(روزنامه كيهان ـ 1394/06/28 ـ شماره 21161 ـ صفحه 8)
** دلیل محور بودن فلسطین از این قرار است که اگر ما یک نقشه فرضی را در مقابل خود قرار دهیم، میبینیم که تمام درگیریهای موجود در جهان اسلام، معطوف به نقاط مرزی آن است. برای مثال، در شمال، کشمیر، بوسنی، کوزوو و... درگیرند و در جنوب، نیجریه و جنوب سودان درگیر منازعه هستند و در شرق، در میانمار درگیری وجود دارد. تنها جنگ و اختلافی که در نقاط مرزی جهاناسلام نیست، فلسطین است که در قلب جهان اسلام قرار دارد و رژیم صهیونیستی در حقیقت قلب جهان اسلام را نشانه گرفته است. معلوم است که اگر قلب یک پیکر از جریان بیفتد، بالطبع آن پیکر نیز از کار خواهد افتاد. پس رژیم صهیونیستی در حقیقت یک تهدید مهم برای همه کشورهای اسلامی محسوب میشود. بنابراین اولویت فلسطین یک امر مسلم است.
از سوی دیگر، اسرائیل نقشی واگرایانه در امت اسلامی بازی میکند. برای مثال، تلاش میکند با عربستان وحدت استراتژیک ایجاد کند. سرتیپ بازنشسته سعودی انور عشقی اخیراً در یکی از مصاحبههای خود گفته است: «همکاری عربستان و اسرائیل ضامن امنیت منطقه است.» این گزاره، یک فاجعه است؛ چراکه اسرائیل در حال جدا کردن عربستان از جهان اسلام است.
زمانی که جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد اسرائیل یک تهدید بالفعل برای همسایگان خود و یک تهدید بالقوه برای کل جهان اسلام است، کسی باور نمیکرد، اما وقتی اسرائیل تهدید به بمباران هستهای میکند، نشان میدهد که دورترین و نزدیکترین کشورها برای این رژیم یکسان است و اسرائیل از اساس برپایه تضاد با جهاناسلام بنا شده است.
اخیراً حتی مقالههایی در مورد حضور یهودیان در حجاز و مناطقی مانند مدینه و خیبر مطرح شده و به همین علت گفته شده است که باید این سرزمینها هم در اختیار یهودیان باشد. این نشان میدهد ادعاها و خواستههای تجاوزطلبانه رژیم صهیونیستی پایانی ندارد و قطعاً فلسطین میتواند محور جهان اسلام باشد و باید تبیین درستی برای کشورهای جهان اسلام صورت بپذیرد.
* برخی تصور میکنند که در سالهای اخیر، از قدرت جریان محور مقاومت کاسته شده است. این گزاره تا چهاندازه صحیح است؟
** این گزاره که محور مقاومت تضعیف شده است، توضیح دقیقی از شرایط نیست. به عبارت دیگر، در نتیجه توطئههای غربی و اسرائیلی، سوریه و عراق درگیر جنگ هستند و حزبالله ناگزیر شده است که در سوریه خود را درگیر کند. البته شاید در نگاه اول این وقایع تضعیف محور مقاومت قلمداد شود، اما در یک نگاه دقیق و عمیق اینگونه نیست. برای نمونه، پس از صدام در عراق، ارتش از بین رفت و ارتشی که توسط آمریکا به وجود آمد، کارآمدی لازم را نداشت و دیدیم که در مقابله با داعش چگونه عقبنشینی کرد. اما در زمان فعلی شاهد شکلگیری یک ارتش قوی توسط هستههای مقاومت مردمی در عراق هستیم.
در سوریه نیز درست است که ارتش متحمل شکستهایی شده، اما همین شکستها کارآمدی آنها را افزایش داده است. درست است که حزبالله با ورود به سوریه، چند صد شهید هم داده، اما یقیناً بر تجربیاتش افزوده شده است. این موارد نشان میدهد که محور مقاومت در حال افزایش قدرت است، اما در عین حال درگیر با ناامنیهاست. لذا براساس مسائل ظاهری نمیتوان توان محور مقاومت را سنجید و تضعیف آن را نتیجه گرفت.
* این روزها شاهد نگارش متن برجام میان ایران و 5+1 بودهایم. پس از این متن، مقامات آمریکایی اینگونه وانمود میکنند که با تصویب برجام میتوانند امنیت اسرائیل را تأمین کنند، اما رهبر انقلاب فرمودند با تصویب این متن هم امنیت اسرائیل تأمین نخواهد شد. چرا این توافق هیچ تأثیری بر امنیت اسرائیل نخواهد داشت؟
** در حال حاضر، در مورد رابطه میان ایران و آمریکا، سه گزینه وجود دارد: تقابل، همپیمانی و تعامل. از ابتدای انقلاب اسلامی رویکرد تقابلی مسلط بوده است و هماکنون نیز ادامه دارد. آمریکا افغانستان و عراق را نیز برای تحت فشار قرار دادن ایران اشغال کرد، اما حتی با هزینه دوهزارمیلیارد دلاری در این کشورها نتوانست آنها را به مرکز توطئه علیه ایران تبدیل کند و یا نظم سیاسی ایران را تحت تأثیر قرار دهد. با این هزینههای هنگفت بود که مراکز تحقیقاتی آمریکا به این نتیجه رسیدند که باید از حالت «تقابل هزینهبر» خارج و وارد مرحله تعامل شوند.
