(روزنامه جوان - 1394/07/09 - شماره 4640 - صفحه 2)
نياز راهبردي امريكا به تعامل با ايراندر حالي كه گروهها و افرادي در ايران و از جمله كساني از دولتمردان در دولت يازدهم، تصور ميكنند كه جمهوري اسلامي براي حل مشكلات كشور، خصوصاً در حوزه مسائل اقتصادي، نيازمند به تعامل و عاديسازي رابطه با امريكا ميباشد، دقيقاً برعكس اين دولت ايالات متحده است كه براي حل مشكلات اساسياش در منطقه، نيازمند به تعامل با ايران است. اكنون بزرگترين خطاي راهبردي در بين برخي از جريانها، گروهها و شخصيتهاي سياسي پس از انقلاب، در حال رقم خوردن است. اين خطا، يك خطاي محاسباتي است.
چندي پيش رهبر حكيم و دورانديش انقلاب اسلامي، توطئه دشمن بر ايجاد اخلال در دستگاه محاسباتي مسئولان و به تبع آن در بخشي از مردم را، گوشزد نمودند؛ لكن شواهد نشان ميدهد كه اين خطر و هشدار داده شده، خيلي جدي گرفته نشده است.
اين خطر محاسباتي در شرايطي در حال رخ دادن است كه ايران با توجه به مجموعه تحولات در منطقه راهبردي غرب آسيا، در آستانه رسيدن به پيروزيهاي استراتژيك و بزرگ قرار دارد. اين محاسبه اشتباهاتي از سوي گروه مذكور، در شرايطي در حال وقوع است كه امريكاييها به شدت نگران شكستهاي استراتژيك و بزرگتر از قبل در منطقه هستند. هدف راهبردي نقشه امريكاييها از تعامل با ايران، آن است كه از يك طرف جلوي پيروزيهاي استراتژيك جمهوري اسلامي را بگيرند و از طرف ديگر مانع شكستهاي بزرگ خود شوند.
صحنه عراق، صحنه سوريه، صحنه لبنان، وضعيت مبارزه در سرزمينهاي اشغالي، روند تحولات در حوزه بيداري اسلامي، خصوصاً در شبه جزيره عربستان و در كشورهايي چون بحرين و يمن، همگي به نفع موقعيت منطقهاي جمهوري اسلامي ارزيابي ميشود.
با توجه به اين مهم، به دونكته زير توجه كنيم:
1 ـ طي سالهاي اخير و به ويژه از مقطع زماني آشكار شدن شكست راهبردي و پرهزينه امريكاييها در عراق، بسياري از چهرههاي برجسته و استراتژيست امريكا، با صراحت از پايان دوران امپراتوري امريكا در غرب آسيا سخن به ميان آوردند. آقاي ريچارد افهاوس، رئيس شوراي روابط خارجي امريكا، از جمله اين افراد است كه با صراحت گفت، اين واقعيت را بايد بپذيريم كه اساساً دوران امپراتوري ايالات متحده در خاورميانه پايان يافته است.
2 ـ در پي شكستهاي پيدرپي امريكا در منطقه راهبردي غرب آسيا، برخي از صاحبنظران بنام ايالات متحده، با بيان مشكلات كشورشان در غرب آسيا، نزديك شدن به ايران را به عنوان مهمترين راهحل مشكلات مورد اشاره قرار دادند و بر آن تأكيد كردند.
خانم آلبرايت، وزير امور خارجه اسبق ايالات متحده در دولت كلينتون از جمله اين افراد است. وي زماني كه امريكاييها در عراق دچار شكست استراتژيك شده و هر روز بر گرفتاريهايشان در منطقه افزوده ميشد، با صراحت اعلام داشت كه امريكا در خاورميانه با مشكلات اساسي روبهرو شده و كليد حل اين مشكلات در دستان جمهوري اسلامي ايران است.
مبناي قضاوت هر دو گروه پيشگفته، واقعيتهاي منطقه راهبردي غرب آسيا و روند تحولات اين منطقه است؛ واقعيتها و سمت و سوي تحولاتي كه دو نكته اساسي را گوشزد مينمايد: الف ـ واقعيتها و جهت تحولات در منطقه، حكايت از توسعه قدرت روزافزون جمهوري اسلامي داشته و روز به روز بر نفوذ منطقهاي ايران و كسب عمق راهبردي اين كشور افزوده ميشود.
