(روزنامه جوان – 1394/08/05 – شماره 4661 – صفحه 2)
چرا مذاكره با دشمن در موضوعات غيرهستهاي ممنوع استمذاكره يا عدم مذاكره با دولت امريكا در موضوعات غيرهستهاي، از جمله اموري است كه در فضاي سياسي كشور مورد بحث و بررسي قرار دارد. در اين خصوص دو ديدگاه كلي وجود دارد: 1 ـ مذاكره با امريكا در ديگر موضوعات ممنوع است. 2 ـ مذاكرات هستهاي ميتواند الگويي براي مذاكره با امريكا در ديگر موضوعات باشد.
ديدگاه اول، ديدگاه نظام و مقام معظم رهبري، جريانهاي ارزشي و انقلابي و تمامي كساني است كه بر گفتمان انقلاب اسلامي، حفظ استقلال و عزت ملي تأكيد داشته و امريكا را به درستي ميشناسند. ديدگاه دوم، ديدگاه برخي از احزاب و گروههاي سياسي است كه غربباور بوده و رابطه با امريكا را به عنوان يك قدرت مؤثر و در جايگاه كدخدايي جهان، براي پيشرفت كشور ضروري ارزيابي ميكنند. صاحبان اين ديدگاه بر اين اعتقاد هستند كه مذاكرات هستهاي، تابوي مذاكره با امريكا را شكسته و فرصت مناسبي براي حل مسائل فيمابين ايران و ايالات متحده به وجود آورده است. صاحبان اين نگاه ميگويند مذاكرات هستهاي ميتواند به عنوان يك مدل و الگو، مورد توجه قرار گيرد و دو كشور در موضوعات اختلافي ديگر از طريق مذاكره به توافق برسند و در نهايت از طريق نظريه و مدل مذاكره ـ توافق، دشمنيها را به دوستي تبديل نمايند.
حال سؤال اين است كه آيا ميتوان در چنين مسيري حركت و براساس اين نگاه رفتار كرد؟ براي پاسخ به اين سؤال، توجه به دلايل صاحبان ديدگاه اول كفايت ميكند؛ دلايلي كه به آنها استناد شده و مذاكره با امريكا را منع ميكند. قبل از مرور بر اهم اين دلايل، توجه به ماهيت مذاكره مهم است. در ادبيات سياسي امروز و عرف بينالمللي، مذاكره براي توافق، در واقع مذاكره براي رسيدن به يك معامله و داد و ستد است.
به عبارت ديگر، كساني كه با يكديگر بر سر موضوعات و مسائلي اختلاف دارند، از طريق مذاكره و دادن و گرفتن امتياز، به اختلافات فيمابين پايان ميدهند. در اين مدل رفتاري هر يك از طرفين ميكوشد با گرفتن امتيازات بيشتر، حداكثر منافع را براي خود تأمين نمايد. بديهي است اين نوع مذاكرات، در موضوعاتي قابل انجام است كه مورد اختلاف، قابليت مذاكره داشته باشد. موضوع هستهاي از نوع موضوعاتي است كه از اين قابليت برخوردار بود. امريكا مدعي بود كه ايران به دنبال ساخت سلاح هستهاي است، در مقابل جمهوري اسلامي بر اين نكته تأكيد داشت كه اساساً سلاح هستهاي نه تنها در دكترين دفاعي ايران جايگاهي ندارد، بلكه براساس فتواي رهبر معظم انقلاب اسلامي، ساخت و توليد، نگهداري و استفاده از سلاح هستهاي حرام شرعي است. در اين سالها، امريكاييها با جار و جنجال و تبليغات گسترده موفق شده بودند عدهاي را با خود همراه ساخته و با متهم ساختن كشورمان به تلاش براي دستيابي به بمب اتم، ايران را تحريم نمايند.
بديهي است كه براساس عقل و تدبير و از طريق مذاكره ميتوان اين اتهام ناروا را رد نمود. طي 12 سال گذشته جمهوري اسلامي براساس چنين منطقي وارد مذاكرات و سرانجام اين مذاكرات طولاني، به برجام منتهي شد. حال آيا با چنين منطقي ميتوان بر سر موضوعات ديگر با امريكا وارد مذاكره شد؟ براي پاسخ بايد به موارد اختلافي توجه كرد. امريكا در چه موضوعات ديگري با جمهوري اسلامي اختلاف نظر دارد. آيا جنس اين موضوعات مثل هستهاي، قابليت مذاكره دارد يا نه؟ مسائل منطقه، تروريسم و حقوق بشر، از جمله موضوعات مهم و اساسي اختلافي ميان دو كشور است. آيا ميتوان در اين موضوعات با امريكا از طريق مذاكره اختلافات را حل كرد و به توافق رسيد؟ پاسخ منفي است و دلايل مخالفان مذاكره در موضوعات ديگر، در عدم قابليت مذاكره در اين نوع موضوعات اختلافي ميباشد.
