تاریخ انتشار : ۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۴  ، 
شناسه خبر : ۲۸۹۹۲۹

(روزنامه اطلاعات – 1394/09/16 – شماره 26321 – صفحه 12)

ائتلاف ضد داعش به رهبري آمريکا تاکنون نتوانسته به اهداف مورد نظر خود دست يابد که يکي از مهمترين علت‌هاي اين ناکامي به بحران آفريني مکرر سعودي ها به عنوان يکي از اعضاي ائتلاف بازمي گردد.

بيش از يک سال از زماني که «باراک اوباما» رئيس جمهوري آمريکا در پايان نشست دو روزه سازمان پيمان آتلانتيک شمالي (ناتو) از تشکيل ائتلافي بين المللي عليه داعش خبر داد، مي گذرد. دولت اوباما با تشکيل ائتلافي بين‌المللي عليه داعش در ميانه هاي شهريورماه پارسال، تلاش داشت سکان مبارزه با دهشت افکني و رهبري جريان تحولات خاورميانه در دست بگيرد. به همين دليل با تبليغات بسيار، ائتلاف مبارزه با داعش برجسته شد و شمار اعضاي آن با رايزني هاي گسترده ي دولتمردان آمريکايي به دهها کشور رسيد.

در اين ميان، حضور فعال برخي کشورهاي عربي از جمله عربستان سعودي، قطر، امارات متحده عربي، بحرين و اردن در چارچوب اين ائتلاف بين المللي قابل تامل بود.در اين راستا، جنگنده هاي عربي با هماهنگي‌هاي لجستيکي و اطلاعاتي آمريکا چند عمليات هوايي عليه مواضع داعش در سوريه انجام دادند؛ رخدادي که اين تصور را ايجاد کرد که کشورهاي عربي اختلاف هاي خود را کنار گذاشته اند و در جبهه اي واحد براي کسب برتري نظامي و ميداني عليه دشمني مشترک در سوريه گرد هم آمده اند.

اين اقدام، خشنودي آمريکا را به دنبال داشت و به نظر مي رسيد همه چيز در راستاي راهبرد کلان ايالات متحده آمريکا و متحدان منطقه اي واشنگتن براي در دست گرفتن کنترل جريان تحولات در قلب خاورميانه پيش مي رود. در ادامه، روند تحولات نشان داد که اين خوشبيني ها بسيار ناپخته است و به مرور نقش کشورهاي عربي در ائتلاف بين المللي عليه داعش کمرنگ شد.

اقدام داعش در سوزاندن خلبان هواپيماي اردني مهاجم به مواضع اين گروه، نقطه آغاز عقب نشيني برخي کشورهاي عربي از ائتلاف زير رهبري آمريکا بود. پس از اين رخداد، عمليات جنگنده هاي عربي عليه مواضع داعش روز به روز کمتر شد و ديگر کمتر خبري از شرکت جنگنده هاي عربي در مبارزه با داعش در سوريه و عراق به گوش رسيد. آغاز حمله عربستان سعودي به يمن به کمرنگ تر شدن هر چه بيشتر حضور کشورهاي عربي در عمليات عليه داعش در عراق و سوريه انجاميد.

حال پس از گذر يک سال از آغاز شکل گيري ائتلاف، مقام هاي نظامي آمريکا آشکارا به کاهش فعاليت متحدان عرب خود در مبارزه عليه داعش در سوريه اعتراف مي کنند. در اين زمينه، ژنرال «چارلز براون» از فرماندهان نيروي هوايي آمريکا که مسئوليت هدايت عمليات هوايي عليه داعش از پايگاه آمريکا در قطر را بر عهده دارد، چندي پيش در گفتگو با روزنامه «نيويورک تايمز» تصريح کرد کشورهاي عربي مشغول مسائل و اموري ديگر هستند.

