تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۶  ، 
شناسه خبر : ۲۸۷۱۵۵
پایگاه بصیرت / ترجمه و تلخیص: جیران عزیزی

(روزنامه ايران - 1394/06/30 - شماره 6033 - صفحه 18)

در یک سال اخیر رسانه‌ها و مقامات امریکایی داعش را به عنوان جدیدترین تهدید علیه این کشور معرفی کرده‌اند. اما پیش از آنکه بخواهیم چگونگی مبارزه با این تهدید را بررسی کنیم، در نگاهی به عواملی که این تهدید را به‌وجود آورده و قوی کرده‌است، رد پای طرح <هلال شیعی> را می‌بینیم.

اولین چیزی که در مواجهه با وقایع یک سال و نیم گذشته خاورمیانه توجه‌ها را به خود جلب می‌کند، این است که داعش بختکی است که توسط امریکا و متحدانش در منطقه ایجاد شده تا حضور امریکا در منطقه را تضمین کند. اما نمی‌توان امریکا را تنها مسئول ظهور داعش دانست.

واقعیت این است که داعش مثل همه گروه‌های تروریستی خاورمیانه ناگهان از زمین سر بر نیاورده است. آنها به پول، سلاح، تدارکات و لجستیک و البته تبلیغات رسانه‌‌ای نیاز دارند. منابعی که بتوانند چنین نیازهایی را برآورده سازند نیز کاملاً مشخص است. عربستان، قطر و سایر کشورهای عربی ثروتمند حوزه خلیج فارس از این گروه تروریستی با تمام قوا حمایت می‌کنند. بندر بن سلطان که تا همین یک سال پیش رئیس نهاد امنیت و اطلاعات عربستان بود، یکی از اصلی‌ترین حامیان داعش محسوب می‌شد.

با این حال این واقعیت، چیزی از مسئولیت امریکا در قبال ظهور داعش کم نمی‌کند. زمانی بود که باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا آشکارا اعلام می‌کرد: بشار اسد باید برود. واشنگتن در پس همین خواسته بود که شروع به هزینه کردن برای تشکیل گروهی شورشی برای مبارزه با اسد کرد و ارتش آزاد سوریه تشکیل شد.

واشنگتن زمانی که متوجه شد ارتش آزاد سوریه قادر به مبارزه با ارتش سوریه با رهبری بشار اسد نیست، تصمیم گرفت دست به حمایت مالی از گروهی بزند که افراطی‌تر باشد و به این ترتیب بود که دست به اشتباهی بزرگ زد و پول کلانی را به جیب داعش ریخت. بسیاری از کسانی که امریکا در ارتش آزاد سوریه به آنها آموزش می‌داد، کسانی بودند که در کادر رهبری داعش جای گرفتند. البته در بحث پیدایش داعش نباید از نقش اسرائیل نیز غافل شد، هرچند هیچ مدرکی از حمایت مستقیم اسرائیل از داعش در دست نیست اما بی‌تردید کسی که بیشترین سود را از منازعه در خاورمیانه می‌برد، اسرائیل است. زیرا یک خاورمیانه ناآرام به این رژیم اجازه می‌دهد با حاشیه امنیت بیشتری در منطقه فعالیت کند.

بنابراین هیچ جای تعجبی نداشت که متحدان عرب غرب در خاورمیانه بخواهند تحت تبلیغات ضد ایرانی بحثی را تحت عنوان «هلال شیعی» مطرح کنند و در مقابله با چنین طرحی «نوبت سنی» یا به تعبیر سیمور هرش «هدایت دوباره» را پی افکنند. طرح «هلال شیعی» مورد نظر آنها که قصد مقابله با آن را داشتند، کشورهای ایران، عراق، سوریه و بخش‌هایی از لبنان را در برمی‌گرفت. در این هنگام بود که بهار عربی آغاز شد .

