تاریخ انتشار : ۰۸ تير ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۲  ، 
شناسه خبر : ۲۹۲۸۹۷
معاون سابق امور بين‌الملل مرکز تحقيقات استراتژيک:
مقدمه: «ما را هم از اين نمد کلاهي است؟» در داخل و خارج از ايران از افراد و گروه‌ها و کشورها عده‌اي با اين نوا به دنبال بافتن کلاهي براي خود از برجام هستند و دسته‌اي ديگر دست به کمان برده و برجام را مي‌نوازند. دسته سومي ‌نيز که غالب جامعه ايران را تشکيل مي‌دهند، انتظار تغييري در معيشت خود را در ازاي برجام مي‌کشند. در ميان اين کشمکش‌ها و در دل آشوب‌هاي خاورميانه به سراغ يکي از ديپلمات‌هاي قديمي‌و با تجربه رفته‌ايم تا بپرسيم از اين نمد چه کلاهي نصيب ايران خواهد شد؟ دکتر عباس ملکي که از سمت‌هاي طويل خود دست کشيده و اتاق کوچک و ساده خود در طبقه سوم دانشکده مهندسي انرژي دانشگاه شريف و فعاليت‌هاي پژوهشي را به پست‌هاي اجرايي ترجيح داده است، در ميان کوه کتاب‌هايش مقابل ما مي‌نشيند و با عجله پرسش‌هاي شفقنا را پاسخ مي‌دهد. معاون اسبق وزير امور خارجه ايران با وجود علاقه‌اش به آسياي مرکزي و قفقاز و تمايل به فعاليت بيشتر ايران در اين مناطق، سياست منطقه‌گرايي دولت را سياست درستي در مجموعه ديپلماسي ايران مي‌داند، اما در عين حال تاکيد مي‌کند که ايران نبايد تعهدات بيشتري دهد. معاون سابق امور بين‌الملل مرکز تحقيقات استراتژيک که معتقد است حضور پايگاه‌هاي نظامي‌ آمريکا، بزرگترين تهديد ايران در منطقه است، فکر نمي‌کند که آمريکا کاملا از خاورميانه بيرون رود و با تأسف، تنها نتيجه اعلام انتقال نيروهاي آمريکايي به آسياي جنوب شرقي را باز شدن پاي انگلستان، فرانسه و روسيه به خاورميانه عنوان مي‌کند. ملکي که پيش از اين عضو دفتر مشاوران رهبر ايران در امور بين‌الملل نيز بوده است، با اعتقاد بر اينکه ايران با برجام، روابط خود را با اروپا به صورت عادي برگرداند و با آمريکا نيز به حدي رسيده‌ايم که تنش بيش از اين نخواهد بود، مي‌گويد: اگر مي‌شد جلوي حمله به سفارت عربستان را گرفت، در آن زمان ايران بدون هيچ هزينه‌اي کار برجام را به نهايت رسانده بود. در گذشته به سفارت انگلستان و دانمارک حمله شد، همين اقدام دستگيري و محکوميتي که اين بار انجام شد، بايد در آن زمان انجام مي‌شد. دکتر عباس ملکي در اين گفت‌وگو به پرسش‌هاي شفقنا درباره روابط بين‌المللي ايران در دوره پسابرجام، فرصت‌ها و تهديد‌هاي پيش رو و اولويت‌هاي ايران در اتخاذ ديپلماسي پاسخ داده است.
(روزنامه مردم‌سالاري ـ 1394/11/15 ـ شماره 3969 ـ صفحه 8)

* نزديک شدن ايران به حوزه اروپا و آمريکا در دوره پسابرجام چقدر مي‌تواند تأمين کننده منافع ايران باشد و باعث افزايش فرصت‌هاي ايران در اين مقطع زماني شود؟

