تاریخ انتشار : ۰۳ تير ۱۳۹۵ - ۰۹:۵۳  ، 
شناسه خبر : ۲۹۲۷۰۱
اشاره حواشی وزارت علوم دولت اعتدال، طی دو سال گذشته به حدی پررنگ‌تر از متن آن بوده که حتی روی کارنامه سیاه اصلاح‌طلبان در عرصه آموزش عالی را نیز سفید کرده است! از ماجرای «دروغ 3000 بورسیه غیرقانونی!» و «16 آذرهای ضد استکبارستیزی!» گرفته تا «سقوط آزاد رشد علمی کشور!» و «برپایی کنسرت و اردوی مختلط!»، همه و همه از اتمسفر نگران‌کننده دانشگاه‌های کشور در دوران تدبیر و امید حکایت دارند! همین موضوعات بهانه‌ای شد تا به سراغ دکتر «کامران دانشجو» برویم و با ایشان به گفت‌وگو بنشینیم. آنچه در ذیل می‌خوانید، ماحصل مصاحبه مفصل صفحه دانشگاه روزنامه کیهان با وزیر علوم دولت دهم است که نظر خوانندگان گرانقدر را به «بخش نخست» از این گفت‌وگو جلب می‌کنیم.
پایگاه بصیرت / محمد زندی

(روزنامه كيهان – 1394/10/30 – شماره 21260 – صفحه 8)

دولت ورود فتنه‌گران به دانشگاه را تسهیل می‌کند!

* بهتر است از مراسم روز دانشجوی امسال، شروع کنیم. رئیس دولت در مراسم 16 آذر امسال خطاب به دانشجویان حاضر گفت: «من می‌پرسم آیا شما سال 90، 91 و 92 به این راحتی می‌توانستید برای 16 آذر اجتماع داشته باشید؟ زمانی بود که کسی جرات نمی‌کرد بگوید جنبش دانشجویی و همه از این کلمه می‌ترسیدند.» از سوی دیگر کلیدواژه «فضای امنیتی دانشگاه‌ها در دولت سابق» به کرات از سوی محافل دانشگاهی نزدیک به اعتدالیون در دوسال گذشته در حال تکرار است. با توجه به اینکه نوک پیکان این انتقادات به دوران مسئولیت حضرتعالی باز می‌گردد، پاسخ شما به این مسائل چیست؟

** بنده در پاسخ، به سخنان خود آقای روحانی استناد کرده و چیزی از خودم اضافه نمی‌کنم. در ملاقاتی که با ایشان در ابتدای تشکیل دولت یازدهم داشتم، به همراه دو تن از معاونان خود گزارشی درخصوص فضای دانشگاه‌ها و جلسات و مناظره‌های انتخاباتی برگزار شده ارائه کردم؛ چراکه مقطع برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، از پرهیجان‌ترین مقاطع فعالیت‌های سیاسی در دانشگاه‌هاست و همه مجموعه‌های دانشجویی و حتی غیردانشجویی در این زمینه فعال هستند.

بنده به ایشان گزارش دادم که در ایام انتخابات 92 در دانشگاه‌ها حدود 30 تا 32 هزار میتینگ سیاسی و انتخاباتی داشتیم که شکر خدا، هیچ مشکلی گزارش نشد.

ایشان در همین خصوص - که می‌تواند پاسخ به اظهارات اخیر خودشان باشد! - گفت: «من خودم بیشترین مناظره‌ها و سخنرانی‌های انتخاباتی ام را در دانشگاه‌ها داشتم و در این سخنرانی‌ها و مناظره‌ها در دانشگاه‌ها، هم موافق و هم مخالف حضور داشتند، اما فضا منطقی بود.» ایشان در ادامه تاکید کرد: «علی‌رغم اینکه در برنامه‌های من مخالف هم وجود داشت، اما هیچ مشکلی پیش نمی‌آمد.»!

اما جواب خودم به اظهارات اخیر آقای روحانی این است که بنده واقعا منظور ایشان را متوجه نمی‌شوم! این همه توهین‌ها - نه انتقادات! - که به اعضای دولت قبل صورت می‌گرفت، آیا با عکس العمل خاصی از سوی دولتمردان مواجه می‌شد؟

مگر در همین دانشگاه امیرکبیر در حضور آقای احمدی‌نژاد، به ایشان توهین نکردند و عکس وی را آتش نزدند؟ آیا پس از آن برای دانشجویان معترض مسئله‌ای پیش آمد؟ آقای احمدی‌نژاد بدون توجه به توهین‌ها، سخنرانی خود را ادامه داد و از کسی هم شکایتی نکرد.

حتی در دولت قبل در برابر توهین‌های مکرر رسانه‌ها، یک رسانه هم تعطیل و توقیف نشد. اما در این دولت چطور؟ نمونه برخورد دولت آقای روحانی با منتقدین، همین نمایشگاه مطبوعات است که سال اول اصلاً برگزار نشد و سال دوم هم کاملاً تنظیم شده و بدون حضور منتقدان برگزار شد. چرا در دولت دهم چنین اتفاقاتی نمی‌افتاد؟

اگر واقعا اینچنین است که ایشان می‌فرمایند چرا در دولت قبل با منتقدان برخوردی صورت نمی‌گرفت؟ اما الان در این دولت دائما از چپ و راست از گروه‌های منتقد و حتی از افراد حقیقی شکایت می‌شود!

