تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱۳۹۰ - ۱۳:۰۰  ، 
شناسه خبر : ۲۲۹۹۲۴
تغییر نقشه سیاسی

 ریحانه طباطبایی
مرکزیت قدرت در خاورمیانه در دهه‌های گذشته تحولات بنیادینی را شاهد بود و بازیگران جدیدی در عصر حاضر قدرت را در خاورمیانه در دست گرفته‌اند اما با تحولات منطقه عربی به سمت و سویی می‌رود که به زودی شاهد تحولاتی شگرف در آن خواهیم بود. با انقلاب‌های عربی که در حال حاضر هیچ کشوری را از رایحه خود مصون نگذاشته، تمامی معادلات سیاسی و استراتژیک منطقه تغییر خواهد کرد و معادله‌ای جدید شکل خواهد گرفت. در این میان ورود یک رقیب دیگر در منطقه که اتفاقا جذابیت بیشتری برای کشورهای عربی دارد باعث شده تا شاهد رقابتی نفس‌گیر در منطقه باشیم؛ ترکیه. کشوری که با رجب طیب اردوغان، عبدالله گل و معمار حزب عدالت و توسعه یعنی احمد داوود اوغلو به اوج رسیده و روزهای طلایی خود را می‌گذراند و به سمتی می‌رود که به قدرتی تمام عیار در منطقه تبدیل شود. جدید‌ترین بازیگر منطقه در حال حاضر نیز ترکیه است، کشوری که زمانی تمام تلاش خود را کرد تا به اتحادیه اروپا بپیوندد اما تلاش را نیمه‌کاره رها کرد و این امر را سپرد دست زمان و سعی کرد در خاستگاه خود یعنی آسیای غربی نقش ویژه‌ای را ایفا کند به‌طوری‌که امروز دوست بسیاری از کشورهای انقلابی منطقه نظیر مصر شناخته می‌شود.
از سوی دیگر در منطقه کشوری وجود دارد که همیشه نقش تاثیر‌گذار و تعیین کننده‌ای داشته است. ایران چه در زمان قبل از انقلاب و چه پس از آن یکی از کشورهای تعیین‌کننده و تاثیر‌گذار منطقه محسوب می‌شده و در بسیاری از معادلات نقش اساسی داشته است. اما کشور سومی نیز در منطقه بزرگ خاورمیانه قرار دارد که توانسته است نقش کلیدی را ایفا کند. مصر در دهه 60 میلادی خاستگاه بسیاری از انقلابیون شد و جوانان منطقه الگوی خود را جمال عبدالناصر قرار دادند. اما مصر پس از ناصر نتوانست آن نقش را بر عهده بگیرد و خصوصا از آنجا که تمرکز مردم منطقه روی مبارزه با اسراییل بود به دلیل همراهی با اسراییلی‌ها اقبال خود را در میان مردم خاورمیانه از دست داد. اما انقلاب مصر دریچه جدیدی را نیز به روی مصر باز کرده است. دریچه‌ای که حتی می‌تواند منجر به مثلث ایران، مصر و ترکیه شود، البته اگر اتفاق جدیدی در خاورمیانه نیفتد. «ایران، ترکیه و مصر» این روزها یکی از مهم‌ترین کشورهای منطقه به حساب می‌آیند.
ایران از ژاندارمی منطقه تا حامی جنبش‌های آزادی‌بخش
از زمانی که ایالات متحده دکترین دوقلوهای مهار‌کننده را در خاورمیانه پایه‌ریزی کرد تاکنون تحولات بی‌شماری در این منطقه رخ داده و طرح آمریکایی‌ها دستخوش تغییرات بسیاری شده است. براساس طرح نیکسون رییس‌جمهور وقت آمریکا ایران به عنوان قدرتمندترین کشور منطقه باید نقش ژاندارم را ایفا می‌کرد و اجازه نمی‌داد تا کشورهای کوچک و بزرگ خلیج‌فارس و خاورمیانه در دامان کمونیسم بیفتند و درواقع کمربند ایمنی باید به دور شوروی کشیده می‌شد، از‌آن سو چون اکثر کشورهای منطقه عربی بودند، پس رژیم شاهنشاهی ایران نیاز به یک متحد عرب نیز در انجام این نقش داشت و به همین دلیل و بر اساس نظر تحلیلگران کاخ سفید عربستان سعودی نیز به یکی دیگر از ژاندارم‌های منطقه و برادر کوچک‌تر ایران تبدیل شد. اما این طرح عمر چندانی نداشت و ژاندارم منطقه با وقوع انقلاب اسلامی فروریخت و نقش جدیدی را برعهده گرفت. استقرار جمهوری اسلامی ارزش‌های جدیدی را وارد سیاست خارجی ایران کرد.