ب ـ واقعيتها و جهت تحولات در منطقه، حكايت از افت قدرت امريكا با سرعت بالا داشته و اين كشور به صورت روز افزون شاهد از دست دادن يا تضعيف متحدين منطقهاي خود ميباشد.
امريكاييها براي تأثيرگذاري بر اين واقعيتها و ايجاد تغيير در روند تحولات، اقدامات بزرگ و پرهزينهاي را انجام دادند، لكن در عمل اين اقدامات به طور كامل نتيجه عكس داد. چند روز پيش آقاي اوباما، رئيس جمهوري امريكا با صراحت گفت، امريكا در عراق تريليونها دلار هزينه كرد، ولي نتيجهاش براي ايران بود! نتيجه جنگهاي رژيم صهيونيستي عليه حزبالله و گروههاي فلسطيني طي چند سال اخير، جز اين نبود. صهيونيستها به نيابت از غرب و خصوصاً امريكا و در راستاي تأمين امنيت اسرائيل غاصب، با جنگ به دنبال نابودي حزبالله لبنان و گروههاي مقاومت فلسطيني در غزه بودند، لكن اين جنگها، نتيجهاش قويتر شدن جريان مقاومت و سرپنجههاي جمهوري اسلامي در منطقه شد.
بنابرآنچه گفته شد، امروز اكثر صاحبنظران و سياسيون و نظاميهاي ايالات متحده و خصوصاً دمكراتها و دولت اوباما، بر اين باور هستند كه كليد حل مشكلات اساسي امريكا در منطقه، حقيقتاً در دستان جمهوري اسلامي ايران است. آنان به اين جمعبندي رسيدهاند كه فقط با كمك ايران و همراه كردن جمهوري اسلامي با خود، ميتوانند مشكلات ايالات متحده در سوريه، عراق و ديگر كشورهاي منطقه را حل نمايند. امريكاييها براساس چنين نظريهاي، تن به توافق هستهاي با جمهوري اسلامي دادند تا بتوانند اين توافق را مقدمه و وسيلهاي قرار دهند براي تعامل با ايران و حل مشكلاتشان در منطقه از طريق اين تعامل.
اخيراً يكي از مقامات و صاحبنظران امريكايي در ديدار با يكي از چهرههاي مطرح در منطقه، با صراحت ميگويد: «پس از توافق ارزشمند و بسيار مهم (هستهاي)، روابط ايران و امريكا با قدرت و سرعت بسيار زيادي روبهجلو در حركت است. امريكا با اين نگاه با جمهوري اسلامي در حال تعامل است كه از اين قدرت منطقهاي در امور بسيار مهمي همچون حل و فصل پروندهها و موضوعات مهم و بحرانهاي سوريه،لبنان، عراق و يمن استفاده كند.»
در چارچوب همين نظريه است كه آقاي اوباما، به صورت مرتب در تكاپو براي نزديك كردن دولت خود به ايران است. چندي پيش واشنگتن پست نوشت: «اوباما در سخنان اخير خود،ايران را به عنوان يكي از بازيگران مهم عرصه براي گفتوگو در باره حل بحران سوريه اعلام كرده است.
در چنين شرايطي منافع ملي، امنيت ملي، عزت ملي، عقلانيت، تدبير و خرد انقلابي، حكم ميكند با نگاهي دورانديشانه، از شتابزدگي پرهيز شود و با هدف منفعتطلبي سياسي، بر سرمايههاي انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي در منطقه، با نزديك شدن به امريكا، چوب حراج زده نشود.
اين نزديك شدن، ممكن است در كوتاهمدت مفيد ارزيابي شود، لكن در درازمدت به ضرر جمهوري اسلامي خواهد بود. امريكا به دنبال آن است كه مشكلاتش را در منطقه با دستان جمهوري اسلامي حل و سپس با مهار ايران، همان هدف تغيير ساختار را دنبال نمايد.
براساس چنين تحليل واقعبينانهاي است كه رهبر معظم انقلاب اسلامي، با صراحت ميفرمايند: «ما اين را گفتهايم و اعلام كردهايم كه در هيچ مسئلهاي جز مسئله هستهاي با امريكاييها طرف صحبت نميشويم؛ هم به مسئولان سياست خارجيمان گفتهايم؛ هم به بقيه مسئولان گفتهايم كه داخل نميشويم. علت هم همين است كه جهتگيري آنها درست نقطه مقابل جهتگيري ما است، 180 درجه ما با هم تفاوت داريم. يك بخش قضيه اين است.»
http://javanonline.ir/fa/news/743763
ش.د9402842