تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۵  ، 
شناسه خبر : ۲۸۶۷۷۴
نامه هشدارآميز ٤ وزير به رئيس‌جمهور كه با تأخير علني شد
(روزنامه شرق - 1394/07/13 - شماره 2414 - صفحه 4)

گروه اقتصاد: دیروز نامهای منتشر شد که توجه همه را به خود جلب کرد. نامهای که در آن چهار وزیر اقتصاد، صنعت، کار و دفاع خطاب به رئیسجمهور از رکودی گفتند که اگر ضربالاجلی برایش در نظر گرفته نشود، تبدیل به بحران خواهد شد. بحرانی که ممکن است ابعاد امنیتی نیز پیدا کند. امضای وزیر دفاع در پای این نامه نیز گواه بر این مسئله است. با خواندن این نامه در وهله اول این فکر به ذهن متبادر میشود که چرا این چهار وزیر باید نامهای در رابطه با موضوعی بنویسند که خود متولی آن هستند. به گفته کارشناسان، این مسئله تلویحا خطاب به نمایندگان مجلس در کمیسیون ویژه رسیدگی به برجام است تا بیش از این در راه دولت در مسیر خروج از رکود سنگاندازی نکنند تا با رفع تحریمهای ناشی از توافق هستهای، زمینه سرمایهگذاری ایرانی خارج از کشور فراهم شود و سرمایهگذاران خارجی به بازار ایران بیایند. پیوستگی اخبار پیرامون این موضوع نیز چنین گمانی را تقویت میکند.

دو روز پیش آیت‌الله مکارم‌شیرازی نیز خطاب به مجلس گفته بود: برجام را بیش از این معطل نکنید که هر روز که با تردید میگذرد مبالغ هنگفتی ضرر به کشور وارد می‌شود. اکنون بررسی برجام در کمیسیون ویژه به اتمام رسیده و حالا نوبت به واکنشهای نمایندگان است. نمایندگانی که برای بررسی این موضوع گاهی قهر میکنند و هزینه ادامه این روند را از یاد میبرند. با وجودی که زمان نگارش این نامه به نیمه دوم شهریورماه بازمیگردد، اما انتشار عمومی آن این ظن را تقویت میکند که اکنون زمان همبستگی برای حل این بحران است و هرچه زودتر باید برجام به نتیجه برسد. این نکته را نیز باید یادآور شد که این نامه هنوز واکنشی را از سوی رئیسجمهور به دنبال نداشته است. نامهای که سخنگوی دولت تصمیم گرفته برای تأیید ارسالش، اول از خود رئیسجمهور سؤال بپرسد و سپس در این رابطه اظهارنظر کند.

توضیحات وزیر اقتصاد درباره نامه به رئیسجمهور

وزیر امور اقتصادی و دارایی چند ساعت پس از انتشار این نامه گفت: این نامه در راستای تقویت بازار سرمایه و ارائه گزارشی از واقعیتهای این بازار به رئیس‌جمهور محترم بوده و اتفاق جدید و ویژه‌ای نبوده و نیست. به گزارش شادا، علی طیبنیا گفت: رصد شاخصهای اقتصاد کلان و ارائه پیشنهادهای لازم پیرامون آن از وظایف اصلی ماست و این نامه هم در همین راستا صادر شده است. طیبنیا تصریح کرد: رئیسجمهور دستورهایی صادر کردند که نتیجه آن تدوین بستهای ویژه از سوی تیم اقتصادی دولت براساس ساماندهی بازار سرمایه بود و بسته سیاستی جامع شامل سیاست‌های پولی، مالی و تجاری تنظیم شد که همه این سیاست‌ها متمرکز و معطوف به رشد اقتصادی است.

سقوط آزاد سرمایهگذاری صنعتی از سال ٨٦ به این‌سو

دیروز رئیس مؤسسه پژوهش‌های بازرگانی وزارت صنعت در واکنش به نامه چهار وزیر به رئیسجمهور برای مشکلات اقتصادی، گفت: شرایط کشور هم‌اکنون به‌لحاظ اقتصادی نامطلوب است و کمتر کارشناسی در این موضوع شک دارد. محمدرضا رضوی در نشست خبری دیروز خود به میزان سرمایه‌گذاری در بخش صنعت و معدن اشاره و تصریح کرد: آمارها نشان می‌دهد بنا بر پروانه‌های بهره‌برداری صادرشده از سوی وزارت صنعت، میزان سرمایه‌گذاری از سال ۷۳ تا ۸۶ روندی رو به رشد داشته، اما از سال ۸۶ به ‌بعد سرمایه‌گذاری‌های صنعتی، سقوط آزاد را تجربه کرده است.