البته در هر دولتی ضعف‌هایی وجود دارد که طبیعی است، اما کار اجرایی که در طول 8 سال در دولت‌های نهم و دهم صورت گرفت واقعاً بی‌سابقه بود که با مقایسه و اعداد و ارقام قابل اثبات است.

آقای احمدی‌نژاد یک بار تلویحاً ضدانقلاب را - نه 40 میلیون رأی‌دهنده را - خس و خاشاک خطاب کردند. اما همچنان مخالفان به همین بهانه واهی ایشان را مورد هجمه قرار می‌دهند.

جناب آقای روحانی در همین دو سال چند بار منتقدان را به جهنم و امثالهم حواله داده است؟ چند بار آنها را بی‌سواد خطاب کرده و با تمسخر نسبت به منتقدان برخورد کردند؟ آنها را بی‌شناسنامه خواندند! دیگر چه توهین و بی‌ادبی بوده که نسبت به منتقدان انجام نشده باشد.

در همین بحث هسته‌ای چند بار آقای ظریف با عناوین فقهی همچون شک بین نماز اول و دوم - که منظور ایشان هم قابل درک نبود! - به منتقدان حمله کردند؟ اما شما در مجموع دولت گذشته کوچک‌ترین توهینی از جمله بی‌سوادی، بی‌شناسنامگی و برو به جهنم و ... را از سوی وزرا و رئیس‌جمهور نمی‌توانید پیدا کنید.

توهین‌های دولت یازدهم به منتقدین به جایی رسید که رهبر معظم انقلاب خواستند که با سعه صدر بیشتری با منتقدین برخورد کنند.

اما در خصوص جنبش دانشجویی هم که آقای روحانی بدان اشاره داشتند، باید عرض کنم که ما ابتدا باید این واژه را درست معنی کنیم. به هر حال آقای روحانی مدعی هستند که حقوقدان و دانشگاهی هستند، پس باید بتوانند تعریف دقیق و درستی از جنبش دانشجویی ارائه کنند.

بر اساس کلام ولی امرمان یکی از شاخصه‌های جنبش دانشجویی استکبارستیزی است. دانشجو قشر پیشرو ملت است که اراده مردم را پیش می‌برد و در حقیقت پیکان اراده ملت است که گفتمان‌سازی را عینیت می‌بخشد. حال این ملت چند بار نشان داده‌اند که این نظام را می‌خواهند؟ 22 بهمن‌ها، روزهای قدس، 8 سال جنگ تحمیلی، محاصره و تحریم اقتصادی، 8 ماه فتنه 88 و نهایتاً 9 دی ماه 88 و سرکوب کودتای رنگی فتنه‌گران، و شرکت در همه ادوار انتخابات، بخشی از مثال‌هایی است که ثابت می‌کند مردم نظام را می‌خواهند و با دولت یا جناح خاصی هم عقد اخوت نبسته‌اند.

مردم به خاطر نظام ایستادگی می‌کنند، پس جنبش دانشجویی باید این اراده را پیش ببرد. به نظر من خلاصه گفتمان انقلاب و امام و رهبری، آیه شریفه آیت‌الکرسی که همان کفر به طاغوت (استکبارستیزی) و ایمان به خداست.

به همین خاطر دین اسلام با سکولاریسم و دیگر مکاتب قابل جمع نیست. البته عده‌ای در انقلاب به دنبال این تفکر بودند که کار مردم، انقلاب کردن بود که انجام گرفت و پس از انقلاب باید به خانه هایشان برگردند و حکومت را به اهلش(!) بسپارند. در هر صورت به نظر اینجانب تعریف درست از جنبش دانشجویی این است که جنبش دانشجویی باید در طول نظام‌های برآمده از اراده ملت حرکت کند؛ نه به خواست برخی از اصلاح‌طلبان که معتقد به حرکت جنبش دانشجویی در عرض نظام بودند!

حالا اگر گروهی قصد مصادره جنبش دانشجویی به نفع امپریالیسم و آمریکا را داشتند نباید به آنها اجازه داده شود. یقیناً هیچ عقل سلیمی چنین اجازه‌ای را نخواهد داد. 16 آذر روز ایستادگی در برابر آمریکا است و اگر عده‌ای، گروهی یا تشکلی در دانشگاه پیدا شد که علیه غزه و لبنان و له آمریکا شعار داد باید به او بگوییم جنبش دانشجویی؟!

این نه تنها جنبش دانشجویی نیست بلکه توهین به دانشجو و جنبش دانشجویی است و دانشجویان ما از این قضیه مبرا هستند. اینها عده‌ای دستور گرفته و نفوذی هستند که امثال همین‌ها غائله 18 تیر 78 را علیه نظام برپا کردند و این کارها نباید به حساب جنبش دانشجویی گذاشته شود. در دوره دولت‌های نهم و دهم و در دوره مسئولیت اینجانب، تمام تشکل‌هایی که در طول نظام حرکت می‌کردند - چه منتقد دولت و چه مدافع دولت- حمایت می‌شدند. اما ما وظیفه نداشتیم که تشکلی درست کنیم که در عرض نظام حرکت کند.

