(روزنامه اطلاعات – 1394/09/24 – شماره 26326 – صفحه 12)
آيا کابوس داعش پايان مييابد؟
اگر تروريسم را به عنوان پديده يا پروژه در نظر بگيرم، در دو حالت علت و معلولهايي براي توليد، نشر و گسترش آن وجود دارد که براي نابودي آن بايد ريشههاي شکلگيري خشکانده شود.به گزارش فرهنگ نيوز، تروريسم که با تلاش عربستان و دوستان، بيشتر با نام اسلام گره خورده، عمري به اندازه بشر دارد. حذف رقيب با ايجاد ترس و رعب در جامعه، در محلههاي مافيايي ايتاليا، به صورت روزانه تکرار مي شد. در زمان انقلابهاي فرانسه و روسيه، گروهها مخفيانه و حتي به صورت آشکار، عمليات هاي ترور را ترتيب مي دادند. هيچ کشوري در جهان وجود ندارد که سابقه ترور يا آسيب پذيري از آن را تجربه نکرده باشد. بنابراين پديده تروريسم به عنوان شيوه اي پذيرفته شده از سوي گروه هاي سياسي تندرو، گروه هاي خلافکار و دولت هاي ترور، به کار گرفته ميشد و ميشود.
از يک دوره اي تروريسم از جغرافياي محلي و محدود به سمت جغرافياي جهاني، توسعه پيدا کرد و گروه هاي جهاني تروريستي تشکيل شدند. فعاليتها و اقدامات در سطح جهاني بدون پشتوانه و حمايت دولت يا ائتلافي از دولت ها يا دستگاه هاي اطلاعاتي نظامي و دولتي امکان پذير نبوده است. براي مثال کشورهايي که در تضاد منافع با يکديگر به سر مي برند، براي کم هزينه کردن دستيابي به اهداف خود در تقابل با يکديگر، از گروههاي تروريستي يا مزدوران تروريست، استفاده ميکنند. بهرهگيري از اين روش، مسئوليت هر اقدامي را تنها متوجه گروه تروريستي ميکند ولي در کل، هدف کشور حامي به دست آمده است.
رژيم صهيونيستي، يکي از رژيمهايي در جهان است که بارها از اين روش بهره برده است. همکاري موساد با گروه هاي تروريستي مخالف ايران مانند منافقين در ترور دانشمندان هسته اي تنها يک نمونه از جنايات اسرائيل در جهان است.بنابراين، آنچه امروزه به عنوان تروريسم در منطقه با آن روبه رو هستيم، از قديم الايام وجود داشته ولي تفاوت هايي در آن، اين گونه تروريسم را به نئو تروريسم ارتقاء داده است. هر چند تروريستهاي تکفيري خود را تروريست نميدانند و اقدامات خود را با نام "جهاد در راه خدا"، براي نابودي کفار و تشکيل حکومت اسلامي، انجام مي دهند. برخي از تفاوت هاي را مي توان بر اين اساس بيان کرد:
1- طالبان افغانستان و گروه هاي تروريستي نزديک يا وابسته به آن، مانند القاعده و شبکه حقاني، از پدرخوانده هاي اصلي گروه هاي تروريستي جديد در عراق و سوريه هستند. طالبان به خوبي توانست از اوضاع ناامن افغانستان بهره ببرد و با استفاده از تفرقه ميان قوميت ها و تاکيد بر اين تفرق، خود را به کابل برساند و 5 سال بر سه چهارم افغانستان حکومت کند. داعش و برخي از گروه هاي تروريستي فعال در سوريه و عراق نيز، تا حدودي از چنين موقعيتي برخوردار بودند، با اين تفاوت که ناامني در عراق و سوريه را از يک سطح قابل کنترل، به بالاترين سطح غيرقابل کنترل رساندند و محيط مناسب پرورش تروريسم را مهيا ساختند. در عراق و سوريه، کماکان دولت مرکزي وجود دارد و کشورهاي حامي آنها بر خلاف افغانستان، در اين دو کشور حضور دارند و مانع فروپاشي شده اند.
