تاریخ انتشار : ۰۵ دی ۱۳۹۰ - ۱۰:۳۲  ، 
شناسه خبر : ۲۳۲۷۷۳
اشاره: پیرو سخنان مقام معظم رهبری در مورد «مردم‌سالاری دینی» و تفاوت‌های آن با دموکراسی‌های غربی، برای بررسی بیشتر این مفهوم، بازشناسی مولفه‌های مقوم آن و جایگاه آن در جهان‌بینی توحیدی اسلام گفتگویی با آقای مهندس مرتضی نبوی انجام داده‌ایم که توجه خوانندگان گرامی را به متن آن جلب می‌نماییم.

* قبل از اینکه به خود بحث‌ مردم‌سالاری دینی و ویژگی‌های آن بپردازیم، پرسش من این است که مردم‌سالاری دینی را چگونه می‌توان از جهان‌بینی توحیدی و نحوه نگرش اسلام به انسان استخراج کرد؟
** مهندس نبوی: برای اینکه به بحث مردم‌سالاری دینی برسیم اول باید جهان‌بینی توحیدی را نسبت به انسان بررسی کنیم که در حقیقت این نوع نگرش از زیربناهای تفکرات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی انسان خواهد بود.
به تعبیر کلی می‌شود گفت از دیدگاه اسلام خداوند انسان را به نوعی محور تکوین و تشریع قرار داده است، در آیاتی اشاره می‌کند به اینکه آنچه که در آسمانها و زمین است به تسخیر شما (انسان) درآوردیم، یا در آیه‌ای که رهبری هم اشاره کردند «لقد خلقنا الانسان فی احسنه تقویم» یعنی در بهترین تقویم خداوند انسان را آفریده است.
یا آنجایی که بحث خلقت انسان هست ملائک، جن و شیطان مأمور می‌شوند بر انسان سجده کنند که معنی سجده نوعی تبعیت از امر خداست که شیطان خودداری می‌کند از این کار ولی فرشتگانی که در حقیقت در فرهنگ قرآنی مسئولیت عظیمی را در امر خلقت، تدبیر امور و در اجرای تدبیر الهی در جهان هستی دارند و جایگاه ویژه‌ای نیز در خلقت دارند اینها هم مجبور می‌شوند به انسان سجده کنند.
انسان موجودی است که با ویژ‌گی علم ممتاز می‌شود و معلم انسان خود خداست و تعبیر دیگر قرآن آنچه را که انسان نمی‌دانسته است خداوند به او تعلیم داده است، این اشارات جایگاه انسان از نظر علمی، دانایی و مراتب تکامل را نشان می‌دهد از نظر تکامل انسان می‌تواند در درجات تکاملی خود را از فرشتگان هم عبور کند که این درجه تکاملی به عنوان معراج برای انسان در نظر گرفته شده است بعد هم تعبیر اینگونه بوده این موجودی که در احسن تقویم خلق شده است خداوند او را به اسفل‌السافلین یعنی پایین‌ترین درجات آورده و از اینجا هم این مسیر با ایمان و عمل صالح شروع شده و برای تحقق پیدا کردن احسن تقویم و شکوفا شدن همه استعدادی که خداوند بر او داده است.
تعابیری که خود خداوند بیان کرده ولی ناقل آن پیامبر است ولی در حقیقت در متن قرآن نیست مثلا دارد که من همه اشیاء را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم خلق کردم، اینکه خداوند که منشاء هستی است و صاحب همه کمالات است می‌فرماید اگر کسی بنده خدا شد خدا هم برای او خواهد بود، این انسان توانایی عجیبی پیدا می‌کند و مسیر آن هم عبودیت است که این در حقیقت کاملا وفق دارد با توحید و مفهومش این است که انسان از همه بندهای اطاعت و بندگی جز کسی که کمال مطلق است آزاد شود و این پیوند و عبودیتش هم مسیر تکامل اوست برای آزادی کامل از همه چیزهایی است که می‌تواند او را به بند بکشد و نگذارد عروج و سیر تکاملی‌اش را طی کند.
