تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۷  ، 
کد خبر : ۳۰۹۹۵۰

اخلاق کارگزاران در اندیشه امام خمینی (بخش دوم)

اشاره: در اندیشه امام خمینی «رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» که شکل گرفته از تعالیم عالیه اسلام، قرآن و سنّت نبی‌اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است، «حب نفس و خودخواهی» منشا همه خطاها و انحرافات و کجروی‌هاست. ایشان گرچه انسان را در برابر این بلیه ضعیف می‌دانند و مقابله با این مساله را مشکل و محتاج به ریاضت برمی‌شمرند، اما چنین مقابله‌ای را علیرغم همه مشکلاتش، شدنی می‌دانند و راه آن را «ملاحظه خدا» در هرکاری تعیین می‌کنند. «ملاحظه خدا» در هرکاری، به این معنی که انسان‌ها در هر رتبه و درجه و پست و مقام، توجه به این نکته داشته باشند که پست‌ها و مقامات اعتباری هستند و ارزش دست زدن به هرکاری به واسطه داشتن هر پست و مقامی، تنها زمانی ارزشمند است که آن کار برای جلب رضایت خدا و ادای تکلیف الهی انجام شود. پس در اندیشه امام‌خمینی، برقراری عدالت، برآوردن انتظارات مردم، حمایت از مستضعفین، مبارزه با دیکتاتوری‌ها، در نظر گرفتن مصلحت مسلمین، پرهیز از اختلافات و تفرقه‌افکنی‌ها، رعایت انصاف در همه امور، روحیه خدمتگزاری نسبت به مردم داشتن، خود را حاکم دانستن و مردم را رعیت فرض کردن، پرهیز از انتقامجویی، انتقاد صحیح کردن، دوری از بداخلاقی‌های سیاسی و فردی و اجتماعی و... همه و همه، اگر با هدف کسب رضایت الهی شد، ارزشمند است و اگر خلاف این شد، خلاف اسلام و خلاف اخلاق اسلامی و ابتر خواهد ماند. امام خمینی، همواره تذکار می‌دهد که انسان باید توجه بکند که این چند روز ریاست‌ها و مسئولیت‌ها می‌گذرد و خیلی زود دوره‌های ریاست به پایان می‌رسد و افراد درصورتی موفق به کسب رضایت الهی می‌شوند که در تعامل با یکدیگر و عموم جامعه برادری و برابری را حفظ کنند و با هم برای این نظام و مردم و مملکتی کار کنند که از صدر اسلام تاکنون نمونه‌اش در جهان دیده نشده است. بیاناتی که در ادامه و در دو قسمت می‌آید، سخنان بسیار مهم و ارزشمند امام خمینی است که در بیستم شهریور 1359 در دیدار با برخی از دولتمردان ایراد فرمودند و از آنجا که هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ فضای سیاسی مناسب این روزها می‌باشد، شما را به مطالعه آن دعوت می‌نماییم. قسمت اول این بیانات شنبه هفته قبل تقدیم خوانندگان گرامی روزنامه شد، اینک قسمت دوم آن را مطالعه می‌فرمایید.

(روزنامه جمهوري‌ اسلامي - 1396/04/31 - شماره 10924 - صفحه 10)

پرهیز همه گروهها و جناحها از اختلافات

اگر اینها را فکر بکنید، توجه بکنید و خطراتی که در کشور ما الآن موجود است، فعلاً و در [شرف‌] موجودیت است، خطراتی که از خارج و از داخل برای ما دارد پیش می‌آید، اگر اینها را ما توجه به آن بکنیم و یک ملتی که یک مملکت را به شما سپرده است برای اینکه حفظش بکنید و مصالحش را ایجاد بکنید و متحقق بکنید، اگر بنا باشد که شما با هم شروع کنید به جنگ و نزاع و آن هم نه برای خاطر اینکه یکی مصلحت را این می‌داند، یکی نمی‌داند؛ اینها شعر است. همه خودمان را می‌خواهیم. اگر من یک دفعه گفتم به اینکه بیایید فلان کار را بکنید برای مصلحت، و انتقاد از شما کردم برای اینکه شما چنین کنید، این از نفس اماره است که بروز می‌کند. و لهذا، مقایسه‌اش همین است که اگر آن دیگری همین کار را بکند، این آقایی که - مثلاً - حالا اعتراض کرده او، دیگری همین کار او را بکند، اگر او همین اعتراض را بکند، اشکال می‌کنند به او. این حیله‌های نفسانی، حیله‌های شیطانی بسیار دقیق است و بسیار مشکل است شناختنش که ما بتوانیم بفهمیم، لکن خوب، حالا این چیزهای واضحترش که انسان می‌تواند بفهمد.

