تاریخ انتشار : ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱:۴۹  ، 
شناسه خبر : ۲۹۰۴۹۸
انتساب «اسلام رحماني» زمينه‌ساز تحريف اسلام سياسي امام خميني(ره)
پایگاه بصیرت / عليرضا داوودي

(روزنامه جوان – 1394/07/29 – شماره 4657 – صفحه 10)

‌منشي كه سرتاسر حيات امام خميني (ره) به عنوان يك الگو و شاخصه جريان داشته است حركت ايشان بر مدار پيروي مطلق از اسلام و استقامت در مسير دستورات و مقتضيات اسلامي در تمام ابعاد و در تمام شرايط است.

اين امر آن چنان در زندگي امام (ره) جاري بود كه ايشان براي امتثال امر خداوندي، چشم بر مصالح شخصيه مي‌بستند و بي‌چون و چرا آنچه را به عنوان وظيفه شرعي خود قلمداد مي‌نمودند انجام مي‌دادند حال چه اين امر در نظرگاه داخلي و جهاني مثبت قلمداد مي‌شد و چه منفي، چه عوام و خواص آن را درك مي‌كردند يا حكمتش را نمي‌فهميدند. اين پايبندي به تمام ابعاد اسلام اعم از جنبه‌هاي جماليه و مهربان (جاذبه) يا جنبه‌هاي جلاليه و سخت و غير‌منعطف (دافعه) دين مبين اسلام گاهي بازخورد منفي داخلي يا جهاني را در پي داشته است مانند صراحت ايشان در برخورد با آيت‌الله شريعتمداري، آيت‌الله منتظري يا تأكيد امام بر ادامه جنگ و عدم نرمش در برابر امريكا كه با مخالفت‌هاي داخلي مواجه مي‌شد و ماجراي سلمان رشدي كه در جامعه جهاني بازتاب منفي از ايران را ايجاد كرد.

ترويج اين جنبه از زندگاني حضرت روح‌الله در دوران پس از رحلت ايشان براي بقاي اصل نظامي كه خود را وامدار دستورات و فلسفه دين اسلام مي‌داند ضروري است اما برخي كه توان پيروي از جاذبه و دافعه اسلامي امام (ره) را در امور دنيوي ندارند و از تنها ماندن و انتقاد خارجي‌ها به دليل پيروي از دين و دستورات اسلامي واهمه دارند تلاش خود را معطوف اين ساخته‌اند كه با ارائه چهره تحريف شده از امام(ره) و تأكيد بيش از حد بر جنبه‌هاي رحماني اسلام و رفتار امام(ره)، صلابت، اقتدار و تعهد ايشان در عمل به تمام دستورات اسلام را در گوشه‌اي دفن كنند و امامي جديد را به نسل‌هاي جديد و جهان معرفي كنند كه پيرو اسلام رحماني است و بر تساهل و تسامح تأكيد گفتاري و عملي دارد.

صلابت در عين رأفت

اسلام در عين عطوفت و مهرباني ذاتي آن در برابر مسلمانان و مستضعفان در برابر مستكبران و كفار هميشه سختگير و قاطع عمل كرده است و پيشوايان ديني ما نيز در اين زمينه مجموعه‌اي از جاذبه و دافعه ايماني را دارا بوده‌اند.

در تاريخ اسلام موارد بسياري در اين زمينه وجود دارد مانند اينكه پيامبر گرامي اسلام در هنگام فتح مكه، عفو عمومي صادر فرمود و چند تن از سران قريش، و ديگران را آزاد كرد ولي در همان ايام، زني از قبيله بني‌مخزوم را به جرم دزدي دستگير كرده بودند كه مشمول حد سرقت شده بود و قريش سخت نگران بودند چون او از خانواده‌هاي بزرگ و داراي شأن و منزلت به حساب مي‌آمد و زماني كه از پيامبر (ص) در‌خواست بخشش براي اين زن نمودند رنگ چهره آن حضرت دگرگون شد و فرمود: «آيا در مورد حدي از حدود خدا شفاعت مي‌كني؟‌! مگر حدود الهي شفاعت‌بردار است تا با سفارش و پا در مياني اين و آن تعطيل شود؟»

آن گاه پيامبر(ص) در ميان مردم چنين خطبه خواندند: «اقوام پيش از شما هلاك شده‌اند، چراكه وقتي شريفي در ميان‌شان سرقت مي‌كرد، رهايش مي‌كردند، ولي وقتي ضعيفي دست به دزدي مي‌زد، بر او حد جاري مي‌كردند. اما قسم به كسي كه جانم در يد قدرت اوست، اگر فاطمه، دختر محمد، دزدي كند، دستش را قطع مي‌كنم.»

