏شود اولین مشکلی که ایجاد می‏نماید، خدشه‌دار نمودن باورهای دینی مردم است. حجاب در جامعه‌ی ما به طور مستقیم با آموزه‌های دینی، باورها و اعتقادهای مردم گره خورده است، بنابراین وقتی مردم ما با چنین صحنه‌هایی مواجه می‏شوند احساس می‏کنند که به شخصیت دینی آن‌ها توهین شده است، چرا که یک بی‌حجاب احکام دینی را در منظر عام رعایت نکرده است.
زمانی که دنباله‌ها و تبعات ذهنی، روانی، اجتماعی و خانوادگی حضور یک بی‌حجاب در جامعه را پی می‌گیرد، مشاهده می‌کنید این پدیده تا چه اندازه می‏تواند در امنیت اجتماعی جامعه، آثار نامناسب و مخرب داشته باشد. افراد جامعه به ویژه کسانی که پای‌بندی بیش‌تری به احکام شرع مقدس دارند از این بیمناک هستند که مبادا فرزندان یا همسر آن‌ها به تدریج به وسیله‌ی این افراد اغوا شوند. زنان می‏ترسند همسران آن‌ها در دام خیانت بیفتند یا به نوعی دیگر والدین چنین حسی را درباره‌ی فرزندانشان دارند. تبعات سلسله مراتبی و از قاعده به سمت رأس هرم (حرکت از امنیت اجتماعی به سمت امنیت سیاسی) در این‌جا مشهود است.
حضور یک فرد بی‌حجاب یا بدحجاب در کوچه و خیابان عاملی در جهت تضعیف ایمان و اعتقادهای مردم است، از طرف دیگر به دلیل این که حکومت دینی بر ایمان مردم استوار شده، به دنبال تضعیف پایه‌های اعتقادی و دینی مردم، گناه و عبور از خط قرمزهای اخلاق به امری عادی بدل شده و در مرحله‌ی بعد منجر به سست شدن پایه‌های نظام سیاسی می‏شود. اما از سوی دیگر چنان که این عمل هم‌چنان تداوم داشته باشد عمیق‌ترین براندازی سیاسی را شکل خواهد داد.
* سایه اندازی‌های منفی امنیتی که شما در مقوله‌ی حجاب به آن اشاره کردید اتفاقاً نشان می‏دهد که برخلاف دیدگاه حکومت‌های سکولار غرب و برخی جریان‌های داخلی حجاب در جامعه‌ی اسلامی نمی‏تواند مصداقی از یک امر شخصی باشد. آیا شما این حرف را قبول دارید؟
** بله؛ توجه داشته باشید در نظام‌های سیاسی که متکی بر ایمان مردم نیست تخلفی که یک فرد در حوزه‌ی امنیت اجتماعی انجام می‏دهد در همان حوزه باقی می‏ماند اما در جامعه‌ی ما تخلف در حوزه‌ی امنیت اجتماعی در گام‌های بعد به تخلف در امنیت سیاسی و حتی امنیت اقتصادی سرایت می‏کند. شما ممکن است بگویید بی‏حجابی به طور مستقیم تأثیری بر امنیت اقتصادی ندارد اما وقتی حلقه‏های به هم پیوسته‌ی امنیت اجتماعی، امنیت روانی و امنیت سیاسی را دنبال می‏کنید سرانجام پای امنیت اقتصادی نیز به وسط کشیده می‏شود.
* نگاهتان به درگیری‌های خیابانی به عنوان نقطه‌ی اتکای رسانه‌ها در بال و پر دادن، ناامنی اجتماعی چیست؟
** آن‌چه که ما از آن به عنوان درگیری‌های خیابانی یاد می‏کنیم زیر شاخه‌ای از مقوله‌ی ناهنجاری اجتماعی است. این ناهنجاری اجتماعی بسترساز نگرانی در جامعه است و اگر شکل تزایدی و تصاعدی به خود بگیرد باز در این جا دین مداخله می‏کند و مفهومی به نام «محاربه» شکل می‏گیرد. نکته‌ی جالب توجه این که اسلام برای مقابله با محاربه شدیدترین حکم موجود را داده است. به این معنا که اگر ما احکام قضایی اسلام را بررسی کنیم متوجه خواهیم شد حکمی که برای محارب در نظر گرفته شده از حیث شدت برخورد قابل قیاس با هیچ حکم دیگری نیست.
از نگاه اسلام اگر کسی با «سلاح- سرد یا گرم- در کوچه و بازار حرکتی صورت دهد و اکثریت مردم یک منطقه را بترساند و آسایش و آرامش را از آنان سلب کند، حتی اگر این حرکت‌ها منجر به قتل و جرح نشود، این فرد محارب تلقی می‌گردد و باید دست و پایش را به صورت برعکس قطع و جسد او را از دروازه‌ی شهر آویزان کرد، این عین فقه شیعه است.» دقت داشته باشید که ما چنین مجازاتی را حتی برای قتل هم نداریم.