در همين پيوند، نيويورک تايمز به نقل از برخي مقام‌هاي نظامي آمريکا از جمله ژنرال براون نوشت آثار نااميدي را مي‌توان در ميان مقام هاي دولت آمريکا مشاهده کرد زيرا متحدان عرب روز به روز مسئوليت حمله هوايي در سوريه را بر دوش واشنگتن نهاده اند. اين روزنامه دليل کاهش مشارکت دولت هاي عربي در کنار آمريکا را افزايش فعاليت عربستان سعودي و امارات متحده عربي در يمن دانست زيرا اين 2 کشور بيشتر جنگنده هاي خود را براي عمليات نظامي در يمن به کار مي گيرند.

به نوشته نيويورک تايمز، کشوري چون بحرين براي آخرين بار در ماه فوريه در عمليات هوايي عليه داعش شرکت کرد و قطر در عمل هميشه تنها در عرصه کنترل حرکت هواپيماهاي دشمن در مناطق مرزي همکاري کرده است. همچنين امارات متحده عربي در ماه مارس، اردن در ماه اوت و عربستان سعودي در ماه سپتامبر براي آخرين بار آمريکا را در حمله هاي هوايي به سوريه همراهي کرده اند. متحدان عرب آمريکا تنها پنج درصد از مجموع 2700 حمله هوايي ائتلاف عليه مواضع داعش را بر عهده داشته اند.

کارنامه ائتلاف آمريکا عليه داعش نشان مي دهد که شکل گيري اين ائتلاف بيشتر يک اقدام نمايشي و در راستاي اهداف جاه طلبانه آمريکا و همپيمانان عرب اين کشور بوده است. به همين دليل در طول مدت تشکيل اين ائتلاف نه تنها داعش نابود نشده، بلکه اين گروه تروريستي توانسته است به پيشروي خود ادامه دهد.

به تازگي نيز اوباما در گفتگويي با شبکه خبري آمريکايي «اي.بي.سي»در کنار ادعاي مهار داعش به معناي جلوگيري از گسترش آن در عراق و سوريه اذعان کرد واشنگتن نتوانسته است سران داعش و ساختار آن را از بين ببرد.

عامل همپيوند با اين ناکامي به نقش سعودي ها در مساله مبارزه با تروريسم برمي گردد.عربستان سعودي از متحدان اصلي آمريکا در خاورميانه است و آمريکا تلاش دارد بخشي از بار سنگين هزينه هاي ائتلاف عليه داعش را بر دوش اين کشور بگذارد. اين در حالي است که از فروردين ماه، سعودي‌ها تهاجم هوايي گسترده اي را عليه مردم يمن آغاز و خود بحراني ديگر در خاورميانه ايجاد کرده اند.

عربستان سعودي کشوري است که با پشتيباني از گروه‌هاي مسلح افراطي، اعتراض هاي مدني در سوريه را به يک بحران منطقه‌اي تبديل کرد و اينک سعودي‌ها با حمله به يمن بي ثباتي و آشوب را در سراسر منطقه گسترش داده و خاورميانه را به پناهگاه مناسبي براي رشد گروه هاي تروريستي تبديل کرده‌اند .از سوريه تا عراق، لبنان و يمن همگي در آتش سياست ها عربستان سعودي مي سوزد و اين کشور به يکي از موانع اصلي بازگشت ثبات به خاورميانه تبديل شده است.

در اين جا بايد به اين واقعيت اشاره کرد که تجربه ائتلاف آمريکايي مبارزه با داعش نشان از شکست چنين اقدام هاي يکسونگرانه و منفعت طلبانه دارد و حل بحران هاي کنوني در جهان عرب نگاه مبتني بر همکاري جمعي با مشارکت همه ي کشورهاي تاثيرگذار در اين بحران ها را مي طلبد.ابتکار روسيه در برگزاري نشست هاي وين براي حل بحران سوريه با مشارکت همه طرف هاي درگير نمونه ابتدايي و موفق رويکرد سياسي در مقابل رويکرد نظامي براي حل بحران ها است.