** مي‌توان به روابط بين‌الملل از ديدگاه‌هاي مختلفي نگاه کرد. يکي از ديدگاه‌ها بسيار معروف، نگاه ساختاري، واقع‌گرايانه و مبتني بر قدرت است اما به نظر مي‌رسد يکي از موضوعات مهم و فرضيه‌هاي اساسي در روابط بين‌الملل، بررسي مسايل روابط بين‌الملل از ديدگاه رفتاري است. رفتاري به اين معنا که تصميم‌گيران يا بازيگران صحنه بين‌الملل تا چه اندازه تحت تاثير نظريات شخصي، عقايد، عواطف و سابقه خود هستند. يکي از موضوعاتي که در سال‌هاي اخير خيلي ايران را رنج مي‌داد، موضوع ايران هراسي بود که توسط رسانه‌هاي مختلف دامن زده مي‌شد. اين رسانه‌ها به لحاظ بنيادي، خط خود را از تحريم‌هاي کنگره آمريکا، دولت آمريکا، شوراي امنيت ملل متحد و همچنين اتحاديه اروپا مي‌گرفتند و شايد جالب باشد بدانيد که بعضي کشورها مثل ژاپن، استراليا، کانادا، امارات عربي متحده و کره جنوبي، علاوه بر اين تحريم‌ها تحريم‌هاي اضافي عليه ايران وضع کرده‌اند. اين نشان مي‌دهد موضوعي که در اقتصاد به نام پديده رمه‌اي خوانده مي‌شود، در اينجا هم صادق است.

پديده رمه‌اي اين است که وقتي بازار بورس در حال کاهش است، همه هجوم بي‌سابقه‌اي براي فروش مي‌آورند، در حالي که ممکن است به نفع آنها هم نباشد اما چون در بازار به لحاظ رواني اين شايعه افتاده است که قيمت‌ها هر لحظه در حال کمتر شدن است، تعداد بيشتري براي فروختن سهام خود مراجعه مي‌کنند مثل بهمن که در هر لحظه بيشتر مي‌شود. برعکس وقتي در حال بالا رفتن است، بيشتر از همه هجوم براي اين است که خريداري شود. اين خاصيت رمه‌اي در مسايل مربوط به تحريم ايران بسيار مشهود است. به اين شکل که ديده مي‌شد يک خبر بسيار ناقص و کمرنگ در يکي از شبکه‌ها وجود داشت، اين خبر در شبکه‌هاي خبري ديگر تشديد و تشديد مي‌شد و بعد در روزنامه‌ها و مجلات و رسانه‌هاي منطقه‌اي به يک حالت واقعيت مي‌رسيد و بعد روي آن اقدام انجام مي‌شد. برجام اين جو را شکست و اين براي ايران بسيار مثبت است.

در حال حاضر اگر شرکت توتال يا شرکت شل بخواهد در ايران سرمايه گذاري کند، مي‌تواند، اما اگر نخواهد صدها شرکت کوچک و متوسط هستند که مجموع آنها چند برابر شل و توتال مي‌شود و آنها مي‌توانند انجام دهند. در حالي که در گذشته اين امکان براي ايران وجود نداشت و اتفاقا شرکت‌هايي که سرمايه کمتر يا تکنولوژي پايين تر داشتند، بيشتر مي‌ترسيدند و به اصطلاح اقتصادي ريسک گريز تر بودند. بر اين اساس موضوع ايران اين نيست که در يک حالت کلاسيک بخواهد با اروپا و آمريکا مثل قبل از انقلاب همکاري کند. امروز دست ايران باز است که با شرکت‌هاي اروپايي و آمريکايي کار کند و اگر نخواست با شرکت‌هاي کوچکتر کار کند که به نظر مي‌رسد اين يکي از دستاوردهاي مهم برجام است.