تعیین ضربالاجل برای جلوگیری از بحران

در نامه مشترک علی طیبنیا، محمدرضا نعمتزاده، علی ربیعی و حسین دهقان؛ وزرای اقتصاد، صنعت، کار و دفاع به حسن روحانی، رئیس‎‎جمهور، آمده است: «همان‌طور که مستحضرید از دی‌ماه ۱۳۹۲ تاکنون بازار سرمایه متأثر از تحولات و متغیرهای کلان بینالمللی و داخلی از جمله کاهش بهای نفت و کالای اساسی از جمله فلزات و همچنین تحریم‌ها و برخی تصمیمات و سیاست‌های ناهماهنگ دستگاه‌ها در داخل کشور شاهد افتی کمسابقه شده است به نحوی که از دی‌ماه سال ۱۳۹۲ تاکنون ظرف مدت ۱۹ ماه ارزش بازار بر اساس شاخص قیمت ۴۲ درصد کاهش یافته و به‌لحاظ افت ارزش، بازار کاهشی معادل ۱۸۰ هزار میلیارد تومان را شاهد است. (ارزش بازار از ۵۱۱ هزار میلیارد تومان در دی‌ماه ۱۳۹۲ امروز به عدد ۳۳۰ هزار میلیارد تومان رسیده است) و امروز در پی دستاورد بسیار ارزشمند و بزرگ هستهای ملت ایران و در عین وجود پیامدهای مثبت اقتصادی فراوان آن ابهاماتی نیز در بازار ایجاد شده که باید سریعا واکنش نشان داد».

به گزارش مهر، در این نامه می‌خوانیم: «براساس پیشبینیهای بودجهای شرکت‌ها که در بازار سرمایه موجود است و واقعیت‌های موجود در عملیات صنایع مختلف بورسی در برهه کنونی، اگر به صورت ضربالاجل و براساس قواعد حاکم در شرایط بحران اتخاذ تصمیم نگردد، بیم آن میرود که این رکود تبدیل به بحران و آنگاه بیاعتمادی شود که برای زدودن آثار آن شاید مدت‌ها وقت لازم باشد». در ادامه نامه مشترک چهار وزیر کابینه یازدهم به رئیسجمهور، عوامل اصلی افت بازار سرمایه کشور اشاره شده و به شرح ذیل آمده است:

«۱- جدول بالا سهم هر یک از صنایع مهم و اثرگذار را در کاهش حدود ۱۸۰ هزار میلیارد تومانی نشان میدهد.

توجه به این نکته ضروری است که ۳۵ درصد ارزش بازار مربوط به محصولات شیمیایی و فراوردههای نفتی و ۱۴ درصد ارزش بازار مربوط به فلزات اساسی و استخراج کانههای فلزی و ۱۳ درصد ارزش بازار نیز مربوط به بانک‌ها و مؤسسات اعتباری میباشد. لذا پنج ردیف اول جدول فوق ۶۲ درصد ارزش بازار سرمایه کشور را شامل میشود.

٢- جهت تحلیل علل این کاهش باید به دو دسته عوامل بینالمللی و عوامل داخلی اشاره نمود؛ در حوزه عوامل بینالمللی باید به روند کاهشی قیمت‌های جهانی کالاهای پایهای و نفت اشاره نمود که اعداد جدول بالا بیانگر کاهش شدید در دوره مورد بررسی میباشد.

۳- افزایش قیمت دلار مبادلهای از دوهزارو ٧٩٩ تومان در پایان سال ۱۳۹۳ به دوهزارو ٩٩٦ تومان، هماکنون افزایشی معادل ۲۰۰ تومان به ازای هر دلار موجب افزایش بهای تمام‌شده محصولات در داخل کشور شده است که در پیشبینی شرکت‌ها ملحوظ نیست و در آینده آثار آن در تعدیل سودآوری شرکت‌ها خواهد آمد.

۴- باتوجه به نقش بانک‌ها و مؤسسات اعتباری در هدایت جریان‌های نقدی و ایجاد تحرک در صنایع، توجه به ارقام و اطلاعات مالی این گروه اهمیت ویژهای دارد. مزید استحضار حضرت‌عالی، سود تقسیمی این گروه از شش‌هزارو٧٠٠ میلیارد تومان سال قبل به هزارو ٩٠٠ میلیارد تومان در سال ۹۳ رسیده است و با توجه به روند عملیات بانک‌ها و الزامات بانک مرکزی جهت جبران کسری ذخایر تا پنج سال آتی بازار بهبود مناسبی در این حوزه را پیش‌بینی نمیكند.

۵- در بعد عوامل داخلی کاهش ارزش بازار شرکت‌های فعال در بازار سرمایه، میتوان به نبود تقاضای کافی برای محصولات، مشکل حاکم بر فعالیت‌های اقتصادی و افزایش انباشت موجودی و حساب‌‌های دریافتنی صنایع مختلف اشاره نمود. به عنوان نمونه در صنعت خودرو صورت‌های مالی زیان انباشته‌ای معادل ۴.۲۰۰ میلیارد تومان را نشان میدهد و این در حالی است که به دلیل بحران نقدینگی، صنعت مزبور در معرض توقف است و موجودی انبار محصول خودروسازان به متجاوز از ۱۰۰.۰۰۰ خودرو کف کارخانه رسیده است. وضعیت مشابهی در صنعت فولاد، صنعت مس، مسکن، سیمان، کاشی و سرامیک و معدنیها به عینه مشهود است. در صنعت پتروشیمی که بیش از ۳۵ درصد از ارزش بازار سرمایه را تشکیل میدهد، سیاست‌های نامعلوم تعیین نرخ خوراک گاز و همچنین افزایش قیمت دلار مبادله‌ای که موجب افزایش بهای تمام‌شده آنها شده است، به رکود این بخش دامن میزند، همچنین کنترل قیمت محصولات تولیدی بعضی از شرکت‌های بورسی مانع از تعدیل متناسب درآمدها و هزینه‌ها شده است.