2- از زماني تروريسم به پديده جهاني پر خطر تبديل شد که چندين کشور به طور همزمان، ائتلافي را براي ايجاد و حمايت از گروههاي پرخطر تشکيل دادند. در آخرين نمونه در دهه 70 و 80 ميلادي، آمريکا، عربستان و پاکستان و حتي قطر و امارات، براي مقابله با شوروي در افغانستان، طالب ها را تقويت کردند و به عنوان وسيله اي عليه روسيه به کار بردند. اين رويه در سوريه نيز پيگيري شد. عربستان، ترکيه و قطر با چراغ سبز آمريکا، مخالفان مسلح بشار اسد را حمايت مالي و تسليحاتي کردند و به صورت بيسابقه اي، تروريسم در سوريه ريشه دواند. گروه داعش، بيشترين بهره ها را به طور مستقيم و غير مستقيم از ائتلاف برده است، به صورتي که به بزرگترين، مجهزترين و سازمان يافته ترين، گروه تروريستي در جهان بدل شده است.
3- سازماندهي گروه تروريستي داعش آن را به يک سازمان وحشت تبديل کرده است. در رده هاي اصلي اين گروه کساني فعاليت مي کنند که سابقه فعاليت در ارتش و دولت را دارند. بعثي هاي حکومت صدام حسين، از اصليترين کساني هستند که ساختار داعش را شکل دادهاند. آنها روش هاي ايجاد رعب و وحشت را از حکومت صدام به داعش منتقل کرده اند. همچنين آشنايي آنها به بازار سياه و قاچاق، مسير دستيابي داعش به منابع مالي و تسليحاتي را کوتاه کرده است. نفتي که داعش از چاههاي نفت در عراق و سوريه به سرقت مي برد، توسط شبکهاي پيچيده به دست مصرفکنندگان ميرسد. شبکهاي که در زمان تحريم نفتي عراق توسط بعثي ها به کار گرفته مي شد.
4- ابوبکر البغدادي، سرکرده گروه تروريستي داعش، در ميان تروريست هاي گروه به عنوان سرکردهاي کاريزماتيک پذيرفته شده است. وي از کليه مسلمانان جهان خواسته است به اين خلافت بپيوندند.
5- با پيشرفت فناوري هاي ارتباطاتي و شبکه هاي جهاني اجتماعي، داعش اين فناوري را حرام نکرد و به بهترين نحو از آن استفاده کرد. فرق اساسي داعش با ديگر تروريست ها در اين مورد نيز است. استفاده از اينترنت به نحو چشمگير و گستردهاي در داعش کاربرد دارد. توليد فيلم و گزارشهاي تصويري حرفهاي از جنايتها، خدمات شهري و فتوحات خود، به صورت لحظهاي انجام ميشود و در فضاي مجازي قرار مي گيرد. داعش از همان ابتدا به قدرت تبليغات پي برد و براي جذب و حفظ اعضاي خود به کار برد.
6- داعش و برخي از گروه هاي تروريستي مانند النصره را که زماني وابسته به داعش بود را مي توان به عنوان بين المللي ترين گروه هاي تروريستي نام برد. بر اساس آمار و ارزيابي ها از بيش از 80 کشور، مليت هاي مختلف در اين گروه ها حضور دارند. فرانسه، بريتانيا و بلژيک از جمله کشورهايي اروپايي هستند که شهروندان آن در داعش بيشترين آمار را به خود اختصاص داده اند. از بيشتر کشورهاي عرب منطقه مانند تونس و عربستان نيز هزاران نفر به داعش پيوسته اند.
7-يکي از مزيتهاي داعش نسبت به ديگر گروههاي قديمي تروريست آن است که بيشتر ردهها و سرکردگان آن، داراي تجربه اي از تروريسم هستند که حتي به افغانستان و فعاليت در اين کشور نيز بازمي گردد. آنها تجربه جنگ در افغانستان و تروريسم را دارا هستند. چنين تجربهاي به آنها کمک کرده تا از آسيب پذيريهاي گذشته بکاهند و نقاط قوت را تقويت کنند. در دو دهه تجربه ترور، روشهاي جديد ساخت بمب، بمب گذاري، عمليات و غيره را براي اين دسته به ارمغان آورده است.
8- پرورش نسل بعدي تروريست ها از جمله اهدافي است که داعش پيگيري مي کند. تعداد بسياري از کودکان و نوجوانان از خانوادههاي محلي يا مهاجر خارجي، در اردوگاهها و مدارس تعليمي داعش به صورت گسترده تحت آموزش هاي سخت و نظامي قرار مي گيرند. اقناع، القاء و به طور کلي شست شوي کامل مغزي به صورت مداوم براي آنها تجويز شده است. کساني که در اين آموزشگاهها فارغ التحصيل مي شوند در صف مبارزات تروريستي و خط مقدم قرار مي گيرند و حتي برخي از آنها دست به عمليات هاي انتحاري نيز مي زنند.