* نزديکي ايران به اروپا و آمريکا در مورد تلاش عربستان و اسراييل براي غيرعادي نشان دادن فضاي ايران و خنثي کردن اين سياست‌ها مي‌تواند اثرگذار باشد؟

** شکي نيست که لابي مربوط به يهوديان بخصوص لابي اسراييل تضعيف شده و اين به نفع جمهوري اسلامي ‌ايران است. لابي اعراب هم در آمريکا يک لابي قوي بود که رهبري آن را سعودي‌ها به عهده داشتند. هر دو اين لابي‌ها ضعيف شده‌اند، اما پروژه اي که بعضا از طرف ايران مغفول مي‌ماند، اين است که ايران بايد تصوير خود را در جهان ترميم کند و براي ترميم تصوير خود نياز به رسانه‌هاي بزرگ دارد. بر اين اساس ما يک دفتر، مرکز، شرکت يا سازمان با کار روابط عمومي‌ نياز داريم که در آنجا بتوان چهره ايران را که به ناحق توسط لابي‌هايي که گفته شد مکدر شده است، دوباره اعتبار بخشيم و آن را پاک و روشن کنيم.

متاسفانه در ده سال گذشته بخشي از ميراث ملي ما توسط ديگران به کار گرفته شد. به طور مثال فرش که سمبل هنر ايراني است، در سي‌ان‌ان نشان داده مي‌شود اما بعد تبليغ جمهوري آذربايجان است يا گنبدهاي فيروزه‌اي رنگ، تبليغ ازبکستان است؛ انار تبليغ ارمنستان، فارابي تبليغ قزاقستان، ابوعلي سينا تبليغ کشوري ديگر و بادگير تبليغ دوبي است و مسايلي از اين قبيل. من ترديد دارم که دولت بتواند اين کار را انجام دهد؛ اين کاري ملي است و مردم بايد آن را انجام دهند. خوشبختانه از نظر نيروي انساني در رسانه‌هاي جهاني، تعداد ايراني‌ها کم نيست و ارتباط داشتن با آنها و به نوعي رضايت آنها را جلب کردن در اين زمينه موثر است. ما در فرهنگ خود پديده اي به نام تاليف قلوب داريم. براي اينکه اين کشور پايدار بماند و منافع ملي آن حفظ شود، طبيعي است که با يک خبرنگار مشهور يک شبکه خبري جهاني که اتفاقا ايراني هم هست، بايد بيشتر صحبت کرد و به آنها بيشتر نزديک شد.

* مي‌توان گفت در دوره اخير، ايران هراسي در اروپا و آمريکا به نوعي رو به کاهش است و نگاه مثبت‌تري نسبت به ايران در حال شکل‌گيري است، اما کاملا برعکس اين موضوع را در منطقه مشاهده مي‌کنيم. اين مساله در اتخاذ سياست‌هاي منطقه‌اي ايران چقدر بايد جدي گرفته شود؟

** بخصوص در مسايل منطقه‌اي بايد محتاط بود. ما کشوري هستيم که به تازگي از سد تجاوز عراق و از سد تحريم‌ها گذشته‌ايم. به اعتقاد من سياست منطقه‌گرايي دولت، سياست درستي در مجموعه ديپلماسي ايران است و علاوه بر آن هر جا هم که مي‌توانيم به کشورهاي ديگر کمک کنيم، نزديک شويم، همکاري‌هاي بيشتري کنيم اما تعهدات بيشتري ندهيم چون ما کشوري نيستيم که از لحاظ اجتماعي بتوانيم تا بي‌نهايت اين کار را ادامه دهيم. اتفاقا تجربه نفوذ و حضور نيروهاي عربستان سعودي در بحرين، يمن و سوريه نشان مي‌دهد که ايران چقدر بايد در اين زمينه‌ها هوشيار باشد. اين به اين معنا نيست که با کسي همکاري نکنيم؛ همکاري بايد داشته باشيم اما بايد بسيار محتاطانه و عاقلانه باشد. بله! بعضي کشورها از برآمدن ايران يا قدرت گرفتن ايران احساس خطر مي‌کنند. من راهي جز راه ديپلماتيک سراغ ندارم. متاسفانه حمله به سفارت عربستان سعودي، بعضي از مزيت‌هايي که ما داشتيم و داريم را زير سوال برد. ايران کشور امني است و اين را به چشم هم ما و هم کساني که در ديگر کشورها هستند، ارتباط دارند و به ايران مي‌آيند مي‌بينند. اين يک سوال است که چطور در کشوري با اين امنيت بالا چنين اتفاقي مي‌افتد؛ اشتباهي که بسيار سخت مي‌شود بقاياي آن را ترميم کرد.