خوب، شما انصاف می‌دهید که یک مملکتی که خونش را داده و شما را به مسند نشانده، سر مسند جنگ بکنید؟ دعوا بکنید؟ هر روز صحبت بکنید؟ هر روز انتقاد بکنید؟ روزنامه‌ها هر روز انتقاد بکنند؟ هم را بکوبند؟ به هم تهمت بزنند؟ به هم افترا بزنند؟ آخر این انصاف است؟ پیش خدا چه می‌خواهد شد این؟ پیش ملت چه انعکاسی دارد؟ خارجیها چه استفاده از آن می‌کنند؟ آنها همه دلشان می‌خواهد که شما [توی‌] سروکله هم بزنید و از مصالح مملکت غافل باشید و آنها یک وقتی کار خودشان را، ضربه خودشان را بزنند. آنها در طول تاریخ و خصوصاً در این پنجاه سال، کوشش کردند که جوانهای ما و ملت ما را غافل کنند و احیاناً به جان هم بریزند و خدا خواست که آن خدعه آنها تا این حد باشد و از بین بروند و رفتند. اگر حالا همان مسائل را ما تکرار کنیم، یعنی مسائلی که امریکا برای ما پیش می‌آورد که ما را از مسائل اصلی غافل کند، به مسائل دیگر متوجه کند، به هروئین متوجه کند، به فحشا متوجه کند؛ برای اینکه از آن راهی که [انسان‌] باید برود منحرف بشود، برود دنبال عشرتخانه‌ها.

امریکا یا ابرقدرتهای دیگر، آنهایی که می‌خواستند ما را غارت کنند، در طول تاریخ‌ و در طول این پنجاه و چند سال، کوشش کردند که جوانهای ما را بی‌تفاوت بار بیاورند.

آن روز آنها می‌کردند، حالا دست شما افتاد. اگر حالا هم شما کارهایی بکنید که توجه مردم را از مصالح و توجه خودتان از مصالح به چیز دیگر متوجه بشود، عوض اینکه فکر حل مشکل کردستان را بکنید، بنشینید و با هم دعوا بکنید، عوض اینکه برای این پابرهنه‌ها، برای این ضعفا، برای اینهایی که زحمت کشیدند و شما را به اینجا رساندند و حالا هم توقع از شما خیلی ندارند برای اینکه یک آب و نانی، یک آبی، یک نانی، یک برقی، یک چیزها [یی‌] آن چیزهای اولیه را به اینها برسانید؛ از این غفلت کنید و بروید سراغ جنگ اعصاب و بساط، خوب، این همان است که آن وقت امریکا می‌کرد، حالا شما می‌کنید. آن وقت آن طاغوت می‌کرد، حالا شما می‌کنید. شما هم طاغوتید، آنها هم طاغوتند. فرقی نمی‌کند؛ یکی شیطان است، یکی شیطان کوچکتر.

اگر بنا باشد که شما به جای اینکه اقتصاد مردم را درست کنید، به جای اینکه این کشور را بررسی کنید، ببینید کجاهاست که مخروبه است و مردم از همه چیز ساقط هستند، به جای این اگر بنشینید سر مسند و با حرف و با فحاشی به هم، مسائل را غفلت از آن بکنید، این همان است که قدرتهای بزرگ می‌خواهند تا این مملکت خرابه بماند و صدای مردم درآید. این همان است. شما هم عمال امریکایید، منتها ملتفت نیستید! یک عاملی داریم که مستقیماً از سفارت امریکا دستور می‌گیرد، یک عاملی داریم که برای او کار می‌کند و خودش نمی‌فهمد. خود آدم نمی‌فهمد که برای کی دارد کار می‌کند. اگر شما به مردم کار نداشته باشید، به مصالح مردم، به مصالح کشور کار نداشته باشید، فقط مشغول این باشید که من چطور، شما چطور، من چطورم، شما چطورید، مردم با من هستند، مردم با شما هستند، اگر فکر این باشید، این همان است که امریکا می‌خواهد و شما از عمال امریکا هستید و در عذاب با آنهایی که از عمال امریکا بودند با توجه، مشترک هستید، با کم و زیادش.

