(روزنامه شرق - 1394/06/23 - شماره 2397 - صفحه 12)
همزمان با سالگرد کشتار فجیع میدان «رابعه العدویه» در مصر (۱۴ آگوست سال ۲۰۱۳) یکی از رهبران گروه تروریستی داعش با انتشار پیامی از طرفداران اخوانالمسلمین خواست ضمن بیعت با این گروه دست به عملیات انتحاری در مصر بزنند. زیرا به گفته «ابو اسامه القاهری»، «تجمعات بیفایده نتیجهای جز کشتهشدن افراد بیدفاع نداشته» و آنها میتوانند با «متوقفکردن این روند و با اعلام جهاد و با استفاده از سلاح دنبالهرو روشهای غربی نباشند» و در عوض به عملیات قهرمانانه و انتحاری دست بزنند. این البته دومین بار است که نه سران اصلی داعش نظیر «ابوبکر البغدادی» بلکه «یکی از رهبران داعش» از پیروان اخوانالمسلمین میخواهد به داعش پیوسته و مشی این گروه را در پیش گیرند. دفعه گذشته نیز فردی با نام «ابومحمود الجیزاوی» از طرفداران اخوانالمسلمین خواست با این گروه بیعت کرده و «ولایت قاهره» را که نوعی خلافت اسلامی مدل داعش خواهد بود تشکیل دهند! او گفته بود: «اکنون زمان مناسبی برای انضمام اخوان به دولت اسلامی و حلشدن در آن است تا از طریق بیعت با ابوبکر البغدادی ولایت قاهره را تأسیس کنند».
رهبران اخوانالمسلمین تاکنون پاسخی به این پیامها ندادهاند و شاید آن را در حدی ندانستهاند که به چنین دعوتهایی پاسخ دهند. بااینحال بارها مشاهده شده که چنین پیامهایی در رسانههای منطقهای -و به تبع آن در برخی رسانههای داخلی نیز- بازتاب خاصی پیدا کرده و از آن به «همسویی داعش و اخوانالمسلمین» یا «یکیبودن تمام گروههای اسلام سیاسی» تفسیر شده است. دراینمیان برخی رسانههای سعودی و نیز تعدادی رسانههای مشخص مخالف دولت ترکیه با کنارهمگذاشتن داعش و اخوانالمسلمین نقبی به ریشههای فکری آنان زده و پای کسانی چون «سید محمد قطب» را به میان میکشند.
در نظر آنان قطب پدر فکری «اسلام سیاسی» در منطقه بوده و اخوانالمسلمین و داعش از شاخوبرگهای همین تفکر است که رشد کرده و به اینجا رسیده است. بنابراین آنها با هم خاستگاه مشترکی داشته و اگر در ظاهر هم با یکدیگر مخالف باشند در خفا متحد و همپیمان هستند. حال باید پرسید بهراستی داعش و اخوان یکی است یا چه تفاوتهایی بین داعش و اخوانالمسلمین وجود دارد و این دو گروه با یکدیگر چه نقطههای اشتراک یا افتراقی دارند؟ همچنین باید پرسید چه کسی یا کسانی از این پروژه همسانسازی اخوان و داعش سود میبرند و درنهایت اینکه چرا سید قطب، وجه المصالحه این تبلیغات قرار میگیرد و او چه نسبتی با این موضوع دارد؟ از همه مهمتر گروه تروریستی داعش با صدور پیامهایی ازایندست چه اهدافی را دنبال میکند؟
تفاوت داعش و اخوان
تقریبا بسیاری اتفاق نظر دارند که داعش با اخوانالمسلمین تفاوت دارند. شاید این دو گروه از برخی جهات اشتراک داشته باشند کمااینکه میتوان بین داعش و هر گروه دیگری، کمابیش اشتراکاتی پیدا کرد اما درعینحال فاصله بین خط مشی و دیدگاههای سیاسی و دینی اخوانالمسلمین با داعش بسیار زیاد است. میتوان گفت داعش یک گروه اسلامگرای سلفی است؛ حال آنکه اخوانالمسلمین یک گروه اسلامگرای ایدئولوژیک است. اخوانیها دست به اجتهاداتی در دین میزنند حال آنکه سلفیها اجازه چنین اجتهادی را نمیدهند و مرجع فکریشان احادیث نامعتبر -به عقیده اکثر مسلمانان- است.