۶- دستاوردهای بزرگ هستهای اگرچه موقعیت بسیار ممتازی برای کشور ايجاد كرده است و پیامدهای اقتصادی مثبت فراوانی در آتی به‌همراه خواهد داشت لیکن کاهش تقاضا در بازار به دلیل انتظار در کاهش قیمت کالاها مشهود است. ضمن اینکه توقع در بازار سرمایه ورود رقبای جدید خارجی برای شرکتهای بورسی است و این نکته خود صنایع داخلی را با چالش مواجه کرده و میبایست برای آن سیاست شفافی اتخاذ و اعلام شود.

۷- برخی از نمادهای معاملاتی شرکت‌ها هم‌اکنون در بازار سرمایه بسته است. از جمله این نمادها، فولاد مبارکه، فولاد خوزستان، پالایشگاه بندرعباس، پالایشگاه لاوان، پالایشگاه شیراز، سنگ‌آهن چادرملو، سنگ‌آهن گل‌گهر، بانک پاسارگاد، بانک پارسیان، بانک سرمایه و بانک ایران‌زمین است که پیشبینی میشود بازگشایی نمادهای مزبور ظرف یک هفته آتی بین هزار تا هزارو ٥٠٠ واحد شاخصهای بورس را کاهش دهد.

۸- نگاهی به اعداد و ارقام محقق‌شده طبق صورت‌های مالی ۹۳ نسبت به ۹۲ و پیش‌بینی شرکت‌ها برای سال ۹۴ نشان میدهد: مالیات ابزاری شرکت‌ها در سال ۹۳ نسبت به ۹۲ از چهارهزارو ٢٥٢ میلیارد تومان با ۳۷ درصد کاهش به دو هزارو ٦٨٢ میلیارد تومان رسیده است.

تسهیلات مالی در سه‌ماهه اول ۹۴ نسبت به سال ۹۲ از مبلغ ٤٠ هزارو ٦٣٣ میلیارد تومان با افزایش ۱۷ درصدي به مبلغ ٤٧هزار و ٣٦٢ میلیارد تومان رسیده ولی هزینه مالی شرکت‌ها در سال ۱۳۹۲ مبلغ ۶.۶۰۰ میلیارد تومان بوده است درحالیکه این عدد در سال ۱۳۹۳ به ۸.۱۰۰ میلیارد تومان رسیده است که این افزایش نشاندهنده افزایش نرخ سود تسهیلات اعطایی در سال ۱۳۹۳ میباشد. قابل‌توجه اینکه بخشی از افزایش رقم تسهیلات به میزان هزینه مالی پرداخت‌شده شرکت میباشد این در حالی است که مانده تسهیلات نظام بانکی متجاوز از ۷۰۰.۰۰۰ میلیارد تومان و سهم شرکت‌های معظم بورسی از این رقم کمتر از هفت درصد است».

رکود میتواند بحران امنیتی ایجاد کند

زهرا کریمی، اقتصاددان

هرچند دولت روحانی در ابتدای کار بر کنترل تورم متمرکز شد، اما از ابتدای سال ٩٣ همواره خروج از رکود را اولویت اصلی خود اعلام کرده است. نباید از این نکته غافل بود که بخشی از کاهش تورم در طول دو سال گذشته ناشی از رکود بوده است و نباید هزینه سنگین کاهش تورم به قیمت تعمیق رکود را از نظر دور داشت. به هر طریق توجه دولت به اهمیت مقوله رکود اقتصادی بسیار مهم و ضروری است. بروز رکود اقتصادی را می‌توان به ورشکستگی یک فرد تشبیه کرد. اگر همه اعضای خانواده برای جبران این شکست به صورت هماهنگ تلاش کنند، ممکن است موفق شوند و درعین‌حال این احتمال هم وجود دارد که در خروج از بحران توفیقی پیدا نکنند، اما اگر اعضای این خانواده در این شرایط دشوار، وارد کشمکش با یکدیگر شوند، قطعا ناموفق خواهند بود؛ بنابراین برای عبور از اقتصاد رکودی نیازمند عزم ملی هستیم و اگر دستگاههای مختلف در این راه یکدیگر را خنثی کنند، بحران بسیار خطرناکی در انتظار کشور خواهد بود.

در واقع دولت برای خروج از رکود تلاش کرده، اما هنوز نتوانسته موفق شود، درنتیجه کاری فراتر از آنچه تاکنون انجام دادهایم، لازم است. در این راه همراه‌کردن مجلس برای حل مشکل تحریم‌ها لازم است، اما کافی نیست و نمیتوان انتظار داشت وضعیت رکودی با توافق هستهای از بین برود، اما اینکه در چنین شرایط اقتصادی دشواری، این تفاهم را نیز به سنگلاخ بیفکنیم و بر مشکلات خود بیفزاییم، عاقلانه نیست. نگارش نامه از سوی وزرا به ریاست‌جمهوری و تأکید بر اهمیت مقابله با رکود اقتصادی در این نامه، به هر صورت مثبت است، اما کافی نیست. دولت باید برای خروج از رکود اقتصادی، برنامه و راهکار روشنی داشته باشد؛ زیرا اگر بخواهیم چیزی به دست آوریم که تاکنون نداشتهایم، باید کاری کنیم که تاکنون نکردهایم. استفاده از سیاستهایی که سالها در کشور تجربه شده، مانند اعطای وام به واحدهای تولیدی که نظارت دقیقی نیز روی آنها انجام نمیگیرد، در شرایطی که همه به آینده نامطمئن هستند، اگر لازم باشد، کافی نیست.

