(روزنامه شرق ـ 1395/03/03 ـ شماره 2589 ـ صفحه 12)
تاریخ محکوم به پیشرفت است و کسانی که بخواهند در برابر حرکت تاریخ و مقاومت ملتها علیه استعمار، ستمگری، ظلم، اشغالگری، بردگی، استثمار و تجاوز به کرامت انسانها بایستند، دچار اشتباهاتی مرگبار شدهاند. زیرا اینها عناصری است که با روند طبیعی و جوهر حرکت تاریخ کاملا انطباق دارد. ارتباط ملتهای استعمارزده و تحت ستم با دشمنانشان از دوران گذشته تاکنون مبتنی بر عدم پذیرش ستم، مقاومت و انکار آن به اشکال گوناگون بوده است. میان این دو هرگز جایی برای همزیستی یا آشتی وجود ندارد. قیام کنونی فلسطینیها مانند انتفاضه الاقصی در سال ٢٠٠٠، بیانگر تعارض قطعی بین استعمارگر و استعمارشده و به معنای واکنشی صریح به شکست گفتوگوهاست. این اتفاق در عین حال فرصتی به وجود آورده است تا از طریق آن بتوان روند فعلی را تصحیح و دیدگاه تازهای ارائه داد.متأسفانه این قیام ادامهدار که از پنج ماه پیش شروع شده و هیچ نشانهای مبنی بر توقف آن وجود ندارد، به لحاظ داخلی، منطقهای و بینالمللی مورد حمایت قرار نگرفت و کسی نیست که از نظر سیاسی، اجتماعی، رسانهای و مالی از آن پشتیبانی کند. حتی کسی نیست که این قیام خودجوش را به سمت یک انتفاضه فراگیر مردمی و بزرگ سوق دهد یا آن را به اهداف و دیدگاههای سیاسی خاص مجهز کند.
قیام کنونی پایانی است بر یک مرحله؛ مرحلهای درحالگذار با همه رهبران و سیاستهای ناامیدکنندهشان.چقدر ما نیازمند آن هستیم که قیام کنونی که از طریق حمله با چاقو یا زیرگرفتن افراد انجام میشود، به یک انتفاضه مردمی جدید تبدیل شود. اما تبدیل این قیام به یک انتفاضه مردمی نیازمند آن است که در درجه اول به شکاف درونی فلسطینیها پایان داده شود. پس از آن باید یک وحدت ملی به وجود آید تا بتواند زمینه را برای یک خیزش مردمی فراگیر فراهم كند. این همان عامل اساسی در پیروزی حرکتهای آزادیبخش ملی و مبارزه ملتهای تحت ستم است. اما عنصر مهمتری برای خروج از این بحران نیاز است که فراتر از وحدت ملی با وجود همه اهمیتی که دارد، میرود. به اعتقاد من شرایط کنونی میطلبد در گفتمان حرکت آزادیبخش فلسطین تجدید نظر شود. این حرکت تاکنون بر اصل رهایی از اشغالگری، وابستگی یا قدرتی مبتنی بود که از سوی اشغالگران اعمال میشد. اما ما در عین حال نیازمند گفتمانی هستیم که بتواند بین مردم فلسطین با نیروهای دموکراتیک و پیشرو در جهان عرب از یک سو و نیروهای طرفدار صلح و حامی آزادی ملتها در سطح بینالمللی ائتلاف به وجود آورد.