اخوانیها برای خود تئوریسینهایی دارند که یکی از برجستهترین آنها سید قطب بود اما داعشیها هیچ ایدئولوژیای ندارند؛ مهمترین مغز متفکرشان که به گفته برخی «نقشه راه» آنها را ترسیم کرده «ابوبکر ناجی» است که پیش از تأسیس داعش جزوهای در نحوه عملکردهای روزمره گروههایی از این قماش نوشت و هرگز نمیتوان آن را به معنای واقعی کلمه یک مانیفست فکری تلقی کرد. از اینها گذشته، آنها اکثرا به احادیث «ابن تیمیه» استناد میکنند که حتی در محافل سنی محل بحث و جدل فراوانی است.
اخوانیها به حکومتی دینی مطابق مقتضیات روز اعتقاد دارند، حال آنکه داعشیها به همان خلافتی اعتقاد دارند که طابق النعل بالنعل گذشتگان باشد. اخوانالمسلمین –بهخصوص در شرایط کنونی و با وجود همه فشارهایی که متحمل شده- بارها اعلام کرده است بهدنبال مشی مسلحانه و قهرآمیز نیست و دولت «عبدالفتاح السیسی» رئیسجمهوری مصر نیز با همه سرکوبهایی که کرد تاکنون نتوانسته است این گروه را به ورطهای بکشاند که دست به اسلحه ببرد. حال آنکه داعش از اساس به دنبال استراتژی «النصر بالرعب» و پیروزی با شمشیر بود و بارها نیز از طریق پیروانش دست به عملیات انتحاری و انفجاری زده است.
در هیچ کجا دیده یا شنیده نشده است که طرفداران اخوانالمسلمین برای مثال سر کسی را بریده یا فردی را زندهزنده در آتش سوزانده باشند. یعنی صدها عمل جنایتکارانه و غیرانسانی دیگر که به قول شاعر ما «هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا» اما گروه تروریستی داعش آنها را جزء افتخارات خود به شمار میآورد. بهاینترتیب میتوان گفت بین داعش و اخوانالمسلمین دستکم از لحاظ «برداشتهای دینی»، «خط مشی عملی»، «ساختار تشکیلاتی» و «اهداف استراتژیک» تفاوتهای فاحشی وجود دارد و هرگز نمیتوان این دو گروه را در یک ردیف نشاند. اما ازآنجاکه این دو از پشتیبانی یک «طرف» منطقهای مهم یعنی ترکیه برخوردارند بهعمد یا بهسهو از سوی کسانی «یککاسه» معرفی میشوند.
اما اینکه چه کسانی سعی میکنند علیه اخوانالمسلمین تبلیغ منفی کرده و این دو را در کنار هم قرار دهند، موضوع درخور تأملی است. یکی از این طرفها دولت عبدالفتاح السیسی در مصر است؛ او رودرروی خود، دو دشمن مشخص میبیند: یکی اخوانالمسلمین در شهرها و دیگری داعش در صحرای سینا. گروه تروریستی موسوم به «انصار بیتالمقدس» که در صحرای سینا در شمال مصر فعالیت دارد، مدتهاست اعلام بیعت با داعش کرده و قصد دارد خلافتی اسلامی شبیه به داعش را در این منطقه تأسیس کند.