به عنوان مثال، از نظر امريكاييها، هر گروه و كشوري كه خلاف منافع امريكا حركت كند، يك گروه يا دولت تروريستي است و بايد با آن مقابله كرد. به عبارت ديگر اين منافع دولت ايالات متحده و متحدين آن مانند رژيم صهيونيستي است كه تروريسم بودن يا نبودن يك گروه و يك دولت را مشخص مينمايد. براساس اين منطق، حزبالله لبنان، تمامي گروههاي مبارز فلسطيني، انصارالله يمن و دولتهايي چون دولت سوريه كه از مقاومت حمايت ميكنند، در فهرست تروريستها قرار دارند و جمهوري اسلامي نبايد از اين گروههاي تروريستي و دولت سوريه حمايت كند.
اما در نقطه مقابل گروهكهايي چون منافقين كه تأمين كننده منافع امريكا هستند در فهرست گروههاي تروريستي قرار ندارند! آيا تا زماني كه منطق امريكاييها در تعريف تروريسم اينچنين است، ميتوان با آنها در موضوع تروريسم مذاكره كرد؟ موضوع حقوق بشر نيز اينگونه است. امريكاييها با حقوق بشر، برخورد ابزاري دارند. براساس چنين برخوردي، امريكاييها بيشترين جنايتهاي ضدبشري را در گوشه و كنار جهان انجام ميدهند، لكن اسم آن را دفاع از حقوق بشر ميگذارند. بنابراين تا زماني كه امريكاييها از حقوق بشر به عنوان يك ابزار تأمين منافع استفاده ميكنند، چگونه ميتوان با اين كشور بر سر مسائل حقوق بشري مذاكره كرد؟
در موضوع منطقه وضعيت كاملاً روشن است. اهداف امريكاييها در منطقه راهبردي غرب آسيا، در نقطه مقابل اهداف راهبردي جمهوري اسلامي قرار دارد. به عبارت ديگر، در منطقه راهبردي غرب آسيا، هيچ نوع نفع مشترك يا تهديد مشتركي ميان ايران و امريكا وجود ندارد كه براساس آن بتوان مذاكره كرد. توجه به اهداف راهبردي دو كشور در اين منطقه مهم تضاد منافع را آشكار ميسازد. اهدافي كه اهم آن عبارتند است از:
1 ـ امريكا به دنبال سلطه كامل بر منطقه راهبردي غرب آسيا است و از طريق تسلط بر اين منطقه راهبردي، ميخواهد رهبري خود در جهان را شكل داده و تثبيت نمايد. لشكركشي امريكا به افغانستان و عراق به بهانه مبارزه با تروريسم و خلع سلاح،با همين هدف انجام شد اما جمهوري اسلامي به دنبال دفع سلطه امريكا از منطقه است و سلطه امريكا بر منطقه را، با منافع ملي و در رأس آن با امنيت ملي خود و حقوق مسلمانان مغاير ميداند.
2 ـ امريكا به دنبال تأمين امنيت رژيم صهيونيستي و توسعه قدرت و نفوذ اسرائيل غاصب در منطقه است اما جمهوري اسلامي در نقطه مقابل، حامي مردم مظلوم فلسطين بوده و از مقاومت در برابر رژيم كودككش صهيونيستي حمايت و پشتيباني ميكند.
3 ـ امريكا در منطقه، در مقابل جريان بيداري اسلامي قرار دارد و تلاش ميكند اين جريان را سركوب يا منحرف سازد، اما جمهوري اسلامي كانون الهامبخش و پشتيبان اصلي جريان بيداري اسلامي است.
4 ـ امريكا در منطقه تمامي گروهها و كشورهاي عضو محور مقاومت را دشمن خود دانسته و با آنان مقابله ميكند، اما جمهوري اسلامي خود در كانون محور و جبهه مقاومت قرار دارد.
با توجه و تأمل در موارد پيشگفته در موضوع حقوق بشر، تروريسم و مسائل منطقه، به خوبي اين نكته آشكار ميشود كه جنس اختلافات ايران و امريكا در موضوعات اختلافي، اساساً مذاكرهبردار نيست. دليل اين امر نيز به تفاوتهاي هويتي بر ميگردد. ايران و امريكا داراي دو هويت متفاوت هستند.
امريكا كشوري مستكبر، زورگو و زيادهخواه است و منافع خودش را براساس ميزان قدرتش تعريف ميكند. جمهوري اسلامي كشوري سلطهستيز، طرفدار عدالت و كرامت انسانها بوده و براساس معيارهاي انساني و اسلامي عمل ميكند. اين دو هويت، يكي جبهه حق و ديگري جبهه باطل را تشكيل داده است. اين دو هويت، يكي جبهه مستكبرين و ديگري جبهه مستضعفين را تشكيل داده است.
بنابراين، زماني اين دو جبهه ميتوانند از طريق مذاكره به توافق برسند كه يكي تغيير هويت بدهد. حال آيا امريكاي گرگصفت و داراي خلقوخوي استكباري تغيير هويت داده كه بتوان با آن مذاكره كرد؟ پاسخ روشن است. براساس همين پاسخ روشن مذاكره با امريكا در غير از موضوع هستهاي، ممنوع است.
http://javanonline.ir/fa/news/749508
ش.د9402994