اگر تا آن زمان ایران متحد غرب به شمار می‌آمد و در عین مخالفت با اتحاد جماهیر شوروی به هرحال گوشه چشمی نیز به این کشور داشت اما پس از انقلاب، ایران در سیاست خارجی خود کاملا تغییر موضع داد و با مانیفست «نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی» با هردو ابرقدرت به مخالفت بر خاست و نه تنها این دو کشور را بلکه کشورهای عربی چون عربستان سعودی، اردن و مصر را نیز آلت دست قدرت‌های غربی و عامل عقب‌ماندگی کشورهای منطقه معرفی کرد. نظام نو‌پای ایران معادلات منطقه و اتحاد‌های منطقه‌ای را برهم زد. از آن پس، جمهوری اسلامی دیگر حامی کشورهای منطقه نبود و نقش خود را به حامی گروه‌های مخالف دولت‌ها تغییر داد. این تغییر تا آنجا پیش رفت که حتی از سوی جمهوری اسلامی گروه‌های جدید مبارزاتی چون حزب الله لبنان شکل گرفت و راه جدیدی در مبارزات منطقه‌ای باز شد. امروز نیز جمهوری اسلامی تلاش می‌کند تا همان نقش نخست را ایفا کند و با پشتیبانی از جنبش‌های منطقه‌ای کماکان نقش رهایی‌بخش سال‌های نخست انقلاب را حفظ کند.
ایران، مصر؛ از انقلاب تا انقلاب
تا سال 57 ایران و مصر دوست و متحد یکدیگر به شمار می‌رفتند. حکومت پهلوی با خاندان سلطنتی مصر رابطه خوبی داشت و باوجود آنکه پیوند دو خانواده نیز عمری کوتاه داشت اما هیچ گاه رابطه حسنه دو کشور قطع نشد و از سوی دیگر به‌جز حکومت انقلابی و سوسیالیستی سرهنگ جمال‌عبدالناصر، دولت ایران با حکومت مصر خصوصا با انور سادات رابطه‌ای بسیار دوستانه داشت. به‌جرات می‌توان گفت که رابطه دو کشور در واقع رابطه ایران و مصر نبود بلکه رابطه دو خاندان و دو حکومت بود، به طوری‌که پس از پیروزی انقلاب، درست زمانی که هیچ کشوری حاضر به پناه‌ دادن به محمدرضا پهلوی نبود و حتی آمریکا نیز بابت اجازه ورودی چند‌روزه به دلیل انجام معالجات پزشکی هزینه سنگینی پرداخت کرده بود مصر پناهگاه شاه فراری شد و دوستی خود را نه با کشور ایران که با نظام سابق باردیگر به رخ کشید، امری که به هرحال در حافظه ایران انقلابی باقی ماند. البته اختلافات ایران و مصر فقط خلاصه به حضور محمد‌رضا شاه در قاهره نمی‌شود و دو کشور اختلاف‌های بنیادی بیشتری داشتند. مصر با امضای پیمان کمپ‌دیوید عملا از صف مخالفان با اسراییل خارج شد و کم‌کم به حلقه دوستان تل‌آویو اضافه شد.