نتايج ابتدايي اين نشست همراه با درونماي فاجعه باري که رويکرد نظامي در سال هاي گذشته به همراه داشته به خوبي گوياي برتري گزينه سياسي در مقابل گزينه نظامي است.به نظر مي رسد آمريکا نيز به اين مساله پي برده است. به همين دليل تلاش دارد همکاري روسيه و ايران را براي حل بحران‌هاي خاورميانه جلب کند. البته موفقيت اين طرح ها در گروي اقدام هماهنگ همه ي کشورهاي درگير و فشار بر کشورهاي ضد نظمي مانند عربستان سعودي است که با سياست هاي آشوبگرانه ي خود ثبات را در خاورميانه به هم زده اند.

اعتراف مقام هاي آمريکايي به کاهش نقش کشورهاي عربي در مبارزه با داعش در سوريه هرچند نوعي گله و شکايت از سياست هاي عربستان سعودي است، اما اين واقعيت را نيز نمودار مي سازد که رويکرد نظامي در بحران هاي جهان عرب ديگر پاسخگو نيست و هزينه هاي سياسي- امنيتي بسياري (از جمله خروج متحدان از ائتلاف) را به دنبال دارد.در چارچوب ورود به عرصه راهکار سياسي به جاي نظامي، نخستين اقدام مي تواند فشار بر عربستان براي پايان دادن به تجاوز به يمن و پايبندي به راهکار سياسي با مشارکت همه گروه هاي يمني باشد. همچنين موفقيت نشست وين درباره بحران سوريه مي‌توان گام بلندي در اين زمينه به شمار آيد.

داعش سفيد سعودي

ما يک داعش سياه داريم و يک داعش سفيد. اولي دست به کشتار مي‌زند، گلوي افراد بي‌گناه را مي‌برد، سنگسار مي‌کند، دست‌ها را قطع مي‌کند و با ميراث فرهنگي، زنان و غيرمسلمانان دشمني دارد و آنها را از بين مي‌برد اما داعش سفيد لباسي‌ تر و تميز پوشيده و ظاهري آراسته دارد، در حالي که همان کارها را انجام مي‌دهد. داعش سفيد چيزي نيست جز عربستان سعودي.نشريه نيويورک تايمز در تحليلي درباره اينکه ريشه گروه تروريستي داعش در عربستان سعودي و فرقه وهابيت است، مي‌نويسد:جهان غرب در جنگ خود با تروريسم عليه داعش سياه اعلان جنگ مي‌کند اما با داعش ديگر دست مي‌دهد.

اين چيزي نيست جز مکانيسم انکار و انکار چيزي است که قيمت دارد: حفظ شراکت راهبردي شناخته شده با عربستان به قيمت فراموش کردن اتکاي اين کشور به شراکتش با روحانيون تندرويي که وهابيت را توليد کرده، مشروع ساخته و آن را ترويج مي‌کنند. وهابيت همان فرقه‌اي است که داعش را تغذيه مي‌کند. اين فرقه که در قرن هجدهم سربرآورد اميد دارد به اينکه يک خلافت موهوم را با محوريت يک بيابان و همچنين کتاب مقدس مسلمانان و مساجد مقدس آنها در مکه و مدينه به وجود بياورد. وهابيت که زاده کشتار و خونريزي است در درون خود رابطه‌اي غيرواقعي درخصوص زنان و همچنين نفرت از هنر و آزادي دارد. عربستان سعودي داعشي است که اين فرقه را ساخته است.

انکار غرب درباره حکومت عربستان شگفت‌آور است. غرب با حکومت تندروي عربستان به عنوان همپيمانش برخورد مي‌کند اما وانمود مي‌کند که نفهميده اين کشور حامي ايدئولوژيک اصلي فرهنگ افراط‌گري است. مسلما نسل‌هاي جوان به افراط کشيده شده در جهان عرب افراط‌گر به دنيا نمي‌آيند. آنها از صنعت فتواي وهابيت که به توليد کتاب‌ها، ايدئولوژي‌ها و قوانين و محتواهاي رسانه‌اي و مطبوعاتي براي افراط‌گري مي‌پردازد، تغذيه مي‌شوند .ممکن است کسي بگويد که آيا خود عربستان هدف حملات داعش قرار نمي‌گيرد؟ اين درست است اما تمرکز بر اين مساله منجر به ناديده گرفتن قدرت فراوان روابط ميان خاندان عربستان و روحانيوني که ثبات آن را حفظ مي‌کنند، مي‌شود.