9-نئوتروريسم داعش، بر خلاف اسلاف خويش، داعيه حکومت اسلامي دارد. طالبان اگر در افغانستان و پاکستان به اقدامات محلي اکتفا کرد و القاعده فقط انجام عمليات هاي مخفيانه تروريستي را در سطح محدودي پيگيري کرد، داعش اهداف بسياري در سر دارد. اين گروه با انتشار نقشه اي، قلمرو خود را از آن سوي مديترانه يعني شمال آفريقا تا چين تعريف کرده است. شعبه هايي از اين گروه توسط اعضا يا بيعت گروه هاي تروريستي در برخي از کشورها مانند نيجريه، ليبي، صحراي سينا، يمن و افغانستان ايجاد شده است.
10- استفاده داعش از تکفيريسم به حدي شديد و افراطي است که صداي سرکرده القاعده يعني الظواهري را نيز درآورد و خود را از آنها مبرا دانست. تکفيريسم و سلفي گري که ريشه در وهابيت عربستان دارد، هيچ برداشتي از اسلام را به غير از آنچه خود به آن اعتقاد دارد، برنميتابد و سلاح قتل و کشتار را براي تکفير ديگران تجويز مي کند. کشتار اقليت ها و شيعيان را در سرزمين هاي تحت سيطره داعش را بايد به اين اعتقاد افراطي مرتبط دانست. داعش را مي توان شعبه عملياتي تکفيريسم مفتي هاي افراطي در عربستان و ديگر کشورهاي ميزبان اين مفتي ها دانست که از پشتيباني حکومتها نيز برخوردارند.
به اين ليست مي توان موارد ديگري را نيز اضافه کرد که به شناخت بيشتر داعش و نسل جديد تروريست ها مي تواند منجر شود. در حال حاضر جهان شاهد وجود گروه هاي تروريستي است که زماني اگر گمان مي کرد با نابودي يا تضعيف القاعده، تروريسم تضعيف مي شود، اين هدف با وجود تروريستهاي جديد به آرزو تبديل شده است. با مرگ بنلادن و تضعيف القاعده در افغانستان، گروههاي وحشتناکتري مانند داعش به وجود آمدند که سيطره فعاليت آنها و اقدامات تروريستي آنها کل جهان را پوشش داده است. به نظر ميرسد پديده جهاني شدن براي تروريسم نيز روي داده است.
اگر کشورهاي حامي تروريسم مانند عربستان، ترکيه و آمريکا زماني به اين نتيجه برسند که حمايت از داعش ديگر براي آنها کاربردي ندارد، شايد بتوان اميدوار به تضعيف اين گروه در کوتاه مدت بود. هر چند ائتلافي از کشورهايي مانند ايران، روسيه،عراق و سوريه، عليه تروريست داعش در حال نبرد هستند اما حمايت کشورهايي نابودي کامل آن ها را سخت کرده و مي کند. اين خطر نيز وجود دارد با توجه به پخش و گسترش شعبه هاي داعش در جهان، تضعيف آنها در سوريه و عراق، باعث سرازير شدن آنها به سمت مراکز جديد در آفريقا و آسياي ميانه شود.
از دل القاعده گروههايي داعش و جبهه النصره شکل گرفت. در صورتيکه اين خطا در مورد داعش نيز شکل گيرد و از دل آن گروه هاي قويتري خارج شوند، جهان تا سالها بايد با خطر تروريسم روبه رو باشد،اما در صورتيکه کشورها و سازمانهاي جهاني به يک دستور کار واحد در مبارزه با تروريسم و کنار نهادن استفاده ابزاري از آن برسند، اين اميد وجود دارد که خطر و کابوس تروريسم که نمايندگي اصلي آن را داعش در اختيار دارد، رفع شود.
اين چنين راهکاري بايد به صورت راهبرد جهاني دنبال شود و ريشه هاي تفکر افراطي در ساير کشورها با جهاد فکري، خشکانده شود. برخي از کشورها مانند عربستان، با توجه به ساختار موجود و نفوذ وهابيت در آن، محل اصلي توليد افکار افراطي و تکفيري در جهان هستند. تضعيف و نابودي ريشههاي تروريسم بايد از درون چنين کشورهايي شروع شود و قدرت هاي جهاني نيز بايد به اين درک و مسئوليت برسند که تروريسم در مکاني محدود نخواهد ماند وهمچون ويروس همه گير است.