* تفاوت نحوه نگرش اسلام نسبت به انسان با اومانیسم غربی چیست؟
** مهندس نبوی: در آنجا انسان منهای کمال مطلق و خالق هستی مطرح می‌شود و لذا آنجا هدف‌گذاری برای کمال به نظر من مخدوش است و تاکیدی که در جهان‌بینی انسان هست یعنی آن نوع خلقتی که برای انسان تعریف می‌شود و انسان هم استعداد خوب شدن دارد و هم استعداد بد شدن. در آنجا قابل تفکیک نیست، یعنی انسان موجودی است که می‌تواند انتخاب کند و با انتخابش مسیر خیر را طی کند و یا با انتخاب خودش مسیر شر را انتخاب کند. در آن نوع جهان‌بینی ایمان و عمل صالح تعریف درستی ندارد.
یعنی معیار خود انسان می‌شود و دیگر انتخاب شر و خیر برای او معنی ندارد و در آن جها‌ن‌بینی حسن و قبح از حالت عقلی خارج می‌شود و لذا از اینجا می‌خواهم به تفاوت جهان‌بینی اسلامی با جهان‌بینی انسان‌محوری رایج در غرب اشاره کنم و آن مساله محروم کردن انسان از منابع شناخت است که در هر حال انسان یک زمینه‌ای دارد و می‌تواند فرابگیرد و معلم انسان هم خداست و یکی از مهمترین منابعی که به عنوان شناخت مطرح است وحی می‌باشد، که در حقیقت انسانها استعدادهایی پیدا می‌کنند که با خالق هستی تماس می‌گیرند و از آن طریق حقایق و اصول حاکم بر خلقت را در اختیار انسان قرار می‌دهند. تعبیری در قرآن هست که قرآن را بیان آگاهی خود انسان یاد می‌کند و انسان را تعبیر می‌کند به استعدادهای لایتناهی و معراجی که برای بشر تعریف شده است.
اصولا در آن دیدگاه (دیدگاه غرب) یک خط قرمزی روی وحی به عنوان منبع شناخت کشیده می‌شود و به عنوان اینکه پدیده علمی نیست نفی می‌شود. پس وحی یکی از منابع شناخت است که ما در اختیار داریم. یکی دیگر از منابع شناخت الهامات است، قلبی که خداوند به انسان داده است می‌تواند از الهامات فرشتگان استفاده کند. یعنی انسانها از مسیر تقوا می‌توانند به شناختی برسند که افراد بی‌تقوا نمی‌توانند. وحی را انبیاء در اختیار انسان قرار می‌دهند و الهامات را هم انسانهای باتقوا می‌توانند بدست بیاورند چون انسان در معرض وسوسه شیطان است و توصیه می‌کند انسان به بدیها عمل کند و هم در معرض الهامات فرشتگان قرار دارد که او را کمک می‌کنند تا انسان به آگاهیهایی دست یابد که او را در مسیر حرکت تکاملی یاری دهد.
مسأله استفاده از عقل هم که در جهان‌بینی اسلامی فراتر از دیدگاه مادی است از منابع شناخت است و تجربه هم همینطور از منابع شناخت می‌باشد.
* اعتقاد به حیات اخروی و جهان پس از مرگ، چه تأثیری در زندگی اجتماعی انسان دارد؟
** مهندس نبوی: من فکر می‌کنم یکی از مهمترین اثرات آن امید و عدم یأس است یعنی انسانی که معتقد به حیات اخروی است ریشه یأس از او زده می‌شود و سراسر زندگی‌اش می‌شود امید چون زندگی را منقطع نمی‌داند و به تعبیری برای بقاء خلق شده است و نه برای فنا. همه اضطرابها بخاطر فناست و چون انسان به آخرت اعتقاد پیدا می‌کند زندگی را فنا نمی‌داند.
نکته دیگری که در جهان‌بینی ما وجود دارد مسأله حاکمیت عدالت و عدل است و مسأله اینکه حرکت جهان به سمت خیر و صلاح است. آخرت مرحله تکاملی زندگی انسان است و به همین دلیل ما همیشه منتظر خیر و صلاح هستیم و امید به آن داریم و لذا این مهمترین موتور حرکت انسان برای انجام عمل صالح است. یعنی صفات اخلاقی خوب مانند ایثار، ترجیح دادن دیگران بر خود، رعایت حقوق انسانها، مسأله شجاعت، عدالت، تلاش، مجاهدت و ایجاد امنیت از مکتب و بینش اسلامی برمی‌آید.