این گروه بارها تاکنون به نیروهای نظامی مصر در شبهجزیره سینا حمله و گاه نیز به عملیاتی انفجاری و تروریستی در داخل شهرهای مصر دست زده است. بههمیندلیل دولت السیسی تلاش میکند این هر دو دشمن خود را یکپارچه و بههمپیوسته نشان دهد تا بتواند سرکوبهای خود را توجیه کند و در ضمن، حمایت جهانی را نیز به دلیل «مبارزه با تروریسم» کسب کند. یکی دیگر از طرفهایی که سعی وافری دارد تا اخوانیها را با داعش یکی نشان دهد، دولتها و رسانههای کشورهای حاشیه خلیج فارس از عربستان گرفته تا امارات و بحرین است.
این کشورها که خود از حامیان بیتردید گروههای سلفی در تمام منطقه -و ازجمله داعش- هستند میخواهند با استفاده از فضای رسانهای و بینالمللی بهوجودآمده علیه داعش استفاده کرده و دشمن خانگیشان یعنی اخوانالمسلمین را سرکوب کنند. گروه بعدی برخی کشورهای غربی (منهای آمریکا) در کنار گروههای چپ منطقهای است که همه میخواهند با یکپارچه نشاندادن داعش و اخوانالمسلمین و متصلکردن همه آنها به «اسلام سیاسی» ریشههای یک پروژه بزرگ را در تاریخ معاصر کشورهای اسلامی بزنند.
سیدقطب
بههمیندلیل است که «سید قطب» بهعنوان «پدر فکری» و «الهام بخش» اسلام سیاسی و در زیرمجموعه آن تمام گروههای تروریستی با مشی مسلحانه و غیرمسلحانه معرفی میشود. حال آنکه چنین نیست و شخص سید قطب نیز تا این حد اثرگذار نبوده است. به نظر آنان «اسلام سیاسی» یعنی بهرهبرداری دین در راه رسیدن به «مقاصد سیاسی» و این راه بهطور قطع در شرایطی به «تروریسم» خواهد کشید؛ برداشتهایی که با ظهور داعش، در ایران نیز مطرح شد و کسانی بهجای سید قطب، شریعتی را پدر فکری این جریان مطرح کردند و سرانجام کار همه آنها را نیز ایجاد خلافتی شبیه داعش دانستند.
حال آنکه چنین نیست و دستکم افرادی مانند «سید جمالالدین اسدآبادی» یا «عبدالرحمان کواکبی» که جزء پیشگامان و پیشتازان اسلام سیاسی هستند، بسیار پیشتر از سید قطب زندگی و آرا و افکارشان را ترویج کردند. سید قطب در ایران ناشناخته نیست و هنوز هم از احترام خاصی برخوردار است. هرچند درباره دیدگاهها و برداشتهای او از دین ایرادات و اشکالاتی وارد باشد که دراینباره نقدهایی نوشته شده و بعد از این نیز خواهد شد. بااینحال او را باید یکی از نظریهپردازان اسلام معاصر تلقی کرد.
فردی اندیشمند و نویسنده که دیدگاههای خود را در آثاری، مکتوب کرده است. دیدگاههای سید قطب نیز در کنار دیدگاههای صدها نفر دیگری قرار میگیرد که از یک قرن گذشته تاکنون تلاش کردهاند بین سنت و مدرنیسم، گذشته و حال، دین و دانش یا دین و دنیا تفاهم برقرار کنند. این نظریهپردازان در همه کشورهای اسلامی از مراکش گرفته تا اندونزی و حتی در بین کشورهای غربی، حضوری فعال داشته و دارند و اتفاقا بین همه آنها تفاوتهای ریزودرشت و رنگارنگ فراوانی وجود دارد؛ بهنحویکه هرگز نمیتوان آنها را همه یکپارچه تلقی کرد. درواقع آنها طیف گستردهای از روشنفکران دینی را شامل میشوند که برخی به «حکومتداری» اعتقاد داشته و برخی عکس شیوههای «ارشادی» را پیشنهاد دادهاند.
