تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۴  ، 
شناسه خبر : ۲۹۰۲۱۹
اشاره: هفت دوره نماينده مجلس بوده است و امسال اولين باري است که اين عرصه خود را کنار مي‌کشد؛ به مرد پشت پرده اصولگرايان و استاد لابي‌گري‌هاي سياسي شهرت دارد و دبيرکل جبهه بزرگ يک جناح سياسي در کشور است. همه اين عوامل باعث مي‌شود تا محمدرضا باهنر برادر شهيد باهنر که فعاليت سياسي خويش را در کنار برادر شهيدش از حزب جمهوري اسلامي ‌آغاز کرد، سوژه‌اي هميشگي براي خبرنگاران باشد تا از لابلاي سخنانش «تحليل»‌ها و «پيش‌بيني»‌ها يا گاهي حتي «خبرهاي دست اول» را بيابند. در هفته‌هايي که منتهي به انتخابات مجلس دهم است جماران به سراغ محمدرضا باهنر رفتند تا از او که با «اعتماد به نفسي خاص» توام با «صراحت لهجه» سخن مي‌گويد در مورد آرايش جناح‌هاي سياسي و ترکيب احتمالي مجلس آتي سوال کنند و پاسخ بشنوند.

(روزنامه مردم‌سالاري – 1394/11/11 – شماره 3965 – صفحه 8)

پيش‌بيني 80 کرسي براي اصلاح‌طلبان

* آرايش انتخابات را چگونه پيش‌بيني مي‌کنيد؟

** در انتخابات ما بعضي وقت‌ها اتفاقات غير معمول هم مي‌افتد. مخصوصأ در انتخابات رياست جمهوري ديديد ممکن است مثلأ 20 روز آخر اوضاع تغيير کند. در مجلس هم ممکن است اين اتفاقات بيفتد. ولي فضايي که الان داريم من فکر مي‌کنم مجلس دهم شبيه مجلس پنجم مي‌شود، يعني اصولگراها در اکثريت هستند و جناح اکثريت مجلس هستند و اصلاح‌طلبان يک فراکسيون اقليت قوي خواهند بود.

* ليست صداي ملت با شما هستند؟ صحبتي شده؟ ممکن است يک ليست سومي‌هم آنها داشته باشند؟

** ممکن است تا ليست سي ام هم ما داشته باشيم، ليست خيلي داريم اما ليست‌هايي که با هم رقابت مي‌کنند دو ليست هستند.

* فکر نمي‌کنيد يک ائتلاف نانوشته‌اي هم با آقاي لاريجاني هم با اصلاح‌طلبان دارند؟

** ببينيد ما يک سري ظرف‌هاي ظاهري داريم، يکسري لابي‌هاي پشت پرده داريم. در اينکه آقاي لاريجاني اصولأ شخصيت و موقعيتش جزء سرمايه‌هاي اصولگراهاست شکي نيست. اما در اصولگراها هم باز طيف‌هاي متنوعي داريم، از تندِ تندِ تند گرفته تا معتدل. آقاي لاريجاني در هر صورت جزو ظرفيت اصلاح‌طلبان کشور به حساب نمي‌آيد، از خود ايشان مي‌توان سوال کرد تا همه کساني که تحليل مي‌کنند. اينکه چه اتفاقاتي مي‌افتد و يک چيزي نا نوشته، بله ممکن است. مثلأ فرض بکنيد بنده فردا به عنوان جبهه پيروان خط امام و رهبري يا شوراي اصولگرايي ممکن است براي 200-250 تا کرسي‌هاي مجلس کانديدا معرفي کنم و روي کانديداهايمان هم رقابت مي‌کنيم اما همه اين 250 تا که ممکن است انتخاب نشوند، بعضي از آنها را ديگران به جاي آنها بيايند، حتي ما بعضي وقت‌ها شده در برخي از مجالس، رقيب کانديداي ما به مجلس مي‌آيد اما با اولين کسي که تماس مي‌گيرد ما هستيم.