دولت باید مستقیما در سرمایهگذاری و ایجاد فرصتهای شغلی، به‌ویژه در مناطق محروم و آسیب‌پذیر مرزی، اقدام کند. تجربه کشورهای دیگر در شرایط بحران نیز مؤید همین دیدگاه است. در شرایط بحران نمیتوان حل تمام مشکلات را به سازوکار بازار و بخش خصوصی سپرد؛ زیرا بی‌اطمینانی به آینده و ورشکستگیهای گسترده، بخش خصوصی را محتاط کرده است و این وضعیت صبر و انتظار، بحران را طولانیتر و رکود را عمیقتر میکند. دولت، به‌ویژه در مناطقی که دچار بحران زیستمحیطی هستند، باید پروژه‌های کاربر برای حفاظت از منابع آب‌و‌‌خاک اجرا کند تا علاوه بر حل بحرانهای زیستمحیطی، فرصتهای شغلی برای مردم منطقه ایجاد شود. درحال‌حاضر، برای بسیاری از مردم فقیر در مناطقی که با بحران آب، فقر و بی‌کاری گسترده دست‌به‌گریبان‌اند، هیچ راهی جز مهاجرت به شهرهایی که خود دچار بحران‌اند، باقی نمانده است.

اگر دولت، به دلیل وحشت از کسری بودجه و نگرانی از افزایش تورم، از انجام اقدامات مستقیم اجتناب کند، ناگزیر متحمل هزینههای سنگین بی‌کاری و آسیب‌های اجتماعی ناشی از آن خواهد شد. امضای وزیر دفاع در این نامه شاید به معنی تأکید بر تأثیر تداوم رکود بر وضعیت امنیتی کشور است. البته می‌توان پیشبینی کرد وقتی در همسایگی کشور ناامنی وجود دارد، رکود میتواند زمینه مناسبی برای نفوذ ناامنی به کشور فراهم کند؛ زیرا مهاجرت از مناطق مرزی، به کاهش جمعیت در این مناطق منجر می‌شود و گسترش فقر و بی‌کاری می‌تواند بستری برای گسترش ناامنی نیز فراهم آورد.

به نظر من، این نامه قصد دارد به صورت غیرمستقیم به تمامی ارگانها این پیام را بدهد که باید برای حل این بحران عزم ملی و همدلی در کشور وجود داشته باشد. بهتر است که ضرورت شکل‌گیری عزم ملی برای مقابله با رکود اقتصادی و بحران‌های اجتماعی ناشی از آن به صورت شفاف بیان شود. قطعا نقش صداوسیما در ایجاد فضای مناسب برای شکل‌گیری عزم ملی می‌تواند بسیار برجسته باشد. به علاوه باید راهکارهای خروج از رکود نیز از سوی دولت ارائه شود، چیزی که اکنون در این نامه وجود ندارد.

نامه سمبلیک وزرا به روحانی

غلامرضا نظربلند، کارشناس اقتصادی

نامه‌نگاری مردان اقتصادی دولت به رئیس‌جمهور موجه نیست زیرا وزرا که به صورت مستمر و هفتگی با رئیس‌جمهور در تماس هستند، چه نیازی است که برای رئیس‌جمهور نامه بنویسند؟ اگر قرار باشد وزرا به رئیس‌جمهور نامه بنویسند، پس رئیس‌جمهور برای چه کسی نامه بنویسد؟ ضمن اینکه ادبیات این نامه و تأکیدات صورت‌گرفته در آن به‌لحاظ اقتصادی وزین نیست و توقعی بیشتر، از این وزرا می‌رفت. به‌هرحال اگرچه این وزرا همگی از دلسوزان هستند اما نوشتن این نامه سمبلیک، نوعی فرافکنی است. این وزرا باید راهکار و علاج واقعی را نشان دهند نه‌اینکه به نوشتن نامه که خاصیتی هم ندارد، اقدام کنند. از طرفی در علم اقتصاد اصطلاحی به نام فرود آرام و فرود سخت وجود دارد که وامدار واژه‌های هواپیمایی است. بسیاری از کارشناسان اقتصادی بارها به دولت هشدار داده‌اند که اگر باز هم سیاست‌های جلوگیری از تورم ادامه یابد، روزی می‌رسد که به فرود سخت می‌رسیم و حالا دچار فرود سخت شده‌ایم.