* به فرض حتی اگر یک نفر به صورت ظالمانه صد نفر را بکشد، مجازات او در اسلام فقط یک حکم است؛ قصاص، هیچ مجازات دیگری متوجه او نیست اما اگر یک نفر به صورت مسلحانه یا غیرمسلحانه امنیت یک شهر، محله یا منطقه را زیر سؤال ببرد و مردم آن‌جا را به واسطه‌ی حرکات خود بترساند، محارب تلقی می‏شود.
** خب، این شدت برخورد نشان می‌دهد که اسلام تا چه حد نسبت به مقوله‌ی امنیت اجتماعی حساسیت دارد. جالب این‌جا است که این شکل از امنیت اجتماعی از آن نمونه‌هایی نیست که منجر به نقض امنیت سیاسی شود، اما اگر ناامنی‌های اجتماعی تدوام پیدا کند به دنبال آن ناکارآمدی سیاسی و سلب اعتماد مردم از کارآیی نظام مطرح خواهد شد. از طرف دیگر اگر در جامعه‏ای امنیت اجتماعی نباشد مردم علاقه‏ای به سرمایه‌گذاری اقتصادی هم نخواهند داشت و امید به آینده، نوآوری، دل بستن به کار و تلاش و بسیاری از رفتارهای فردی –اجتماعی دست خوش تعطیلی و ایستایی می‌گردد.
* تفکیک میان «امنیت» و «احساس امنیت» را تا چه حد مهم می‏دانید؟ به این معنا که ممکن است در جامعه‌ای امنیت دچار خدشه شود اما رسانه‌ها به گونه‌ای تصویرسازی کنند که انگار اتفاقی روی نداده است و بالعکس، هم‌چنین در جامعه‌ای دیگر رسانه‌ها با بزرگ‌نمایی ناامنی‌های کوچک را به مثابه یک جریان دامنه‌دار مطرح می‌سازند.
** نکاتی که برخی دوستان در تفکیک این دو مقوله مطرح می‌سازند تا حدود زیادی مبالغه آمیز است. البته می‏توان این را پذیرفت که جامعه‏ای واجد امنیت نسبی باشد اما رسانه‏ها درباره‌ی وجود ناامنی رفتاری غیرطبیعی و بزرگ‌نمایانه داشته باشند، با این حال اگر در جامعه‌ای امنیت سلب شود هر چه قدر هم که رسانه‏ها بخواهند بر رخدادهای اجتماعی سرپوش بگذارند بالاخره مردم نشانه‏های ناامنی را با گوشت و پوست خود لمس و از آن تأثیر می‏پذیرند.
بنده در این باره مثالی می‌زنم. آیا در رسانه‏های کشور ما بحث سرقت خودرو بازتاب گسترده‌ای دارد؟ پاسخ منفی است، اما چرا مردم نگران دزدیده شدن خودروهایشان هستند و در سطح وسیعی از دزدگیر و سایر ابزارهای ضدسرقت استفاده می‏کنند، زیرا این پدیده کاملاً شایع شده است. آیا پدیده‌ی سرقت، ساخته و پرداخته‌ی رسانه‌ها است؟ خیر؛ اتفاقاً این ناامنی واقعی است که مردم را وادار می‏کند به تمهیداتی در جهت کنترل این موضوع روی بیاورند. البته ممکن است ما در جامعه با جرایم خاصی مثل حادثه‌ی «خمینی شهر» روبه‌رو باشیم که جرایم شایعی نباشند – آن چیزی که در خمینی شهر اتفاق افتاد پدیده‌ای نیست که ما هر روز شاهد آن باشیم- اما بازتاب آن از سوی رسانه‏ها در کوتاه مدت ممکن است باعث وحشت مردم گردد. با این حال ما نمی‏توانیم از رسانه‏ها انتظار داشته باشیم این ناهنجاری‏های خلاف امنیت را منعکس نکنند.