مي‌گويد ما با شما هستيم باهم هستيم مي‌توانيم با هم کار بکنيم چون احزاب که مرزهاي روشني وجود ندارد بنابراين اين اتفاقات هميشه مي‌تواند بيفتد، مگر اينکه ما يک زماني 3-4 تا حزب داشته باشيم تا همان شب که نتيجه انتخابات در مي‌آيد روشن باشد که مثلا بگويند 62 درصد حزب الف راي آورده است، 30 درصد حزب ب و 8 درصد هم حزب ج بدست آورده است. ما چون يک چنين چيزي نداريم، حتي گاهي اوقات در مجلس موقعي که نتيجه انتخابات تمام شود، آن موقع از ما قاطعانه مي‌پرسند چه کسي برنده شد مي‌گوييم صبر کنيد انتخابات هيئت رئيسه مجلس انجام شد آن زمان معلوم مي‌شود.

مثلأ همين دوره نهم بالاخره اصولگراها مجموعأ برنده بودند. يک عده مي‌گفتند پايداري‌ها خيلي قوي شده‌اند، بعضي مي‌گفتند خير طرفداران آقاي لاريجاني زياد هستند، بعضي‌ها هم مي‌گفتند طرفداران آقاي حداد زيادند. مي‌شد يک مقدار هم با هم بحث بکنيم ولي ما اجازه داديم موقع انتخابات هيئت رئيسه مجلس و آن موقع مشخص شد. آقاي لاريجاني يک تعداد رأي آوردند، آقاي حداد يک تعداد ديگر رأي آورد و تازه آن موقع مشخص شد که ترکيب چگونه است. اما من به صورت کلي عرض مي‌کنم که من فکر مي‌کنم –مگر اينکه چهره جديدي طلوع بکند- وگرنه من تصورم اين است که در مجلس دهم حتمأ اکثريت اصولگرا خواهند بود.

* وضعيت اصلاح‌طلبان درانتخابات آتي در عرصه سياسي کشور را چطور مي‌بينيد؟ و فکر مي‌کنيد با توجه به بحث تأييد صلاحيت زمينه براي حضورشان چقدر فراهم است؟ و همچنين با توجه به فضايي که اکنون وجود دارد و رأي مردم وضعيت آينده آنها را در انتخابات چگونه مي‌بينيد؟

** ببينيد اول من بگويم موضوعي که بارها و بارها گفته‌ام، ما قبول نداريم که همه اصلاح‌طلبان را با يک چوب برانيم. ما در اصلاح‌طلبان همچنان که در اصولگرايان نيز وجود دارد از طيف تند و راديکال و هنجارشکن و ساختارشکن داريم تا انسان‌هاي معتدل و علاقمند به نظام و رهبري. اصلاح‌طلبي يک تفکر است و در چارچوب نظام جمهوري اسلامي‌کاملأ براي ما قابل احترام هستند. حتي يکبار مقام معظم رهبري يک تعبيري داشتند که مضمونش اين بود که ما از ديد معارف اسلامي‌ما اصلأ اصولگراي غير اصلاح‌طلب و اصلاح‌طلب غير اصولگرا نداريم. هر اصلاح‌طلبي بايد اصولگرا و هر اصولگرايي بايد اصلاح‌طلب باشد. اما اصلاح‌طلب‌ها يک پريشاني داشتند و آن اينکه يکسري ساختارشکني‌هايي رخ داده است و اين ساختارشکني‌ها ديگر اسمش فعاليت سياسي نبوده است و از فعاليت سياسي پايش را فراتر گذاشته و تبديل به فعاليت امنيتي شده است.

من ساده تر عرض کنم و آن اينکه دموکراسي نظامي‌است که سال‌ها پا برجا بوده است و دموکراسي در هيچ کشوري به معناي اين نيست که با رأي مردم بتوان نظام حکومتي را عوض کرد. بعضي چنين اشتباهي را مي‌کنند در حالي که اين موضوع خيلي روشن است. مهد دموکراسي را از قديم دولت فرانسه مي‌دانستند که در آن بر طبق قانون اساسي که دولت فرانسه دارد و بر اساس اصل چهارم آن چنين اعلام شده که حکومت فرانسه لائيک است و اين اصل با هيچ روش دموکراتيکي قابل تغيير نيست و روش دموکراتيک يعني اگر مردم فرانسه 90 درصد بروند رأي بدهند براي اينکه نظام خود را عوض کنند، اين اتفاق نمي‌تواند صورت بگيرد و تنها راه عوض کردنش هم انقلاب کردن است.

