در کشوری که بیحجابها در زمره احزاب اسلامی فعالیت میکنند و باحجابها در احزاب با گرایش چپ گرد میآیند، داوری کردن نسبت به ائتلافهای آینده کار دشواری خواهد بود. پیش از اینکه به پرسشهای مهم درباره زادگاه اسلامگرایان لیبرال و چپهای لیبرال یا فراکسیون تاریخی جدید و شرایطی که به وجودآورنده آنها بوده است، بپردازیم باید به چند نکته اشاره کنیم تا اشتباهات رایج و توهمات مطرح درباره انتخابات مجلس موسسان تونس را برطرف کند. این کنکاش از این رو لازم است که معمولا به دلیل کاهش درجه آگاهی و حجم تحریفهای ایدئولوژیک مغفول میماند. این نکتهها عبارتند از:
1- درست است که اسلامگرایان در انتخابات تونس به صورت تاریخی و بیسابقهای مشارکت داشتند اما این درست نیست که اکثر واجدین شرایط رأی دادهاند، زیرا چنانکه از نتایج اولیه برمیآید و هیاتهای مستقل ناظر بر انتخابات نیز آن را اعلام کردند تقریبا 6/3 میلیون نفر از مجموع 5/7 میلیون واجد شرایط رأی دادهاند. یعنی نسبت رأیدهندگان از نصف هم کمتر بودند و درواقع دقیقا شامل 52درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدادند. این مساله پرسشهای چندی را مطرح میکند ازجمله اینکه: آیا میزان زیاد غایبان ناشی از ضعف اعتماد آنان به روند تحول دموکراتیک پس از انقلاب اخیر در تونس بوده است که پس از چند دهه دیکتاتوری رخ داد؟ یا اینکه این بیاعتمادی زاییده این احساس بود که یک انقلاب با ریشههای اجتماعیاش قربانی یک سری اصلاحات سیاسی مزورانه شده است؟ یا به خاطر اینکه آنانی که انقلاب را روشن کرده و برایش خون دادند، از صحنه سیاسی و رسانهای حذف و در عوض جای آنها را کسانی گرفتهاند که یا در گذشته از صحنه غایب بودند یا از خارج بازگشتهاند یا در مخفیگاههای خود پنهان بودند؟ یا اینکه بسیاری از کسانی که باید رأی میدادند، در میان هجوم بیش از 1500 فهرست انتخاباتی و حزبی و مستقل در سراسر کشور حیران و سرگردان شده بودند؟
2- درست است که ما با یک انتخابات سالم به قول تحلیلگران و غربیها مواجه بودیم و یک نوع کثرتگرایی که در تاریخ اعراب بیسابقه است، اما این درست نیست که بگوییم انتخاباتی نمونه بر بال فرشتگان بود؛ از جمله فضیلتهای این انتخابات این بود که بدون اعمال حالت فوقالعاده و تدابیر سخت امنیتی و تحت نظارت واقعی یک هیات مستقل انجام شد و از دخل و تصرف وزارت کشور کاملا به دور بود. کمااینکه 49 زن توانستند به مجلس راه یابند یعنی به میزان 24درصد و اینها از مزیتهای این انتخابات بود اما نقاط ضعف آن را هم نباید نادیده گرفت، از جمله رشوههایی که به رأیدهندگان داده شد و هزینههایی که برخلاف قانون صورت گرفت و نیز شعارهای غیرمعقول و سوءاستفاده از اماکن مذهبی که مطابق گزارشهای بیشتر تحلیلگران و خارجیها، حزب النهضه در این میان سهم بسزایی داشت.
3- درست است که حزب اسلامگرای النهضه توانست جایگاه نخست را در میان رأیدهندگان به دست آورده و بیشترین تعداد کرسیهای پارلمان را در همه حوزهها (از مجموع 33 حوزه) به استثنای یک حوزه (سیدی بوزید) کسب کند و به این ترتیب در مجلس موسسان توانست در مجموع 90 کرسی را به دست آورد و در پی آن حزب کنگره برای دموکراسی قرار گرفت که تنها توانست 30 کرسی را به دست آورد، اما این درست نیست که گفته شود اسلامگرایان در انتخابات تونس اکثریت آرا را به دست آوردند زیرا اکثریت آنها نسبی بوده و فراتر از 41درصد از کرسیهای پارلمان نمیرود که در واقع شامل 40درصد از آرای انتخابکنندگان یا تنها 20درصد از کل واجدین شرایط در تونس بوده است، آن هم در شرایطی که سن رأیدهندگان را به 18 سال تقلیل دادند.