* ریل‌گذاری دولت در عرصه آموزش عالی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ با توجه به اینکه دکتر روحانی، پس از استیضاح رضا فرجی‌دانا توسط مجلس نهم، خطاب به سرپرست وقت وزارتخانه گفت: «بنده از دکتر نجفی می‌خواهم که مسیر گذشته را ادامه دهند. همه بدانند با تغییر یک نفر، مسیر دولت عوض نمی‌شود.»!

** باید عرض کنم که این کلام آقای روحانی توهین به مجلس است؛ چراکه مجلسیان آقای فرجی دانا را به خاطر اسمش که عوض نکردند؛ بلکه به خاطر سیاست‌های غلط بود که کار به استیضاح کشید!

به نظر من این سیاست‌ها یک اتاق فکر دارد و وزیر هم آگاهانه یا ناآگاهانه در حال اعمال همان سیاست‌های از پیش طراحی شده بود.

بنده آقای فرهادی، وزیر فعلی علوم را انسانی متدین می‌دانم چون ایشان را از قبل می‌شناسم، اما سیاست‌های اتاق فکر سیاست‌هایی است که افراد مؤثر در فتنه 88 را به دانشگاه بازگردانده و از آنها استفاده می‌شود. شما در همین 16 آذری که گذشت ملاحظه کردید که افراد انقلابی را یا به دانشگاه‌ها راه ندادند - مثل دانشگاه آزاد - و یا برنامه آنها را به هم زدند. لذا سیاست‌های وزارت علوم کاملا مشخص است و به نظر من اتاق فکری که این سیاست‌ها را دنبال می‌کرد و می‌کند قصد دارد دانشگاه را به مسیری هدایت کند که در زمان اصلاحات بود؛ یعنی نشاط دانشجویی را در اختلاط و کنسرت و سوت و کف و هوچیگری تعریف کنند. البته این هوچیگری‌ها همانطور که در دوره اصلاحات به رئیس جمهور وقت منعکس شد و وی را هو کردند، الان هم در صورت ادامه آن مسیر، به خودشان باز خواهد گشت.

سوال اینجاست که کجای دنیا شأن دانشگاه را تا این حد پایین می‌آورند که در آن شوی مد لباس اجرا کنند؟! کجای دنیا کنسرت موسیقی را به داخل دانشگاه کشانده و در دانشگاه آن را اجرا می‌کنند؟!

در یکی از دانشگاه‌ها در همین 16 آذر اخیر، به حرف کسی که با او موافق بودند گوش می‌کردند و تا نوبت به دیگری می‌رسید با سوت و کف و هوکشیدن مانع از شنیدن حرف‌ها می‌شدند. این رفتارها، اختناق غیرمستقیم است. این رفتارها در شأن دانشجو نیست.

* آمار نشان می‌دهد که این دولت، رکورد «هر 100 ساعت، تعویض یک رئیس دانشگاه» را از خود به یادگار گذاشته است! نظرتان راجع به تغییرات فله‌ای در رأس اکثر قريب به اتفاق دانشگاه‌هاي کشور چیست؟

** من در طول 4 سال که مسئولیت وزارت را بر عهده داشتم در مجموع بین 20 تا 25 رئیس دانشگاه یا پژوهشگاه را تغییر دادیم، با این وجود برخی رسانه‌ها نسبت به این حد از تغییرات، چه جنجال‌هایی که به پا نکردند! یا چه جنجال‌هایی که در واکنش به بازنشسته کردن 10 استاد دانشگاه شریف علیه رئیس وقت دانشگاه به راه انداختند!

جالب است بدانید 5 نفر از آن اساتید مدرک لیسانس داشتند، یکی از آنها با سابقه 42 ساله با مدرک لیسانس بازنشست شد. حالا شما در این دولت ببینید چطور با آبروی سه هزار استاد بالقوه دانشگاه و خانواده‌های آنها بازی کردند و صدای کسی هم بلند نشد تا جایی که رهبر انقلاب موضع گرفتند. مسئله دیگر اینکه برای اولین بار قرارداد اعضای هیئت علمی پیمانی در دانشگاه‌ها را در طول 30 سال گذشته، 6 ماهه تمدید می‌کنند!

این درحالی‌است که این عده در دولت قبل استخدام شده و کد استخدامی دارند! افرادی هم هستند که قراردادهایشان را با سابقه 7 تا 11 سال به صورت سالانه تمدید می‌کنند؛ اما برای عده‌ای که در دولت قبل استخدام شده بودند به بهانه اینکه سابقه تدریس آنها از 4 سال گذشته و مقاله ISI کم دارند و یا هر بهانه دیگر قراردادشان را شش‌ماهه تمدید می‌کنند و به این ترتیب آرامش و تمرکز فرد را از او می‌گیرند. این در حالی است که مقالات ISI به تعبیر خود آقای روحانی، اصلاً و ابداً ملاک سنجش نباید باشد.