درباره صدها مسائل کلان و خرد امروز مسلمانان، هریک از این افراد دیدگاههای خاص خودشان را دارند که میتوان بین آنها فاصلههای زیادی را مشاهده کرد. حال پرسش این است که چرا از بین این هزاران نفر، سید قطب بهعنوان «پدر اسلام سیاسی» معرفی میشود؟ زیرا او پدر فکری اخوانیهاست و هرکس تابع یا طرفدار نظرات او باشد باید طبق سیاستی که بیان شد «داعشی» معرفی شود. روشن است که در اینجا ما با یک بحث آکادمیک یا علمی سروکار نداریم بلکه با یک شانتاژ تبلیغاتی سروکار داریم که زاییده تخیل و برداشتهای عمدی و آگاهانه و حسابشده رسانههای مصری-سعودی–غربی و دشمنی آشکار آنان با اخوانالمسلمین هستیم. آنها درواقع میخواهند از این بههمچسباندنها نتیجه خاص خودشان را بگیرند.
هدف داعش
اما چرا داعش هر بار با ارسال پیامی از طرفداران اخوانالمسلمین میخواهد به این گروه ملحق شوند؟ از همان زمان که عبدالفتاح السیسی علیه «محمد مرسی» رئیسجمهوری سابق مصر، کودتا و دولت او را سرنگون کرد، شرایط جدیدی بر مصر حاکم شد. طرفداران مرسی یا همان اخوانیها که به این کودتا اعتراض داشتند، بهشدت سرکوب شدند. این سرکوبها چنان گسترده بود که هزاران نفر از رهبران درجه یک و دو اخوان را هم شامل میشد. همان زمان بودند تحلیلگرانی که میگفتند این اتفاق، اخوانالمسلمین را دو شاخه خواهد کرد -فرضیهای که هنوز هم کسانی بر آن پای میفشارند- اما چنین نشد. این تحلیلگران میگفتند از درون اخوانالمسلمین گروهی تندرو بروز خواهد کرد که برای مقابله با نظامیان حاکم بر مصر، دست به اسلحه خواهد برد. اخوانالمسلمین اتفاقا با درک همین موضوع از همان ابتدا بر «مبارزه مسالمتآمیز» خود تأکید کرد و چندی پیش نیز یکی از رهبرانشان بر این مسئله دوباره تأکید کرد.
این درحالی است که در سه سال گذشته، این گروه زیر شدیدترین فشارهای امنیتی– سیاسی و بهخصوص تبلیغاتی در داخل و خارج از مصر بودهاند؛ بهگونهای که حتی آنها گاه مجبور میشوند بهصورت «شبانه» تظاهرات کنند، چون دولت هیچگونه مجوزی برای یک تظاهرات مسالمتآمیز به آنها نمیدهد. بنابراین دور از انتظار نبود که افرادی از اخوانالمسلمین جدا شده و دست به تشکیل گروههای افراطی بزنند یا به برخی از گروههای افراطی نظیر «القاعده» -که در مصر پایگاهی نیرومند داشته و رهبر کنونیاش نیز مصری است- بپیوندند. پیامی را که داعش تکرار میکند با همین هدف بوده و برای خطابقراردادن همین نیروها ارسال میشود. اما چنانکه توضیح داده شد ریشههای فکری و اهداف اخوانالمسلمین با داعش تفاوت زیادی دارد و این دو نمیتوانند یکی شوند.
حتی داعش با حزب حاکم «عدالت و توسعه» در ترکیه یا حزب «النهضه» در تونس نیز زاویه دارد. درست است که اکنون دولت اردوغان از داعش بهعنوان یک ابزار سیاسی برای تحقق سیاستهای منطقهای خود سوءاستفاده میکند اما روزی تفاوتها و تضادهای آنها نیز آشکار خواهد شد. بهاینترتیب باید گفت یککاسهکردن «داعش، اخوان و سیدقطب» فقط شگردی تبلیغاتی از سوی رسانههای عربی–غربی است که متأسفانه در داخل ایران نیز برخی پژواکهای نادرست دارد.
http://www.sharghdaily.ir/News/73349
ش.د9402594