* به نظر می‌آید دموکراسی‌های غربی، برخلاف نحوه نگرش مثبت اسلام به تشکیل حکومت، نگاه بدبینانه و مصلحتی نسبت به آن دارند. در این مورد توضیح بفرمایید.
** مهندس نبوی: غربی‌ها با محروم کردن انسان از منابع شناخت دچار تعارضات زیادی می‌شوند، در دیدگاه بعضی‌هایشان که دیدگاه بدبینانه نسبت به هستی دارند حکومت را شر می‌دانند که فقط نقش آن دخالت کردن در حداقل‌هاست و جلوی تعارضات و مزاحمتها را بگیرد، چون به حکومت با دید شر نگاه می‌شود نمی‌تواند نقش مثبتی داشته باشد.
* خطوط محوری مردم‌سالاری دینی براساس جهان‌بینی اسلامی چه هستند؟
** مهندس نبوی: در اینجا با توجه به جایگاهی که انسان در نظام هستی دارد که حتی این تعبیر به کار رفته است که خداوند می‌فرماید من از روح خودم در انسان دمیدم و به تعبیری انسان خلیفه و جانشین خداست و قرار است که کارهای خدایی بکند. آن وقت انسان وقتی می‌خواهد وارد فاز حکومت شود، این انسان که گل سرسبد آفرینش خداست، نه دیگران مجاز هستند که برای انسان حکمرانی کنند و نه او مجاز است که حکومت غیر خدا را بپذیرد. یعنی اصولا ما باید سراغ مجوزی بگردیم برای حکومت بر مردم، چون آن که بر انسان حاکم است، خداست. در حقیقت حکومتهای امروز موقعی مشروعیت پیدا می‌کنند که مورد قبول مردم باشند و در مسیر اجرای حکم الهی باشند که جز سعادت انسان در آن نیست.
اصولا قرآن کریم هدف فرستادن انبیاء را این می‌داند که در بین مردم قسط و عدل را برقرار کنند. یعنی خداوند راهنما و میزان داده است که انسان به عنوان جانشین خدا در روی زمین عدالت را حاکم کند. مفاهیمی مانند حکومت، سیاست و برنامه‌ریزی باید در قالب عدالت جمع شوند. انسان وقتی می‌خواهد در روی زمین عدالت برقرار کند بحث حکومت مطرح می‌شود، بحث اجرای احکام خدا، مسأله برنامه‌ریزی، تربیت و رشد و... تحت عنوان عدالت مطرح می‌شود.
وقتی انسان در مسیر خدا قرار گرفت اگر در مسیر حکومت هم قرار گرفت چون مبنای دین ما انتخاب آگاهانه و با بصیرت است، در آیه‌ای خداوند به رسول خود امر می‌کند راه من است، ولی من دعوت می‌کنم افراد را با بصیرت از این راه بروند یعنی استعدادهایی که خداوند داده است انسان باید آگاهانه انتخاب کند علمی که انسان دارد برای او مسئولیت می‌آورد انسانی که با علم و آگاهی انتخاب می‌کند مسئول انتخاب خود هم هست و به تعبیری پاسخگوی خیر و شر خود می‌باشد.
در اینجاست که بحث مشروعیت مردمی که مقام معظم رهبری مطرح کردند به میان می‌آید. یعنی مردمی که حکومت مورد نظر خود را با میزانهایی که از طریق وحی به آنها رسیده انتخاب می‌کنند به خاطر این انتخابشان مسئول می‌شوند. یعنی یک حق دو طرفه ایجاد می‌شود هم حکومت بر گردن مردم حق پیدا می‌کند و هم مردم بر گردن حکومت. در حقیقت حکومت که باید از ملکه علم و عدالت برخوردار باشد اینها حقی پیدا می‌کند بر گردن مردم و آن تبعیت مردم از حکومت را مشروعیت می‌بخشد.