* احساس خطر برخي کشورهاي منطقه از قدرت گرفتن ايران و اعتمادسازي نشدن براي اين موضوع ناشي از ضعف ديپلماسي منطقه‌اي ايران و غفلت ايران از منطقه و تمرکز بر مسايل فرامنطقه‌اي و هسته‌اي است يا دليل ديگري دارد؟

** خير! من فکر مي‌کنم که سياست منطقه‌گرايي ايران در حال پيش رفتن است، البته من به دليل علاقه خاص خودم به آسياي مرکزي و قفقاز، مايلم که در اين مناطق فعاليت بيشتري صورت بگيرد اما در مجموع سياست خارجي ايران به نظر متوازن و متناسب در حال پيش رفتن است.

* شما براي تغيير چهره ايران در جهان بر نياز به کاري ملي و نقش برجسته مردم در آن تاکيد کرديد. براي مقابله با ايران هراسي در منطقه و تغيير تصوير آن در منطقه، دولت ايران و همينطور متحدان آن چه اقداماتي مي‌توانند انجام دهند؟

** دولت در منطقه وظايفي دارد و اگر مردم بخواهند در جايي کاري انجام دهند، نياز به ويزا دارند و اين موضوع نيز توسط دولت با مذاکره با کشور مقابل انجام مي‌شود. ايران داراي مزيت‌هاي فراواني است؛ فرهنگ گسترده تاريخي آن، نفوذ ايران را از يک طرف تا مصر و از طرف ديگر تا آسياي جنوب شرقي يا هند و چين جلو مي‌برد و از شمال تا باشقيرستان و از جنوب تا بندر عدن، هر جا که برويد بقاياي آن فرهنگ وجود دارد و تأثيري که در زبان‌ها، گويش‌ها، روش‌هاي زندگي، دريانوردي و معماري است، بدون هيچگونه ابهامي ‌برجسته است اما به جز آن نيروي انساني ايران بسيار خوب است. اين نيرو مي‌تواند در کشورهاي ديگر فعال باشد، اما متاسفانه امروز تعداد هندي‌ها و ترک‌هايي که در افغانستان کار مي‌کنند، بيشتر از ايران است. اين را بايد حل کرد. در عراق نيز به همين شکل يک فرصت تاريخي داريم. در کردستان عراق و مناطق ديگري نيز اين فضا وجود دارد. به طور کلي صلح و آرامش در اين منطقه به سود ايران است و ايران مي‌تواند در پناه صلح و آرامش، منافع ملي مشروع خود را توسعه دهد. به همين دليل است که مشاهده مي‌شود مسايلي مثل يمن، حادثه منا، بحرين، سوريه و داعش پيش مي‌آيد. برخي ديگر در منطقه در صورتي که جنگ باشد، ممکن است منافع آنها کمتر دچار کاهش شود. اين يک مسابقه است؛ در اين مسابقه بايد توجه کرد که در زمين دشمن بازي نکنيم.

* براي برقراري صلح و آرامشي در منطقه که آن را به سود ايران و لازمه توسعه منافع ملي آن مي‌دانيد، سياست خارجي کشور در دوره پيچيده پسابرجام با چه چالش‌هايي رو به روست؟