امام‌خميني(ره) نيز با تأسّي به همين الگوهاي ايماني در سرتاسر دوران زندگي خود علي‌الخصوص در دوراني كه زعامت جمهوري اسلامي ايران را بر عهده داشتند نسبت به اجراي احكام اسلامي و عمل بر اساس مقتضيات ديني هيچ‌گونه چشم‌پوشي و مصلحت‌انديشي انجام نمي‌دادند و آنچه را كه دين امر مي‌نمود عملي مي‌كردند.

مي‌توان مثال‌هاي فراواني را براي اين امر مورد اشاره قرار داد مانند رفتار امام خميني(ره) در برابر گروهك مجاهدين خلق، ماجراي آيت‌الله شريعتمداري، ماجراي آيت‌الله منتظري، تسخير لانه جاسوسي، جنگ، مبارزه با استكبار جهاني و... در هر يك از اين موارد نوع برخورد خالي از مسامحه‌گري امام خميني(ره) نهفته شده است، به نحوي كه برخي سعي كرده‌اند اين وجه مسلم از شخصيت امام راحل را در سال‌هاي پس از عمر شريف ايشان ناديده بگيرند و از امام خميني(ره) شخصيتي «بي‌دشمن» بسازند كه گويي هيچ رفتاري با مخالفين و منحرفين از اسلام ناب از خود بروز نداده است.

تصويري فانتزي كه در آن همه گرد وجود شمع شخصيت امام(ره) مي‌گردند و ايشان نيز بال رحمت خود را حتي بر كساني كه علناً با انقلاب، اصول ديني انقلاب و مردم به مخالفت برخاسته‌اند مي‌گستراند. اين تلقي در حالي است كه حتي شهيد‌مطهري (ره) در كتاب جاذبه و دافعه علي، ضمن بررسي شخصيت اميرالمؤمنين چنين نتيجه مي‌گيرد كه نمي‌توان در توصيف امام علي(ع) از ويژگي مهم «دافعه» زياد وي مقابل دشمنان خدا و منافقين غافل شد؛ بلكه از ايشان به عنوان يكي از «دشمن‌ساز‌ترين» شخصيت‌هاي صدر اسلام نام مي‌برد و اين را طبيعي مي‌شمرد!

ايستادگي بر حكم خدا

يكي از مصاديقي كه نشانگر وجوه غير‌مسامحه‌گر شخصيت امام‌خميني است، نوع برخورد ايشان با مسئله سلمان رشدي است. پس از انتشار كتاب آيات شيطاني نوشته سلمان رشدي، امام خميني (ره) در پيامي ضمن مهدور‌الدم خواندن اين فرد و كساني كه با اطلاع از متن كتاب اقدام به انتشار آن كرده‌اند از تمام مسلمانان جهان درخواست كرد تا نسبت به اعدام و قتل اين فرد اقدام كنند و حكم الهي را در مورد اين فرد اجرا كنند.

اين فتواي حضرت امام (ره) در جهان غرب با بازخورد بسيار منفي مواجه شد و رسانه‌هاي غربي و دستگاه‌هاي تبليغاتي استكبار جهاني با انتشار اين فتوا تلاش كردند تا جمهوري اسلامي ايران و رهبر اين نظام را در قالب افراد خشن و افراطي نشان دهند. مقام‌هاي امريكايي، همچون جرج بوش ـ رئيس‌جمهور وقت ـ فتواي امام را غير‌مسئولانه، تروريستي و توهين به جامعه متمدن توصيف كردند و از دولت شوروي خواستند اين تهديد را محكوم به مرگ كند. بازار مشترك اروپا به بهانه دفاع از آزادي و حقوق بشر و براي ضرب شست نشان دادن به ايران، عالي‌ترين مقام‌هاي سياسي خود را از ايران فراخواند.

اسپانيا فتواي اعدام را محكوم كرد. ايتاليا آن را نگران‌كننده دانست. فرانسه از واكنش ايران به شدت انتقاد كرد. هلند، دانمارك و يونان، اين فتوا را محكوم كردند. آلمان هم جزو محكوم‌كنندگان فتوا بود. انگلستان در ابتدا سعي كرد با فشار سنگين سياسي و تهديد اقتصادي، حكم قتل را لغو كند، ولي تلاش‌هاي آن‌ها، هيچ يك اثربخش نبوده و در انتها، از روابط سياسي با ايران محروم شدند.

با تمام اين فشار‌ها و مخالفت‌ها امام (ره) مصرانه بر حكم الهي ايستادگي نمودند و هرگز از آن عدول نكردند تا عبرتي باشد براي آنان كه به واسطه منافع دنيوي و جلب نظر كشورهاي غربي به دنبال تحريف در دين و فراموشي جنبه‌هاي دافعه‌انگيز اسلام هستند.

اين نمونه كوچكي از روش امام خميني (ره) در عمل به دستورات اسلام مبتني بر اسلام فقاهتي است كه عافيت‌طلبان قصد تحريف آن و ارائه يك چهره داراي جنبه‌هاي سازشكاري و تساهل و تسامح محور از ايشان دارند كه در ادامه به مواردي از آن خواهيم پرداخت.

سازشكاران چگونه اقتدار ديني امام را تحريف مي‌كنند؟

در تاريخ پر فراز و نشيب اسلام همواره افرادي بوده‌اند كه با غرق شدن در زندگي دنيوي و ماديات به تدريج اقدام به تحريف دين و شخصيت‌هاي ديني در جهت تأمين منافع و مطامع دنيوي خود كرده‌اند. اين افراد عافيت را در سازشكاري، عدم پايبندي به برخي احكام قطعي و غير‌منعطف اسلام ديده‌اند تا از اين رهگذر بتوانند خود را از مقابله و رويارويي با صاحبان قدرت و ثروت دور سازند. چه آنان كه به پيامبر توصيه مي‌كردند با مشركان و بت‌هايشان مهربان‌تر باشد و آنان را تأييد كند و چه كساني كه اميرالمؤمنين علي(ع) را توصيه به واگذاري حكومت به طلحه و زبير مي‌نمودند يا بر سازش با معاويه تا زمان استحكام پايه‌هاي حكومت علوي تأكيد داشتند صرفاً عافيت‌طلبي و سازشكاري را سرلوحه كار خود قرار داده بودند.

پس از فوت حضرت امام(ره) نيز همين قبيل گروه‌ها براي دستيابي به منافع خود دو روش را در پيش گرفته‌اند.

روش اول نقد و عبور از امام خميني(ره) و شيوه رفتاري ايشان و «حجيت‌زدايي» از منش وي بوده است تا در پرتو آن بتوانند منافع خود را پيگيري كنند و البته چهره جهاني بهتري براي خود ايجاد كنند تا از اين راه بتوانند آنان كه با رفتار انقلابي و اسلام فقاهتي امام خميني (ره) مشكل دارند را جذب مدلي كه برساخته خود اين افراد از انقلاب است، كنند. پروژه عبور از خميني(ره) هرچند از زمان حضور ايشان و در اثناي قدرت بني‌صدر و بازرگان نيز توسط وابستگان به امريكا در دستور كار قرار داشت؛ اما روزهاي اصلاحات در دهه 70 فضاي مجددي را براي علني‌سازي عقايد ضدانقلاب داخلي و خارجي فراهم آورد:

«مباني و اصول آيت‌الله خميني كه متكي به فقه و سنت شيعه است، ديگر كارآمد نيست.‌» (يوسفي اشكوري، جهان اسلام78/3/11)

«فتاواي فقيهان براي خودشان حجيت دارد.‌» (محمد مجتهد شبستري، نشريه بعثت)

«اگر تفسير دموكراسي‌خواهانه از آيت‌الله خميني امكان‌پذير نشد، بايد ايشان به موزه تاريخ سپرده شود.‌» (اكبر گنجي)

نگاهي به نمونه نقل قول‌هاي فوق نشان مي‌دهد آبشخور اين روش فكري در حلقه كيان و انديشه‌هايي است كه در دوران اصلاحات رشد و نمو يافت.

روش دوم اختصاص به افرادي داشت كه به دلايل مختلف امكان تصريح بر پروژه عبور از امام خميني(ره) را نداشته‌اند و به همين دليل سعي بر حذف و تحريف برخي جنبه‌هاي رفتاري و فكري ايشان و بزرگ‌نمايي جنبه‌هاي مطلوب خود را نمودند. براي اين امر شيوه‌هاي مختلفي مورد استفاده قرار گرفته است مانند عدم بيان برخي رفتارها و خصلت‌هاي امام(ره) در راستاي فراموش شدن اين جنبه از زندگي ايشان و پر‌رنگ كردن بخش ديگري از رفتار و كردار امام خميني و تقليل امام به همين جنبه‌هاي مذكور است. به طور مثال مي‌توان ذكر كرد كه رفتار تند و سخت امام خميني در ارتباط با افراطيون و وابستگان به استكبار مانند آل‌سعود و گروه‌هاي منافق و معاند و افرادي مانند سلمان رشدي هرگز توسط سازشكاران مورد اشاره قرار نمي‌گيرد و تمام تلاش خود را مي‌كنند تا اين موارد از ذهن تاريخي جامعه ايران پاك شود.