دولت باید اواخر سال گذشته به حرکات ضدتورمی خود پایان می‌داد زیرا اقتصاد کشور دچار رکود تورمی بود. درست است که باید با تورم لجام‌گسیخته و ابر تورم اقتصاد ایران مبارزه می‌شد اما مبارزه بیش‌ازحد با تورم ما را دچار غالب‌کردن رکود می‌کرد و حالا همین اتفاق بالاخره افتاد و رکود به وضعیت بحرانی رسید. پررنگ‌ترین قسمت نامه وزرا به رئیس‌جمهور به مباحث بازار سرمایه اختصاص دارد. در هیچ‌کجای نامه دیده نمی‌شود که آسیب‌شناسی از وضعیت بازار سرمایه شده باشد ضمن اینکه بازار سرمایه باید مثل یک آیینه، اقتصاد واقعی و حقیقی را منعکس کند پس اگر ما دارای رشد اقتصادی و از چرخه سالم اقتصادی بهره‌مند بودیم، باید انعکاس آن در بورس مثبت می‌شد. طبق محاسبات، شاخص بورس نباید بیشتر از ٥٥ هزار واحد باشد پس نزدیک به هشت هزار واحد حبابی است.

آقایان وزرا در این نامه اعلام کرده‌اند شاخص بورس ٢١ ماه است که افت کرده درحالی‌که قبل از ٢١ ماه هم شاخص بورس به ٩٠ هزار واحد رسیده بود پس در نتیجه شاخص در آن زمان هم بیشتر غرق در حباب بوده است بنابراین شاخص بورس هم مشکلات ما را حل نمی‌کند. ضمن اینکه اقتصاد ما به خام‌فروشی عادت کرده و اگر اقتصاد دچار تنوع بود و تا به این حد تک‌محصولی نبود، در زیان فرو نمی‌رفتیم. تجلی اقتصاد واقعی در تولید مشخص خواهد بود و باید تولید ملی را تقویت کرد و افزایش داد که تولید هم در گرو پیش‌شرط‌های اساسی ازجمله ساماندهی محیط کسب‌وکار، شفافیت، تعیین‌تکلیف اقتصاد زیرزمینی و اقتصاد در ورطه فساد است.

خطاب نامه وزرای اقتصادی به مجلس است

کمال اطهاری. اقتصاددان

به‌نظر میرسد خطاب این نامه به مجلس باشد، زیرا بررسی برجام در کمیسیون ویژه آن به پایان رسیده و باید نمایندگان پیگیر این مسئله، نظر خود را اعلام کنند تا مسیر مشخص شود. با توجه به اینکه هفته گذشته نیز اتحادیه اروپا اعلام کرده بود منتظر نظر مجلس ایران نسبت به برجام است، گمان میرود این نامه این سویه را در قالب هشدار به مجلس داشته باشد كه اگر نظر مثبت به برجام نداشته باشد، دچار بحران خواهیم شد و باید هرچه زودتر به موضوع رسیدگی کرد، زیرا زمان کم است و مسئله را نمیتوان به تعویق انداخت. وقتی بازار سهام سقوط کرده و در نامه نیز به بازار سهام اشاره میشود، نشان میدهد ماجرا فراتر از باجخواهیهای مرسوم برای برخی از صنایع و رشتههای فعالیت است. این واقعیت وجود دارد وقتی ارزش سهام پایین میآید، از صندوقهای بازنشستگی گرفته تا صاحبان صنایع برای اعتباراتی که از بانکها میگیرند، دچار مشکل میشوند و بیاعتمادی نیز وقتی به حدود پایینتر از این برسد، بازگشت به وضعیت عادی بسیار مشکل خواهد شد. این سقوط و پیوستگی آن با عوامل دیگر در اقتصاد و جامعه امر خطرناکی است.

زمانی که دولت درباره خروج از رکود سخن میگفت، نشانههایی از آن در بازار وجود داشت و حتی نشانههای این خروج در بازار سهام نیز آشکار شده بود. از طرفی این نشانهها در کاهش نرخ دلار نیز قابل مشاهده بود و آن زمان گفتن از نشانههای خروج از رکود پربیراه نبود، اما اکنون واردشدن بازار سهام به رکود و تداوم آن نشان میدهد گرهگاهی در سیستم وجود دارد که دلیل اصلی آن هنوز مشخص نیست، ولي میتواند متأثر از آثار متعارض بخش مسکن و مستغلات با بخش صنعت باشد که اکنون بروز کرده یا اینکه متأثر از این مسئله باشد که بانکها نتوانستهاند نقدینگی لازم برای صنایع را تأمین کنند و چشماندازی نیز برای آن وجود ندارد اینکه افت پسانداز در بنگاه و خانوار به‌وجود آمده که براین‌اساس، نقدینگی نمیتواند وارد بازار مالی شود. درواقع ترکیبی از عوامل وجود دارد که آثار سوء آنها اکنون آشکار میشود، درست مثل بیماری که مدتها از خود مراقب نکرده و بیماریهای متعددی در او پدید آمده و پس از مدتی آثار بیماریهای دیگر نیز در او بروز کرده است.