حفظ روحیه خدمتگزاری نسبت به ملت

ملتفت باشید که شمایی که الآن به حکومت رسیده‌اید، [این‌] حکومت نیست، خدمتگزار هستید. اسلام حکومت به آن معنا ندارد. اسلام خدمتگزار دارد. منتها قوای انتظامی هم دارد برای سرکوبی آنهایی که می‌خواهند خیانت بکنند. و الّا نه این است که اگر خیانتکار نباشد، دیگر چیزی نمی‌خواهند بکنند. آنها نمی‌خواهند که حکومت کنند به مردم و خودفروشی کنند به مردم و مردم را از خودشان بترسانند.

شما خیال می‌کنید آنطور که محمدرضا در خیابانها می‌آمد، حضرت امیر هم با اینکه دَه مقابل او سعه مملکتش بود، در خیابانها آنطوری، در کوچه و بازار آنطور [می‌آمد؟] خوب، در کوچه و بازار مثل یک آدمی می‌آمد که نمی‌شناختندش بعضیها. مالک اشتر، که یکی از سردارهای بزرگ اسلام بود، خیال می‌کنید که مثل یکی از این درجه دارهای زمان طاغوت بود؟ نه، این تو مردم می‌آمد نمی‌شناختندش. آن روز یک کسی نشناخت و به او فحش داد. و بعد هم ببینید کرامت او را: رفت مسجد به او دعا کرد! این اخلاق را، این تاریخ اسلام را باید مطالعه کرد و خصوصاً حکومتهایی که در اسلام بوده است، باید مطالعه کرد و از آن پند گرفت.

شما خودتان را حاکم مردم ندانید، شما خودتان را خدمتگزار مردم بدانید. این پیش خدا ثوابش بیشتر از این است که خودتان را [رئیس‌] حکومت بدانید. حکومت هم همان خدمتگزار [ی‌] است. ارتش هم باید خدمتگزار مردم باشد. اگر همه شماها خدمتگزار، خودتان را حساب بکنید، نخواهید که هی به شما مدح بگویند و ثنا کنند و - نمی‌دانم - فریاد بکشند و با هم دعوا بکنید، اگر این چیزها را کنار بگذارید و خودتان با هم تفاهم کنید و دوستی داشته باشید، این برای ملت چه لذتی دارد! آنکه دیده است بچه‌هایش از بین رفته، حالا این حکومتی پیش آمده است که همه‌شان با هم برادرند و همه‌اش کوشش می‌کنند که برای مردم یک کاری بکنند، تا توان دارند برای مردم می‌خواهند کار بکنند.

اگر به جای این، ببینند که حالا که اینها رسیده‌اند به یک چیزی و آمده‌اند سر یک سفره‌ای نشسته‌اند، اینها با هم سر اینکه بیشتر این طعام سفره را ببرد یا آن یکی بیشتر ببرد دارند جنگ می‌کنند، خوب، ببینید چه تلخ است در ذائقه این ملت و در ذائقه اسلام و پیش خدای تبارک تعالی، به ما چه می‌گوید!

این عنایت خدا بود که همه را به این آزادی و به این - عرض کنم - استقلال و به این مقام رسانده است. حالا ما عوض اینکه شکر نعمت خدا را بجا بیاوریم و برای خاطر خدا قیام کنیم و برای ملت کار بکنیم، تمام همّمان را صرف کنیم که این بیچاره‌هایی که توی این زاغه‌ها باز هم نشسته‌اند، اینها را از اینجا بیرون بیاوریم، جایی برایشان درست بکنیم، آب و برق این مملکت را درست بکنیم، خوب، الآن شما می‌دانید که در بعضی از جاها هیچ ندارند. هیچ. بعضی از جاهایی که دیروز یکی از آقایان که آمده بود از طرف بختیاری و آنجاها، می‌گفت مردم همه اخلاص دارند، اما هیچ ندارند. بعضی جاهاست هیچ ندارند. برای این «هیچ ندارها» یک فکری بکنید، هی ننشینید دعوا بکنید، هی هم دنبال این نروید که همان طوری که در طاغوت می‌کرد، شهرها را خیلی مزین کنید و شهرها را خیلی بزرگ بکنید و همه همّ دولت و همه بودجه مملکت خرج شهرها بشود و خرج شمال شهر بشود که باز همان طاغوتیها از آن استفاده بکنند. برای این پایین شهریها، برای این بیچاره‌ها - اسلام است؛ حکومت اسلام است - برای اینها فکر بکنید.