** به نظر من مهمترين چالش همچنان نقش نيروهاي خارجي در اين منطقه است. هر چقدر هم مشکلات منطقه‌اي ما بزرگ و برجسته باشد، نبايد فراموش کنيم که حدود يکصدهزار نفر از نيروهاي آمريکايي در خليج فارس هستند و آمريکا در يازده کشور همسايه ايران داراي پايگاه نظامي‌است. اين بدون ترديد بزرگترين تهديد ايران است. اين بدان معنا نيست که مذاکرات با آمريکا ادامه پيدا نکند، بايد پيدا کند اما به هر حال نيروهاي ما امروز در نزديکي مرزها آمريکا نيستند اما نيروهاي آمريکا هستند و براي خوب متوجه شدن حساسيت اين موضوع بايد شما را به واقعه خليج خوک‌ها در روابط آمريکا و اتحاد شوروي در سال 1962 ارجاع دهم که دولت آمريکا تحمل نکرد که موشک‌هاي اتحاد شوروي در جزيره کوبا مستقر شود. مي‌خواهم بگويم که نزديکي نيروهاي آمريکايي به ايران چقدر حساسيت برانگيز است بنابراين اين چالش اصلي است.

چالش دوم، مساله حقوق فلسطينيان است و تا اين مساله حل نشود، نيروهاي راديکال و افراطي اسلامي‌مانند داعش و القاعده مي‌توانند از جوانان مسلمان يارگيري کنند. همچنان زخم فلسطين در اين منطقه وجود دارد که مي‌تواند باعث شود که نيروهاي افراطي در کشورهاي مختلف بخصوص کشورهاي اهل سنت داراي نفوذ باشند. در اين هيچ ترديدي نيست.

چالش سوم، گروه‌ها و کشورهايي هستند که بي‌دليل از مسلماناني هراس دارند که مثل خود آنها هستند و تنها مذهب آنها جعفري يا شيعه است. هنوز سفير عربستان سعودي وارد بغداد نشده است. در حالي که در سال 2003 صدام حسين از صحنه عراق محو شده است يعني سيزده سال است که عربستان سعودي براي فرستادن سفير اين دست و آن دست مي‌کند. به اين دليل که امروز گروهي در عراق هستند که برخي از آنها مثل سابق از حزب بعث نيستند در حالي که مرجعيت شيعه در عراق، دولت عراق و همه اينها نگاه مثبتي به عربستان سعودي دارند، اما عربستان سعودي يک واهمه بي دليل دارد يا مسايلي که در سوريه مي‌گذرد. سوريه به خوبي روشن کرد که تمام سرمايه‌گذاري‌هايي که قطر، عربستان سعودي و ترکيه کرده‌اند تنها منجر به اين شد که گروه‌هايي تروريستي در آنجا قدرت بگيرند و هم در خود عربستان و هم در خود ترکيه و کشورهاي ديگر به بمب‌گذاري انتحاري مبادرت مي‌ورزند.

* چالش اول سياست خارجي ايران و تهديدهاي فعلي ايران در خاورميانه را حضور نيروهاي خارجي بويژه آمريکايي در نزديکي مرزهاي کشور دانستيد. ‌برخي تحليل‌ها مي‌گويند در شرايط فعلي با توجه به فاصله‌اي که در سياست و رفتار آمريکا و متحدان خاورميانه ايش مشاهده مي‌شود، وقت آن رسيده است که آمريکا پاي خود را از خاورميانه بيرون بکشد. از سوي ديگر بحث کاهش اهميت خاورميانه براي آمريکا و گرايش به رفتن به سمت آسياي شرقي نيز مطرح است. آينده سياست خارجي آمريکا را در خاورميانه چطور مي‌بينيد؟

** يکي از سياست‌هاي پيشنهادي آمريکا براي آينده همان انتقال به آسياي جنوب شرقي است که در آنجا با چالش‌هايي از طرف چين در درياي جنوبي چين رو به رو است؛ اين کار انجام مي‌شود، اما فکر نمي‌کنم که آمريکا کاملا از خاورميانه بيرون رود. تنها نتيجه‌اي که از اعلام انتقال نيروهاي آمريکايي به آسياي جنوب شرقي گرفتيم، اين است که مجددا پاي انگلستان، فرانسه و روسيه هم به خاورميانه باز شد و امروز که ما هم صحبت مي‌کنيم در بحرين، عمان، امارات عربي متحده، قطر،کويت، عربستان سعودي و سوريه پايگاه‌هاي روسيه، انگلستان و فرانسه تشکيل شده است و آنها در حال انجام کار هستند.

