(روزنامه جوان ـ 1394/06/30 ـ شماره 4632 ـ صفحه 1)
گفتمان ايران در سازمان ملل چه بايد باشد؟هر ساله در اوايل مهرماه(اواخر سپتامبر) هيئتهاي عالي كشورها در نيويورك جمع ميشوند تا سخن و مواضع خويش را نسبت به مسائل جهاني بيان كنند. نظام جمهوري اسلامي ايران نيز خود را مقيد به استفاده از اين تريبون ميداند و معمولاً در موعد مذكور نمايندگان خود را به آنجا ميفرستد. تا پايان دولت هاشمي حضور در اين مجمع در سطح رؤساي جمهور به صورت هرساله نبود اما احمدينژاد تلاش كرد از هر هشت سال استفاده نمايد و روحاني نيز تاكنون مقيد به حضور بوده و امسال نيز عازم اين سفر خواهد شد. اينكه نظام جمهوري اسلامي ايران چگونه اولويتهاي خود را از بين دهها و صدها مسئله ملي و جهاني انتخاب ميكند، قطعاً به اتاق فكر درون دولت برميگردد اما از مشي دولتها ميتوان به چارچوب محتواي قابل ارائه آنان در مجمع عمومي سازمان ملل پي برد. به نظر ميرسد از منظر گفتماني تاكنون سه نوع گفتمان توسط نظام جمهوري اسلامي ايران در مجمع عمومي سازمان ملل توسط رؤساي جمهور ادوار مختلف بيان شده است كه نياز به بازخواني و اصلاح دارد.
1- اولين و دومين حضور به سالهاي 59(شهيد رجايي) و مقام معظم رهبري(1366) برميگردد كه گفتمان حاكم بر محتوا كاملاً مستقل، بومي و هجومي است. شهيد رجايي به افشاي توطئهها عليه نظام نوپاي جمهوري اسلامي ميپردازد و مقام معظم رهبري بيش از 20 بار «نظام سلطه» را در نطق خويش تكرار ميكند. تفسير و تبيين چيستي نظام سلطه در جهان دوقطبي آن روز از سوي كشوري كه راهبرد نه شرقي و نه غربي را برگزيده بود، امري لازم و در عين حال طبيعي بود. هجومي بودن موضع، روح حاكم بر آن نطقها بود و نظام جمهوري اسلامي احساس نميكرد كه بايد از عملكرد خود دفاع كند. از موضع طلبكار با جهان برخورد ميكرد و تصويري از يك ملت ظلمديده و به غارت رفته را ترسيم ميكرد. گفتمان غرب و گفتمان جهانشمول راهي به متون ارائه شده توسط رؤساي جمهور صدر انقلاب نداشت و اين رويكرد آگاهانه انتخاب شده بود.
2- در دوران هاشمي و به خصوص خاتمي، رؤساي جمهور، به جاي تبيين چيستي انقلاب اسلامي و هويت حقيقي آن درصدد انطباق و تطبيق نظام جمهوري اسلامي با استانداردهاي جهاني(بخوانيد غربي) برآمدند و تلاش نمودند از ملت ايران ملتي همسو با جهان ترسيم نمايند. كليدواژهها و عناصر گفتمان غرب را به استخدام گرفتند و تلاش نمودند ملت ايران را در تراز آن معرفي نمايند. پذيرش استانداردهاي حيات سياسي- اجتماعي غرب به مثابه استانداردهاي جهاني در بيان و متن نمايندگان نظام جمهوري اسلامي كاملاً ملموس بود. تلاش جهت رفع اتهام از ملت ايران كه از باور انزواي نظام جمهوري اسلامي نشئت ميگرفت، در سخنان نماينده ايران مشهود بود. اينكه نكتهاي عنوان نشود كه نمايندگان قدرتهاي غربي مكدر شوند و ايران را متهم به عدم تبعيت از عرف بينالملل نمايند، مورد توجه بود. در آن سالها گفتماني كه دال مركزي آن «حقوق جهانشمول» بود مدنظر و مورد توجه دولتمردان ايران قرار گرفت و عناصر اصلي آن گفتمان يعني صلح، محيطزيست، خلع سلاح هستهاي، مبارزه با تروريسم، دموكراسي، حقوق بشر، فقرزدايي و... طوري تفسير ميشد كه با معنادهي غرب به اين عناصر تضاد و تعارض نداشته باشد.
3- احمدينژاد تلاش نمود وضعيت را به صدر انقلاب برگرداند، يعني علاوه بر ارائه گفتمان مستقل از غرب، بر موضع هجوم و طلبكاري قرار گيرد و تا حدود زيادي در اين باره موفق بود اما دو آسيب در اين مسير متوجه وي بود، اول اينكه در استخدام واژههاي فاخر (مفاهيمي كه تحريك آني داشت و تأثير عميق نداشت) ضعف داشت و دوم اينكه گويي ادبيات و مفاهيمي كه در سازمان ملل بيان ميشد در داخل ايران بهتر فهم ميشد.