* ملاک مشروعیت در نظام مردم‌سالاری دینی بر چه مبناست؟
** مهندس نبوی: در غرب ملاک مشروعیت رأی اکثریت مردم است اما اینجا با توجه با اینکه رأی مردم از غرایض آنها برمی‌خیزد ملاک حق و باطل نمی‌دانیم. ممکن است رأی مردم در یک زمانی به یک امری تعلق بگیرد و زمان دیگر عکس این مسأله مشمول رأی اکثریت مردم شود و لذا حق و باطل یک امر نسبی است که با رأی اکثریت جابجا می‌شود و لذا حسن و قبح عقلی وجود ندارد ولی در اینجا رأی مردم مبنای مشروعیت است منتها این رأی مقید است به انتخاب بر مبنای حق.
یعنی در حقیقت اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران هم می‌گوید حاکمیت مطلق بر جهان از آن خداست و هم او انسان را حاکم بر سرنوشت خود کرده است کسی که انسان را حاکم بر سرنوشتش کرده است به انسان راه نشان داده و گفته است باید برای سعادت ملاک حق را انتخاب و بر مبنای حق تصمیم بگیریم، لذا ملاک مشروعیت از یک بعد مردمی است و از یک بعد الهی، یا باید بگوییم ترکیب اینهاست یعنی مردمی ـ الهی است که حالا پایه‌های مشروعیت مردمی و الهی شاید در حکومتهای غربی هم وجود داشته باشد با تعریف دقیقی که ما داریم یعنی حکومت انتخاب مردم را برای تحقق آن حتماً لازم دارد منتها آنچه را که خداوند تایید می‌کند حکومتی است که اسلامی باشد و قید الهی در آن وجود داشته باشد.
* این مسأله خیلی مهمی است که آیا مردم‌سالاری برای نظام سیاسی اسلام، یک گزینه مصلحتی است یا یک انتخاب ایده‌آل؟ به عبارت دیگر آیا مردم‌سالاری بیشترین نزدیکی را با تعالیم اسلامی دارد؟ چون خیلی از متفکرین ضد دینی ادعا می‌کنند که اسلام اساساً با مردم‌سالاری جمع نمی‌شود.
** مهندس نبوی: اسلام برای مردم‌سالاری یا به تعبیر دقیق‌تر برای مردم‌سالاری دینی چند جا ضمانت اجرایی در نظر گرفته است. یکی در جایی است که برای حاکم قید عدالت و علم در نظر گرفته می‌شود یعنی مشروعیت حاکم تا زمانی است که از این ویژگی‌ برخوردار باشد و لذا از دیدگاه جهان‌بینی ما به محض اینکه حاکم از مسیر عدالت منحرف می‌شود در حقیقت مشروعیت او از بین می‌رود. کارهای حاکم هم باید آگاهانه باشد. او از این نظر که انسان با سایر انسانها فرق ندارد در مقام این است که حاکمیت خدا را تحقق ببخشد و در مقام بیان و نظارت بر این است که در جامعه مطابق با آنچه که خداوند نازل کرده است امور جریان پیدا کند.
از طرف مردم هم یکی از پایه‌های وظایف عموم مردم که واجب تلقی شده است امر به معروف و نهی از منکر است یعنی همانگونه که عبادتهایی واجب شده است امر به معروف و نهی از منکر هم واجب شده است.
باید انسان در جامعه اسلامی نسبت به ارزشها و ضد ارزشها شناخت داشته باشد و بعد هم معروفها را مطالبه کند و از ضد ارزشها جلوگیری کند که این یک نوع نظارت اجرایی قوی نسبت به حکومت دارد و اگر جایی احساس شد حاکم و حکومت از مسیر عدالت خارج می‌شوند در اینجا واجب است با این انحرافات برخورد شود در تربیتهای اسلامی نکته‌ای است که با فرهنگ مادی نمی‌شود آن را تغییر داد و آن هم تقواست. تقوا در انسان حالتی ایجاد می‌کند که مانع از عصیان او می‌شود.