4- درست است که اکثریت کرسیهای پارلمان در اختیار اسلامگرایان قرار گرفته است و در این میان جریان چپ میانه نیز سهمی دارد اما این جریان بیش از حد ازهمگسیخته است. به طور کلی احزاب چپ به معنای سنتی آن یا احزاب تاریخی سهم اندکی در این انتخابات داشتند. با همه اینها حزب النهضه برای تشکیل دولت نیازمند ائتلاف با سایر احزاب و گروهها بوده و نمیتواند به صورت انحصاری و تنهایی قدرت را در اختیار داشته باشد. به بیان دیگری حزب النهضه در این انتخابات نتوانست یک چک سفید به دست آورد. از سوی دیگر مجلس موسسان تنها یک سال زمان دارد و با تدوین قانون اساسی به عمرش پایان داده خواهد شد. پس از آن است که یکبار دیگر باید النهضه در کنار سایر احزاب و گروهها به پای صندوقهای رأی بروند تا نخستین پارلمان جمهوری سوم در تونس تشکیل شود.
5- درست است که برنده شدن اسلامگرایان در تونس به اعتقاد برخی از ناظران میتواند هشداری برای شروع یک مرحله جدید در تاریخ این کشور باشد و نشان دهد از این پس اسلامگرایان در صحنه سیاسی حضور خواهند داشت اما این درست نیست که گفته شود تا به حال در طول تاریخ اسلامگرایان حکومتی نداشتهاند یا حکومت کردن را تجربه نکردهاند، زیرا حداقل آنها در تونس از زمان کودتای 1989 با نظامیان همپیمان بودهاند. از سوی دیگر از زمان پیش از استقلال اعراب به نام اسلام و شریعت و از طریق روحانیون وهابی و خانوادههای قبایلی بر کشورهای عرب حکومت میکردند. در عراق هم دیدیم که پس از دوران بعث و ورود آمریکاییها این اسلامگرایان بودند که قدرت را به دست گرفتند. اینها فقط برای ذکر نمونه است.
6- درست است که حزب النهضه یک جریان اسلامگرای متعلق به اسلام سیاسی است و در این رابطه ریشهها و سوابقی دارد اما در فکر و گفتمان و رفتار نوعی نوگرایی را دنبال میکند که کاملا از بنیادگرایان فاصله دارد. بین النهضه و رفقای سابقشان یعنی اخوانالمسلمین تفاوتهای فاحشی به چشم میخورد، زیرا اخوانیها همچنان در قیدوبندهای ایدئولوژیک سلفی گرفتار آمده و نمیتوانند از شعار اصلی خود «تنها اسلام راه حل است» دست بردارند یا درباره قبطیها و زنان موضعگیری روشنی داشته باشند. این مساله در مورد لیبرالها و ملیگرایان و چپها نیز صدق میکند. سالم بودن یا ناپاک بودن افراد تابع معیارهایی نسبی است که در مورد همگان میتواند صدق کند و در مجموع به نقش افراد در پیشبرد جامعه و با توجه به منافع ملی یک کشور سنجیده میشود. از این رو عجیب نیست که مرزهای ایدئولوژیک در هم نوردیده شده و ائتلافهایی به وجود آید که کاملا تازگی دارد. در انتخابات تونس دیدیم که نامزدهای محجبه در فهرست کمونیستها قرار گرفتند که یک نمونهاش بسمه التوهامی نامزد حزب کمونیست کارگران در حوزه یک تونس بود یا بیحجابها در فهرست اسلامگرایان قرار گرفتند که یک نمونهاش سعاد عبدالرحیم، نامزد حزب النهضه در همین حوزه بود.
این تعجبی نداشت که اسلامگرایان در شعارهای خود تا آنجا پیش رفتند و سخنانی را گفتند که به اظهارات لیبرالها و چپها پهلو میزد و با عقاید سنتی مردم تونس فاصله بسیاری داشت. به هرحال آن چیزی که برای مردم تونس اهمیت دارد، فاصله گرفتن از استبداد کهن و دولت غیرشهروندی است. انتخابات 23 اکتبر پایان یک دوران از تکحزبی و دموکراسی و کثرتگرایی ظاهری و دروغین بود. مجلس موسسان تونس مرکب از 19 حزب و 9 فهرست انتخاباتی مستقل است. تحولات جاری و مطالعه نقشه سیاسی تونس تولد جریانهای تازهای از اسلامگرایان لیبرال و چپهای لیبرال در این کشور را نشان میدهد و به این ترتیب تونس الگویی میشود برای سایر کشورهای موسوم به موج خیزشهای عربی که تاکنون سه رژیم را سرنگون کرده است.