در مقابل جمهوری اسلامی یکی از اهداف سیاست خارجی خود را مبارزه و مقابله با اسراییل می‌دانست و از این رو، یکی از شاخص‌های سیاست خارجی حمایت از جنبش‌های مبارز منطقه بود. در مجموع ایران در مقابل پیمان کمپ‌دیوید موضع سرسختانه و انقلابی داشت. پس از تصرف سفارت مصر توسط دانشجویان عرب به عنوان اعتراض به پیمان کمپ‌دیوید در ششم فروردین 58 می‌توان گفت یکی از اولین فرمان‌های حکومتی امام خمینی(ره) به دولت موقت در زمینه روابط بین‌الملل، قطع روابط دیپلماتیک با مصر است؛ این حکم پس از نامه ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه دولت موقت (پس از سنجابی) مبنی بر ضرورت قطع رابطه با مصر در فضای موجود صورت گرفت. پس از قطع رابطه دو کشور، در سالگرد جنگ رمضان در مصر، انور سادات در یک رژه نظامی به دست چهار اسلامگرای مصری عضو جهاد اسلامی مصر ترور شد و جمهوری اسلامی ایران در استقبال از ترور انور سادات، خالد اسلامبولی، قاتل وی را یک شهید نامید و خیابانی را در تهران به نام او نامگذاری کرد. پس از حمله عراق به ایران، روابط مصر و عراق که به دلیل به‌رسمیت شناختن اسراییل توسط مصر و امضای پیمان کمپ‌دیوید قطع شده بود مجددا برقرار شد.همچنین به نوشته روزنامه واشنگتن پست با وجود انکار دولت مصر بیش از 30هزار نیروی مصری در ارتش عراق همکاری کردند. مصر همچنین نقش فعالی در تسلیح عراق خصوصا در ابتدای جنگ داشت. در طول جنگ ایران و عراق تقریبا می‌توان گفت مصر به‌طور کامل در کنار عراق بود، هم از لحاظ کمک سیاسی و هم کمک و مشاوره‌های نظامی در سطوح بالا.
در بعضی از خبرها آمده است که بازپس‌گیری «فاو» توسط نیروهای عراقی با طراحی مصری‌ها بوده است. دولت مصر از همان ابتدا تهدید کرده بود که به صورت مستقیم در جنگ دخالت می‌کند. واقعه دوم خرداد 1376 از نظر دیپلماتیک طعم دیگری داشت و علاوه بر شور و شوق داخلی، تحسین مردم دنیا را برانگیخت و به‌عنوان یک رویداد جهانی و نقطه تحول مهم در ایران تعبیر شد. در پی این رویداد تاریخی، مصری‌ها دست به کار شدند و حسنی مبارک رییس‌جمهور مصر، پیروزی خاتمی را به وی تبریک گفت. در چنین شرایطی این احساس در میان مسوولان دو کشور متبلور شد که می‌توانند از منظر فرهنگی، بازرگانی و ورزشی افق پیش‌روی دو ملت را باز کرده و زمینه‌های شکل‌گیری روابط کامل سیاسی را مهیا کنند. در یک اقدام مثبت، دولت مصر از درخواست ایران برای پیوستن به «گروه 15» به شدت حمایت کرد و در جلسه‌ای که در خردادماه 1379 در قاهره برگزار شد، درخواست ایران با وجود مخالفت کشورهای آمریکای‌لاتین که خواستار عضویت کلمبیا به جای ایران در گروه‌15 بودند، تصویب شد. حسنی مبارک، رییس‌جمهور مصر پیوستن ایران به گروه 15 را با یک تماس تلفنی به رییس‌جمهور اصلاحات تبریک گفت و بسیاری از تحلیلگران در آن زمان معتقد بودند که دیگر مانعی بر سر راه ‌ازسرگیری روابط دیپلماتیک کشور باقی نمانده است. اما تحول عملی در روابط ایران و مصر در حاشیه اجلاس وزرای‌خارجه کشورهای سازمان کنفرانس اسلامی در شهر کوالالامپور به وقوع پیوست و آن زمانی بود که دو وزیرخارجه وقت ایران و مصر با یکدیگر دیدار کردند.
عمروموسی و کمال خرازی در این دیدار به توافق رسیدند که هر چه زودتر روابط کامل سیاسی میان دوکشور را از سر گیرند. در این میان صاحب‌نظران معتقد بودند که تماس تلفنی روسای دو کشور بعد از قبول عضویت ایران در گروه 15 در اجلاس قاهره، تنها برای تبریک این عضویت نبوده، بلکه بررسی برداشتن گام‌های عملی برای از‌سرگیری روابط میان دو کشور را دربرمی‌گرفت، زیرا در سال 1998 در اجلاس گذشته گروه15 در قاهره، وقتی کشور کنیا به عضویت این گروه درآمد، شاهد تماس تلفنی حسنی مبارک با حاکم کنیا نبودیم. به نظر می‌رسید که دیدار کمال خرازی و عمرو‌موسی در مالزی ادعاهایی چون «سنگ‌اندازی ایران در راه فرآیند صلح خاورمیانه»، «صدور انقلاب اسلامی ایران به کشورهای عربی» و «قضیه خیابان خالد اسلامبولی» را پشت ‌سر گذاشته بود. علاوه بر این مصری‌ها موضوع جزایر سه‌گانه ایرانی را نیز به فهرست توافق‌های خود با طرف ایرانی اضافه کرده بودند. تمام این رفت‌و‌آمدها اگرچه اهداف کلی‌تر دیگری داشت اما در اصل بر از‌سرگیری روابط دیپلماتیک میان دو کشور ایران و مصر متمرکز بود. در این زمان پندار بر این بود که دیگر هیچ مانعی در راه از سرگیری روابط ایران و مصر باقی نمانده و تنها رهبران دو کشور باید سفیران خود را معرفی کنند، اما ناگهان اصرار حسنی مبارک بر تغییر نام خالد اسلامبولی از خیابانی در تهران و مخالفت داخلی با آن در ایران، به‌عنوان یک مانع اساسی در راه فرستادن سفرای دو کشور نمود پیدا کرد.
ترس رییس‌جمهور مصر از نیروهای اسلامگرا و حادثه ترور ناموفق وی در اتیوپی، حسنی مبارک را بر آن داشت تا بر موضوع تغییر نام خیابان ایرانی اصرار ورزد. در چنین شرایطی و با مطرح شدن چنین خواسته‌ای از سوی مصری‌ها، دو راه برای محمد خاتمی، رییس‌جمهور وقت ایران باقی مانده بود: یا اینکه به مصری‌ها بفهماند که نباید مساله بزرگ و بااهمیتی چون روابط دو کشور را به مساله کوچکی چون نام خالد اسلامبولی و عکس او در یکی از خیابان‌های تهران ربط دهند، یا دیپلماسی داخلی خود را به کار بندد و از طریق موسساتی چون شورای شهر، نام این خیابان را تغییر دهد. در آن ایام خاتمی کوشش‌های خود را در دوسو به کار برد، اما این تلاش‌ها هرگز جامه عمل نپوشید و در گردوغبار حمله آمریکا به عراق و پایان دوره اصلاح‌طلبان گم شد. در دوره بعد از خاتمی، مصر و ایران بیش از آنچه تصور می‌شد از یکدیگر دور شدند و با موضع‌گیری‌های جدید حسنی مبارک بر ضد شیعیان عراق و منطقه خلیج‌فارس که آنها را به وابستگی به ایران متهم کرد، دامنه اختلافات میان دو کشور ابعاد تازه‌ای یافت و دولت جدید ایران برای بهبود روابط خود با مصر، یک‌بار دیگر باید راه رفته توسط محمد خاتمی را تجربه می‌کرد. البته دولت نهم و دهم نیز برقراری ارتباط ایران و مصر را عنوان یکی از اولویت‌های دیپلماسی خارجی خود قرار داد. اظهارات محمود احمدی‌نژاد، رییس‌جمهوری در سفر دوره‌ای خود به کشورهای حاشیه خلیج‌فارس (امارات و عمان) در اردیبهشت سال ۸۶ و گفت‌وگو با خبرنگار الاهرام مصر در مورد اینکه ازسرگیری روابط دو کشور بسیار بااهمیت است، بازتاب زیادی در عرصه بین‌المللی داشت.
رییس‌جمهوری درباره عادی‌سازی روابط ایران و مصر گفت: «با صراحت اعلام می‌کنم امروز ما به طور قطع به دنبال تجدید رابطه با مصر هستیم و اگر دولت مصر اعلام آمادگی کند، تا پایان وقت اداری امروز سفارت ایران را در مصر برپا خواهیم کرد.» پس از این اظهارات نیز علی لاریجانی در دی ماه ۸۶ در سمت نماینده رهبری در شورای‌عالی امنیت ملی به مصر سفر کرد و بهمن ماه همان سال غلامعلی حدادعادل، رییس مجلس هفتم برای شرکت در اجلاس اتحادیه بین‌المجالس اسلامی به مصر رفت که نخستین سفر رییس یکی از قوای سه‌گانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مصر محسوب می‌شد و حدادعادل طی این سفر با حسنی مبارک دیدار کرد. گام دیگری که در مسیر بهبود روابط با مصر برداشته شد، همزمان با دور دوم ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد و دولت دهم بود که علی لاریجانی برای دومین بار در کسوت رییس مجلس هشتم در سال ۸۸ راهی مصر شد، اما بعد از این تلاش‌ها، این بار پخش یک فیلم بود که مشکل‌ساز شد.