یعنی یک کنترل‌کننده قوی درونی است تا انسانها را حفظ کند که از مسیر حق خارج نشوند، ظلم نکنند، عدالت را مغشوش نکنند و حقوق مردم را تضییع نکنند و از این دیدگاه است که مثلا یک انسانی مانند حضرت علی(ع) که شاگرد اول مکتب پیامبر اکرم(ص) است نامه‌ای به عنوان منشور حکومت به مالک اشتر می‌نویسد و در آنجا اولین سفارش حضرت به مالک این است که قلبش را با محبت، لطف و رحمت نسبت به مردم پر کند رعیت به معنای کسی که رعایت حال او بشود و این وظیفه حاکم است که رعایت حال مردم را بکند و خدمتگزار مردم باشد، در کلام حضرت امام راحل هست که حکومت را خدمتگزار مردم می‌دانند و در بیانات اخیر مقام معظم رهبری هم بر این جمله حضرت علی(ع) تاکید شده است که کارگزاران و مسئولان حق ندارند بگویند من صاحب امر هستم و باید از امرم اطاعت شود.
در اینجا دو فلسفه را بیان می‌کنند، کسی که می‌گوید امر من باید اطاعت شود دو ضرر دارد. یک ضرر آن است که قلب او را که باید جایگاه نورانیت خدا باشد خراب می‌کند دوم اینکه مقدمه تغییر قدرت و حاکمیت است، یعنی اگر فرهنگ دیکتاتوری، آمریت و اقتدارگرایی دنبال شود، به دنبال آن سقوط حکومت پیش خواهد آمد و این جزء سنتهای هستی است.
* ویژگی‌های مردم‌سالاری دینی کدام‌ها هستند؟
** مهندس نبوی: این موضوع بحثهای مفصلی دارد که در رساله حقوقی امام سجاد(ع) هم به آن اشاره شده است، یکی از مهمترین وظایفی که حکومت دینی دارد این است که شرایطی فراهم کند تا استعدادهای انسانها شکوفا شود که برای تحقق چنین امری در جامعه باید عدالت و امنیت برقرار و معنویت ایجاد شود تا زمینه برای شکوفایی علمی و اقتصادی در حد اعلاء فراهم شود. یعنی در حقیقت از جهان‌بینی ما که حرکت را به سمت خیر و صلاح می‌دانیم و به جهان اخروی معتقدیم بر این باوریم که در زمین شرایطی فراهم خواهد شد که زمینه عدالت و امنیت برقرار خواهد شد و استعدادهای علمی و اقتصادی در حد اعلای خود شکوفا خواهد شد.
یکی از ویژگیهای مردم‌سالاری دینی انتخاب مردم است که مردم با انتخاب آگاهانه خود مسئولیت پیدا می‌کنند و در اینجاست که دست حکومت باز می‌شود. حضرت علی(ع) که از نظر نصب به جانشینی پیامبر اکرم(ص) پس از رحلت آن حضرت نصب شده‌اند ولی پس از رحلت پیامبر مردم به سراغ حضرت علی نیامدند و حکومت حضرت برقرار نشد و زمانی که مردم با حضرت علی بیعت کردند و انتخاب انجام شد حکومت حضرت علی تشکیل شد و آن حضرت حقی را به عنوان والی و حاکم بر مردم پیدا کردند. در اینجا نگاه ما با بینشهای غربی فرق دارد یعنی انسان و مردم فقط حق ندارند ضمن اینکه حقوق بزرگی دارند ولی با انتخابشان وظیفه هم پیدا می‌کنند.
وظیفه و مسئولیت توأم با هم هست به خاطر وظایفی که حکومت باید انجام دهد نباید بر سر مردم منت بگذارد، کارهایی که انجام می‌دهد نباید مبالغه کند و از وعده‌هایی که می‌دهد نباید تخلف کند و تخلف از آن جایز نیست. باید سعی کنیم عدالت را هرچه گسترده‌تر اجرا کنیم و راههایی را انتخاب کنیم که نفع استقرار عدالت به اکثریت مردم برسد. رضایت عمومی مردم را باید بر رضایت خواص ترجیح دهد که مقام معظم رهبری از این خواص به عنوان صاحبان قدرت و ثروت تعبیر کرده‌اند حاکم نباید اقتدارگرا باشد. حکمران باید در چارچوبها و مطابق با ملاکها و معیارهایی که خداوند تعیین کرده است حرکت کند.