در گزینه «همپیمانی» نیز میان دو کشور انطباق وجود دارد و به تبع این موضوع در مورد ایران و آمریکا امکانپذیر نیست؛ چراکه این دو کشور از دو مشرب ایدئولوژیک متفاوت تبعیت میکنند. بر همین اساس، تنها راه باقیمانده، تعامل است و در اینجا باید به این سؤال پاسخ دهیم که در صورت تعامل، آیا امکان همکاری میان دو کشور وجود دارد یا خیر؟
قدر مسلم آنکه در مسائل بنیادی و ثابت سیاست خارجی، امکان تعامل و همکاری به هیچوجه وجود ندارد. از همین منظر، حمایت از فلسطین و ادامه مبارزه، از جمله اصول ثابت سیاست خارجی ایران محسوب میشود. از طرفی دیگر، تضمین امنیت رژیم صهیونیستی (از آنجا که بخشی از قدرت نظامی پراکنده آمریکاست و سالانه کد نظامی برای اسرائیل در بودجه آمریکا پیشبینی میشود) از اصول ثابت سیاست خارجی آمریکاست. حال با این وضعیت، آیا ایران و آمریکا میتوانند در مورد موضوع فلسطین با یکدیگر تعامل کنند؟ واضح است که خیر. چرا که آنها از اسرائیل حمایت میکنند و ما از فلسطین و آزادسازی آن حمایت میکنیم. در نتیجه، هیچگاه نمیتوانیم با آمریکا در این رابطه همکاری کنیم. بنابراین این گزاره که امنیت اسرائیل تأمین خواهد شد، واضح است که لاف و ادعایی بیش نیست.
* رهبر انقلاب در سخنرانی اخیر خود اشاره داشتند که رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید. مهمترین نشانههای محو رژیم صهیونیستی طی سالهای آینده چیست؟
** آنچه مقام معظم رهبری پیشبینی کردهاند، اولاً مبتنی بر سنتهای الهی و ثانیاً بر اساس شاخصهای محسوس عینی است. براساس سنتهای الهی، باطل امکان دوام ندارد و قطعاً سرنگون میشود. از نظر معارف قرآنی، باطل همواره موقت و رفتنی است. قرآن خبری در همین رابطه میدهد و خطاب به بنیاسرائیل در آیه ۴ سوره اسراء میفرماید: «وَ قَضَیْنَا إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأَرْضِ مَرَّتَینِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کبِیرًا»: «و در کتاب آسمانى [شان] به فرزندان اسرائیل خبر دادیم که قطعاً دو بار در زمین فساد خواهید کرد، و قطعاً به سرکشى بسیار بزرگى برخواهید خاست.» این پیشبینی قرآن تحقق پیدا کرد. سپس در آیه بعدی چنین میفرماید: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیکمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ»: «هنگامىکه نخستین وعده فرارسد، گروهى از بندگان جنگاور خود را بر ضد شما میانگیزیم، تا برای سرکوب شما میان خانههایتان را هم جستجو میکنند». سپس تأکید میکند که «وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً»: «این وعدهاى است قطعى.» این موارد نشان میدهد که خداوند متعال وعده داده است اسرائیل از بین خواهد رفت.
اما در مورد نشانههای محسوس از بین رفتن رژیم صهیونیستی طی ۲۵ سال آینده نیز مصادیق خوبی وجود دارد و این تنها ما نیستیم که میگوئیم اسرائیل طی سالهای آینده از بین خواهد رفت. در حال حاضر، بسیاری از مراکز تحقیقاتی نیز پیشبینی میکنند که اسرائیل از بین خواهد رفت. هنری کیسینجر که یک صهیونیست افراطی نیز هست، اخیراً در کتابی با عنوان «نظم جهانی» میگوید که امکان استمرار رژیم صهیونیستی وجود ندارد و ممکن است که اسرائیل تا سال ۲۰۲۵ از بین برود. اینکه یک صهیونیست این نکته را میگوید، در نوع خود جالب است.