سازمان تأمین اجتماعی خود حق بیمهها را به سهام تبدیل میکند و وقتی این سهام افت کند، این سازمان نمیتواند مقرریهای خود را به بیمهگذاران خود پرداخت کند. وقتی صنایع دیگر نیز دچار این مسئله میشوند، قدرت اعتبارگیری آنها نیز پایین میآید. وقتی این مجموعه از منظر بازار سرمایه و نه افزایش قیمتها به موضوع نگاه و چارهای برای آن جستوجو میکند، نشاندهنده عمق بحران است و باید حتما گروکشیهای سیاسی کنار گذاشته شود و یکپارچگی برای خروج از این بحران پدید‌ آید. اکنون سیستم، سیستمی است که تولید آن به خاطر قاچاق خوابیده و در حالیکه هر یک‌میلیارد دلار قاچاق حدود صدهزار شغل را از دور خارج میکند، قاچاق در ایران حدود ١٠میلیارد دلار برآورد میشود. این انباشتگی کژکارکردیهایی است که اکنون خود را به این شدت نشان میدهد و بخشی هم شاید از نظر وزیران مسئول در آن زمان قابل مشاهده نبوده، هرچند در آن زمان نیز نسبت به این مسئله هشدار داده میشد، اما بااین‌همه اکنون نمیتوان گفت این مسئولان مسئله رکود را بزرگ میکنند، زیرا هیچ دولتمردی حاضر نیست تحت این شرایط، چنین معضلی را به نمایش بگذارد.

به‌هرترتیب این مسئله یک واقعیت است و نمیتواند یک بازی باشد، زیرا در گذشته میشد با یک‌سری بازیهای ورودوخروج شرکتهای بزرگ ازجمله سازمانهای بزرگ در بازار سرمایه، این بازار را سروسامان داد، اما اکنون این امر نشان میدهد ورودوخروج برای سازمانی مانند تأمین اجتماعی به بورس هم نمیتواند وضعیت رکودی را سروسامان دهد که وزیر مربوطه خود این نامه را امضا میکند. در این نامه به راهکار اشاره نشده و بهتر آن بود به راه‌حل اشاره میشد. البته این امر این ظن را تقویت میکند این موضوع به ساماندادن به روابط خارجی به‌ویژه اروپا بازمیگردد، زیرا آنها مشتاقند به ایران بیایند. بخش حاد مسئله اینجاست كه ایران برای اینکه بتواند از رکود خارج شود، نیازمند پسانداز ایرانی‌های خارج از کشور همراه با تکنولوژی نوین است، زیرا پسانداز داخلی اکنون کفاف نمیدهد. درواقع پسانداز داخلی حتی اگر فقط بتواند استهلاکی که در این مدت ایجاد شده را جبران كند، کار بزرگی کرده است. از طرفی وقتی سرمایهگذاری عمرانی بالا رود، اما بهرهوری تبدیل به کالاها و خدمات مولد نشود، آنها نیز مستهلک میشوند. کالاها و خدمات مولد آنهایی هستند که بتوانند با خارج مبادله شوند که این مسئله به فناوری نیاز دارد.

حتی بخش مسکن نیز برای اینکه از رکود خارج شود، نیازمند ورود پسانداز از خارج از کشور مانند دوران اصلاحات است. اکنون بانکها به علت اینکه سرمایه خود را به بازار مستغلات بردهاند، زمینگیر و به اعطای وام با بهره بالا نیز معتاد شدهاند. به این دلیل بخش مالی نمیتواند این مسئله را جبران کند، زیرا پسانداز داخلی به‌شدت نزول کرده و به‌این‌ترتیب بخشهای مولد نیز نمیتوانند فعالیت کنند. حتی در بررسی ارزش مطلق که بدون درنظرگرفتن تورم است، سرمایهگذاری در واحدهای صنعتی جدید به‌شدت پایین آمده است. این مسائل بازار مالی را نیازمند این میکند هم پساندازهای خارج از بازار را جذب کند و هم سرمایهگذاریهای خارجی را ترجیحا به صورت سرمایهگذاری مستقیم به ایران بیاورد که مقروض نشویم. این امر نیازمند برنامه روشنی است که در آن بخشهای پیشرو اقتصادی مشخص و تدوین شده باشد.

پیش از این نیز عنوان کرده بودم به‌عنوان فردی که اقتصاد ایران را بررسی میکند، نشانههایی از چنین برنامه جامعی که رشد پایدار اقتصادی را در نظر داشته باشد، مشاهده نمیکنم. برنامههای گذشته درواقع نوعی چیدمان بدون اولویتبندی برای سرمایهگذاری بوده که به‌نوعی می‌توان از آن تاخت‌زدن بین جناحهای سیاسی یاد کرد. فقط در برنامه چهارم به اقتصاد دانشبنیان به‌عنوان محور اشاره شده بود که اکنون نیز اساس اقتصاد مقاومتی است، هرچند در این برنامه نیز اشارهای به این مسئله نشده بود بخشهای پیشرویی که این هدف را دنبال میکنند، کدامند. مسلم این است بخشهای پیشرو در صنعت باید به همراه مکملهایی که اقتصاد را به این هدف میرسانند، تعریف شوند. البته تنها تعریف آن ملاک نیست و باید سرمایهگذاریها در سبد این بخشهای پیشرو قرار گیرد و این بخشها در دانشگاهها نیز تقویت شود.