بعضي از آقايان اصلاح‌طلب فکر مي‌کردند که با برخي حرکات و رفتار‌ها مي‌شود نظام حکومتي را عوض کرد. الان شايد در نظر بگيريد که آمريکا به عنوان مهد ادعايي حقوق بشر چنانچه يک کمونيسم برود کانديدا شود، فکر مي‌کنيد مي‌تواند برود تبليغ کند و کار بکند؟

بنابراين يکسري چارچوب‌هايي نظام دارد که وقتي من آن‌ها را طرح کردم، بعضي از دوستان اصلاح‌طلبان گفتند که باهنر براي ما شرط مي‌گذارد. در حالي که نظام اين شرط‌ها را براي همه ما مي‌گذارد و کسي که مي‌خواهد در انتخابات شرکت کند بايد قانون اساسي را قبول داشته باشد و بايد فرآيند انتخابات را هم قبول داشته باشد. مثال ساده آن اين است که دو تا تيم بخواهند با يکديگر بازي کنند ولي در ابتداي مسابقه کاپيتان يکي از تيم‌ها بگويد که من اين داور را قبول ندارم. در اينجا داور همان ابتدا يک کارت قرمز به کاپتيان مي‌دهد و او را از مسابقه بيرون مي‌کند و بعد مي‌گويد بياييد ادامه مسابقه را انجام دهيم.

اصلاح‌طلبان تا‌کنون از درونشان چندين بار مسائل اينطوري بيرون زده است. يکي مجلس ششم بوده است و يکي فتنه 88 بوده است. البته ما هم چنين مواردي را داشتيم. ما يک زماني يک جريان از درونمان به نام انحراف بيرون زد و ما بارها و بارها و ظرف چندين ماه گذشته اين موضوع را تکرار کرديم که ما دو خط قرمز داريم و يکي فتنه و يکي انحراف است. اصلاح‌طلب‌ها بايد بگويند که فتنه خط قرمز ما است و اگر نگويند نمي‌توانند حضور داشته باشند و اين موضوع خيلي روشن است. اصولگرايان نيز بايد اين موضوع را بگويند و يعني هر دو جناح بايد بگويند که فتنه و انحراف خط قرمز آن‌ها است.

بنابراين ما هموراه گفتيم که ما از حضور اصلاح‌طلبان استقبال مي‌کنيم و اتفاقأ علاقه مند هستيم که با يک رقيب قدرتمند رقابت کنيم. اگر اصلاح‌طلبان بيايند، من عضوشان نمي‌شوم، اما از کرسي و موقعيتشان حمايت مي‌کنم، اما اين امر يک شرط دارد و اين شرط را هم من نمي‌گذارم، بلکه نظام مي‌گذارد و آن اينکه بايد قانون اساسي را قبول داشته باشند و بايد قوانين موضوع و فرآيند انتخابات را قبول داشته باشند.

* شما مي‌گوييد که اصلاح‌طلبان در آرايش مجلس آينده 70 الي 80 کرسي احتمالأ خواهند داشت؟

** بله.

* حال پرسش اين است که اين اتفاق با توجه به تصوري که نسبت به تأييد صلاحيت‌ها داريد و يا اين در شرايطي است که اصلاح‌طلبان تأييد صلاحيت مي‌شوند و در يک فضاي انتخاباتي برابر، اصولگرايان خواهند توانست پيروز انتخابات باشند؟

** اين موضوع خيلي روشن است. آن افرادي که در فتنه حضور داشتند و اعلام برائت نکنند، تأييد صلاحيت نمي‌شوند. آن‌هايي که در انحراف بودند و اعلام برائت نکنند نيز تأييد نمي‌شوند. اين موضوعي نيست که من بخواهم، ولي تحليل من اين است که حتمأ اين اتفاق رخ خواهد داد. با توجه به آن جرياني که براي رقابت مي‌ماند، اين نتيجه رخ خواهد داد.