اتفاقاً اسلام برای بسیاری از جرایم مرتبط با عفت، اخلاق و امنیت اجتماعی مجازات‌های علنی و آشکاری در نظر گرفته است. وقتی این افراد به صورت علنی محاکمه شوند، اخبار مجازات آن‌ها در جامعه پخش خواهد شد. ـ بعضی‏ها متأسفانه تلقی‏شان این است که این کار اشاعه‌ی فحشا است. ـ نظر اسلام این‌گونه نیست مگر آن که معتقد باشیم فهم این دوستان از فهم شارع مقدس بالاتر است. سؤال بنده این است که اگر حادثه‌ی خمینی شهر از سوی رسانه‏ها منعکس نمی‏شد آیا شاهد سرعت عمل قضایی ـ انتظامی در برخورد با عاملان این جنایت بودیم؟
* در واقع شما معتقدید که رسانه‏ها در این‌جا مثل یک اهرم فشار از ناحیه‌ی افکار عمومی عمل می‏کنند؟
** بله؛ ما به موازات رخداد خمینی شهر حادثه‌ای در جنوب خراسان – کاشمر- داشتیم که رسانه‏ای نمی‏شود و هیچ اتفاقی هم نمی‏افتد حتی مسؤولان قضایی آن منطقه برخورد عادی دارند و جالب این‌جا است که با ضابط قضایی بسیج نیز برخورد می‏کنند، اما وقتی این پدیده رسانه‏ای می‏شود آن وقت پای پی‌گیری‌های قضایی نیز به وسط کشیده می‌شود. البته مسؤولان قضایی گلایه‏مند هستند که چرا چنین پدیده‌هایی رسانه‏ای می‏شود اما توجه ندارند که اگر قوه‌ی قضاییه با سرعت عمل به مجازات‌های اسلامی روی آورد آن وقت دیگر ترس و وحشتی از رسانه‏ای شدن این حوادث نخواهد داشت
چرا مسؤولان قضایی اصرار داشتند که درباره‌ی پرونده‌ی «میدان کاج» اطلاع رسانی کنند؟ این پرونده از همان ابتدا رسانه‏ای شد و مسؤولان قضایی و امنیتی زیر فشار افکار عمومی قرار گرفتند، بنابراین متهم به سرعت دستگیر و محاکمه شد و آقایان تصمیم گرفتند مجرمان را به صورت علنی محاکمه کنند. چرا در این عرصه دوستان نمی‏گویند نباید رسانه‏ای شود؟ ما نباید کوتاهی‏های امنیتی و قضایی را این گونه توجیه کنیم.
گاهی رفتارهای انتظامی، تقنینی و قضایی به شدت منفعلانه است. بعد از قتل روح الله داداشی مسؤولان مجلس و پلیس هر دو از ضرورت تصویب قانون ممنوعیت حمل سلاح سرد سخن به میان آوردند، انگار که پیش‌تر کسی در کشور با چاقو به قتل نرسیده بود. شاید اگر داداشی هم فرد گم‌نامی بود، به هیچ وجه حرفی از تصویب قانون به میان نمی‏آمد.
البته پلیس چندین سال است که ممنوعیت حمل سلاح سرد را دنبال می‏کند.
فرض کنید ما این قانون را هم به تصویب رساندیم، به نظر می‏رسد ما اول از همه باید آن نرم افزار خشونت ساز را که در فرهنگ عمومی ما عمل می‏کند، از کار بیندازیم.
این دو مطلب متفاوت است. طبیعی است که تعریف نیروی انتظامی از بازدارندگی، تعریفی مرتبط با مأموریت‏های این سازمان باشد. نیروی انتظامی می‏گوید حمل سلاح سرد بایستی یک جرم تلقی شود اما توجه کنیم که مباحث روانی و اجتماعی این جرم برعهده‌ی نیروی انتظامی نیست. با این حال همان‌طور که شما اشاره کردید بستر جامعه باید به گونه‏ای آماده سازی شود که سطح و دامنه‌ی خشونت را پایین بیاورد.
در حدیثی منسوب به امام باقر(علیه‌اسلام) آمده است: «با مردم به صورتی رفتار کن که با خواهر و خانواده‌ی خودت رفتار می‏کنی» هدف اسلام تربیت انسان‌هایی است که شهروندان یک جامعه را مانند اعضای خانواده‌ی خود می‏دانند و رفتارشان بر اساس مهر و عطوفت است اما ما هنوز با این جامعه فاصله‌ی زیادی داریم.
*‌ چه باید کرد؟
** بی‌تردید بزرگ‌ترین سرمایه‏گذاری ما باید در ساختارهای آموزشی و اقتصادی جامعه متمرکز گردد. البته مباحث بیرونی و جنگ نرم دشمن نیز یک واقعیت جدی است که باید به آن توجه نمود. واقعیت آن است که ما در پدیده‏های اجتماعی و فرهنگی با پیچیدگی‏هایی روبه‌رو هستیم که یک نهاد و دستگاه خاص با مأموریت‏های مشخص مثل نیروی انتظامی نمی‏تواند به تنهایی از عهده‌ی آن‌ها برآید. هیچ کس ادعا نکرده است که اگر قانون ممنوعیت حمل سلاح سرد به تصویب برسد کسی دیگر سراغ چاقو نمی‏رود اما به هر حال این مقوله بخشی از بازدارندگی انتظامی است و محمل برخورد پلیس با حاملان سلاح سرد را فراهم می‌سازد، با این وجود ما نباید از قدرت بازدارندگی حوزه‏های تربیتی و اجتماعی غافل بمانیم.