* يکي ديگر از چالش‌هاي مورد اشاره شما موضوع سوريه و حضور افراط‌گراها در اين منطقه بود. تا قبل از اينکه روسيه به طور جدي وارد ميدان شود و قاعده بازي را تغيير دهد، بحث تجزيه سوريه بسيار جدي مطرح بود. در حال حاضر با اين تغيير وضعيت، چه آينده‌اي را پيش روي سوريه مي‌بينيد و آيا کنفرانس ژنو نتيجه قابل توجهي براي سوريه خواهد داشت؟

** سوريه در آينده با وضعيت ناپايداري رو به رو خواهد شد چون در عين حال که نقش نيروهاي سعودي و سرمايه‌هاي قطري و فعاليت‌هاي سياسي-اقتصادي ترکيه در حال کمرنگ شدن است، اما يک بازيگر ديگر را نبايد فراموش کرد و آن اسراييل است. اسراييل در سوريه يک بازيگر عمده است که برخي مواقع خود را ظاهر مي‌کند، اما هميشه به صورت شبانه‌روزي در اين کشور فعال است براي اينکه مايل به اين است که از قدرت و قوت يکي از همسايگان خود بکاهد. به نظر مي‌رسد که وضع سوريه ناپايدار است و عامل بازيگري به نام اسراييل همچنان در آنجا توليد بي‌ثباتي مي‌کند، از اختلافات قومي ‌و مذهبي بهره‌برداري مي‌کند. گرچه دولت سوريه داراي اشکالاتي بوده است اما به هر حال راهي جز اينکه دولت سوريه تقويت شود تا بتواند آنجا انتخابات برقرار کند راه ديگري نيست. اين نشان داد که هياهوي بي پشتوانه آمريکا که عربستان، قطر، ترکيه و برخي ديگر از کشورها را راهي سوريه کرد، چقدر به لحاظ حاکميت کشورها بر تماميت ارضي آنها واجد اهميت است. اگر هر کشوري به همين سادگي در کشور ديگري وارد شود يا کمک تسليحاتي يا کمک مالي کند، سنگ روي سنگ بند نمي‌شود؛ اين دقيقا کاري است که ايران بايد با آن مخالفت مي‌کرد که کرد. اين مساله‌اي است که امکان دارد سر خود همين کشورها هم بيايد و کشورهاي ديگر هم باشند که اين کار را براي آنها انجام دهند. اين راه‌هايي است که براي انقلاب اسلامي‌راه رسيدن به هدف نيست؛ ايران نياز به داشتن يک منطقه آرام دارد. البته در آن منطقه آرام، رقبا با هم به رقابت مي‌پردازند و هر کسي که بتواند بيشتر در منطقه نفوذ داشته باشد، کار بيشتري کرده و زحمت بيشتري کشيده است.

* امروز شاهد تلاش اسراييل براي نزديک شدن به کشورهاي عربي و قدرت‌هاي منطقه‌اي از جمله ترکيه هستيم؛ اين موضوع در کنار تنش‌هاي موجود در روابط ايران و ديگر قدرت‌هاي منطقه، مي‌تواند منزوي کردن ايران در منطقه و ارتباط با قدرت‌هاي منطقه‌اي را موجب شود. نزديکي ايران به اروپا يا آمريکا در جبران فاصله آن از قدرت‌هاي منطقه چقدر موثر است؟