همین‌طور به این مسئله باید توجه شود که این سرمایهگذاریها در بخشهای پیشرو در چه مکانهایی باید صورت گیرد و درواقع یارانهها به کدام بخش تخصیص یابد. البته این مسئله بدین معنا نیست که بخشهای دیگر کنار گذاشته شود، بلکه رابطه داده و ستاندههای باقی بخشها باید طوری چیده شود که در راستای تقویت بخشهای پیشرو باشد، نه اینکه رشد در تمامی بخشها صورت گیرد. درواقع باید جهتگیری راهبردی در نظر گرفته شود، اما در این مدت سرمایهها بیبرنامه وارد امور زیربنایی شده و پشتیبان هیچ بخشی نبوده است، مگر واردات. بنابراین باید اولویتبندیها مشخص شود و در زمانهایی این اولویتها در صورت لزوم به‌صورت نردبانی و نه جهشی تغییر کند. این موارد قواعدی است که امیدوارم همان‌طور که وزیران اقتصادی درباره مشکلات مالی سخن گفتهاند، درباره آن نیز سخن بگویند.

به‌نظر میرسد خطاب این نامه به مجلس باشد، زیرا بررسی برجام در کمیسیون ویژه آن به پایان رسیده و باید نمایندگان پیگیر این مسئله، نظر خود را اعلام کنند تا مسیر مشخص شود. با توجه به اینکه هفته گذشته نیز اتحادیه اروپا اعلام کرده بود منتظر نظر مجلس ایران نسبت به برجام است، گمان میرود این نامه این سویه را در قالب هشدار به مجلس داشته باشد كه اگر نظر مثبت به برجام نداشته باشد، دچار بحران خواهیم شد و باید هرچه زودتر به موضوع رسیدگی کرد، زیرا زمان کم است و مسئله را نمیتوان به تعویق انداخت. وقتی بازار سهام سقوط کرده و در نامه نیز به بازار سهام اشاره میشود، نشان میدهد ماجرا فراتر از باجخواهیهای مرسوم برای برخی از صنایع و رشتههای فعالیت است. این واقعیت وجود دارد وقتی ارزش سهام پایین میآید، از صندوقهای بازنشستگی گرفته تا صاحبان صنایع برای اعتباراتی که از بانکها میگیرند، دچار مشکل میشوند و بیاعتمادی نیز وقتی به حدود پایینتر از این برسد، بازگشت به وضعیت عادی بسیار مشکل خواهد شد.

این سقوط و پیوستگی آن با عوامل دیگر در اقتصاد و جامعه امر خطرناکی است. زمانی که دولت درباره خروج از رکود سخن میگفت، نشانههایی از آن در بازار وجود داشت و حتی نشانههای این خروج در بازار سهام نیز آشکار شده بود. از طرفی این نشانهها در کاهش نرخ دلار نیز قابل مشاهده بود و آن زمان گفتن از نشانههای خروج از رکود پربیراه نبود، اما اکنون واردشدن بازار سهام به رکود و تداوم آن نشان میدهد گرهگاهی در سیستم وجود دارد که دلیل اصلی آن هنوز مشخص نیست، ولي میتواند متأثر از آثار متعارض بخش مسکن و مستغلات با بخش صنعت باشد که اکنون بروز کرده یا اینکه متأثر از این مسئله باشد که بانکها نتوانستهاند نقدینگی لازم برای صنایع را تأمین کنند و چشماندازی نیز برای آن وجود ندارد اینکه افت پسانداز در بنگاه و خانوار به‌وجود آمده که براین‌اساس، نقدینگی نمیتواند وارد بازار مالی شود.

درواقع ترکیبی از عوامل وجود دارد که آثار سوء آنها اکنون آشکار میشود، درست مثل بیماری که مدتها از خود مراقب نکرده و بیماریهای متعددی در او پدید آمده و پس از مدتی آثار بیماریهای دیگر نیز در او بروز کرده است. سازمان تأمین اجتماعی خود حق بیمهها را به سهام تبدیل میکند و وقتی این سهام افت کند، این سازمان نمیتواند مقرریهای خود را به بیمهگذاران خود پرداخت کند. وقتی صنایع دیگر نیز دچار این مسئله میشوند، قدرت اعتبارگیری آنها نیز پایین میآید. وقتی این مجموعه از منظر بازار سرمایه و نه افزایش قیمتها به موضوع نگاه و چارهای برای آن جستوجو میکند، نشاندهنده عمق بحران است و باید حتما گروکشیهای سیاسی کنار گذاشته شود و یکپارچگی برای خروج از این بحران پدید‌ آید.

اکنون سیستم، سیستمی است که تولید آن به خاطر قاچاق خوابیده و در حالیکه هر یک‌میلیارد دلار قاچاق حدود صدهزار شغل را از دور خارج میکند، قاچاق در ایران حدود ١٠میلیارد دلار برآورد میشود. این انباشتگی کژکارکردیهایی است که اکنون خود را به این شدت نشان میدهد و بخشی هم شاید از نظر وزیران مسئول در آن زمان قابل مشاهده نبوده، هرچند در آن زمان نیز نسبت به این مسئله هشدار داده میشد، اما بااین‌همه اکنون نمیتوان گفت این مسئولان مسئله رکود را بزرگ میکنند، زیرا هیچ دولتمردی حاضر نیست تحت این شرایط، چنین معضلی را به نمایش بگذارد. به‌هرترتیب این مسئله یک واقعیت است و نمیتواند یک بازی باشد، زیرا در گذشته میشد با یک‌سری بازیهای ورودوخروج شرکتهای بزرگ ازجمله سازمانهای بزرگ در بازار سرمایه، این بازار را سروسامان داد، اما اکنون این امر نشان میدهد ورودوخروج برای سازمانی مانند تأمین اجتماعی به بورس هم نمیتواند وضعیت رکودی را سروسامان دهد که وزیر مربوطه خود این نامه را امضا میکند.