* «بورسیه و ما ادراک ماالبورسیه»! جمله مشهوری بود که از طرف رئیس دولت درباره 3000 به اصطلاح بورسیه غیرقانونی ایراد گردید و چند ماه بعد و پس از مشخص شدن تهمت‌های بی‌پایه به دانشجویان بورسیه نیز رهبری انقلاب صراحتاً از این شانتاژ با عبارت «یکی از غلط‌ترین کارها» تعبیر فرمودند. به نظر شما پشت پرده این جنجال‌سازی‌های گسترده درباره بورسیه‌ها چه بود و چرا از 3000 مورد نهایتا به 36 مورد جزیی تقلیل پیدا کرد؟

** اولاً به اعتقاد من استفاده از آن ادبیات که فرمودید به دلیل اطلاعات غلطی بود که به ایشان داده بودند. فلذا باید به سراغ آنهایی رفت که اطلاعات غلط دادند. اما در خصوص اینکه چرا این اطلاعات غلط داده شد، به نظر من هدف این بود که آنها، یعنی سه هزار بورسیه، عضو هیئت علمی دانشگاه‌ها نشوند. به دلایل متعددی از جمله اینکه اتاق فکر وزارت علوم تصور می‌کرد که بورسیه‌ها در دولت قبل با ملاک‌های سیاسی انتخاب شده‌اند؛ عیناً مثل همان کاری که خودشان در دورة اصلاحات کرده بودند، درحالی‌که اینطور نبود. در حال حاضر هم علی‌رغم وعده‌هایی که به بورسیه‌ها می‌دهند، همچنان این سیاست ناجوانمردانه دنبال می‌شود که این عزیزان نتوانند عضو هیئت علمی دانشگاه‌ها شوند.

پس از برملاشدن ماجرای دروغین بورسیه‌ها، اکنون یک امتیاز حداقلی در رابطه با حق تحصیل در دوره دکتری به بورسیه‌ها داده شده، در حالی‌که این امتیاز، حق بدیهی این عزیزان است و جالب اینکه با اعطای این به اصطلاح امتیاز حداقلی، خود را در موضع طلبکار قرار داده‌اند. به این ترتیب هم مسئولان را توجیه کرده و هم مسئله را حل و فصل شده تلقی می‌کنند.

اما نکته این است که از ورود فارغ‌التحصیلان بورسیه به دانشگاه‌ها و از جایابی افرادی که هنوز فارغ التحصیل نشده‌اند، با جدیت تمام جلوگیری می‌شود. یعنی نمی‌خواهند که به بورسیه‌ها، کرسی هیئت علمی داده شود.

حال با این شرایط، سؤال اینجاست که پرونده بورسیه‌ها به عنوان قطورترین و سنگین‌ترین پرونده سیاسی تاریخ آموزش عالی تا چه زمانی باید بی‌سرانجام بماند؟ چرا چندین هزار نفر از این بورسیه‌ها و خانواده‌های آنان باید سرگردان باشند؟ وضعیت نگران‌کننده آنها را چه کسی دنبال می‌کند؟ بنده با چند نفر از اینها ملاقات داشتم و از وضعیت بد خانوادگی‌شان اطلاع دارم. تا چه زمانی این بی‌تدبیری و ظلم به بورسیه‌ها باید ادامه پیدا کند؟

موضوع دیگر اینکه آیا حذف گروهی از جوانان متعهد و نخبه که می‌توانند دانشگاه‌های ما را از صدمات احتمالی ورود فتنه‌گران - که متاسفانه ورودشان به هیئت علمی دانشگاه‌ها در حال تسهیل شدن است! - مصون بدارند، مصداق بارز نفوذ نیست؟

بهانه‌تراشی‌هایی مثل عدم نیاز به بورسیه‌هایی که از وزارت علوم جمهوری اسلامی ایران حُکم دارند - نه از زاهدی و دانشجو - چه وجهی دارند؟

چه مشکلی از بورسیه‌ها تاکنون حل شده که مدعی هستند مشکلات را برطرف کرده‌اند؟ مشکل اصلی بورسیه‌ها، این است که نمی‌گذارند این عزیزان، جذب هیئت علمی بشوند. افرادی که در حال تحصیل هستند برای عضویت در هیئت علمی جایابی نمی‌شوند و برای افرادی هم که فارغ‌التحصیل هستند، عدم نیاز به بورسیه اعلام می‌کنند!

آیا دادن امکان تحصیل به بورسیه‌های مظلوم و جلوگیری از ورود آنها به عنوان هیئت علمی در دانشگاه‌ها، فریب دادن عموم نیست؟! فریب مجلس نیست؟! فریب کمیسیون اصل 90 نیست؟! فریب قوه قضائیه نیست؟!

لازم به ذکر است در سند محضری که از بورسیه‌ها گرفته شده، یکی از بندهایی که جزو تعهدات وزارت علوم است، جایابی این عده در دانشگاه‌های ایران می‌باشد. لذا جایابی بورسیه‌ها از وظایف وزارت علوم است درحالی‌که الان فرد بورسیه شده باید خودش به دنبال دانشگاه برود که اکثر دانشگاه‌ها هم پاسخ منفی می‌دهند!

در نتیجه اتاق فکری که از اول در وزارت علوم به دنبال پرونده‌سازی برای بورسیه‌ها بود، همچنان فعال است و استراتژی آن‌ها بعد از اثبات دروغ بزرگ بورسیه‌ها، در شرایط فعلی این است که با اعطای حق تحصیل که حق مسلم آنهاست و نه یک امتیاز، حساسیت نهادهای نظارتی و بالادستی را پایین بیاورند که متأسفانه موفق هم شده‌اند.