روحانيون عربستان قوانين مذهبي را توليد مي‌کنند که هم اين کشور را تهديد مي‌کند و به حکومت آن مشروعيت مي‌دهد.شما در صورتي که ميان ساکنان اين کشور زندگي کنيد تاثير فراوان شبکه‌هاي تلويزيوني مذهبي بر جامعه آن را که بر نقاط ضعيف در جامعه تمرکز دارند، درک خواهيد کرد: نقاطي شامل زنان، مناطق روستايي و خانواده‌ها. فرهنگ افراط‌گري در کشورهاي زيادي شامل الجزاير، مغرب، تونس، ليبي، مصر، مالي و موريتاني ترويج مي‌شود. در اين کشورها هزاران نشريه و روحاني هستند که چنين ديدگاه‌هايي را به همراه سنت‌ها و پوشش‌هاي مخصوص بر طبق لحن قوانين دولت و عرف جامعه به عموم مردم تحميل مي‌کنند.برخي از اين نشريات اعلام کردند ، حملات هفته گذشته در شهر پاريس در نتيجه کشتار مسلمانان از سوي غرب بوده و غربي‌ها را کافر خواندند.

چنين گفتماني در ميان فضاهاي عمومي به عنوان لايه زيرين جامعه رواج يافته و در سطح رهبران سياسي آنها به فرانسه تسليت گفته و اين حوادث را به عنوان جرم عليه بشريت محکوم مي‌کند. اين وضعيت شيزوفرنيک مواضعي با انکار غرب در مقابل عربستان است.جنگ کشورهاي غربي عليه تروريسم جنگي همراه با کوتاه نظري است زيرا به جاي علت، معلول را هدف قرار مي‌دهد. داعش بيشتر از هر چيز در درجه اول يک فرهنگ وحشيانه است. شما چطور قرار است زماني که همچنان تاثير صنعت فتواي وهابيت و روحانيون و فرهنگ آن دست نخورده باقي مي‌ماند، جلوي کشيده شدن نسل‌هاي آينده به افراط‌گري را بگيرد؟

آيا درمان اين بيماري کاري ساده است؟ به هيچ‌وجه. عربستان سعودي همپيمان غرب در بسياري از بازي‌هاي شطرنج سياسي در خاورميانه است. غرب اين کشور را به ايران ترجيح مي‌دهد اما در يک تله مي‌افتد. اين انکار غرب باعث توهم توازن مي‌شود. افراط‌گري به عنوان بلاي قرن محکوم مي‌شود اما هيچ ملاحظه‌اي به چيزي که آن را خلق کرده و حمايت، نمي‌شود. اين رويکرد باعث حفظ وجهه مي‌شود اما جهان انسان‌ها را نجات نمي‌دهد. اگر مادر داعش حمله آمريکا به عراق باشد، پدر آن عربستان سعودي و مجموعه مذهبي آن هستند. تا زماني که اين نکته درک نشود هر جنگي عليه داعش حتي در صورت پيروزي نيز محکوم به شکست است. افراط‌گران هرچقدر کشته شوند در نسل‌هاي آينده زاده شده و بر طبق همان روش‌ها تربيت خواهند شد .حملات پاريس بار ديگر اين تناقض را آشکار کردند اما اين خطر وجود دارد که در تحليل‌ها و وجدان‌هاي ما اين مساله پاک شود.