همّتان را صرف این بکنید، نه صرف اینکه دعوا کنید. «وقت» وقتی بنا شد که به دعوا بگذرد، دیگر نمی‌رسد انسان؛ مجال ندارد دیگر بنشیند یک کاری بکند، یک طرحی بریزد برای این ملت؛ برای این بیچاره‌ها.

من تقاضا می‌کنم از همه آقایانی که متصدی یک امری از امور هستند، چه آنهایی که در وزارتخانه‌ها و در طبقه پایین‌تر مشغول کارند و چه خود وزرا و چه نخست‌وزیر و چه رئیس‌جمهور و چه همه کسانی که در امور هستند، در شورای انقلاب بودند و حالا هستند، در - عرض می‌کنم که - جاهای دیگر بودند، من از همه‌شان تقاضا دارم که از این چیزی که برخلاف رضای خداست و برخلاف رضای اولیای اسلام است و برخلاف رضای ملت است، اجتناب کنید. این دنیا چند روزش آمده پیش شما. این را خدمت کنید تا آبرومند باشید پیش خدا. این را با دعوا نگذرانید، با صلح بروید سراغ مردم. اگر بروید سراغ مردم، دیگر دعوا پیش نمی‌آید؛ برای اینکه، وقت دعوا نمی‌ماند. اما افسوس این است که شما مشغول دعوا هستید و از مردم غافل! نه اقتصاد را توانستید درست کنید و نه‌ امنیت را توانستید درست کنید و نه هیچی! همه‌اش دعوا و همه‌اش با هم دعوا. همه توی تهران نشسته‌اند دعوا می‌کنند. این صحیح نیست. این خلاف اسلام است؛ خلاف اخلاق اسلامی.

انتقاد صحیح و پرهیز از انتقامجویی

به همه آقایان من می‌گویم با هم جنگ نکنید. روزنامه‌ها را پر نکنید دوباره از بدگویی از هم و از انتقاد از هم. انتقاد غیرانتقامجویی است. انتقاد، انتقاد صحیح باید بشود. هرکس از هرکس می‌تواند انتقاد صحیح بکند. اما اگر قلم که دستش گرفت انتقاد کند برای انتقامجویی، این همان قلم شیطان است. اگر روی مصالح عامه، یک کسی به کسی اشکال می‌کند و همچون است که اگر خودش را بردارند یک کسی دیگر را اینجا بنشانند و همین حرفها را بزند خودش ناراحت نشود، این میزان دستش باشد که قلم دست شیطان است می‌نویسد یا دست رحمان است. زبان، زبان شیطان است یا زبان رحمان است.

این را باید انسان توجه بکند به اینکه این چند روز می‌گذرد. این ریاستها می‌گذرد.

شما هرچه هم بخواهید [ریاست‌] بکنید، از محمدرضا نمی‌توانید بالاتر بروید. هرچه هم دست و پا بکنید آن را، آنها را پیدا نمی‌کنید و ان‌شاء‌الله، پیدا نخواهید کرد و نخواهید که بخواهید. او رفت، تمام شد؛ حالا پیش خداست. چه خواهد شد، خدا می‌داند. ما هم این روز را داریم. ما هم فردا، یکی مثل من دیرتر و زودتر، و آن هم که معلوم نیست که کی زودتر. ولی خوب، ما آخر [عمرمان‌] است و باید برویم.

شما که الآن جوان هستید، به فکر این باشید که اصلاح کنید خودتان را. به فکر این باشید که برای این مملکت کار بکنید. ننشینید باز تو وزارتخانه‌ها و هی همان حرفهای سابق باشد و همان کاغذبازی‌ها و یک بودجه‌ای که برای یک جایی می‌خواهند، اینقدر این طرف و آن طرف برود که مَنْسی (1) بشود. اینها را به‌طور ضربتی کار بکنید. برای‌ مردم کار بکنید.

در هر صورت، من از همه شما خواهان این برادری‌ای که سفارش خدای تبارک و تعالی است، [هستم.] و خدا شما را، مومنین را برادر قرار داده و با هم باید برادر باشید، برابر باشید و با هم برای این مملکت کار بکنید و در راس برنامه‌تان، برای این بیچاره‌ها و این مستضعفینی که هستند، برای اینها کار بکنید. امنیت کشور را ایجاد بکنید. (صحیفه امام، جلد13، صص201 تا 206)

پي‌نوشت:

1- فراموش شده.

http://jomhourieslami.net/?newsid=141545

ش.د9602841

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات