به گزارش مشرق، سلف در لغت به معنای گذشته است ولی در معنای اصطاحی آن میان متکلمین و فقها اختلاف است. بعضی آن را نسل اول از تابعین بر میشمارند (۱) و بعضی دیگر همچون کثیری در کتاب السلفیه بین اهل السنه و الامامیه مینویسد: «سلفیه در قرن چهارم هجری ظهور کرد و از جنابله بودند … سپس در قرن هفتم توسط ابن تیمیه احیا شد که امور دیگری بر آن افزود.»(۲) اما این تعریف میان مستشرقین زیاد مورد قبول نبوده و آن را به حرکت که توسط محمد عبده و جمال الدین اسد آبادی در مقابل غرب زدگی و خرافات مصر اشغال شده توسط انگلیس ایجاد شد، منصوب مینمایند و حتی برای مدعای خود، نام موسسه ای به نام سلفیه که توسط محب الدین خطیب اداره میشد را بیان مینمایند.(۳) اما تعریفی که میتوان به صورت دقیق تر بیان کرد و واژه مأنوس تری در قرن حاضر برای مخاطبین بود، تعریف دائره المعارف مصاحب در مورد سلفیت است، در این دائره المعارف سلفیت این چنین تعریف شده است:
«سلفیه عنوان عمومی افراد و فرقههایی از مسلمین متجدد، مخصوصاً در مصر و هند است، که ملسمین را از برخی امور تحذیر میکنند … مورج عمده آن سید رشید رضا، شاگر محمد عبده بود که مخصوصاً در مجله المنار به تروج آن فکر اهتمام داشت..» (۴)
این تعریف شاید در برگیرنده حرکتهای گروه اخوان المسلمین و به تبع آن افرادی همچون حسن البنا، سید قطب و دیگر سران حرکتهای جهادی در برابر حکومت اشغالگر بریتانیا باشد، حرکتهایی که سرانجام با فاصله گرفتن از افکار تشکیل دهندگانش و مخلوط شدن در جریان وهابیت به عنوان نماینده مسلمین در حال حاضر به جهانیان معرفی میشود.اما نکته قابل تأمل در اندیشههای این افراد {literal}{{/literal} سلفیت جدید {literal}}{/literal} تکفیر به عنوان یک ابزار کاملاً فقهی و دینی است. ابزاری که هر راه بسته ای را برای آنان باز مینماید.لذا برای شناخت این روش و اندیشه بایستی ریشهٔ این جریان را دانست. ریشه ای که در قرن جدید به عنوان آتشی توسط استعمار پیرو استکبار جهانی {literal}{{/literal} آمریکا و صهیونیسم{literal}}{/literal} به دامن اسلامی حقیقی افتاده و نوک پیکانش را به سوی مسلمین جهان اعم از شیعه و سنی نشانه گرفته است. حال در ذیل بخشی از این اندیشهها را بررسی مینماییم.
ابن تیمیه:
در مورد زندگی ابن تیمیه کتب و نوشتارهای مختلفی نگاشته شده است. نوشتارهایی که افکار، اندیشه و خرافات فقهی و کلامی او را بازگو کرده است. امانکته قابل تأمل در اندیشههای ابن تیمیه مخالفت آشکار با سنت رسول الله به عنوان یک سیرهٔ اصلی است. به طوری که او حتی توسط قضات هر چهار مذهب مصر نکوهش شد و محکوم به حبس گردید.او سرانجام در سال ۷۲۸ ه.ق در حالی که ۶۷ سال داشت در زندان در گذشت. اما چیزی که از ابن تیمیه برجای ماند، تندخویی در بحث، اهانت به مخاطب مباحثه و… است. برهمین اساس بود که کثیری از بزرگان اهل سنت در رد اعتقادات تیمیه کتاب نوشت و تقی الدین سبکی نیز کتالی به نام الدره المضیئه فی الرد علی ابن تیمیه را به این موضوع اختصاص داد.
بزرگترین مدافع ابن تیمیه را باید شاگرد وی یعنی ابن قیم جوزی دانست. او کتب متعددی را در این زمینه به نگارش در آورد و از اندیشههای او دفاع کرد.این اندیشهها بعدها مبنای تفکر فردی به نام محمد بن عبدالوهاب متولد شهر عیینه از شهرهای کویری عربستان شد.
محمد بن عبدالوهاب:
محمد بن عبدالوهاب نیز راهی را رفت که ابن تیمیه رفت. اما این بار نیز مخالفتها با اندیشه تکفیر دوباره شکل گرفت، پدر محمد که از علمای حنابله بود به مخالفت با او روی آورد و نزاع بین این دو نفر سر گرفت، این نزاع سرانجام با مرگ پدر محمد و کوچ کردن او به منطقهٔ درعیه کمتر گردید. منطقه ای که امیر درعیه به نام محمد بن آل سعود (جد آل سعود) در آن می زیست. استقبال محمد بن آل سعود از محمد بن عبدالوهاب به جایی رسید که محمد بن عبدالوهاب برای آل سعود آرزوی حکومت بر نجد را کرد و در نهایت آل سعود با ابن عبدالوهاب بیعت نمود و فرقهٔ وهابیت شکل گرفت. فرقه ای که با آتش بر نجد سرانجام در سال ۱۲۳۵ ه.ق و با مرگ عبداله بن سعود روبه افول نهاد. فرقه ای که به آل سعود اجازه داده بود هر کس که مخالفت او را میکند خونش حلال و اموالش به عنوان محارب تحت لوای آل سعود قرار میگیرد.
این تفکر سرانجام دوباره توسط عبدالعزیز بن عبدالرحمن بن فیصل که در کویت اقامت داشت رشد نمود و با همکاری بریتانیا و جاسوسان او دوباره توانست قدرتمند شود و ریاض را فتح نماید و پس از دوسال یعنی در تاریخ ۱۳۲۲ ه.ق حکومت آل سعود را بنیان نهد.حکومتی که در نهایت با دولت انگلیس پیمان دوستی بست و در سال ۱۳۳۷ ه.ق توسط بریتانیا و پس از پایان جنگ، عبدالعزیز را به عنوان پادشاه پذیرفت. این حرکات در نهایت با همکاری و مدیریت جاسوسان انگلیس در مقابل حکومت عثمانی ایستاد و در سال ۱۳۴۴ ه. ق قبه و بارگاه ائمه بقیع را تخریب و قصد آن را داشت تا بارگاه رسول الله را نیز تخریب نمایند که با ترس از خروج مسلمین آن را به حال خود وا گذاشتند.(۵) این تفکر پس از استفاده از نفت و ثروت اندوزی به دنبال گسترده سازی حکومت خود برآمدند. گسترده سازی که آتش آن در حال حاضر دامن خود او را نیز فرا گرفته است.
انقلابی برای احیاء اسلام ناب
شکل گیری انقلاب اسلامی در ایران و طلیعهٔ اسلامی استکبار ستیز دیگر مجالی به این اندیشه و تفکر نداد. تفکری که به جای دشمن دانستن استکبار و غرب، خون و مال و عرض مسلمین را حلال میدانست. انقلاب اسلامی با شعار وحدت میان مسلمین پابه عرصهٔ حیات گذاشت. انقلابی که رهبر آن اختلاف افکنی و توهین به مذاهب اسلامی را حرام میدانست. اما این حرکت از سوی افرادی که منافعشان در خطر بود برتابیده نشد و سرانجام با همکاری هم اقدامات ذیل را نهادینه نمودند:
الف) راهاندازی طرح مهار انقلاب اسلامی
این طرح همزمان با شکل گیری انقلاب اسلامی توسط آمریکا، انگلیس و اسرائیل در منطقه ایجاد شد. حمایت تسلیحاتی از رژیم سعودی عربستان، راه اندازی سپاه صحابه در پاکستان جهت مهار انقلاب اسلامی و کشتار شیعان در همان سال انقلاب اسلامی ایران، کمک به شکل گیری گروه طالبان و القاعده و… بخشی از آن بوده است.در بررسی اسناد موجود در شکل گیری القاعده میتوان به سندی برخورد که توسط ویکی لیکس منتشر شده است. اسنادی که در آن مستقیماً به نقش عربستان و سازمانهای اطلاعاتی او در حمایت از القاعده برای مهار انقلاب اسلامی اشاره دارد که سراجام با حمایت مستقیم از جنایتکاران فراملی در سوریه بر همگان آشکار شد.
ب ) تجزیه کشورهای منطقه و ضعیفسازی هویت ملی و استقلالطلبی
آمریکا همیشه دنبال وابسته سازی کشورهای منطقه به خود بوده است. حضور مستشاران این کشور در ایران قبل از انقلاب و منطقه خود گواه این ادعاست. پس از شکل گیری انقلاب اسلامی و شعار نه شرقی و نه غربی و نیز استقلال و آزادی، منافع این کشور شدیداً در خطر قرار گرفت. منافعی که برای او نقش حیاتی داشت. وجود نفت و معادن فراون بخشی از این منافع بوده است.برهمین اساس این کشور با برنامه ریزی جهت بالکانیزه کردن منطقه غرب آسیا و با شعار new middle east بر آن شد تا با کوچک سازی کشورهای منطقه هویت استقلال طلبی آنان را کاهش داده و وابسته سازی آنان را افزایش دهد. تا بتواند همچون به عنوان یک ابر قدرت حضور خود را در منطقه توجیه نماید.