* اصولگرايان و شما هم هيچ وقت از حمايت از آقاي احمدي نژاد ابراز ندامت نکرديد و از آن طرف شخصيت‌هاي شاخص اصلاح‌طلبان مانند رئيس دولت اصلاحات هميشه تأکيد کرده‌اند که ما ملتزم به قانون اساسي و رهبري هستيم.

** ببينيد به نظر من بزرگان اصلاح‌طلبان بايد بيايند تبيين بکنند که در سال 88 تقلبي اتفاق نيفتاده است. البته منظور اين است که تقلبي که نتيجه انتخابات را عوض کند رخ نداده است. ولي همين فردا ممکن است درانتخابات مجلس دهم مشخص بشود که چهار تا صندوق تخلف شده و آن را بايد باطل کنند. ولي تقلب وسيع که نتيجه انتخابات را عوض کند رخ نداده است يعني يک طرف 12 ميليون رأي و طرف ديگر 26 ميليون رأي آورده است اما اينکه 12 ميليون رأي جا به جا شده باشد، اينطور تقلبي به نظر من اتفاق نيفتاده است.

بلکه نه امکان و نه فناوري چنين امري وجود ندارد و در شمارش صندوق‌ها چنين چيزي رخ داده است. بعضي‌ها فکرمي‌کردند که فتنه 88 فقط بر عليه هنجار‌هاي ديني است در حالي که اين فتنه بر ضد جمهوريت نظام نيز بود. چون ما هر سال يک انتخابات برگزار مي‌کرديم و اين افراد مي‌خواستند بيايند و بگويند که تمامي‌اين انتخابات‌ها بي اهميت بوده است. همين رئيس دولت اصلاحات مي‌توانست بيايد و بگويد تقلبي رخ نداده است. در حالي که من خبر دارم که در جلسات خصوصي ايشان اين موضوع را گفته است، ولي هيچ وقت حاضر نيست که بيايد مصاحبه کند و اين امر را بگويد. اين امتناع به چه دليل و با چه عنادي است که صورت مي‌گيرد؟

* يکسري فشار‌هاي رسانه‌اي درباره مجلس خبرگان به وجود آمده و بعضأ شايد تلاش مي‌شود که يک فضاي دو قطبي درباره مجلس خبرگان به وجود آيد، شما اين شرايط را چگونه تحليل مي‌کنيد؟

** در مورد مجلس خبرگان من نيز معتقد هستم که فضاي خبرگان نبايد فضاي سياسي و دو قطبي باشد. چون جايگاه خبرگان يک جايگاه کاملأ ويژه است و کاملأ از بقيه انتخابات‌هاي ما، مانند انتخابات مجلس و انتخابات رياست جمهوري متفاوت است. در آن انتخابات‌ها رقابت‌هاي سياسي، حزبي و جناحي وجود دارد و اشکالي ندارد و در چارچوب قانون اساسي و قوانين موضوعه کشور اتفاقأ رقبا بايد با يکديگر رقابت کنند و مواضع يکديگر را نقد بکنند. درحالي که خبرگان چنين جايگاهي نيست. شايد مثال مناسبي نباشد ولي مثل ملموس آن مانند يک پايگاه قرارگاه آتش نشاني است.

مردم عادي مي‌آيند مي‌بينند که اين آتش نشان‌ها صبح ابتدا خودرو خود را استارت مي‌زنند که باتري ماشينشان دچار اشکال نشود و شيشه‌هاي ماشين را پاک مي‌کنند و بعد مي‌نشينند صبحانه مي‌خورند و گل کوچک يا واليبال بازي مي‌کنند يا تمرينات ويژه خود را انجام مي‌دهند. ممکن است يک ماه اگر بگذرد و فردي اين افراد را با اين شرايط ببيند، بيايد و بگويد اين افراد چرا اينجا نشستند و خوب است که بروند يک کاري انجام بدهند و خدمتي بکنند و چرا حقوق بي دليل مي‌گيرند؟ اگر اين افراد 10 سال بنشينند و گل کوچک بازي کنند و يک لحظه اتفاقي بيفتد و آن‌ها وارد عمل شوند، تمام هزينه‌هايي که براي آن‌ها شده در آن يک لحظه جبران مي‌شود.