سیاست دیگر اتاق فکر مورد اشاره تفرقه‌افکنی بین بورسیه‌هاست به این شکل که یکی از اعضای اصلی یا نماینده بورسیه‌شدگان را فرا می‌خوانند و وعده حل مشکل به وی می‌دهند تا دست از اعتراض و پیگیری بکشند و به مرور زمان صدای اعتراض بورسیه‌ها فروکش کند!

* آقای دکتر! در جنجال بورسیه‌ها علاوه بر ادعای عدم صلاحیت علمی، یکی از ادعاهای عنوان شده دیگر بحث بورسیه‌های سفارشی و خانوادگی بود، نظرتان در این خصوص چیست؟

** یکی از شائبه‌هایی که مطرح می‌کردند، ورود بدون آزمون کتبی بورسیه‌ها بود. اولاً آزمون کتبی را که ما حذف نکردیم بلکه در سال 82 و در دوره اصلاحات حذف شد. ثانیاً تاکید قانون هم بر برگزاری آزمون علمی است اما شفاهی یا کتبی بودن آن تعیین نشده است. لذا آزمون کتبی تا سال 82 وجود داشت و بعد از حذف آزمون کتبی در سال 82، ما هم همین روند را ادامه دادیم و با انجام دو مصاحبه در وزارت علوم و دانشگاه مورد نظر داوطلبان، آزمون علمی انجام می‌گرفت.

زمان بنده برای بورس کردن دانشجویان یک سیاست کلی را وضع کردیم، به این شکل که به معدل کارشناس متقاضی ضریب 3 و به معدل کارشناسی ارشد ضریب 2 داده شود و اگر مجموع این نمرات از 70 بالاتر شد، می‌توانند بورسیه شوند.

ضمن اینکه اصل این سیاست‌گذاری براساس قانون، از اختیارات وزیر علوم است و در بررسی‌هایی که مجلس برای بورسیه‌ها انجام می‌داد، ما همین استدلال و مستندات را ارائه کردیم که آنها هم پذیرفتند و اعلام کردند که تخلفی صورت نگرفته است.

همچنین در خصوص بورسیه‌ها، شورای مرکزی بورس بالاترین مرجع تصمیم‌گیری است و آیین‌نامه این شورا هم در سال 68 و زمانی که خود آقای فرهادی تصدی وزارت علوم را داشتند، نوشته شده است. براساس تبصره 2 ماده 6 این آیین‌نامه، تصمیماتی که در جلسات رسمی شورای مرکزی بورس صورت می‌گیرد با اکثریت آراء اعضای حاضر اجرایی می‌شود. یعنی حتی این تصمیمات تأیید وزیر را هم نمی‌خواهد. حالا این تصمیمات در هر موضوعی از جمله سن و...، اگر مصوب این شورا باشد قانونی است.

حال چطور است که در دوره‌های پنجم و ششم و نیز دوره‌های هفتم و هشتم ریاست جمهوری و حتی در حال حاضر، یعنی در دولت یازدهم می‌توانند و فقط در دوره‌های نهم و دهم نمی‌شد!

جالب است که همان‌هایی که امروز آزمون کتبی را حذف کرده‌اند، فریاد می‌زدند که چرا در دولت دهم آزمون کتبی حذف شده است. جالب‌تر اینکه هم اکنون در دولت یازدهم حتی آزمون کتبی دوره دکتری داخلی هم درحال حذف شدن است!

ما برای آزمون دوره دکتری داخلی، 70 درصد ملاک گزینش را به آزمون کتبی و 30 درصد را به مصاحبه و آزمون شفاهی دادیم اما در این دولت برعکس شد و 30 درصد به آزمون کتبی و 70 درصد به آزمون شفاهی اهمیت داده شده است. ضمن اینکه معاون آموزشی وزارت علوم رسماً اعلام کرد که ما قائل به این هستیم که آزمونی نباشد و دانشگاه‌ها خودشان دانشجوی دکتری انتخاب کنند!

چطور این دوستان اگر به وجود آزمون دکتری حتی برای دانشگاه‌های داخلی اعتقاد نداشته باشند، مشکلی نیست اما اگر ما فقط آنچه را که آن‌ها در سال 82 انجام دادند و ما هم همان روال را ادامه بدهیم، اشکال دارد؟!

همین چند وقت خبری مخابره شد مبنی بر اینکه یکی از دولتمردان به سمت استاد تمامی نائل آمده و حقوقش را از دانشگاه می‌گیرد. حال من می‌پرسم که اولاً ایشان عضو هیئت علمی کدام دانشگاه است؟! ثانیاً رزومه علمی ایشان از کجا آمده؟ و ثالثاً در کدام هیئت ممیزه به مرتبه علمی استادی رسیده‌اند؟!

ما هم می‌توانستیم پرونده‌های سالیان قبل را بیرون بکشیم و تخلفات را رسانه‌ای کنیم. ما از تخلفات در دوره‌های قبل آگاهی داشتیم ولی بنای بازگوکردن و آوردن آن به کف جامعه را نداشتیم درحالیکه این عزیزان، پرونده‌ای با این سر و صدا به راه انداختند و با آبروی 3000 نخبه و خانواده‌های آنها بازی کردند و هنوز هم به این ظلم و بی‌تدبیری ادامه می‌دهند.