در مردم‌سالاری دینی بزرگترین خطر به بحثهای تربیت انسان برمی‌گردد و آن دقت در انتخاب مسئولین حکومت است. یعنی اگر زمینه فراهم شود که کارگزاران تابع هوی و هوسها شوند و به جای اینکه به منافع مردم فکر کنند به منافع شخصی خود فکر کنند این انحراف از مسیر است و لذا بحث امر به معروف و نهی از منکر جایگاه وسیعی پیدا می‌کند. حضرت علی(ع) در بیان جایگاه آن می‌فرمایند امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید زیرا اشرار بر شما حکومت خواهند کرد که در آن صورت دعاهایتان هم مستجاب نخواهد شد. لذا مردم باید مراقب و ناظر بر حکومت باشند تا از مسیر حق و عدالت خارج نشوند، انتخابها هم باید آگاهانه باشد.
* تفاوت مردم‌سالاری دینی با مردم‌سالاری رایج در غرب در چه مواردی است؟
** مثلا یکی از حرفهای بینش ما این بود که مردم‌سالاری دینی نسبت به سوالات انسان حساسیت دارد ولی (مردم‌سالاری غربی) اصلا تعریفی برای انسان ندارد. یعنی در مردم‌سالاری دینی وظیفه مهم این است که انسانها به اوج شکوفایی استعدادهایشان برسند و به سعادت دست یابند و مسیر سعادت برای انسان هموار شود در حالیکه در مردم‌سالاری غربی بحثی از این مسایل نیست و در حقیقت آنها می‌خواهند شرایطی را فراهم کنند که هر کسی بهتر بتواند غرایز خود را ارضاء کند و یک نوع تزاحم و تعارضها را از بین ببرد.
در مردم‌سالاری غرب حاکم و محکوم تعریف می‌شود عده‌ای اکثریت پیدا می‌کنند و اقلیت هم محکوم می‌شوند، حال اگر این اقلیت 49 درصد باشند. اما در مردم‌سالاری دینی مسأله حاکم و محکوم مطرح نیست، در اینجا امت و امامت مطرح است. یعنی بندگان خدا امت هستند و کسی هم باید باشد با توجه به ویژگیهایی که دارد جلوتر از امت حرکت کند و دیدگاه او هم نسبت به امت باید دیدگاه تواضع، خدمتگزاری و انجام وظیفه در قبال مردم باشد.
* فکر می‌کنم بعد از بررسی‌های نظری، زمان این است که به مطالعه موردی نظام جمهوری اسلامی ایران بپردازیم. انقلاب اسلامی چه در مراحل پیروزی و چه بعد از آن در مراحل تثبیت، چگونه ویژگی‌های مردم‌سالاری دینی را در خود انعکاس داد و به صورت الگوی رو به رشد مردم‌سالاری دینی درآمد؟
** مهندس نبوی: انقلاب اسلامی وقتی به پیروزی رسید پیامهای وحی را یک شخصیت برخاسته از حوزه علمیه به مسلمانان فرستاد و مسلمانان هم این پیامهای متخذ از وحی را پذیرفتند و مردم انتخاب کردند و بدون کاربرد سلاح تغییر در حکومت انجام شد و دنیا یکباره دید که حکومتی که مشروعیت نداشت نمی‌تواند در برابر مردم کاری از پیش ببرد. حضور مردم در صحنه‌های انقلاب اسلامی مبتنی بر اعتقادات و آگاهی‌های مردم بود و نقش اصلی را خود مردم داشتند، منشاء اقتدار و قدرت خود مردم بودند و این پیوندی بود که بین امت و امامت برقرار شد.
بلافاصله پس از اینکه شورای انقلاب حرکت را به جایی رساند حضرت امام راحل که رهبری نهضت را بر عهده داشتند خواستار آن شدند که قانون اساسی تدوین و به رأی مردم گذاشته شود، در قانون اساسی ما مردم‌سالاری دینی موج می‌زند، انتخاب رهبری به واسطه خبرگان که هم جنبه ویژگیهای رهبری محسوب می‌شود و هم انتخاب با یک واسطه بوسیله مردم انجام می‌شود. هم وظایفی که به حکومت نسبت دارد بیان می‌کند، بعد موضوع قوای مختلف و قانون اساسی ما در حقیقت نوعی سند است که در آن مردم‌سالاری دینی را می‌بینیم.
من به عنوان کسی که در مراحل مختلف حضور داشتم و بین سالهای 60 تا 64 هم در دولت حضور داشتم، مرتباً خدمت حضرت امام راحل می‌رسیدیم. روحیه‌ای که ایشان می‌دادند و هدایتی که می‌کردند این بود که عموم مردم را بر خواص ترجیح می‌دادند و گرایش به سمت مستضعفان یک گرایش اصیل در انقلاب اسلامی و کارگزاران ما بود. و از همان اول نوع تقسیم منابع تغییر کرد تا بیشترین خدمت به مناطق محروم صورت گیرد. من به عنوان تجربه وقتی دوره‌های مختلف مجلس شورای اسلامی را نگاه می‌کنم می‌بینم که نمایندگان واقعاً منتخب مردم هستند.
در انتخابات ریاست جمهوری 76 عده‌‌ای گرایش داشتند رییس‌جمهور قبلی بماند و می‌خواستند قانون اساسی را دور بزنند و توجیه کنند دوره ریاست جمهوری رییس‌جمهوری قبلی ادامه پیدا کند که مقام معظم رهبری محکم مقابل آن ایستادند و فرمودند اصل برای من مشارکت هرچه بیشتر مردم و رقابت کاملا آزاد بین کاندیداهاست و آن انتخابات و نوع رقابتها نشان داد که اصالت گرایش و انتخاب مردم یک اصل دینی است و هیچ توجیهی را برای اینکه هدایت شوند به اینکه چه کسی انتخاب شود وجود ندارد.
* آینده انقلاب و چالش‌هایی که در استقرار کامل مردم‌سالاری دینی در ایران است را چگونه می‌بینید؟
** مهندس نبوی: مقام معظم رهبری در بیانات اخیرشان تصویری ارائه کردند که یک مرحله انقلاب بود که پایه‌ها و اساس را تغییر داد یک مرحله هم نوشتن قانون اساسی و تحقق نظام اسلامی براساس سندی به نام قانون اساسی است. ایشان سومین مرحله نظام اسلامی را تشکیل دولت اسلامی قلمداد کردند که در این مرحله دولت اسلامی با آن ویژگی‌ها و تعاریفی که دارد یعنی با ویژگیهای عدالت، آگاهی و زهد مسئولین شکل بگیرد. یعنی کسانی که خودشان را وقف خدمت به مردم کرده‌اند.
این جزو ضرورتهای کارگزاران اسلامی است که برای خودشان چیزی نخواهند و به بی‌نیازی درونی رسیده باشند و دنبال سعادت مردم باشند. بعد از اینکه دولت اسلامی شکل گرفت این دولت حالت امامت پیدا می‌کند و کشور و جامعه اسلامی شکل می‌گیرد و الگو می‌شود و دولت اسلامی الگو می‌شود برای جامعه و در چنین جامعه‌ای اخلاق کارگزاران آموزش و هدایت می‌شود و فرهنگ اسلامی در جامعه تعمیق پیدا می‌کند. وقتی چنین فرهنگی در جامعه گسترش پیدا کرد جامعه الگو می‌شود و بدون زبان دنیای اسلام را شکل می‌دهد، ارائه الگو بهترین روش تربیتی است چون هم جاذبه دارد و هم ملموس است.
* تحلیل شما در مورد نقش رهبری در ترسیم افق‌های جامعه اسلامی و هشدار نسبت به آسیب‌های جامعه اسلامی در موقعیت فعلی چیست؟
** مهندس نبوی: نقش رهبری در جامعه اسلامی این است که جلوتر از جامعه آسیبها را شناسایی و خطرات را به مردم گوشزد کنند. انسانی که وحی را باور و به خدا ایمان پیدا می‌کند منابع شناخت او متعدد می‌شود و از هوش خود بیشتر از دیگران می‌تواند استفاده کند. همانگونه که حضرت امام راحل تدابیر و تصمیمات سرنوشت‌سازی اتخاذ می‌کردند و این تصمیمات سرنوشت‌ساز تنها به خاطر هوش بالای امام نبود بلکه به خاطر تقوای ایشان بود که از امداد الهی برخوردار می‌شدند و از مبدأ هستی عنایتهایی به ایشان می‌شد که به موقع تصمیمات لازم را بگیرند.