** خير! به اعتقاد من اين موارد، موضوعاتي جدا هستند؛ تاثيراتي روي همديگر دارند اما جايگزين همديگر نمي‌توانند باشند بلکه مکمل يکديگر هستند. ايران با برجام، روابط خود را با اروپا به صورت عادي برگرداند. تا هفته‌هاي آينده سفير بريتانيا در تهران به محل ماموريت خواهد آمد و سفير ايران به لندن رفت. با آمريکا نيز به حدي رسيده ايم که تنش بيش از اين نخواهد بود اما اگر اين به بهايي بود که مثلا حمله به سفارت عربستان سعودي در تهران و مشهد صورت گرفت؛ به نظر مي‌رسد که باز در اينجا ضررکرديم. دليل آن اين است که امروز شش کشور در منطقه ما و آفريقا با ايران قطع رابطه کرده اند و پنج کشور روابط خود را کاهش داده اند. اين يکي از هزينه‌هايي است که ما پرداخت کرديم و اگر مي‌شد جلوي حمله به سفارت عربستان را گرفت، در آن زمان ايران بدون هيچ هزينه‌اي کار برجام را به نهايت رسانده بود.

* دکتر ظريف در صحبت‌هاي اخير خود بيان کردند که براي استفاده از فضاي پساتحريم به اقدامات هماهنگ ملي نيازمنديم. اين اقدام هماهنگ ملي، چقدر به داخل معطوف است و دولت و دستگاه وزارت خارجه چگونه مي‌توانند نگراني برخي گروه‌هاي داخلي از برجام و آثار تلاش‌هايي که براي ناديده گرفتن دستاوردهاي اين توافق صورت مي‌دهند را کاهش دهند؟

** دولت بايد مخالفان را توجيه کند. ايران نبايد کشوري باشد که فقط يک صدا از آن بيرون آيد. نظرات مختلف است و همين باعث رشد و توسعه منافع ملي ايران مي‌شود. يک صدايي لزومي‌ندارد و بايد اين کار را انجام داد، اما موضوع اصلي اين است که ما تا چه اندازه به واقعيت و عمق روابط بين‌الملل واقف هستيم. در ميان نخبگان، بعضي واقف هستند و بعضي خير! اگر نيستند يکي از وظايف دولت است که آنها را آشنا کنند، بحث‌هايي بگذارد و کارشناسان وزارت امور خارجه و ديگر وزارتخانه‌ها با مردم صحبت و آنها را آشنا کنند. ما در دوره مذاکرات چندبار ديديم که گفته شد که اين موضوع محرمانه است و بلافاصله خبرگزاري‌هاي خارجي متني که ما به مردم گفتيم محرمانه است را پخش کردند. چرا براي ما محرمانه است و براي ديگران نيست؟ اين کاري است که در همه جاي دنيا هم انجام مي‌شود. توجيه و اقناع مردم از طريق رسانه‌ها، روزنامه، مجله، تلويزيون، راديو و دانشگاه، کاري است که بايد انجام داد و براي آن وقت و بودجه گذاشت. ممکن است موضوعي براي مسوولان سياست خارجي روشن باشد که در جهت منافع ملي است اما اگر نتوانند آن را در ميان مردم توضيح دهند به نظر مي‌رسد که کار کامل نشده است.

* برخي معتقدند اينگونه اقدامات را نمي‌توان از ناحيه مردم دانست و اغلب از طرف گروه‌هايي صورت مي‌گيرد. آيا اين راه حل شما مي‌تواند آنقدر عملي و تاثيرگذار باشد که ديگر شاهد بالا رفتن از ديوار سفارتخانه‌ها نباشيم؟

** جلوگيري از بالا رفتن از ديوار سفارت‌ها نياز به اقدامات امنيتي دارد. نبايد اشتباه کرد. در گذشته به سفارت انگلستان حمله شد، به سفارت دانمارک حمله شد، همين اقدام دستگيري و محکوميتي که اين بار انجام شد، بايد در آن زمان انجام مي‌شد. در مورد عربستان به نظر هيچکسي در داخل کشور از احزاب و گروه‌ها حمايت نکرد چون مشخص شد که اين کار، اشتباه و در تضاد با منافع کشور و حفظ ام‌القراي اسلامي‌ است.

http://mardomsalari.com/Template1/News.aspx?NID=241114

ش.د9405560