پخش فیلم مستند «اعدام فرعون» در ایران با اعتراض رسمی مصری‌ها مواجه شد. با این حال، محمود احمدی‌نژاد با فرستادن حمید بقایی به مصر، به تلاش‌هایش ادامه داد. بقایی به مصر رفت و موافقت‌نامه رسمی بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری عربی مصر برای برقراری پرواز میان تهران و قاهره منعقد شد؛ اقدامی که با مخالفت آمریکا مواجه شد. بقایی حتی پس از امضای توافق‌نامه با مصری‌ها، با پرواز یک شرکت هواپیمایی خصوصی مصری به تهران وارد شد، اما این کار هم باعث شکستن یکی از تابوهای سیاست خارجی نشد. اما به نظر می‌رسد که قیام مردم مصر و تغییر حکومت در این کشور می‌تواند در مناسبات ایران و مصر تاثیر بگذارد و حتی نقش منطقه‌ای مصر را نیز تغییر دهد. در دولت احمدی‌نژاد با وجود آنکه سعی می‌شد تا روابط بهبود پیدا کند اما به طور مثال بستن کانال سوئز به روی مردم غزه و ندادن اجازه به ایرانیان برای آنکه همراه گروه‌های صلح راهی آن سرزمین بشوند نیز چندان بر تیره‌وتار شدن روابط بی‌تاثیر نبود.
به طور کلی این اقدام حکومت مبارک در راستای همراهی با اسراییلی‌ها برای در محاصره نگه‌داشتن مردم غزه خشم بسیاری از مسلمانان و حتی ترکان ترکیه را نیز برانگیخت، اما به هرحال آنها در آخر توانستند از محاصره عبور کنند و ایرانیان نتوانستند. اما در زمان حکومت انقلابی مصر موافقت با عبور دو ناو نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از کانال سوئز برای رسیدن به سواحل سوریه، اقدام امیدوارکننده‌ای بود که برای نخستین‌بار ظرف سه دهه گذشته صورت گرفت. برخی از ناظران منطقه‌ای، آن را نشانه‌ای دیگر از افزایش احتمال عادی‌سازی روابط دو کشور می‌دانند. سرانجام نبیل العربی وزیر امورخارجه در نخستین نشست مطبوعاتی خود با خبرنگاران ضمن بیان اینکه کشورش، ایران را دشمن خود نمی‌داند؛ ابراز امیدواری کرد که به‌زودی صفحه جدیدی در روابط دوجانبه، باز شود. در حال حاضر دولت مصر تلاش می‌کند روابط خود را با ایران بهبود ببخشد و با توجه به اینکه شرایط مصر در حالت انتقالی است، باید منتظر بود تا پس از انتخابات ریاست‌جمهوری و انتخابات پارلمانی و تدوین قانون اساسی، این کشور به تثبیت اوضاع قابل قبولی برسد.
ایران، ترکیه/ دو امپراتوری دو جمهوری
امپراتوری عثمانی کمی زودتر از حکومت صفویه شکل گرفت و ترکان عثمانی چندان بدشان نمی‌آمد تا همچون آنان که بر جایشان نشسته بودند، بتوانند اقتداری نیز در ایران داشته باشند، اما خاندان صفوی اجازه چنین کاری را به آنان نداد و با تاسیس حکومتی مستقل چه از نظر سیاسی و چه از منظر مذهبی، استقلال را پس از چند قرن به سراسر ایران بازگرداند. از آن پس تا جنگ جهانی اول دو کشور همیشه با هم بر سر مرزهای غربی در جدال بودند. البته مذهب متفاوت دو کشور بزرگ منطقه نیز نمی‌توانست بر گسترش اختلافات بی‌تاثیر باشد. دو کشور مسلمان اما یکی شیعه و دیگری سنی و البته دو کشور مدعی بر سر قدرت. هرچند که پس از چندی عثمانی‌ها توجه خود را از همسایه شرقی، متوجه مرزهای غربی خود کردند و تا قلب اروپا پیش رفتند و ایرانی‌ها نیز به دلیل حکومت ضعیف مرکزی قدرت عرض اندام را از دست دادند و البته مهم‌تر آنکه عثمانی‌ها چند قرن ماندند و در ایران حکومت پشت حکومت عوض شد اما به هرحال دو کشور در آستانه جنگ نخست جهانی به یکدیگر نزدیک شدند و بسیاری از دولتمردان ایرانی در خلال جنگ به امپراتوری عثمانی سفر کردند و فتوای بسیاری از مراجع، حمایت از دولت عثمانی در مقابل دول اروپایی بود اما با شکست عثمانی و تضعیف این کشور، همسایه قدرتمند ایران به یکباره فروریخت و از آن طرف در خلال دو جنگ جهانی ایران و ترکیه تحول مشابهی را با یکدیگر تجربه کردند.