رهبری هم همین‌گونه است یعنی بعضی مسایلی که اکنون برای جامعه ما ملموس شده است رهبری چند سال پیش آن را هشدار داده بودند که یکی از این مسایل بحث تهاجم فرهنگی بود که در حقیقت تحمیل الگوهای فرهنگی و سیاسی بود که به نوعی زمینه‌ها و پایگاههایی در داخل هم پدید آمدند تا به این مسأله دامن بزنند.
تبیین الگوهای مردم‌سالاری دینی گامی بود برای اینکه این بحث شفاف و روش شود در جهت خنثی کردن تهاجم فرهنگی. نکته بعدی هم که مهم است و مقام معظم رهبری روی آن تاکید کردند فاصله گرفتن کارگزاران دولت اسلامی از ویژگیهایی که باید داشته باشند که می‌شود آن را به عنوان گرایش به دنیا معنی کرد و یا در حقیقت استفاده از امتیازات حکومتی که آفتی بود برای مسئولان. این را هم به مردم بیان می‌کنند به خاطر اینکه در مردم‌سالاری دینی انتخاب مردم نقش بسیار مهمی دارد.
بعد یک نکته دیگر هم این است که اگر این مسایل انجام شد و دولت اسلامی معتقد به مردم بود که از ویژگیهای مردم‌سالاری دینی است و اگر توانستیم با ملاکهایی که داریم خود را اصلاح و فرهنگ خودمان را بسازیم آن وقت نظام ما یک نظام کارآمد می‌شود و بر همه مشکلات فایق می‌آید. چون طبق وعده‌ها اگر این مراحل انجام شود قاعدتاً دولت اسلامی تشکیل خواهد شد و چنین دولتی کارآمد نیز می‌باشد.
* در موقعیت کنونی، چه آسیب‌ها و خطراتی را در روند استقرار کامل مردم‌سالاری دینی در ایران می‌بینید؟
** مهندس نبوی: مهمترین آسیب همین است که به اعتماد مردم که مهمترین پایه حکومت مردم‌سالاری دینی است لطمه وارد شود و فاصله بین شعارهای جمهوری اسلامی و عمل بعضی از کارگزاران ایجاد شود. مثلا اگر جامعه سفارش می‌شود به اینکه سختی‌ها را تحمل کنند خود کارگزاران در تحمل سختی‌ها نبودند بلکه از امتیازات استفاده می‌کردند و در حقیقت آنچه را که از مردم طلب می‌کردند خودشان اهل عمل به آن نبودند، یعنی اگر مردم کمبودها را تحمل می‌کردند این تحمل را در مسئولانشان نمی‌دیدند اشکال دیگری که در قشری پدید آمد این بود که بعضی‌ها راه‌حل مشکلات را از غیر طلب کردند و دنبال اصلاحات از غیر مسیر آن بودند و اصلاحات را با یک فرهنگ دیگری پی‌گیری می‌کردند و رفع اشکالات را از مسیرهایی پی‌گیری می‌کردند که سازگاری با جامعه ما نداشت و این هم باعث شد یک سری چالشهایی در درون نظام پدید بیاید که در اینجا نقش تبیین فرهنگی و فکری بسیار اساسی است تا آن اعتماد بازسازی شود. اسلام به ذات خود ندارد عیبی ـ هر عیبی است از مسلمانی ماست. باید مسلمانی خود را اصلاح کنیم.
حوادثی هم اتفاق افتاد که به مردم ما کمک می‌کرد تا روشن شود برای اصلاح امورمان نباید به غرب چشم بدوزیم و این سفارشی بود که حضرت امام راحل حتی به گورباچف کردند و آن این بود که در باغ سبز غرب آنها را فریب ندهد.
حوادثی مانند انتخابات اخیر آمریکا، اتفاقاتی که در مذاکرات صلح اعراب و اسراییل پدید آمد و در کنار آن پیروزیهایی که مردم لبنان به دست‌ آوردند نشان داد که الگوهای خودمان کاربردی‌تر، اصیل‌تر و مردمی‌تر است و احتیاج ندارد به روشهایی مراجعه کنیم که حتی در غرب با بن‌بست مواجه شده است.
* از وقتی که در اختیار قرار دادید، بسیار سپاسگزاریم