اين در حالي است که،از آغاز قرن 21 شمار قربانيان اقدامات تروريستي تقريبا 9 برابر شده واز 3329 تن در سال 2000 به 32658 تن در سال 2014 رسيده است.براساس شاخص تروريسم جهاني در سال 2015 که از سوي سازمان اقتصاد و صلح منتشر شد، کاتاليزور اين افزايش قرباني، تجاوز تحت رهبري آمريکا به عراق بوده است.شاخص تروريسم جهاني(GTI) در سال 2015 ميگويد، عراق اولين کشوري است که از تروريسم به صورت سالانه از سال 2004 بيشترين ضربه را خورده است.
اين در حالي است که از سال 1998 تا 2002 تنها 65 نفر بر اثر تروريسم در عراق کشته شدند. با آغاز جنگ عراق تنها شمار کشتهشدگان در سال اول پنج برابر بيشتر از سالهاي گذشته بود. ورود تروريسم به عراق را با اين حال ميتوان به دو دوره متمايز تقسيم کرد. دوره اول در سال 2007 و با ورود موج عظيم نيروهاي آمريکايي و گزارش 6100 کشته و افزايش 39 درصدي نسبت به سال قبلش معرفي ميشود.
از تاثيرات غير مستقيم جنگ در عراق ميتوان به نوسان فعاليتهاي تروريستي در افغانستان و پاکستان اشاره کرد .دوره دوم فعاليتهاي تروريستي در عراق در سال 2013 آغاز شد و تاکنون ادامه دارد. در اين دوره افزايش خشونتهاي قومي و فعاليتهاي داعش به مقوله تروريسم در عراق دامن زد.در سال 2014، GTI ميگويد، 9929 کشته بالاترين ميزان کشتار در يک کشور طي يک سال به عراق تعلق گرفت. رقمي که نشان ميداد کشتار در عراق در مقايسه با سال 2013، 55 درصد افزايش يافته است.
ميتوان اين چنين گفت که کشتارهاي عراق در سال 2014 سه برابر بيشتر از تعداد کل کشتارهاي جهان در سال 2000 بوده است.افغانستان، عراق و پاکستان هر سه در بين 10 کشور اول از نظر تعداد کشتهشدگان تروريستي در هر سال هستند. اين نشان ميدهد که تروريسم از سال 2003 تاکنون هنوز هم مسالهاي مهم در اين کشور است.استيو کيللا مدير اجرايي سابقGTI موسسه صلح و اقتصاد، از اين آمارها نتيجه ميگيرد: نشان ميدهد که بسياري از اين کشورها که اکثرا از تروريسم رنج ميبرند از دخالت نظامي خارجي نيز در امان نبودهاند. حتي اگر هدف از اين وروديهاي نظامي "مسئوليت براي حفاظت" بوده باشد براي جلوگيري از نتايج غير دلخواه بايد جانب احتياط را رعايت کرد.
من از سياستگذاران ميخواهم تا از نتايج اين گزارش براي کمک به بازتعريف استراتژيهاي مقابله با تروريسم و کمک به تغيير تمرکزها به صلح استفاده کنند.در اين ميان سوريه نيز کشوري است که جنگ داخلي آن را در بر گرفته است و فعاليتهاي تروريستي در آن را تشديد ميکند. دو سال پيش از شروع جنگ داخلي سوريه در سال 2011 در سوريه حتي نشانهاي از يک حادثهاي تروريستي وجود نداشت. در سال اولي که جنگ داخلي در اين کشور آغاز شد 136 تن براثر تروريسم کشته شدند. شمار کشتهشدگان سوريه تقريبا سالانه 500 تن افزايش يافته و از آغاز جنگ تا سال 2014 به 1698 تن رسيده است. تروريسم در سوريه اکثرا بمباران غيرنظاميان از سوي داعش و جبهه النصره در نظر گرفته ميشود. تخمين زده ميشود که طي جنگ داخلي سوريه بيش از 200 هزار تن کشته شده باشند.