امپراتوری عثمانی فروریخت و به جای آن فرمانده جوان کمال آتاتورک بر سر قدرت آمد و در ایران نیز به جای نظام کهنه قاجارها رضاخان پهلوی بر سر کار آمد. ایران ترکیه جوان را مدل خود قرار داد و آتاتورک و اصلاحاتش سرمشق حکومت پهلوی شد. پس از پایان دوران پهلوی اول نیز روابط دوستانه دو کشور ادامه پیدا کرد، اما ترکیه پس از آتاتورک نقش تعیین‌کننده‌ای در منطقه نداشت و بیشتر در‌حال ترمیم بود و درواقع زیر سایه همسایه قدرتمند خود قرار داشت، البته در این دوره ایران و ترکیه هر دو با خطر حمله شوروی مواجه بودند. راه‌اندازی پیمان نظامی سنتو توسط دو کشور در کنار پاکستان از تحولات عمده روابط ایران و ترکیه بود. پس از وقوع انقلاب اسلامی، شعار صدور انقلاب گرچه نهایتا نتوانست اثر قابل‌توجهی بر هیچ یک از کشورهای اسلامی بگذارد، اما تنش‌ها و بی‌اعتمادی گسترده‌ای به حکومت شیعه مذهب ایران در میان سایر کشورها پدید آورد. این وضعیت باعث شد تا سایر کشورهای اسلامی گروه‌های اسلامگرا را بیش‌از‌پیش سرکوب کنند و تحرکات آنان را زیر نظر گیرند که این امر در ترکیه نیز به وقوع پیوست، اما در مجموع روابط ایران و ترکیه چون روابط دیگر کشورهای منطقه با ایران دچار تغییر و تحولات چندانی نشد. پس از پایان جنگ و تغییر سیاست‌ها، سفر اربکان نخست‌وزیر ترکیه (از حزب اسلامگرای رفاه) به تهران و انعقاد قرارداد صادرات گاز ایران به ترکیه مهم‌ترین رویداد در روابط دو کشور در دولت هاشمی بود. گرچه این وضعیت دیری نپایید و با قدرت‌گرفتن لاییک‌ها پس از او روابط ایران و ترکیه وضعیت وخیمی یافت.
وضعیتی که تا سال اول دولت خاتمی نیز ادامه یافت؛ دولت خاتمی هنگامی شروع به‌کار کرد که به جز ترکیه، اتحادیه اروپا نیز روابط خود را با ایران قطع و سفرایش را از کشور خارج کرده بود، اما آنچه بیش از پیش بر شدت تنش‌ها افزود، اثرگذاری سیاست اسراییل‌ستیزی دولت ایران بر اجلاس سران سازمان کنفرانس اسلامی در تهران بود و پیگیری صدور بیانیه‌ای در محکوم کردن ترکیه به دلیل برقراری روابط گسترده سیاسی و نظامی با اسراییل سبب شد تا روابط ایران و ترکیه بیش از پیش وخیم شود. دیدار سران دو کشور در حاشیه اجلاس دی ۸ در قزاقستان از تنش میان طرفین کاست و دو کشور پس از چند سال سفیر مبادله کردند. دولت بلنت‌اجویت با مساله کردها مواجه شد و با اعزام نیروهای نظامی به مرز سوریه خواستار تحویل دادن عبدالله اوجالان رهبر حزب کارگران کردستان ترکیه شد. امتناع سوریه از تحویل دادن او، دو کشور را در آستانه درگیری نظامی قرار داد. دولت خاتمی با میانجیگری میان طرفین نقش مهمی در کاستن از تنش داشت و این موضوع به‌عنوان نقطه عطفی در روابط میان دو کشور ثبت شد. گرچه ترکیه در نهایت با کمک آمریکا و اسراییل وی را دستگیر کرد و این موضوع جایگاه و اهمیت روابط با اسراییل را برای دولت ترکیه نمایان کرد.