شيوه ديگر ارائه چهره متفاوت از واقعيت در مورد امام خميني از طرق مختلف است كه به طور نمونه مي‌توان به اين موارد اشاره كرد:

1- تلاش براي ايجاد تغيير در رفتار و منش قطعي و ثابت امام خميني(ره) از طريق ارائه برخي خاطرات بدون سند و دلايل صرفاً شفاهي.

به طور مثال حضرت امام خميني (ره) در ارتباط با ايالات متحده هميشه يك رفتار واحد را در پيش گرفته بودند و انعطاف يا ملاطفتي در رابطه با اين شيطان بزرگ به خرج نمي‌دادند و موارد بي‌شماري در صحيفه امام وجود دارد كه مي‌توان به عنوان شاهد مثال بيان شود مانند پيام امام خميني به حجاج در سال 64 كه مي‌فرمايند: «حال بايد به آن آخوند مزدور كه فرياد مرگ بر امريكا و اسرائيل و شوروي را خلاف اسلام مي‌داند.»

در دوران كنوني برخي مشتاقان رابطه با ايالات متحده براي عبور از سد سنت و رفتار امام (ره) خاطراتي را نقل كرده‌اند كه به طور مثال حاكي از مخالفت امام با شعار مرگ بر امريكا و رضايت ايشان به حذف اين شعار از ادبيات سياسي جامعه بوده است يا برخي از عدم مخالفت قطعي امام در ارتباط با برقراري رابطه با امريكا سخن مي‌گويند و عنوان مي‌كنند كه امام در اواخر عمر مخالفتي با از سر‌گيري رابطه با ايالات متحده نداشته‌اند ليكن منتظر فراهم شدن شرايط و زمان منتسب آن بودند.

در ارتباط با رفتار تند امام با انحرافات جريان ملي- مذهبيون، نهضت آزادي و بازرگان نيز همين افراد با بيان برخي مطالب و خاطرات بدون سند سعي كرده‌اند چهره مخالف امام در برابر اينگونه تفكر غربي را تغيير و باز‌سازي كنند و القا كنند كه امام (ره) در سال‌هاي پاياني عمر از اين برخورد و تصميمات خود در برابر اين گروه‌ها پشيمان شده است،

به عنوان مثال اين افراد با استناد به عيادت يادگار عزيز امام (حاج‌احمد خميني) از بازرگان در دوران بيماري و بستري بودن بازرگان در بيمارستان به دنبال القای اين مطلب هستند كه امام (ره) در سال‌هاي پاياني عمر با پشيماني از كنار گذاشتن بازرگان و جريان نهضت آزادي در مسير انقلاب سعي بر دلجويي از ايشان و جبران گذشته‌ها را داشته است، در حالي كه امام خميني بر اساس وظيفه ديني خود بدون سازش و مدارا در برابر انحراف اين گروه ايستاد و تا پايان عمر مسئولان را از تكرار اشتباه در اعتماد به اين جريان بر حذر داشت و بارها به دوستداران انقلاب تأكيد كرد كه جريان نهضت آزادي براي انقلاب مضر است و اعتماد به آنها اشتباهي بوده كه نبايد تكرار شود.

2- ترويج بحث اجتهاد شخصي در منش امام خميني با هدف مشروعيت‌بخشي به هر گونه تفسير از امام(ره) حتي تفاسير سازشكارانه و مسامحه‌محور. برخي افراد از درون بيت بزرگوار امام خميني (ره) با عنوان كردن لزوم اجتهاد در انديشه امام خميني آگاهانه يا نا‌آگاهانه زمينه‌ساز گسترش جريان‌هايي شده‌اند كه با ارائه تفاسيري خاص از امام خميني سعي در تحريف امام دارند و اين خود روشي براي محدود كردن امام خميني در دايره تساهل و تسامح و ارائه تصويري ناقص از ايشان است كه زمينه‌هاي آن فراهم شده است.