لذا مفاهيم ارائه شده به جاي جامعه جهاني بر ذائقه داخلي استوار بود و بسياري نيز از آن استقبال ميكردند اما كاربرد آن در خارج كمتر از داخل بود. علاوه بر آن در سالهاي پاياني نوعي آميختگي فلسفي- معرفتي در بيان ايشان بود كه ضرورت و اولويت آن در بيرون از مرزها قابل درك كامل نبود.
4- روحاني در دو سال گذشته تلاش نمود مفاهيم اصلي انقلاب اسلامي را با ادبياتي بسيار مستتر و در قالب عرف بينالملل و هنجارهاي اعلام شده غرب به كار گيرد. شايد ترك صحنه مجمع عمومي توسط صهيونيستها و چند دولت غربي براي احمدينژاد نوعي پرستيژ و اثرگذاري محسوب شد اما روحاني ترجيح داد مفاهيم را به صورتي استخدام نمايد كه هيچكس از آن رنجيده نشود و در عين حال رويكرد اعتدالي خود را ثابت كرده باشد.
5- اما سؤال اين است كه كدام موضع و كدام گفتمان و تفسير ميتواند در تراز نظام جمهوري اسلامي و مدعاي جهاني آن طرح شود. اگر بر اين باوريم كه امام آورنده گفتماني مستقل در جهان امروز است و اگر بر اين باوريم كه امام ذرهاي به عرف بينالمللي كه جهان غرب بر پيكر جهان پوشيده است، باور نداشت، بايد طرحي نو اندازيم؛ طرحي كه از منطق، استدلال، قوام و استقلال برخوردار باشد. اين طرح كه ميتواند نظام جمهوري اسلامي را به عنوان يك هماورد جهاني معرفي نمايد، عبارت است از فهم مستقل از «گفتمان مشترك جهاني» و معنادهي به آن براساس آموزههاي بومي و ديني.
انقلاب اسلامي و غرب هر كدام گفتمان مستقل از خويش را دارند كه در اين مختصر نميگنجد اما هر دو مدعي گفتمان جهاني نيز هستند. به تعبير ديگر هر دو بر چيستي مفاهيم و سياستهاي اولويتدار جهاني اشتراك نگاه دارند اما شرط اساسي اين است كه ما با «دستگاه معنادهي مستقل» به تفسير آن بپردازيم.
گفتمان جهاني امروز كه عبارت است از: حقوق بشر، صلح، خلع سلاح هستهاي، مبارزه با تروريسم، محيط زيست، دموكراسي و... مورد تأييد ايران و غرب است، اما هر دو گفتمان تلاش ميكنند بار معنايي خود را بر آنان سوار نمايند. شرط ارائه معنايي مستقل از دموكراسي، حقوق بشر و... توسط جمهوري اسلامي اين است كه مقهور و مرعوب تفسير غرب از مفاهيم اساسي گفتمان جهاني نشويم و نه تنها استانداردهاي مستقل براي معنادهي داشته باشيم بلكه عناصر جديد نيز توليد و به گفتمان جهاني تزريق نماييم. خلأ معنويت در جهان و بنبست در چشمانداز حيات انساني از جمله نگرانيهاي بخشهاي زيادي از جهان شرق و حتي بخشي از نخبگان غرب است كه ميتوان آن را با مفاهيم فاخر و قابل پذيرش به جهان عرضه نمود. البته تصور يا پيشداوري و تصور قالبي نمايندگان كشورهاي جهان از نماينده نظام جمهوري اسلامي نيز مهم است.
اگر بين تصور خود از نماينده ايران و آنچه عنوان ميشود احساس فاصله نمايند يا گفتار ما را صرفاً در سطح تاكتيك و نه باور و اعتقاد بپذيرند، قطعاً تأثيرگذاري آن نيز كاهش خواهد يافت اما مهمتر از همه اينكه غلتيدن در ورطه دفاع از نظام جمهوري اسلامي با كليدواژههاي اصلي گفتمان جهاني، پذيرش نوعي اتهام و قرار گرفتن در انفعال است. لذا بايد به عناصر مذكور معنايي منطقي و مستدل با دستگاه معرفت شرقي و اسلامي داد؛ تفسيري كه در تراز گفتمان جهاني امام براي بشريت امروز بود، شرط آن عدم احساس شرمندگي از استمرار انقلاب اسلامي در كالبد جمهوري اسلامي و منطقه است.
http://javanonline.ir/fa/news/741569
ش.د9402795