پس از انتخاب احمدی‌نژاد به عنوان رییس‌جمهور ایران و تمایل او به پیشبرد برنامه هسته‌ای ایران و مخالفت غربی‌ها با این تلاش که منجر به صدور تحریم‌هایی علیه ایران شد، ترکیه همواره سعی کرد که به‌عنوان یک میانجی بین‌المللی بین ایران و اتحادیه اروپا و آمریکا عمل کند و طرفین را به حل دیپلماتیک این منازعه تشویق کند. ترکیه با این رویه سعی دارد از طرفی جایگاه خود را در خاورمیانه تقویت و از بروز جنگ در همسایگی خود جلوگیری کند و از طرفی با این مانور سیاسی خود را برای عضو شدن دایم در اتحادیه اروپا مقتدر نشان دهد. در جریان مذاکرات تهران که در آن ترکیه و برزیل به عنوان دو قدرت نوظهور در دنیای امروز وارد بازی حمایت از جمهوری اسلامی ایران شدند، توقعات فراوانی از دولت ترکیه به وجود آمد، به گونه‌ای که در داخل کشور همگان به تمجید از روند جدید دولت ترکیه پرداختند؛ روندی که ظاهرا حرکت دولت ترکیه به سمت احیای اسلام و حمایت از دولت‌های اسلامی بود. ظاهر قضیه این بود که ترکیه از اتحادیه اروپا بریده است و عزمش را برای ایجاد یک همگرایی منطقه‌ای جزم کرده است. حتی در جریان مذاکرات و رفت‌و‌آمدهای سیاسی پس از آن نیز افق پیش رو در روابط ایران و ترکیه به عنوان دو قدرت آینده جهان اسلام بسیار روشن دیده می‌شد.
حرکت‌های داخلی و خارجی دولت اردوغان در ترکیه از جمله تحقیر شیمون‌پرز رییس‌جمهور اسراییل، اخراج سفیر اسراییل، قطع رابطه با این کشور، شرکت او در عزاداری شیعیان و همچنین حمایت‌های وی از برنامه هسته‌ای ایران و از سوی دیگر تلاش وی برای کنار زدن لاییک‌های تندرو و قدرت دادن به اسلامگرایان از جمله دلایلی بود که همه را متقاعد می‌کرد که این دولت، مسیری را پیش گرفته است که نقش جدیدی را منطقه برایش به ارمغان خواهد آورد. خصوصا آنکه پس از به ثمر رسیدن زنجیره انقلاب‌های اسلامی و شکل‌گیری حلقه بیداری اسلامی در جهان اسلام به ناگاه شاهد تغییر رفتار سیاسی از دولت ترکیه بودیم؛ تغییری که سبب شده تا نقش ترکیه در منطقه کاملا تغییر کند و بسیاری از رهبران مبارز منطقه عبدالله گل و رجب طیب اردوغان را الگوی خود برای حکومت‌داری معرفی ‌کنند. ترکیه خود را حامی جنبش‌های منطقه‌ای نشان داده است و البته حمایت از این جنبش‌ها منجر به نوعی مقابله با ایران شد. در حال حاضر برخلاف اینکه ایران از تمامی تحولات منطقه‌ای حمایت کرده اما در مقابل تغییر در سوریه به دلیل هم‌پیمانی با این کشور مقاومت می‌کند، ترکیه خود را حامی معترضان سوری معرفی کرده است و می‌رود که جای ایران در سوریه را پر کند.
مثلث ایران، مصر و ترکیه
اکنون شاید بتوان گفت نقشه سیاسی خاورمیانه اندکی به‌هم‌ریخته است و بازیگران جدید در کنار بازیگران قدیم سعی می‌کنند تا نقش بیشتر و پررنگ‌تری داشته باشند. بازیگران قدیمی چون عربستان سعودی هنوز باور نکرده‌اند که خاورمیانه جدیدی ظهور کرده است و کماکان تلاش می‌کنند تا همان نقش قدیمی را ایفا کنند و کشوری چون ایران نیز سعی می‌کند بین دنیای جدید و قدیم در رفت و آمد باشد و هنوز نتوانسته قبول کند که ترکیه می‌تواند برای او رقیب جدی باشد و البته عربستان نیز باید بپذیرد رقیب قدیمی این‌بار قدرتمند‌تر و با مدلی نوین ظهور کرده است، مصر انقلابی می‌تواند چون زمان ناصر مجددا رهبری جهان عرب را در دست گیرد. از سویی دیپلماسی خارجی ترکیه در منطقه به طور بی‌سابقه‌ای فعال شده است و برای نخستین بار ترکیه مکتب سیاسی تازه‌ای را به منطقه ارایه داد که تاکنون مورد استقبال افکار عمومی خاورمیانه قرار گرفته است. ترکیه از یک‌سو توصیه اصلاحات به رهبران عرب می‌دهد که در مصر و سوریه نمونه آن دیده شد و از سوی دیگر برای آینده سیاسی دیگر کشورهای عربی نقشه راه ارایه می‌کند، شبیه آنچه در لیبی مشاهده شد. ترکیه همچنین با فعال‌سازی جنبش‌های اسلامی در منطقه و تقاضا از جامعه جهانی برای تجدید نظر نسبت به رویکرد خود در برابر جنبش حماس نمونه تازه‌ای از حکومت معتدل اسلامی ارایه داد که در حال حاضر به نمونه ایده‌آلی برای بسیاری از حکومت‌ها تبدیل شده است.