هم هیلاری کلینتون که بعدها وزیر خارجه امریکا شد و هم دیوید پترائوس که در آن زمان مدیر سیا بود، با لابی‌های فراوان دست به حمایت از شورشیان سوریه زدند تا مطابق طرح «نوبت سنی» با «هلال شیعی» بستیزند. آنها بر همین اساس پروژه تغییر رژیم در لیبی را نیز کلید زدند. هنوز لیبی در گیر و دار آزادی بود که نومحافظه‌کاران امریکا و متحدان لیبرال اما مداخله‌جوی آنان در حزب دموکرات که برخی از آنان در دولت اوباما نیز نفوذ داشتند یا در آن رخنه کرده‌بودند، بر اساس طرح «نوبت سنی» شروع به حمایت از گروه‌های مسلح افراطی و در رأس آنها داعش کنند. اما خیلی زود متوجه شدند، گروه‌های مسلح افراطی نیز توان مقابله با ارتش سوریه را ندارند.

دولت اوباما در این مرحله بود که از حمایت از داعش پشیمان شد. پس تصمیم گرفت با طرح اتهام استفاده از سلاح شیمیایی به دولت بشار اسد؛ همان‌طور که لیبی را بمباران کرده‌بود، سوریه را نیز زیر آتشبار سلاح‌های خود قرار دهد. ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه متوجه سیاست جدید امریکا شد و هشدار داد «اگر اسد برود، خلأیی سیاسی در سوریه بروز می‌کند. پس از آن چه کسی قادر است این خلأ را پر کند؟ شاید تروریست‌ها. اما هیچ کس چنین چیزی را نمی‌خواهد.»

با این حال «نوبت سنی» مسیر غلطی را که در قبال «هلال شیعی» شروع کرده بود، ادامه داد و اکنون به جایی رسیده که دیگر کسی به تنهایی قادر به شکست دادن داعش که بر‌آمده از این تفکر است، نیست. حالا داعش در نیمی از سوریه و یک سوم از عراق جولان می‌دهد و امریکا اگر نه به حقیقت، ‌اما ادعای مبارزه با آن را مطرح می‌کند. اما آیا واشنگتن در این نبرد باید چه کند تا سایه داعش از سر منطقه کم شود؟ پاسخ این است: به اسد، روسیه و ایران اجازه دهد تا با داعش مبارزه کنند. شاید مبارزه با داعش بتواند به امریکا کمک کند وارد منطقه شود و بخواهد با مبارزه با آن دست به «پروپاگاندا»هایی قهرمانانه برای خود بزند، اما واقعیت این است که پهپاد‌های امریکا هرچند تعداد زیادی از نیروهای داعش را کشته‌‌اند اما یارای مقابله کامل با آن را ندارند. امریکا اگر می‌خواهد مشکلی راکه خود با تقویت طرح «هلال شیعی» به‌وجود آورده، حل کند، باید هزینه‌های ناشی از این اشتباه را نیز بپذیرد.

داعش بزرگترین طرحی است که امریکا بعد از سایکس پیکو (طرحی که پس از جنگ جهانی منطقه را بین انگلیس و فرانسه تقسیم کرد) در خاورمیانه دست به ابداع آن زده است. در واقع نمی‌توان باور کرد داعش بدون هیچ کمک خارجی و تنها با 17 هزار نیرو و حمایت عربستان و قطر بتواند دست به چنین مبارزه عظیمی در خاورمیانه بزند. این کاملاً مشخص است که امریکا با تمام قوای خود از آنها حمایت کرده است تا با آنچه قدرت و نفوذ ایران در منطقه تلقی می‌کرده است، بستیزد.

البته امریکا به این طریق هدف دیگری را هم دنبال می‌کرد و قصد داشت با سایکس پیکو هم مبارزه کند تا تنها منافع خود را در منطقه بر‌آورده سازد. اما واشنگتن در این راه نیز ناموفق بود و داعش نتوانست پرونده سایکس پیکو را در منطقه ببندد. حالا امریکا مانده است و طرح ناموفق مبارزه با سایکس پیکو، تهدیدی که آن را «هلال شیعی» می‌خوانند و البته داعش. شاید برای امریکا این بهترین چیز باشد که از آنچه رخ داده این درس ابتدایی را که هر کودکی در قدم‌های نخست راه زندگی می‌آموزد، بگیرد که: «هر عملی را عکس‌العملی است.» امریکا با فهم این درس است که می‌تواند این واقعیت را دریابد که در ادامه این غائله راهی جز کنار کشیدن از خاورمیانه و سپردن راه حل به اهالی آن ندارد.

منبع: Antiwar

http://iran-newspaper.com/newspaper/page/6033/18/86614/0

ش.د9402803