به هر حال تروريسم از سوي برخي گروههاي شورشي براي دستيابي به اهداف سياسي، اقتصادي، مذهبي يا اجتماعي به عنوان يک تاکتيک استفاده شده است.آمارها درباره ليبي نيز تکان دهنده است. شمار قربانيان تروريستي در ليبي طي سال 2014 در مقايسه با سالهاي پيش از آن 255 درصد افزايش داشته است. تروريسم در ليبي ارتباط نزديکي با بحران ليبي دارد که در سال 2011 و پس از بهار عربي و درگيري مسلحانه براي سرنگوني معمر قذافي رهبر اين کشور آغاز شد. تا سال 2012 و کشتار 51 تن در حملات جداگانه هيچ کشتار تروريستي در ليبي گزارش نشده بود. در سال 2013 اين رقم چهار برابر شد و به 121 تن رسيد.از نظرجهاني، از سال 2013 تا 2014 تعداد قربانيان تروريسم به 14574 تن رسيده است؛ رقمي که افزايش 80 درصدي را نشان ميدهد .
تعريف تروريسم، تعريفي صريح و روشن نيست. هيچ تعريف يگانهاي در جهان وجود ندارد که بتواند اقدام تروريستي را توصيف کند. شاخصGTI نيز گفته ميشود براساس تاثيرات مستقيم و غير مستقيم تروريسم در 162 کشور و ويژگيهاي آن در تاثيرگذاري بر کشته شدگان، زخميها، خسارات مالي و مشکلات رواني پس از آن تعيين شده است. از اين روGTI تروريسم را اين چنين تعريف ميکند: استفاده تهديدآميز يا واقعي از نيروهاي غير قانوني خشونت از سوي عاملي غير دولتي براي دستيابي به اهداف سياسي، اقتصادي، مذهبي يا اجتماعي از طريق ارعاب، تهديد و اجبار. اين تعريف نشان ميدهد که تروريسم تنها يک اقدام فيزيکي در انجام يک حمله نيست بلکه تاثيرات رواني را که چنين حملهاي براي سالها بر جامعهاي خواهد گذاشت، در بر ميگيرد.
تاثير ديگري که اين حملات بر کشورهايي گذاشتهاند که حتي به صورت مستقيم درگير نزاعهاي داخلي نيستند افزايش "گردشگري ترور" بوده است. موج گسترده سفر مهاجمان خارجي به عراق و سوريه در سال 2014 و 2015 ادامه يافت. بين 25 هزار تا 30 هزار مهاجم خارجي از سال 2011 به عراق و سوريه رفتهاند، هفت هزار تن از آنها تنها طي شش ماه اول سال 2015 وارد اين کشورها شدهاند، به غير از ترکيه 21 درصد تمام اين مهاجمان خارجي اروپايي بودهاند.بيشترين تعداد اين مهاجمان خارجي فرانسوي، آلمان، انگليسي و بلژيکي هستند با وجود اينکه گزارش مذکور کاملا سال 2015 را در بر نميگيرد.
اما نتايج آن درباره منشأ افراط گرايان غربي با مجموعه حملات اخير پاريس که افراط گرايان داخلي عامل آن بودهاند تاييد شده است.بنابراين چه چيزي غربيها را به آغوش داعش و گروههاي مشابه ميکشاند؟ گزارشGTI نشان ميدهد که در کشورهاي عضو سازمان همکاري اقتصادي و توسعه(OECD) عوامل اجتماعي اقتصادي ارتباطي زير تاثيرگذاري با شاخص تروريسم دارند:
برداشت منفي از مهاجرت،کارآمدي پايين دولت،نظامي شدن ،دسترسي به سلاحهاي کوچک،اعتماد کم به رسانهها،بيکاري جوانان،اطلاعات بالا از جنايتها،گسترش شهرنشيني،اختلاف درآمدي بالا،کاهش اعتماد به دموکراسي،همبستگي پايين اجتماعي،افزايش جرايم مرتبط با مواد مخدر،اين عوامل نشان ميدهند که محروميتهاي اجتماعي علتي کليدي در فعاليتهاي تروريستي هستند. اين بيانگر اين است که بيش از 70 درصد کشتارهاي تروريستي در کشورهايOECD بين سالهاي 2006 تا 2014 توسط تروريستهاي منفرد و بدون دستورات مستقيم يا حمايتهاي يک گروه تروريستي سازمان يافته انجام شده است. با اين حال به نظر ميرسد با توجه به حملات اخير پاريس، گزارش اين موسسه در پايان 2015 رويکردي متفاوت نسبت به اين مسائل ارائه دهد.