نکته قابل ذکر این است که سیاست خارجی مصر در حال شکل‌گیری مانند سیاست خارجی اردوغان ترکیه است، برای مثال به دنبال عادی‌سازی روابطش با تمامی همسایگان خود بر اساس سیاست رفع مشکلات است که در آن براساس رهیافت اقتصادی و استراتژیک به دنبال شروع مجدد مذاکره برای حل مشکلات قدیمی است. البته باید توجه کرد که پس‌زمینه‌ها، پیش‌زمینه‌ها، شرایط حاکم و از آن مهم‌تر پیشینه تاریخی جامعه ایرانی و ترک با جامعه مصری در عین برخورداری از مشترکات، در بسیاری از بسترها با یکدیگر اختلاف داشته و دارند. در تحول امروز مصر، مردمی محوریت یافته‌اند که با وجود حکومت جمهوری، هیچ‌گاه صاحب سخن و اقتدار نبوده‌اند. در این کشور در‌ واقع به نام جمهوریت، نوعی سلطنت حاکم بوده است. مهم‌ترین هدف قیام مردم مصر حاکم شدن بر سرنوشت خود و دستیابی به آزادی و عدالت است. از این روست که عده‌ای معتقدند اگر الگویی مطرح باشد به‌نظر می‌رسد مردم مصر بیشتر به دنبال الگوی ترکیه خواهند بود. خواسته آنها از اردوغان برای ورود به موضوع و اظهارات نخست‌وزیر ترکیه درخصوص لزوم تغییرات اساسی در مصر و واکنش دولت مبارک به این اظهارات از علایم بارز این موضوع است.
واقعیت امر در این نکته نهفته است که دوران دیکتاتورها به پایان رسیده و در پروسه تغییر، ابتدا دولت‌های غیرنفتی که لفظ جمهوری را یدک می‌کشند، قرار داشته و پس از طی این پروسه، دیر یا زود نوبت به دولت‌های عرب نفتی و مستبد در خاورمیانه خواهد رسید. این تحولات از نگاه برخی حاصل روندی طبیعی و از نگاه برخی دیگر در راستای مدیریت و شکل‌دهی به خاورمیانه جدید است. از هر زاویه‌ای که این رویداد ارزیابی شود، در این نکته نباید شک کرد که این تحول حاصل یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است؛ ضرورتی که می‌تواند ریشه در خواست مردم داشته یا هدایت‌شده باشد. نکته مهم و کلیدی این است که تحول مصر (فارغ از الگو‌گیری آن از ایران یا ترکیه) در صورت پیروزی و به ‌نتیجه رسیدن، با نظام بین‌الملل دچار چالش اساسی نشده و با آن تعامل خواهد داشت. تاثیرهای این موضوع بر مهم‌ترین معضل خاورمیانه (مساله فلسطین)، بستر‌سازی برای قبول دولت فلسطین در کنار اسراییل و در نقطه ایده‌آل به پایتختی بیت‌المقدس برای هر دو دولت خواهد بود. اکنون باید دید آیا بار دیگر، مثلث کهن و تاریخی ایران، مصر و ترکیه در یک خاورمیانه جدید ترسیم خواهد شد، هرچند که این سه کشور، لزوما متحد و هم‌پیمان یکدیگر نخواهند بود و ممکن است، در بسیاری از مسایل به رقبای سرسخت یکدیگر مبدل شوند.