(روزنامه جوان - 1394/06/26 - شماره 4629 - صفحه 5)
مهار ايران هدفي غايي در سياست خارجي امريكا است و سالها است كه در فواصل زماني گوناگون از سوي مقامات امريكايي و صاحبنظران عرصه سياست خارجي مورد تأكيد قرار گرفته است. شايد براي اين ادعا بتوان ادعاي «ترومن» رئيسجمهور اسبق امريكا را نام برد كه در يكي از سخنرانيهاي خود بر اين نكته تأكيد ميكند كه ايران نبايد از لحاظ قدرتمندي نظامي تبديل به يك امپراطوري در منطقهاي همچون خاورميانه شود.
اين راهبرد پس از جنگ جهاني دوم و استقرار مؤثر امريكاييها در منطقه به شدت تعقيب ميشود و در اعصار مختلف نامهايي همچون مهار دوگانه، سياستهاي تحريمي و غيره را به خود گرفته است. موضوع مهار ايران را نيكلاس برنز، كه در فاصله سالهاي ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸ در دولت جرج بوش، معاون وزير امور خارجه امريكا بود و هدايت مذاكرات هستهاي با ايران را برعهده داشت، اين گونه بيان كرد: «باراك اوباما، رئيسجمهور امريكا و جانشين او يا حتي جانشين رئيسجمهور بعد از اوباما، بايد تلاش كنند قدرت ايران را در منطقه مهار كنند... بنابراين ما بايد قدرت ديپلماتيك، اقتصادي و نظامي خود را براي انسداد ايران در شرايط فعلي و مهار قدرت اين كشور در منطقه در سالهاي آينده به كار بريم... استراتژي مؤثرتر و هوشمندانهتر، فشار به آنها از طريق مذاكرات است.» بنابر اين ميتوان اين نكته در نظر داشت كه سياست امريكاييها درباره ايران مقابله مؤثر با ايران به گونهاي است كه هيچ گاه قدرت ايران در سطح منطقهاي افزايش نيابد.
مهار دوگانه سياستي كه از ابتدا عليه ايران اعمال ميشد
در تمام اسناد بالا دستي امريكاييها ايران به عنوان يك تهديد امنيت ملي عليه ايران نام برده شده است و حتي در سندي كه اخيراً توسط شوراي عالي امنيت ملي امريكا در مورد ايران منتشر شده است، به اين نكته اشاره شده است كه ميتوان از سلاحهاي غيرمتعارف عليه ايران استفاده كرد. از زمان كارتر كه «تلاش براي كنترل منطقه خليجفارس بهمنزله تجاوز به منافع حياتي ايالاتمتحده امريكا بود و با نيروي نظامي به آن پاسخ داده ميشد» گرفته تا «دكترين اجماع استراتژيك» ريگان كه «موقعيت خاورميانه و خليج فارس بهعنوان يك بخش از ماهيت سياسي استراتژيك مورد بررسي قرار ميگرفت كه اطراف آن يعني تركيه، پاكستان و شاخ آفريقا بهمثابه عناصر متشكله امنيتي، قابل توجه بوده، ولي ميبايست موازنه قدرت در اين بخش از جهان برقرار گردد» همهوهمه نشاندهنده اين است كه امريكاييها هيچگاه بازدارندگي در مقابل ايران را رها نكردهاند.
در ادامه همين دكترين بازدارندگي است كه اوباما در ۵ آوريل ۲۰۱۵، يعني ۱۵ فروردين و بعد از بيانيه لوزان، در مصاحبهاي تحت عنوان «ايران و دكترين اوباما» با «نيويوركتايمز» توضيح ميدهد كه «بودجه دفاعي ايران 30 ميليارد دلار است و بودجه دفاعي ما نزديك به 600 ميليارد. ايران ميداند كه نميتواند با ما مبارزه كند... دكترين (من) اين است: ما تعامل ميكنيم، اما همه ظرفيتهايمان را هم حفظ ميكنيم... ميگويند ايران كنترلناپذير است. اينطور نيست. تمام گزينهها را حفظ كردهايم… سادهلوح هم نيستيم... كسي چه ميداند، ايران ممكن است تغيير كند و اگر اين اتفاق نيفتاد، تواناييهاي بازدارندگي و برتري نظامي ما همچنان سر جايشان هست.» در پاسخهايي كه باراك اوباما درباره نگرانيهاي كنگره به رهبران ارسال شده است، بر اين نكته تأكيد شده كه برنامههاي اساسي براي مهار ايران در نظر گرفته شده است.
ايران منزوي است
امريكاييها به شدت به دنبال اين هستند كه ايران را به عنوان نظامي مخرب و منزوي در سطح خاورميانه معرفي كنند و آن را نظامي غيردموكراتيك معرفي كنند كه درصدد ايجاد مشكل براي ساير كشورهاي خاورميانه است تا بتوانند عملاً اين باور را در افكار عمومي ايران نهادينه كنند كه راهحل اين مشكل دوري جستن از راهبرد انقلابي در سطح منطقه است و هرگونه امكان آن وجود دارد بايد رفتار ايران را تغيير داد. تأكيد بر غير سازنده بودن نقش ايران در سطح منطقه كه توسط امريكا و ايادي آن به صورت مداوم تبليغ ميشود در همين راستا قرار دارد.