* کدام مصلحت یا معذوریت باعث می‌شود که حضرتعالی تخلفات دانشگاهی در دولت‌های گذشته را مطرح نکنید؟

** ببینید این کار درست نیست و هیچ کجای دنیا چنین رفتاری صورت نمی‌گیرد، اگر واقعاً بنای برخورد با تخلف یا بی‌قانونی وجود دارد باید بدون جنجال رسیدگی شود و برای عبرت دیگران چند نمونه کلان آن را مطرح کنند نه اینکه به یکباره برای چند هزار نفر پرونده‌سازی کنند و آب به آسیاب دشمن بریزند.

بنابراین به دلیل اینکه من به این سیاست اعتقادی ندارم وقتی مسئولیت وزارت علوم را پذیرفتم به معاونانم تأکید کردم که گذشته تمام شده به تصمیمات شورای مرکزی بورس احترام بگذارید و مشکلی هم درست نشود و همه بورسیه‌ها که مصوبه شورای مرکزی بورس را دارند با خیال آسوده ادامه تحصیل بدهند و از الان برای آینده برنامه‌ریزی کنید.

شما ببینید در همین فتنه 88 چند نفر از بورسیه‌های دوره‌های قبل به صورت فعال، مشارکت داشتند. چند نفر در دوره اصلاحات با پول بیت‌المال تحصیل کردند و هم اکنون به ضدانقلاب تبدیل شده‌اند. ما مدعی هستیم که تمامی افرادی که در دورة مسئولیت اینجانب بورسیه شده‌اند متعهد به نظام، انقلابی، مؤمن و از نظر علمی موفق بوده‌اند چه آنهایی که به خارج اعزام شدند و چه آنهایی که در داخل مشغول به تحصیل بودند و با موفقیت بسیار بالا فارغ‌التحصیل شده‌اند و متأسفانه الان به آنها عدم نیاز می‌دهند در حالی که اعلام نیاز شده بودند و یا اینکه جایابی نمی‌شوند در حالی که وظیفه وزارت علوم جایابی افراد بورسیه است.

* رهبری معظم انقلاب اخیراً در دیدار با روسا و اساتید دانشگاه‌ها، از کاهش شتاب رشد علمی کشور ابراز نگرانی کردند. مضاف بر این آمار مراکز معتبر علم‌سنجی جهان از افت فاحش علمی کشور در 2 سال گذشته خبر می‌دهد. اولاً دلایل موفقیت جنابعالی و همکارانتان در افزایش رشد علمی کشور در میانه سال‌های 2009 تا 2013 چه بود و ثانیاً وضعیت اسفبار علمی کشور در سالیان اخیر از کجا نشأت می‌گیرد؟

** در خصوص سوال اول که پیشرفت شتاب علمی اتفاق افتاد و همه دنیا هم اذعان کردند، متاسفانه برخی رسانه‌های داخلی و حتی تعداد انگشت‌شماری از اساتید دانشگاه، چشمانشان را به روی این واقعیت می‌بستند و می‌گفتند که ما اصلاً رشد علمی نداشته‌ایم!

اخیراً اما یکی از مسئولان وزارت علوم در یک گفت‌وگوی تلویزیونی در پاسخ به اینکه آیا افت علمی را تایید می‌کنید یا خیر، گفت: «خیر من تایید نمی‌کنم، معاون پژوهشی ما این قضیه را دنبال کرده و ان‌شاءالله این موضوع را بتوانند اصلاح کنند!»

خب افتی که در پایگاه‌های استنادی ثبت شده، چگونه قابل اصلاح است و اساساً چه چیزی را می‌خواهند توسط معاون پژوهشی اصلاح کنند؟! لذا این‌گونه اظهارنظرها نشان‌دهنده این است که اشراف کافی بر موضوع وجود ندارد.

اما درخصوص دلیل حصول این موفقیت باید عرض کنم که در دیدار آخری که با رهبر انقلاب در دولت دهم داشتیم، یکی از افرادی که گزارش می‌داد، بنده بودم. من همان حرفی که در آن دیدار عرض کردم خدمت شما تکرار می‌کنم.

دلیل این موفقیت این بود که ما دانشگاه را از حاشیه به متن آوردیم. برای اساتید هم به جای تشویش‌خاطر، آرامش‌خاطر ایجاد کردیم. همچنین برای دانشجویان فضای منطقی ایجاد کردیم. به این ترتیب دانشجو، استاد و دانشگاه به کاری مشغول شدند که باید انجام می‌دادند و وظیفه آنها که همان تولید علم برای اقتدار کشور است که این اقتدار هم ایجاد شد. این پیشرفت تا جایی ادامه پیدا کرد که دشمن اعلام کرد، نرخ رشد علمی ایران 11 تا 13 برابر متوسط جهانی است.