در همين حال،نشريه آمريکايي فارين‌پاليسي در گزارشي با اشاره به نقش عربستان در تبليغ وهابيت، اين کشور را در حملات تروريستي پاريس مقصر دانسته و از سياست اهمال‌کارانه واشنگتن در قبال رياض و تنش‌آفريني با ايران انتقاد کرده است.نشريه فارين‌پاليسي،در گزارشي نقش سياست‌هاي خشونت‌طلبانه عربستان سعودي در تشکيل گروه‌هاي افراطي از جمله گروه تروريستي داعش را مورد بررسي قرار داده و نوشته رياض از دهه 1970 با پول نفت به تقويت اين گروه‌ها مشغول است.بعد از حملات تروريستي پاريس، دولت‌هاي کشورهاي غربي به نوشته فارين‌پاليسي، به بحث و تبادل نظر در اين باره پرداخته و خواستار محاکمه تروريست‌ها در دادگاه شده‌اند: «آنها مي‌پرسند بايد با پهپاد حمله کنيم يا حمله زميني؟»با اين حال، موضوع مهم‌تر، از نگاه فارين‌پاليسي، شناسايي ريشه‌هاي معضلاتي است که به جنگ‌هاي داخلي در خاورميانه منجر شده‌اند.

اين نشريه آمريکايي، وهابيت مورد تبليغ عربستان سعودي را ريشه اصلي اين درگيري‌ها دانسته و مي‌نويسد: از دهه 1970 دولت عربستان و سازمان‌هاي مذهبي وابسته به آن نسخه افراطي ايدئولوژي خود را با پول نفت خود به سر ا سر دنيا صادر کرده‌اند.فارين‌پاليسي، به حمايت مالي عربستان سعودي از «سازمان اطلاعات نظامي پاکستان» بين دهه‌هاي 1970 و 1980 در حمايت از شورشي‌هاي ضد شوروي که به تشکيل طالبان منجر شد، اشاره مي‌کند.عربستان سعودي، همچنين از دهه 1990 به تأمين مالي آموزش‌هاي وهابيت در سرتاسر کشورهاي حوزه بالکان پرداخته است.

در ادامه اين گزارش فارين پاليسي با اشاره به حملات تروريستي پاريس مي‌نويسد،به نظر مي‌رسد ارتباط بين عربستان سعودي و بمب‌گذاري‌هاي پاريس، حتي از اين هم مستقيم‌تر است.فارين‌پاليسي مي‌افزايد،بسياري از توطئه‌گران از منطقه مولانبيک در بروکسل هستند. در دهه 1970 عربستان سعودي و ساير کشورهاي خليج فارس، مدارس وهابي را تأمين مالي کردند.در بخش ديگري از اين گزارش آمده است،چرا ما با اين تبليغات خشونت‌آميز و قرون وسطايي عربستان سعودي کنار مي‌آييم؟ با دوستان اينچنيني، چه کسي دشمن مي‌خواهد؟فارين‌پاليسي در ادامه قطع نفت ايران از بازارهاي جهاني را هم در اين امر دخيل دانسته است، پاسخ ساده در نفت است: ما ترجيح داده‌ايم از عربستان سعودي نفت بخريم و منبع نفت ايران را قطع کنيم.

اين گزارش تأکيد مي‌کند: خريد نفت به بهاي سنگين‌تر و در مقابل، مهار پوچ‌گرايي مورد تبليغ عربستان، مي‌تواند معامله‌اي ارزشمند باشد.نشريه آمريکايي، سياست واشنگتن براي «ديوسازي از ايران» را نيز از جمله سياست‌هاي نادرست اين کشور دانسته است،ما خودمان را محصور يک نسل ديوسازي از ايران و منزوي کردن آن کرده و نيرويي براي موازنه متقابل در برابر ايدئولوژي سني عربستان سعودي باقي نگذاشته‌ايم.

اين گزارش مي‌افزايد: ما به اشغال سفارت آمريکا در سال 1979 اشاره مي‌کنيم اما فراموش مي‌کنيم که احساسات ضد آمريکايي ايراني‌ها نتيجه قابل پيش‌بيني اقدام سازمان سيا در سرنگون کردن دولت قانوني مصدق در سال 1953 بود.فارين‌پاليسي در پايان مي‌نويسد،ما در برابر عربستان سعودي، اهرم فشار داريم، اگر بخواهيم از آن استفاده کنيم. بايد فروش سلاح به اين کشور را متوقف کنيم و اصرار کنيم که اين کشور به حمايت مالي از بنيادگراها در افغانستان، پاکستان، سوريه و کشورهاي بالکان پايان دهد. استفاده از راه حل‌هاي تاکتيکي براي خاورميانه، در حالي که عربستان آزاد است روي آتش‌ها نفت بريزد، معنايي ندارد.