نقش منفی دولت خودگردان
ما در جریان مذاکرات عبث و روند سیاسی کنونی تا حد زیادی مفاهیم گفتمان آزادیبخش خودمان را به نفع یک گفتمان حقوقی از دست دادهایم. حال آنکه بازگشت به یک گفتمان جدید ما را از بار سنگین و جزئیاتی که دولت خودگردان با خود آورد و از رهبران یک جنبش آزادیبخش، افرادی واسطه بین شهروندان و اشغالگران ساخت، رهایی میبخشد. این ناکامی به دلیل قدرت اشغالگران نبود، بلکه بیشتر به دلیل ضعف ما بود. سؤالی که در اینجا خود را نشان میدهد اینکه آیا انحلال دولت خودگردان و تفکیک آن، شرط ضروری برای احیای سازمان آزادیبخش فلسطین خواهد بود؟ به نظر من اما، احیای گفتمان حرکت آزادیبخش ما، دوباره مقاومت و دولت را در موضع تکاملی قرار میدهد. به دولت نقش تأمینکننده عوامل اقتصادی، مالی، آموزشی، بهداشتی و... برای مقاومت میدهد و در مقابل از وظایف امنیتی مرتبط با اشغالگران منفک میکند و در عین حال به مقاومت فرصت میدهد تا با استعمارگران و راهکارهایشان مقابله کند. دولت خودگردان با ایجاد شکاف در بین فرزندان میهن و تجاوز به آزادیهای شهروندان، از وظایف خود عبور کرده است. این عقلانی نیست که گروههای آزادیبخش ملی سرکوب شوند و در همان حال از این گروهها توقع داشته باشیم بتوانند از آزادیهای ملی کشورشان دفاع کنند.
هیچ تشکلی قادر نخواهد بود بدون داشتن آرمانهای خود آیندهای داشته باشد. آزادی همان آرمانی است که گفتمان ملی را میسازد و بازسازی میکند و به ما ابزارهای لازم را برای مبارزه مطابق با شرایط موجود میدهد. آزادی درمانکننده بیماریهای اساسی ما از جمله رخوت و پیری فکری و رزمی است. بیماریهایی که گروهها و تشکلهای مبارزاتی را به قتلگاه برد و بر کل وضعیت ملی ما اثر منفی گذاشت. رخوت مانع تجدیدنظر و بازسازی میشود. همین مسائل است که به جوانان فرصت رهبری نمیدهد و نمیگذارد بر سیاستها و مواضع دیگران تأثیرگذار یا برای رهایی ملی برنامهای داشته باشند. اجازه نمیدهد آنها آیندهساز باشند و فرصت آزادیبخشی را از نسلهای آینده میگیرد. اگر بخواهیم از مصیبتهای کنونی رهایی یابیم، باید گفتمان خود را از اساس بازسازی کنیم. این بازسازی میتواند از طریق متعهدبودن به یک گفتمان آزادیبخشی ملی سیاسی و جوان که ما را از این مرحله به یک مرحله دیگر رهنمون کند، تحقق یابد.
خطر تکفیریها
واقعیت خلأ را برنمیتابد. با کمال
تأسف باید گفت امروزه خلأ رهبری در فلسطین را گروههای تکفیری دارند پر میکنند؛
گروههایی که مانند زبانههای آتش در حال گسترش بوده و از جدیدترین امکانات دوران
با مهارت هرچهتمامتر استفاده میکنند. آنها بهخصوص در بین جوانان پایگاهی پیدا
کردهاند. مسئله قابلتأمل اینکه اشغالگران نیز به ایجاد محیطی مناسب برای رشد
گفتمان تکفیریها کمک میکنند زیرا هدفشان ازبینبردن مبارزه آزادیبخش ملی فلسطین
و ازبینبردن نیروهای دموکراتیک و پیشرو طرفدار این مبارزه است. این کار را
اشغالگران از طریق ایجاد مشابهتسازیهای موهوم بین مقاومت مشروع از یکسو و
تروریسم تکفیری از سوی دیگر صورت میدهند.