چند سال پيش برخي مسئولان بيت امام(ره) به ارائه ضرورت اجتهاد و تفسير سخنان امام پرداخته بودند و حتي يكي از منتسبين ايشان در همايش «اجتهاد در انديشه امام» كه توسط پژوهشكده امام خميني (ره) برگزار شد ضمن تأكيد بر فراهم نمودن شرايط اجتهاد در انديشه امام(ره) بر لزوم بررسي و فهم انديشه امام به عنوان «يك كل» و در نتيجه پرهيز از بررسي مصاديق خاص از بعضي رفتارهاي ايشان تأكيد كرده بود. اين نكته در كنار تأكيد بر اينكه برخي سخنان امام لازم است در برابر ديگر سخنان مورد بررسي و تخصيص محتوايي قرار بگيرد خواسته يا ناخواسته، عملاً زمينه را براي تحريف امام خميني فراهم مي‌كند چراكه بر فهم‌هاي متفاوت و متكثر هر فرد از امام خميني(ره) حجيت مي‌بخشد و اين گونه زمينه براي ارائه چهره‌هاي متفاوت از امام(ره) را ايجاد نموده‌اند.

3- ايجاد شبهه در اصالت و انتساب برخي رفتارهاي امام خميني(ره)

برخي با ايراد شبهه در برخي رفتارها و نامه‌هاي منتسب به امام خميني(ره) و رد اصالت آن منكر اصل وقوع آن رفتار شده و امام را در نماي ادعايي خود به صورت متفاوتي ارائه مي‌كنند چنانكه برخي كه زماني علم مخالفت با آيت‌الله منتظري را بر دوش داشتند ولي در اين زمان به ايشان ارادت خاصي پيدا نموده‌اند با ايراد شبهه در نامه مهم امام در ارتباط با عدم صلاحيت آقاي منتظري به عنوان قائم مقام رهبري كه به تاريخ 6 فروردين ماه 1368 نوشته شده است عنوان مي‌كنند كه نظر حقيقي امام و نوع برخورد امام با جناب منتظري اينگونه نبوده است و صرفاً بر اثر القائات برخي معاندين عزل ايشان از مقام قائم مقامي رهبري اتفاق افتاده است. و نيز حتي بارها چنين شبهه‌اي بيان شده است كه امام هيچ گاه اين نامه معروف را نگارش نكرد، بلكه فرزند ايشان سيداحمد بودند كه از قول امام اين نامه را به نگارش در‌آورده‌اند!

و موارد متعددي كه اين افراد صرفاً با استفاده از آن سعي نموده‌اند كه امامي جديد براي نسل جوان انقلاب و غربي‌ها خلق كنند تا در پناه آن رفتارهاي سازشكارانه خود را توجيه كرده و با جا‌به‌جا نمودن خطوط فكري و رفتاري امام خود را در درون آن جاي دهند.

فرجام سخن

جان كلام اينكه ارائه چهره‌اي واضح و نمايان از باورهاي عميق ديني و غير‌سازشكارانه امام براي حفظ اين الگوي هميشگي وظيفه دلسوزان انقلاب و اين تنها نظام ديني است و در اين مسير روشن نمودن ميزان وابستگي و تقيد امام خميني(ره) به اسلام فقاهتي و بيزاري ايشان از تساهل و تسامح و سازشكاري اولين و مؤثرترين گامي است كه بايد برداشته شود.

منابع:

1- سنن الكبرى، ج 4، ص 332 و اسد الغابة، ج 5، ص 518.

2- صحيفه امام خميني(ره)

3- صراحت‌نامه (گفت‌وگو با علي‌اكبر‌ هاشمي رفسنجاني)، اميرعباس‌تقي‌پور، امير لعلي، انشارات سيماي شرق

4- تهاجم شيطاني، م. سلحشور، انتشارات فيضيه، 1380

5- تأملاتي پيرامون اجتهاد در انديشه امام خميني:

(http://www. abdullahganji. ir/index. php/arshive/16- elmi/161- 1392- 11- 26- 07- 18- 47)

6- سخنراني سيد‌علي خميني در اولين پيش همايش اجتهاد در انديشه‌هاي امام خميني(ره) 1394/2/19

7- نقطه آغاز تحريف‌ها عليه امام، روزنامه كيهان؛ شماره 21141 به تاريخ 94/6/4

8. يوسفي اشكوري، نشريه جهان اسلام78/3/11

9. محمد مجتهد شبستري، نشريه بعثت77/6/3

http://javanonline.ir/fa/news/748262

ش.د9403013