در این نامه به راهکار اشاره نشده و بهتر آن بود به راه‌حل اشاره میشد. البته این امر این ظن را تقویت میکند این موضوع به ساماندادن به روابط خارجی به‌ویژه اروپا بازمیگردد، زیرا آنها مشتاقند به ایران بیایند. بخش حاد مسئله اینجاست كه ایران برای اینکه بتواند از رکود خارج شود، نیازمند پسانداز ایرانی‌های خارج از کشور همراه با تکنولوژی نوین است، زیرا پسانداز داخلی اکنون کفاف نمیدهد. درواقع پسانداز داخلی حتی اگر فقط بتواند استهلاکی که در این مدت ایجاد شده را جبران كند، کار بزرگی کرده است. از طرفی وقتی سرمایهگذاری عمرانی بالا رود، اما بهرهوری تبدیل به کالاها و خدمات مولد نشود، آنها نیز مستهلک میشوند. کالاها و خدمات مولد آنهایی هستند که بتوانند با خارج مبادله شوند که این مسئله به فناوری نیاز دارد.

حتی بخش مسکن نیز برای اینکه از رکود خارج شود، نیازمند ورود پسانداز از خارج از کشور مانند دوران اصلاحات است. اکنون بانکها به علت اینکه سرمایه خود را به بازار مستغلات بردهاند، زمینگیر و به اعطای وام با بهره بالا نیز معتاد شدهاند. به این دلیل بخش مالی نمیتواند این مسئله را جبران کند، زیرا پسانداز داخلی به‌شدت نزول کرده و به‌این‌ترتیب بخشهای مولد نیز نمیتوانند فعالیت کنند. حتی در بررسی ارزش مطلق که بدون درنظرگرفتن تورم است، سرمایهگذاری در واحدهای صنعتی جدید به‌شدت پایین آمده است. این مسائل بازار مالی را نیازمند این میکند هم پساندازهای خارج از بازار را جذب کند و هم سرمایهگذاریهای خارجی را ترجیحا به صورت سرمایهگذاری مستقیم به ایران بیاورد که مقروض نشویم. این امر نیازمند برنامه روشنی است که در آن بخشهای پیشرو اقتصادی مشخص و تدوین شده باشد.

پیش از این نیز عنوان کرده بودم به‌عنوان فردی که اقتصاد ایران را بررسی میکند، نشانههایی از چنین برنامه جامعی که رشد پایدار اقتصادی را در نظر داشته باشد، مشاهده نمیکنم. برنامههای گذشته درواقع نوعی چیدمان بدون اولویتبندی برای سرمایهگذاری بوده که به‌نوعی می‌توان از آن تاخت‌زدن بین جناحهای سیاسی یاد کرد. فقط در برنامه چهارم به اقتصاد دانشبنیان به‌عنوان محور اشاره شده بود که اکنون نیز اساس اقتصاد مقاومتی است، هرچند در این برنامه نیز اشارهای به این مسئله نشده بود بخشهای پیشرویی که این هدف را دنبال میکنند، کدامند. مسلم این است بخشهای پیشرو در صنعت باید به همراه مکملهایی که اقتصاد را به این هدف میرسانند، تعریف شوند. البته تنها تعریف آن ملاک نیست و باید سرمایهگذاریها در سبد این بخشهای پیشرو قرار گیرد و این بخشها در دانشگاهها نیز تقویت شود.

همین‌طور به این مسئله باید توجه شود که این سرمایهگذاریها در بخشهای پیشرو در چه مکانهایی باید صورت گیرد و درواقع یارانهها به کدام بخش تخصیص یابد. البته این مسئله بدین معنا نیست که بخشهای دیگر کنار گذاشته شود، بلکه رابطه داده و ستاندههای باقی بخشها باید طوری چیده شود که در راستای تقویت بخشهای پیشرو باشد، نه اینکه رشد در تمامی بخشها صورت گیرد. درواقع باید جهتگیری راهبردی در نظر گرفته شود، اما در این مدت سرمایهها بیبرنامه وارد امور زیربنایی شده و پشتیبان هیچ بخشی نبوده است، مگر واردات. بنابراین باید اولویتبندیها مشخص شود و در زمانهایی این اولویتها در صورت لزوم به‌صورت نردبانی و نه جهشی تغییر کند. این موارد قواعدی است که امیدوارم همان‌طور که وزیران اقتصادی درباره مشکلات مالی سخن گفتهاند، درباره آن نیز سخن بگویند.

http://www.sharghdaily.ir/News/75096

ش.د9402703