اين در حالي است که،فارين‌پاليسي پيشتر نيز در يادداشتي درباره نشست کمپ ديويد به بررسي مواضع واشنگتن در قبال کشورهاي شوراي همکاري خليج فارس و مذاکرات هسته‌اي پرداخته و نوشته بود که زمان آن رسيده که آمريکا به پيوند با عربستان پايان دهد.در يادداشت منتشرشده در فارين پاليسي با عنوان زمان آن رسيده که به دست گذاشتن روي دستان عربستان سعودي پايان دهيم، آمده است: «نشست کمپ ديويد فرصتي براي واشنگتن است تا به کشورهاي خليج فارس اين پيام سخت را بدهد که ما به خاطر منافع دوست هستيم و معشوقه‌هاي طولاني مدت نيستيم.اين پايگاه عکسي از ديدار سال 2005 جرج بوش و ملک عبدالله در منزل وي در تگزاس منتشر کرد که در آن روساي وقت آمريکا و عربستان سعودي دست در دست هم در حال قدم زدن بودند.

از نظر «جرمي شاپيرو» و «ريچارد سوکولسکي» نويسندگان اين يادداشت،‌ عکس مذکور از بوش و ملک عبدالله، به «سمبلي از روابط آمريکا و عربستان سعودي و همراهي واشنگتن با رياض براي بيش از 40 سال در قبال بحران‌هاي خاورميانه» تبديل شده است.اين دو تحليلگر با بيان آنکه مساله ايران و رفع نگراني‌ها درباره مذاکرات هسته‌اي مهمترين مساله دستورکار نشست کمپ ديويد با حضور کشورهاي شوراي همکاري خليج فارس است، نوشتند: «اما براي اولين بار، به نظر مي‌رسد که در اين نشست کمتر شاهد دست در دست قرار دادن خواهيم بود و بيشتر گفت‌وگو و بحث سخت را شاهد باشيم».در مطلب فارين پاليسي مي‌خوانيم،آمريکا از اين نشست براي شنيدن نگراني‌هاي شوراي همکاري خليج فارس درباره ايران استفاده کند اما احتمالا صراحتا به پادشاهي‌هاي عربي توضيح خواهد داد که هيچ توافق دفاعي جديد يا ضمانت‌هاي امنيتي تازه‌اي از سوي آمريکا در کار نخواهد بود».

نويسندگان اين مطلب عدم حضور ملک سلمان در نشست کمپ ديويد را «عصبانيت سعودي‌ها از رويکرد دولت آمريکا» دانسته و تاکيد کردند: «چنين گستاخي، يک تاکتيک متعارف مذاکره‌اي در چنين شرايطي است که اغلب سبب ايجاد امواج مورد نظر در رسانه‌هاي آمريکا است تا اين موضوع را منتقل کند که تاثيرگذاري آمريکا در منطقه در حال پايان بوده و روابط واشنگتن-رياض به مشکل برخورده است».در ادامه يادداشت هم آمده است: تضمين دادن به شرکا، يک واکنش طبيعي و عادي است و اين موضوع قطعا پاسخ سنتي آمريکا به متحدان وحشت زده و تحريک شده بوده است.

عدم حضور رهبران اکثر شوراي همکاري خليج فارس نشان مي‌دهد که در ميز مذاکرات براي تضمين دادن به آنها چيز زيادي وجود ندارد که البته اين موضوع خوبي است.تحليلگران پايگاه فارين پاليسي با بيان آنکه قرار دادن تضمين‌بخشي به شوراي همکاري خليج فارس در محور نشست کمپ ديويد «اشتباه» است، سه دليل اساسي براي غلط بودن اين مساله بيان مي‌کنند.دليل اول از نظر آنها اين است که عربستان سعودي و شرکاي شوراي همکاري خليج فارس، متحدان رسمي آمريکا مبتني بر معاهدات نيستند و علاوه بر آن، رفتار و عمل آنها در اغلب موارد مانند دوستان نيست.