من در خصوص تولید علم و نرخ رشد علمی نیز توضیحاتی عرض کنم. ببینید، امکان دارد که تولید علم امسال ما مثلا 40 هزار و سال گذشته هم 40 هزار بوده باشد. در چنین حالتی تولید علم ما تغییری پیدا نکرده اما نرخ رشد ما چطور؟ یا شتاب علمی چطور؟ در این حالت نرخ رشد صفر است. فلذا نرخ رشد و شتاب 11 تا 13 برابری ما نسبت به متوسط تولید علم دنیا در سالیان نه چندان دور، هم اکنون به صفر تبدیل شده، حال آیا این افت علمی هست یا نه؟ فهم چنین موضوع پیش پا افتاده و ساده‌ای، ریاضیدان و فیلسوف احتیاج ندارد و به راحتی قابل درک است. در همین شرایط برخی آقایان در دولت فعلی از رشد اعجاب‌انگیز علمی کشور هم دم می‌زنند! واقعا انسان تعجب می‌کند، چه رشد اعجاب‌انگیزی؟!

اما در خصوص بخش دوم سوال شما مبنی بر افت شتاب علمی کشور در دوره اخیر، من به برخی آمارهای اسکوپوس اشاره می‌کنم. علت این افت هم کاملا مشخص است، وقتی وزارت علوم بیش از 2 سال سرگرم بورسیه و ما ادراک ماالبورسیه شود و یا مشغول برگزاری کنسرت و اردوی‌های مختلط، انتظار دیگری نمی‌توان داشت و معلوم است که چنین می‌شود و این سیاست‌ها دقیقا دنباله‌روی سیاست‌های وزارت علوم دوره اصلاحات است. شما به کل 8 سال دوره اصلاحات مراجعه کنید و درصد تولید علم در آن دوره را با دوره ما مقایسه کنید. همه آمارها گویاست.

آمارهایی که عرض می‌کنم از اسکوپوس است که مسئولان فعلی هم قبول دارند و ما هم نقشی در تنظیم و درست کردن آن نداشتیم و نداریم!

در مجموع دلیل اصلی این افت علمی در کشور این است که مسئله علم و رشد علمی به جای متن به حاشیه رفته است. به‌طور مثال همین سه هزار دانشجوی بورسیه دوره دکتری، 2 سال است که از چرخه تولید علم حذف شده‌اند که تعداد کمی نیستند.

حرف ما این است که در 17 سال گذشته، تعداد مقالات علمی ما در هر سال نسبت به سال قبل رشد داشته است یعنی به هر حال شتاب و نرخ رشد مثبت بوده و به همین خاطر مراکز علم‌سنجی جهانی گزارش دادند که نرخ رشد ما 11 برابر متوسط رشد شتاب علمی دنیاست.

اتفاقاً دشمنان فهمیدند که رشد ایران 11 برابر متوسط دنیا شده و این زنگ خطری برای آمریکا و رژیم صهیونیستی و دیگر کشورها بود. فلذا تلاش کردند به هر نحو جلوی این رشد علمی را بگیرند. بعد از آن هم باز هشدار می‌دادند که اگر ایران با همین شیب و شتاب جلو برود در سال 1396 به رتبه تک رقمی در دنیا خواهد رسید.

اخیراً اطلاعیه‌ای هم از سوی وزارت علوم دولت تدبیر در تاریخ آبان امسال، در پاسخ به دغدغه 12 هزار نفر عضو هیئت علمی دانشگاه نسبت به کاهش شتاب رشد علمی صادر شد که در قسمتی از آن آورده‌اند: «نه تنها هیچ افت علمی در سال‌های اخیر اتفاق نیفتاده بلکه در مواردی شاهد رشد شگفت‌انگیز بوده‌ایم!»

الحق که این دولت، همان دولت راستگویان است! واقعا دولتمردان حاضر در وزارت علوم با چه اعتماد به نفسی این‌طور پاسخ دغدغه 12 هزار استاد را می‌دهند؟ یعنی 12 هزار استاد هیئت علمی دانشگاه نمی‌فهمیدند که ما رشد شگفت‌انگیز علمی داشتیم نه افت علمی؟!

اما اجازه بدهید به برخی آمارها اشاره کنیم.

این آمار را اسکوپوس(Scopus) ارائه کرده است که براساس آن ایران در سال 2014، 39 هزار و 573 مستند علمی در تمامی رشته‌ها داشته است.

این در حالی‌ست که در سال 2012، 40 هزار و 108 مستند علمی تولید شده است. یعنی حدود 600 مستند علمی در این دو سال اخیر کاهش داشتیم.

چنین پسرفتی واقعا شگفت‌انگیز است! چرا که بعد از 17 سال که به هیچ وجه شتاب رشد علمی کشور یا متوقف یا منفی نشده بود به یکباره این شتاب منفی شد. در سال 2013، این تعداد 39 هزار و 564 مقاله یا مستند علمی بوده و در سال 2014، 39 هزار و 573 مقاله تولید شده یعنی فقط 9 مقاله در طول یک سال اضافه شده است. البته پیشرفت 9 مقاله در یک سال هم شگفت‌انگیز بوده است!

به طور کلی تعداد کل مقالات با پوششی که وزارت بهداشت داده است و قسمت عمده همین مقالات مربوط به آموزش پزشکی بوده، درصد پیشرفت در سال 2014 نسبت به 2012، منفی ثبت شده است.