ج ) تهدیدزدایی از اسرائیل و راحتگذاری این کشور به اقدامات جنایتطلبانه
حضور لابیهای اسرائیلی و وابستگی مقامات آمریکا و جهان سلطه به اسرائیل بر همگان آشکار است. انقلاب اسلامی ایران با شعار آزادی ملت فلسطین و سرزمینهای آن خونی تازه در رگهای مردم مقاوم منطقه تزریق کرد. در همین راستا کشورهای استکباری با برنامه ریزی و صرف هزینه و استخدام نیروهای فراملی از جمله استخدام مزدور از کشورهای مختلف (تونس، لیبی، عربستان، یمن، چچن، بخشی از کشورهای اروپایی و…) برآن شد تا خط مقاومت را در منطقه سست نماید و آن را نابود سازد. برنامه ریزیای که بخشی از آن در سوریه و عراق حال حاضر قابل مشاهده است. نکتهٔ قابل تأمل در عراق برخلاف سوریه این است که در عراق حرکت جنایت کارانه با حضور پولهای سعودی رو به سوی خریدن قبایلی رفت که حامی رژیم بعث صدام بوده و بعثیون در صدر آن قرار دارند و با پروپاگاندای رسانه ای سرپوشی بر ماهیت آنان گذاشته شد. پروپاگاندایی که هر روز در رسانههای مختلف به جای تشریح ماهیت اصلی حرکتهای تروریستی در عراق، اسلام را دینی خشونت طلب معرفی مینمایند تا بتواند ضمن کاهش خطر علیه اسرائیل، جنایتهای این رژیم در پوششهای خبری مغفول بماند.
د) مقابله با بیداری اسلامی و نفوذ اسلامی
استکبار نقطهٔ مقابل خود را اسلامی میدانست که بر آن تفکر انقلاب اسلامی استوار است. بر همین اساس با صرف هزینههای مختلف بر آن شد تا با موج اسلام پذیری جهانی، وقایع و و فجایعی همچون برجهای دوقلو، بمب گذاریهای مختلف در اروپا، حمایت از قبایل وحشی آفریقایی به عنوان اسلام، حمایت از تجزیه طلبان سوریه، حزب بعث عراق، گروههای تندروی پاکستان و افغانستان را ایجاد نماید. رفتارهایی که با برنامه ریزی رسانههای غربی دیگر نماد اسلام حقیقی شدهاند و با دادن شعار اسلام گرایی به جای نمایش رأفت دینی، خشونت طلبی را به نمایش در میآورد، تا بتوانند ضمن خنثی سازی موج اسلام پذیری، اسلام هراسی را ترویج نمایندتا مقابله ای با بیداری اسلامی در منطقه باشند. در همین رابطه رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای فرمودند:«به نظر ما بیداری اسلامی به وجود آمده است؛ سعی شد از سوی دشمنان اسلام که این بیداری را سرکوب کنند – و یک جاهایی هم سرکوب کردند – اما بیداری اسلامی سرکوب شدنی نیست. »(۶)این بیان به صورت آشکارا نشان میدهد که جریان استعماری و استکباری به دنبال خاموشی بیداری اسلامی است .
رشد روز افزون اسلام در منطقه و جهان، دشمنان جهان استکبار را با خطری به معنای نیستی مواجه گردانده است. رشدی که در آن مخالفت و مقابله با جهالت، استعماری پذیری و ظلم پذیری، ظلم نمودن و ظالم بودن، وحشی گری و حمایت از تروریست و.. به عنوان اصل قلم داد میشود و آزادی بیت المقدس به عنوان یک آرزو محسوب میگردد. این رشد برای جریان استعماری و استکباری به سرکردگی آمریکا قابل پذیرش نبود و در همین راستابا ایجاد موج اسلام هراسی و راه اندازی جریان مخالف اسلام حقیقی، دست به نماد سازی بنیاد گرایانه ای زد تا ضمن نمایش اسلام خشن و تند خوی، اسلام آمریکایی را نهادینه کند. اسلامی که با تجزیه کشورهای منطقه و ضعیف سازی آن بتواند منافع استعمار را تهیه کند و خطری برای اسرائیل نباشدو همچنین آگاه سازی مردم مسلمان منطقه را کاهش دهد. برهمین اساس آمریکا با حمایت از جریان تند روی مدعی سلفیت و خریدن مزدوران فراملی و جنایتکار برآن شد تا حلقهٔ مهاری علیه بیداری اسلامی و انقلاب اسلامی ایران ایجاد کند تا جنگ فرقه ای را در منطقه نهادینه نماید، جنگی که با شعار تفرقه بینداز و حکومت کن، توجهی به چپاول استکبار نداشته باشد.