مجلس خبرگان مانند اين است و آن‌ها سالي دوبار جلسه تشکيل مي‌دهند و عمومأ يک مسئولي را مانند رئيس جمهور و يا فرمانده ارتش يا فرمانده سپاه، وزير اطلاعات و ... را دعوت مي‌کنند و آنها گزارش مي‌دهند و ...اما همين مجلس خبرگان در مجلس سوم که آن ضايعه عظيم اتفاق افتاد و مسئله رحلت امام به وجود آمد، و در زماني که مشخص بود که حضرت امام ديگر روزهاي آخر عمرشان را سپري مي‌کنند رسانه‌هاي خارجي در جنجال رسانه‌اي غوغايي به پا کرده بودند. آن‌ها 5 الي 6 جناح خود ساخته براي خودشان درست کرده بودند که مثلأ يکي فلان حضرت آيت‌الله، يکي مرحوم حاج احمد آقاي خميني است و ديگري آقاي‌هاشمي‌است و ... و تصور مي‌کردند که پس از ارتحال حضرت امام اين جناح‌ها اين قدر با يکديگر دعوا خواهند کرد و نظام دچار مشکل خواهد شد.

اما بعد از روي دادن آن اتفاق تأثير‌برانگيز، هنوز پيکر حضرت امام تشييع نشده بود، که از خبرگان دعوت کردند و اتفاقأ محل اجلاس آنها نيز در همان مجلس قديم که مجلس ما بود برگزار شد. ما بيرون از صحن مجلس مثل اطرافيان مريض که بيمارشان را به اتاق عمل مي‌برند، ايستاده بوديم و هر کس از آنجا بيرون مي‌آمد مي‌پرسيديم که چه اتفاقي افتاده است. ما در راهرو مجلس بوديم، ولي ما را به داخل صحن راه نمي‌دادند. بعد از 4 الي 5 ساعت يکدفعه خبر رسيد که مسئله تمام شده است. البته در آن زمان پس از اعلام خبري، بعضي‌ها شوکه شدند، بعضي‌ها خوشحال شدند و بعضي‌ها ممکن بود ناراحت بشوند اما پس از روي دادن آن اتفاق، به مدت 48 ساعت راديوهاي بيگانه سکوت کردند و يک گرد و غبار مرگ بر روي آن‌ها نشست و فقط آهنگ پخش مي‌کردند.

يعني آن‌ها شوکه شده بودند به خاطر تصميم اساسي و مهم و ضروري که مجلس خبرگان توانست بگيرد. در حالي که عده اي در خود مجلس خبرگان نيز مخالف بودند و خود حضرت آقا هم در آخرين جمله اي که فرمودند گفتند: من در هر صورت مخالف هستم.

بنابراين مجلس خبرگان چنين جايگاهي را دارد و به تعبير من همان آتش نشاني هست که ممکن است ده سال، پانزده سال، بيست سال هيچ کاري نداشته باشد، اما در يک لحظه خطير بايستي يک تصميم بسيار مهم بگيرد و نبايد اين چنين مجلس مهمي‌جناحي و يا سياسي و يا راست و چپي باشد. البته بعضي‌ها تلاش مي‌کنند و يکسري خواب‌هاي آشفته مي‌بينند که انشاءالله تعبير نشود. مثلأ يک عده مي‌گويند فلاني بايد رهبر شود و گروه ديگري مي‌گويند که فلان نفر ديگر بايد رهبر شود. البته چنين تصوري براي رهبر آينده هر کسي که فکر مي‌کند براي رهبر آينده پيدا نمي‌کند.

اما فرض مي‌کنيم که چنين باشد، اين درست نيست و اصلأ نبايد چنين اتفاقي روي دهد. اگر مثلأ بعد از ده، بيست يا سي سال ما مکلف شديم که يک رهبري انتخاب کنيم، از اکنون بگويم که من طرفدار فلاني و آن ديگري طرف فلان نفر ديگر است و با يکديگر دعوا کنيم که اين امر خيلي اشتباه است.

http://mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=240729

ش.د9404941