حال در سایه این گفتمان قومی- یهودی بسته و افراطی ضروری است که به یک گفتمان آزادیبخش ملی روشنگرانه متوسل شویم؛ گفتمانی که مفاهیم اساسیاش را میثاق ملی فلسطین، سند استقلال و برنامه گروهها و احزاب فلسطینی تعیین میکند.متأسفانه گروههای وابسته به سازمان آزادیبخش فلسطین در ارائه یک دیدگاه سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جدید ناموفق بودهاند؛ دیدگاهی که هماهنگ با اندیشه آزادیبخشی دموکراتیک روشنگرانه و با رویکردی گشاده نسبت به سایر فرهنگهای بشری باشد. احیای دوباره گفتمان ملی و دموکراتیک موجب میشود تا از یکسو بین ما و گروههای تکفیری فاصله ایجاد کند و از سوی دیگر، بر حرکت ما بهعنوان یک حرکت آزادیبخش با رویکرد مقاومت که مخالف جنگ، اشغالگری، نژادپرستی، استعمارگری و استبداد است که همه در اسرائیل تجسم پیدا کرده، تأکید میورزد. اگر نسل اولی که انقلاب ما را کلید زد توانست از یک فرصت تاریخی استفاده کند، ما نیز با استفاده از این فرصت تاریخی باید بتوانیم جنبش آزادیبخش را با نیروهای دموکراتیک در هم آمیزیم.
چالشی که هماکنون در برابر ماست در این پرسش خلاصه میشود که «آیا میتوانیم این فرصت تاریخی را احیا کنیم؟» گفتمان ملی دموکراتیک بهتنهایی برای عبور از بحران فعلی و انتقال از یک مرحله ناتوانی و ناکامی، به فعالیت مناسب کافی نیست زیرا درهمانحال ما به پیروی از سیاستهای اجتماعی، اقتصادی و امنیتی هماهنگ با این گفتمان آزادیبخش ملی ملزم هستیم. این عقلانی نخواهد بود که هماهنگیهای امنیتی با اشغالگران استمرار داشته باشد و درهمانحال ما خودمان را حرکتي آزادیبخش بدانیم که ضد همین اشغالگری مبارزه میکند. این عقلانی نیست که دولت خودگردان ارزشهای اجتماعی عقبماندهای را تثبیت کند یا به قوانینی پوسیده بهخصوص درباره جوانان و زنان و فعالیتهای اجتماعیشان متوسل شود که مانع حرکت جامعه است و درهمانحال ادعا کند در راه آزادیبخشی مبارزه میکند؛ زیرا نمیتوان بین آزادسازی سرزمین و آزادیبخشی به انسان تمایزی قائل شد. ازاینرو ما باید در نظامهای تربیتی، آموزشی، فکری، فرهنگی و مجموعه قوانین خود انقلاب کنیم تا بتوانیم عوامل پایداری را برای ملتمان تضمین کرده و به نسل جوان امید و اعتمادبهنفس ببخشیم تا بتواند به مبارزهاش ادامه دهد و برای تحقق استقلال ملی برنامهریزی کند.
کنگرهای سراسری
خروج از بحران کنونی نیازمند ایجاد آشتی ملی و پایاندادن به شکافهای فاجعهبار کنونی و احیای دوباره حرکت ملی و نظامی فلسطینی است. این امر از طریق اتکا به یک برنامه ملی مبتنیبر سند ملی، سند استقلال و سند وفاق ملی صادرشده از سوی زندانیان به دست خواهد آمد. باید یک مشارکت ملی کامل در سازمان آزادیبخش، دولت، شورای ملی، مجلس قانونگذاری و نهادهای مختلف به وجود آید. باید از طریق برگزاری انتخابات ادواری ریاستجمهوری و پارلمانی تکثرگرایی سیاسی و دموکراتیک را تأمین کرد تا خون تازهای به رگهای فلسطین جاری کرده و نخبگان جدیدی را به میدان آورد که شاداب، پرتحرک و متعهد به اصول بوده و از آمادگی و شجاعت لازم برای پیشبرد مرحله آزادیبخشی ملی برخوردار باشند.
منبع: الدراسات الفلسطینیه
http://www.sharghdaily.ir/News/93426
ش.د9500276