در عين حال، تلاش ميشود تا اينگونه اظهار شود درصورتيكه اين رهيافتها از سوي ايران مورد بازنگري قرار گيرد، ايران «از حالت انزوا خارج شده» و «به آغوش جامعه بينالملل بازميگردد.» اين موضوع بارها و بارها از سوي رهبر معظم انقلاب رد شده است به گونهاي كه بلافاصله پس از خطبههاي مقام معظم رهبري ايشان بر اين نكته تأكيد كردند كه ايران هيچ گاه از كمك به دوستان خود در سطح منطقه از جمله حزب الله و حماس و همچنين دولتهاي قانوني سوريه و عراق كه در معرض فشار تروريستهاي قرار دارند، كنار نخواهد كشيد.
ايران و آمريكا و منفعت مشتركي كه نيست
يكي از مواردي كه پس از تفاهم در مسئله هستهاي از سوي دستگاههاي تبليغاتي غرب به شدت بر آن تأكيد شد، منافع مشترك ايران و امريكا بر مبارزه با تروريسم و مسائل منطقه است و اين در حالي است كه به صراحت از سوي مقام معظم رهبري بر اين نكته تأكيد شده كه سياست ايران و غرب بر سر منطقه و داعش 180 درجه با يكديگر فاصله دارد. در مقابل غربيها تلاش ميكنند تا با جوسازي زمينههاي مناسب براي همراه كردن ايران در سياستهاي منطقهاي امريكا را فراهم كنند.
مقامات امريكايي بهدنبال القاي اين مسئله هستند كه ايران و غرب درخصوص برخي مسائل منطقهاي مثل مبارزه با داعش، منافع مشترك دارند؛ موضوعي كه متأسفانه در فضاي رسانهاي داخل كشور و توسط برخي بيان شده است. جان كري، وزير امور خارجه امريكا نيز ضمن بيان اينكه «با لاوروف مذاكره خواهم كرد تا ببينم ايرانيها آمادهاند چه نقشي در ماجراي داعش ايفا كنند» و بيان اينكه «ما ميخواهيم مشاركت سعوديها و تركها را جلب كنيم و در نهايت، احتمالاً ببينيم ايرانيها آمادهاند چه نقشي ايفا كنند» بهصورت برنامهريزيشدهبه نقش ايران اشاره كرده است.
اگرچه هدف از اين راهبرد، در بلندمدت، «عاديسازي رابطه» در ساير زمينههاست، اما واضح است كه اين موضوع منطقاً صحيح نيست. موضوع منافع مشترك ايران و امريكا حتي در مسئله داعش نيز با هم يكسان نيست. بخشي از دليل اين موضوع در رويكرد امريكا به منافع موجود در تروريسم ريشه دارد. امريكا نهتنها از حضور تروريسم در منطقه ناراضي نيست كه بخواهد براي از ميان بردن آن با كشوري ديگر ائتلاف تشكيل دهد، بلكه خود بهوجودآورنده و پشتيبانيكننده گروهكهاي تروريستي در منطقه است.
معماري تحريمها همچنان ثابت باقي ميماند
يك از مهمترين مسائلي كه در ديدار اخير مقام معظم رهبري در ديدار با نمايندگان مجلس خبرگان بر آن تصريح شد، برداشته شدن تمام تحريمها به صورت يكجانبه از سوي غرب به محض اجراي اين توافق بود كه از ابتدا نيز به صورت يكي از خط قرمزهاي ايران در مذاكرات بيان شده بود و تيم مذاكرهكننده نيز بر رعايت آن تصريح شده بود. با اين حال سخنان مقامات امريكايي درباره حفظ چهارچوب تحريمها سبب شد تا مقام معظم رهبري به صراحت در مقابل آن موضع گرفته و هرگونه تغيير در زيرساختهاي اساسي هستهاي ايران را بدون لغو تحريمها بيمعنا بدانند.
از سوي ديگر سناي امريكا نيز در صدد تصويب قوانين است تا بتواند تحريمهاي قبلي را بازتوليد كرده و بار ديگر آن را به اجرا بگذارد كه اين مسئله نيز ميتواند عملاً تمام دستاوردهاي ايران را در توافق بر باد دهد. جك لو، وزير خزانهداري امريكا نيز در اينخصوص برآن است كه «حفظ معماري تحريمها در حين فراهم آوردن تخفيف از طريق معافيتهاي تحريمي، شرط دوم ما (يعني برخورداري از توانايي بازگرداندن تحريمها در صورت عدم پايبندي ايران به تعهداتش) را تقويت ميكند.
با اين اوصاف، به نظر ميرسد «نبرد تفسيرها» از متن برجام آغاز شده و پيروز ميدان كسي است كه بتواند روايت و تفسير خود را به طرف مقابل بقبولاند. به همين علت، رهبر انقلاب از مسئولان امر مطالبه كردند كه جواب سخنان طرف مقابل را بهصراحت بدهند: «اگر بناست تحريمها برداشته نشود، پس معاملهاي وجود ندارد، ديگر اصلاً اين معنا ندارد. مسئولان اين را بايد مشخص كنند و نگويند كه مثلاً او براي قانع كردن رقباي داخلي خودش اين حرف را ميزند. بله، دعوايي كه در امريكا هست، دعواي واقعي است. بنده عقيده ندارم كه دعواي صوري و ظاهري است. واقعاً اختلاف دارند. علت اختلافشان هم براي ما روشن است، لكن بههرحال آنچه رسماً گفته ميشود، پاسخ لازم دارد. اگر پاسخ داده نشود، همان تثبيت خواهد شد.»
http://javanonline.ir/fa/news/740557
ش.د9402840