اما در خصوص مقالاتی که فقط به وزارت علوم برمی‌گردد - بدون در نظر گرفتن مقالات پزشکی - در مقالات مهندسی در سال 2012، رتبه ما در جهان با 9 هزار و 717 مستند علمی سیزدهم بوده که در سال 2013 به 9 هزار و 356 کاهش یافته و با حدود 350 مقاله کاهش، رتبه ما به پانزدهم تنزل پیدا کرده و این درصد منفی پیشرفت باز هم شگفت‌انگیز است!

در علوم کامپیوتر نیز 4 هزار و 318 مستند علمی در سال 2012 داشتیم و رتبه ما در این رشته شانزدهم بوده که در سال 2014 به 3 هزار و 790 مستند علمی رسیده و با 700 مقاله کاهش رتبه ما به هجدهم تنزل پیدا کرده است. درصد پیشرفت در این رشته، منفی 12درصد ثبت شده است.

در علوم ریاضیات رتبه شانزدهم ما در سال 2012 نسبت به 2014 ثابت مانده اما تعداد مستندات علمی از 3 هزار و 388 مقاله در سال 2012 به 3 هزار و 258 مقاله در سال 2014 رسیده و منفی 4 درصد کاهش پیدا کرده است.

در رشته‌های هنر و علوم انسانی تعداد مستندات ما در سال 2012، 577 مقاله بوده و در سال 2014 به 531 مقاله رسیده و اینجا هم از رتبه 30 به 35 تنزل پیدا کردیم و درصد پیشرفت (!) نیز منفی 8 درصد ثبت شده است.

در رشته کشاورزی رتبه پانزدهم ما در 2012 نسبت به 2014 ثابت مانده اما تعداد آن از 3 هزار و 804 مقاله به 3 هزار و 765 مقاله رسیده و اینجا هم حدود 2 درصد شیب کاهشی داشته ایم.

در علوم میان رشته‌ای که امروزه تمام دنیا به دنبال پیشرفت در آن هستند، تعداد 1448 مستند علمی در سال 2012 تولید شده و رتبه چهارم در دنیا را داشتیم که در سال 2014 به 490 مقاله رسیده و به رتبه سیزدهم سقوط کردیم. واقعاً شگفت‌انگیز نیست؟!

جالب است که آن مسئول محترم در وزارت علوم گفته بود که رتبه‌ها تغییری نکرده در حالی که شما می‌بینید رتبه‌ها هم عمدتاً کاهش داشته است.

اما درخصوص سایر آمارها در رشته‌های علوم اجتماعی رتبه ما در سال 2012، در دنیا 30 بوده که در سال 2014 به 35 تنزل داشته، تعداد مقالات هم از 1169 مقاله به 1091 کاهش می‌یابد و رشد هم در این دو سال منفی 7 درصد ثبت شده است. مطلب جالب دیگر در خصوص آمارهای اسکوپوس این است که از سال 1996 تا سال 2012 (در طول 17 سال) مقالات کشور تعداد مطلق مقالات ما هر ساله نسبت به سال قبل خود رشد داشته است و در سال 2013 – مقارن با اولین سال فعالیت دولت یازدهم - بعد از 17 سال برای اولین بار مقالات و تولیدات علمی نسبت به سال قبل افت پیدا می‌کند، یعنی نرخ رشد منفی می‌شود!

اما یک مقایسه کلی هم از عملکرد دولت نهم و دهم نسبت به دولت اصلاحات داشته باشیم. از سال 2009 تا 2012 بنده وزیر علوم بودم، 2005 تا 2008 آقای دکتر زاهدی وزیر بودند و از 2001 تا 2004 هم آقایان توفیقی و معین وزیر علوم بودند.درصد تولید علم کشور در چهار سال 2001 تا 2004، کمتر از 3 دهم درصد کل دنیا بوده است اما در دوره آقای زاهدی به یک درصد رسید و در دوره بنده هم به بیش از یک و نیم درصد کل تولید علم جهان ارتقا یافت.

نکته جالب این است که ما یک درصد جمعیت دنیا را داریم و تولید علم ما نسبت به کل دنیا به یک و نیم درصد رسید، به همین خاطر برای غربی‌ها زنگ خطری به صدا درآمد و احساس خطر کردند.

اما افت درصد تولیدات علمی ایران در جهان برای نخستین بار در نمایه استنادی اسکوپوس در 17 سال گذشته، مجموعا دو و نیم درصد در سال 2014 اتفاق افتاد. همچنین در مجموع سال‌های 1997 تا 2004 (حدود 8 سال دولت اصلاحات) 20 هزار و 157 مستند علمی در اسکوپوس ثبت شده است، در حالی که به تنهایی در سال 2012، 40 هزار و 234 مقاله تولید شد. یعنی در یک سال پایانی دولت دهم به اندازه 2 برابر کل 8 سال دولت اصلاحات تولید علم صورت گرفت. حالا شما قضاوت کنید کدام فعالیت‌ها و کدام دوره‌ها از نظر تولیدات علمی رشد شگفت‌انگیز داشته‌ایم و در چه دوره‌ای افت شگفت‌انگیز تولیدات علمی در نمایه‌های معتبر جهانی ثبت شده است.

http://kayhan.ir/fa/news/66132

ش.د9405507