دیگر اینکه باید توجه داشت هماکنون در اسرائیل یک دولت قومی به وجود آمده است و گروههای افراطی دینی سعی میکنند این دولت قومی را مصادره کنند. در حال حاضر مراکز تحقیقاتی اسرائیل از انحلال دولت قومی و تشکیل دولتهای مذهبی سخن میگویند. این گروههای افراطی بهدلیل نوع رفتاری که دارند، میتوانند جهان اسلام را علیه خود متحد کنند و از طرف دیگر، بهدلیل اعتقادات خود میتوانند گروههای درونی اسرائیل را نیز در مقابل یکدیگر قرار دهند. این جریان، نوعی داعش یهودی است و اخیراً قانونی به کنیسه اسرائیل دادهاند که براساس آن مشخص شود به چهکسی میتوان عنوان یهودی داد. در حال حاضر، متدینین یهودی میگویند کسی که از مادر یهودی متولد شود، یهودی است، اما بسیاری از سکولارهای مسیحی یا از مادر غیریهودی متولد شدهاند یا همسر مسیحی دارند و این افراد از سوی یهودیان ارتدکس تکفیر میشوند. این موضوع میتواند یک شکاف عمیق در جامعه اسرائیلی ایجاد کند که منجر به دو قطبی شدن آن میشود.
علاوه بر این، در اسرائیل چیزی به نام ملت وجود ندارد و این موضوع برای اسرائیل خطرناک است. در اسرائیل کنونی جریان ملی جای خود را به گروههای قومی داده است. احزاب فعال در اسرائیل نشاندهنده اختلافهای موجود در آن هستند. برای نمونه، حزب «اسرائیل خانه ما»، متشکل از یهودیان روسیتبار که یک تشکل شناختهشده محسوب میشود، حزبی مختص به بازنشستگان است. حزبی دیگر متعلق به جریان اجتماعی دیگری است. این تشتت نشان میدهد که ما نمیتوانیم از یک ملت صحبت کنیم، اسرائیل صرفاً متشکل از اقوامی است که اختلافهایی با یکدیگر دارند. این واگرایی که در رژیم صهیونیستی آغاز شده است، آن را از درون متلاشی میکند.
علاوه بر این، حاکمیت راستگرایان در اسرائیل و اهانت صریح آنها به مقدسات مسلمانان (مانند تقسیم مسجدالاقصی میان مسلمانان و مسیحیان) باید مسلمانان را تحریک کند و جامعه اسلامی را وادار به واکنش نماید. البته متأسفانه برخی گروههای فعال اسلامی دچار قصور قطعی در مسئله مسجدالاقصی هستند.
* افکار عمومی جهانی نسبت به گذشته چه تغییری در مورد رژیم صهیونیستی کرده است تا بتوانیم پیشبینی دقیقتری نسبت به نابودی رژیم صهیونیستی در آینده نزدیک داشته باشیم؟
** رژیم صهیونیستی از طرف غرب بهعنوان یک پایگاه در جهت تحقق اهداف استعماری آنها به وجود آمد. این کار را انگلستان انجام داد و پس از آنکه رهبری جهان از انگلیس به آمریکا منتقل شد، اسرائیل به پایگاه آمریکاییها تبدیل گردید. موجودیت این رژیم وابسته به استمرار حمایت غرب است.
در حال حاضر، در غرب یک نوع بازنگری در حال تحقق است و برای نمونه، در انگلستان (که خودش ایجادکننده و حمایتکننده رژیم صهیونیستی است)، افکار عمومی در بدو ورود نتانیاهو، علیه این شخص یک کمپین تشکیل دادند.
در سایت مجلس انگلستان، گزینهای مانند طرح دادخواست وجود دارد که براساس آن اگر ده هزار نفر از مردم انگلستان نسبت به موضوعی اعتراض داشته باشند، مجلس موظف به صدور بیانیه است. اگر این تعداد به صد هزار نفر برسد، مجلس انگلستان ناگزیر به بررسی آن موضوع است. با ورود نتانیاهو به انگلستان، شاهد آن بودیم که ۱۰۳ هزار نفر در سایت مجلس انگلستان اعتراض کردند و بدینترتیب دولت انگلیس را به چالش کشیدند. علاوه بر این، در جنگ اخیر غزه، پانصد هزار نفر در لندن تجمع و به اسرائیل اعتراض کردند. این نشان میدهد مردم بازیگران اصلی این عرصه هستند.دو تن از اساتید دانشگاه هاروارد آمریکا نیز اخیرا کتابی نوشتند و در آن به نفوذ لابیهای صهیونیستی در آمریکا و خریدن رأی مردم، اعتراض کردند. در فرانسه، آلمان، بلژیک، اسپانیا و... چندین تظاهرات علیه رژیم صهیونیستی و دفاع از مردم فلسطین، طی یک سال گذشته برگزار شده است و این نشان میدهد که نوعی بیداری در سطح مردم در حال شکلگیری است. نهضت بیداری اسلامی نیز که در چند سال اخیر در بعضی از کشورهای منطقه و جهان اسلام آغاز شده است، بیش از هر چیز ماهیت ضدصهیونیستی و ضد استکباری دارد. نفرت مردم منطقه و جهان از این رژیم جعلی روز به روز در حال افزایش است. بنابراین بهدلیل نقشی که «مردم» و «ملتها» در نظامهای سیاسی خود و تعیین نوع آن دارند، در آینده شاهد تحولاتی خواهیم بود که به نفع فلسطین و بیش از هر چیزی به ضرر رژیم صهیونیستی تمام خواهد شد.
http://kayhan.ir/fa/news/55655
ش.د9402872