دمشق امنتر از پاريس
يوگني گانييف تاجري از شهر يکاترينبورگ روسيه واقع در اورال اولين داوطلبي است که به سوريه پرواز کرد تا با پول خود شکم کودکان گرسنه سوري را سير کند. چه چيز باعث شد تا کارفرماي اورالي دست به چنين کاري بزند؟ آيا دمشق شهر امني است؟ زندگي آوارگان سوري چگونه است؟يوگني گانييف کارفرماي يکاترينبورگ داوطلب روس وارد سوريه شد. توشه او تجربه کار در شرايط فوق العاده و در نقاط مختلف جهان از اورال تا فيليپين و کار در نقاط جنگي طي سالهاي 2015-2014 در شهرهاي دونباس که مورد آتشباري شديدي قرار داشت و بيش از 400 نفر از نقاط درگيري فرار کرده بودند، بود هم اکنون او در داغ ترين نقطه جهان سوريه قرار دارد.
يوگني اوايل پاييز به محض آنکه هواپيماهاي روسيه در « لاذقيه» فرود آمدند و معلوم شد که روسيه در اين جنگ شرکت خواهد کرد، به فکر رفتن به سوريه افتاد. اما مسائلي در رابطه با دريافت اجازه سفر به سوريه بروز کرد. پس از رفتن به مسکو و تهيه مدارک ضروري براي سفر به سوريه، داوطلب روس چند هفته مدام براي دريافت اجازه به سفارت سوريه زنگ زد.
يوگني در اينباره گفت: « من با تمامي کارمندان سفارت سوريه آشنا شدم. آنها نميخواستند به من ويزا بدهند. سوريها درک نميکردند چرا مي خواهم به کشور آنها سفر کنم و اينکه شهروند روسيه مي خواهد به ساکنان سوريه کمک کند اصلا به عقلشان جور در نمي آمد. گانييف از لبنان وارد سوريه شد. او فقط يک روز در لبنان بود. به دره بقا رفت که اردوگاه پناهجويان سوري در آنجا قرار دارداو گفت: در آنجا هيچي نيست، حتي ظرف. يک بشقاب براي 15 نفر. نمي فهمم چطور زندگي ميکنند. همه بيمار هستند و گرسنه!
تأسفآور ترين چيز اين است که هر چه غذا به آنجا مي رسد بهسرعت تمام مي شود. ما دو بار مواد غذايي به آنجا رسانديم. ديدن کساني که بدون غذا مانده بودند، واقعا دردناک بود.
يوگني گانييف به چند شهر کوچک سوريه از جمله به « الکوثر» در حومه حمص سفر کرد. آنجا شهري کاملا ويران است. پناهجويان و بچهها در آنجا زيادند. غذا و وسايل ضروري را به آنها مي دهيم و به جاي ديگري مي رويم. اردوگاه پناهجويان در آنجا وجود ندارد، خانههاي متروک و نيمه ويراني هستند که مردم در آنجا زندگي ميکنند. ميخواهم سيمان مخلوط کن و دستگاه جوشکاري برايشان بخرم.اکنون در دمشق امن تر از پاريس است.
در پايتخت سوريه آرامش حکمفرماست. مردم زندگي راحت و حتي شادي دارند. برخورد ساکنان دمشق نسبت به روسها مثبت است. روسها را خيلي دوست دارند و بقول معروف قدمشان روي چشم سوريهاست! در آنجا پاسپورت روسيه چراغ سبز به همه جاست. سوار تاکسي شدم و راننده فهميد که من از روسيه هستم. وقتي به مقصد رسيديم، از من پول نگرفت و گفت همين جا منتظرت مي مانم تا هر جاي ديگري که بخواهي برسانمت.
ولاديمير پوتين دوست بشار اسد و ملت سوريه است و سوري ها دوست ملت روسيه هستند.به سختي مي توان راننده سوري را مجبور به دريافت کرايه کرد.البته داوطلب روس قصد ندارد در دمشق مدت زيادي بماند. داوطلبان، کاري در دمشق ندارند، کسي در آنجا نياز به کمک خاصي ندارد. بايد به جايي بروم که آسيب ديدگان از جنگ زندگي مي کنند. بايد 3-2 جا پيدا کنم که وضعيت آنجا از نظر مواد غذايي وخيم است. جايي که مردم نياز شديد به کمک دارند و داوطلبان روسيه مي توانند به آنجا بروند.
http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2015\12\12-14\20-36-26.htm&storytitle=%C2%ED%C7%20%98%C7%C8%E6%D3%20%CF%C7%DA%D4%20%81%C7%ED%C7%E4%20%E3%ED%20%ED%C7%C8%CF%BF
ش.د9404845