در توضيح اين علت آمده است: عربستان سعودي يک پادشاهي استبدادي است که در آن جامعه بر اساس سرکوب سياسي، عدم تسامح مذهبي و تفسير بنيادگرايانه از اسلام که مغاير حقوق بشر است، اداره مي‌شود. برخي از کشورهاي شوراي همکاري خليج فارس منبع ايدئولوژي و منابع مالي تروريست‌ها در جهان هستند.

دليل دوم از نظر اين تحليلگران اين است: «تعهد آمريکا به امنيت سعودي و شوراي همکاري نبايد مطلق باشد و البته نيست. از اواسط دهه 1970 دو طرف فکر مي‌کردند که در موضوعات مختلفي امنيتي با هم متحد هستند اما اين يک موضوع که "آمريکا از شما در مقابل تهديدات خارجي امنيتي حفاظت و شما از اهداف و منافع آمريکا در منطقه حمايت مي‌کنيد"، يک چانه‌زني است که به سختي مي‌توان آن را پذيرفت. به مرور زمان اين چانه‌زني به کشورهاي عربي اجازه داده از پذيرفتن مسئوليت‌هايشان در امنيت منطقه شانه خالي کرده و آن را به گردن آمريکا بياندازند و وقتي کارها بد پيش رفت، ايالات متحده را مقصر بدانند.

در يادداشت آمده است:موضوع متناقض اين است که اگرچه اتکا و وابستگي کشورهاي خليج فارس به تضمين امنيت آمريکا و تغييرات قيمت ها در بازارهاي جهاني بايد نفوذ واشنگتن را افزايش دهد، اما اين مقامات آمريکايي بوده‌اند که متقاعد شده‌اند بيشتر از آنکه شرکاي عرب خليج فارس مواضعشان را تغيير دهد، آمريکا سياست خود را تغيير دهد. اگر بخواهيم کلامي از بيل کلينتون رئيس‌جمهور اسبق آمريکا به عاريه بگيريم، ما قبلا و اکنون بايد به خودمان يادآوري کنيم که ابرقدرت در اين رابطه کيست؟تحليلگران آمريکايي دليل سوم در اشتباه بودن طرح ارائه تضمينهاي امنيتي تازه در نشست کمپ ديويد را «وابستگي ناسالم» اين کشورها طي چندين دهه به آمريکا و عدم توجه به لزوم استقلال‌شان عنوان مي‌کنند.

در توضيح اين دليل هم مي‌خوانيم،تضمين‌هاي پايان ناپذير واشنگتن به جاي آنکه شوراي همکاري خليج فارس را به سمت مستقل شدن پيش ببرد، يک وابستگي ناسالم به آمريکا ايجاد کرده است. ضعف ‌جمعي کشورهاي شوراي همکاري در منطقه يک فقدان و خلا ايجاد کرده است.در ادامه اين مطلب با بيان نقل و قول اوباما درباره اينکه «بزرگترين تهديد کشورهاي عرب سني از ناحيه حمله احتمالي ايران نيست بلکه از ناحيه ناخشنودي داخلي در اين کشورها است آمده است: «ضمانت‌هاي آمريکا براي حفاظت از اين کشورها در مقابل تهديدات خارجي، توجهات را از مشکلات آنها در داخل منحرف مي‌کند. اين مشکلات مسائلي چون بيکاري، رشد شمار ناراضيان و وضعيت ناگوار حقوق بشر را شامل مي‌شود.

http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2015\12\12-06\19-54-42.htm&storytitle=%C2%E3%D1%ED%98%C7%20%E6%20%C8%C7%ED%D3%CA%E5%20%E5%C7%ED%20%E3%E5%C7%D1%20%D3%DA%E6%CF%ED%20%CF%D1%20%C7%C6%CA%E1%C7%DD%20%D6%CF%20%CF%C7%DA%D4

ش.د9404850