16 فوریه 1961 هنگامیکه برتراند راسل (فیلسوف و نظریهپرداز انگلیسی) در تظاهراتی چندین هزار نفره به همراه جمعی که با نام کمیته-100 شناخته میشدند برای خلع سلاح هستهای بریتانیا شرکت نمود و با انتشار مقالهای در نشریه New Statement از سیاهنمایی رسانهها در این زمینه گلایه کرد، کفه ترازوی فیلسوفان و دانشمندان در امور سیاسی وزنهای سنگینتر به خود گرفت.
پیامی که از کمپین خلع سلاح (Campaign for Nuclear Disarmament-CND) راسل ساطع میشد چند موضوع اصلی و راهبردی را در برداشت. اوّل اینکه؛ فناوری هستهای منافع و مصارف «صلحآمیز» دارد و این در تضاد با تفکرات جنبشهای ضد هستهای بود که بهطور کلی چرخه فناوری هستهای (از امنیت نیروگاهها گرفته تا دفع زبالههای اتمی و استفادههای نظامی) را غیرقابل اعتماد میدانستند و با توسعه و تحقق آن مخالف بودند.
دوم؛ اعتماد به نقش و توان «دیپلماسی علمی» برای برون رفت از چالشهای استراتژیک سیاسی. بدین ترتیب برخلاف آنچه برای اوپنهایمر (دانشمند بنام آمريكایی) در قبال انجام پروژه منهتن (پروژهای که منجر به ساخت بمب اتمی و استفاده از آن در جنگ جهانی دوم شد) رخ داد، اینبار دانشمندان و اهالی فلسفه علم بودند که توانستند بر لجامگسیختگی سیاستهای ناصحیح سیاستمداران فایق آیند.
«دیپلماسی علمی» به سبب شفافیت در روش، عقلانیت در منطق، و اتّکا به شواهد تجربی، جهانشمولتر از دیپلماسی کلاسیک به شمار میرود و به سبب درهم تنیده شدن مختصات زندگی و جهان امروز با فناوری و علم، روشهای تکنیکی و تاکتیکی سیاسی سنتی نمیتواند بدون ملاحظات علمی و فنی به پیش روند.
در هزاره جدید میلادی، پرونده هستهای ایران به عنوان یکی از بحث برانگیزترین و پرحاشیهترین مسائل بینالمللی شناخته میشد. برخی کشورها و کارتلهای سیاسی با تمام توان سعی کردند از حق مسلم ایران برای بهرهبرداری و استفاده صلحآمیز از فناوری هستهای جلوگیری کنند.
برای آنها نادیده گرفتن ایستادگی و اراده یک ملّت برای استفاده از دانش و فناوری هستهای سهل بود و با سیاست چماق و هویج در کنار تهدید و تحریم و سخن گفتن از گزینههای روی میز، مدعی «مذاکره» و «صلح» و «توسعه» نیز بودند. امّا با انتخابات 24 خرداد 1392 و رویکار آمدن رئیسجمهوری اعتدالی که خود نیز در گذشته مسئولیت پرونده هستهای ایران را برعهده داشت، فصلی دیگر در تاریخ سیاسی ایران و جهان رقم خورد.
دکتر حسن روحانی – رئیس جمهوری - که در زمینه «نظریه تصمیمگیری» صاحبنظر است و کتابی را نیز در این باب نوشته است، با تغییرات تاکتیکی (انتقال پرونده هستهای از دبیرخانه شورای عالی امنیت ملّی به وزارت امورخارجه)، تیم مذاکراتی حرفهای و دقیق که درک درست و اشراف کامل بر مسائل حقوق بینالملل، علوم هستهای و امور سیاسی برای پرونده هستهای ایران داشتند را چینش کرد که در وهله اول منجر به تغییر تیم مذاکراتی برخی از کشورهای دیگر شد و در عرض 100 روز موفق شد تا پرونده ایران را به نتایج مطلوبی برساند، امّا خبری از توافق نهایی به گوش نمیرسید.
زمانی که برخی پس از ساعتها مذاکره در وین و لوزان زمزمه به بنبست رسیدن مذاکرات را بر زبان داشتند، و جناحهای سیاسی در ایران و آمريكا بر دامنه اختلافنظرها در زمینه یک توافق جامع میافزودند، ناگهان نام دکتر علیاکبر صالحی به عنوان یک «دانشمند هستهای» با حفظ سمت (معاون رئیسجمهوری و رئیس سازمان انرژی اتمی) به فهرست اعضای مذاکرهکننده اضافه شد. از این رو آمريكاییها نیز نام ارنست مونیز (وزیر انرژی آمريكا) را به تیم مذاکراتی خود افزودند.
بحثهای دقیق و فنی صالحی و مونیز در نهایت سبب شد تا «نقشه راه توسعه و بهکارگیری فناوری هستهای در ایران» بر اساس موازین فنی و حقوقی ترسیم شود و بار دیگر این «دیپلماسی علمی» باشد که نشان دهد با دیپلماسی سنتی، هیچ کشوری نمیتواند به تنهایی قادر به حل مسائل پیچیده جهان امروز باشد. این نکته را نیز فراموش نکنیم که در تاریخ هفتاد ساله پس از حمله اتمی آمريكا به هیروشیما و ناکازاکی، هیچگاه «علم»، «سیاست»، و «اخلاق» مانند آنچه در مرحله نهایی (سالهای 2013-2015) مذاکرات هستهای ایران و کشورهای 1+5 دیده شد در کنار یکدیگر ننشسته بودند و جدای از ابعاد سیاسی پرونده، دستاوردی پرارزش در زمینه «اخلاق علم و فناوری» به بار آوردند.
در این زمینه «پروفسور فریمن دایسون» فیزیکدان و نظریهپرداز آمريكایی-انگلیسی و برنده «جایزه تمپلتون» که اکنون استاد انستیتو مطالعات پیشرفته در آمريكا است، در پاسخ به سؤال «نگارنده این مقاله» مبنی بر اینکه اگر بخواهیم توافق هستهای ایران را ارزیابی کنیم، پاسخ شما چه خواهد بود؟ گفت: «خیلی وقت پیش من به همراه یک دانشمند شیمی هستهای به نام آقای مسعود سیمناد، رآکتور هستهای را با نام TRIGA برای شرکت جنرال اتمیک آمريكا طراحی میکردیم. بخش مربوط به علم فیزیک بر عهده من بود و مسعود، مسائل مربوط به علم شیمی را انجام میداد. رآکتور از لحاظ علمی و اقتصادی موفقیتآمیز بود و 75 عدد از آن توسط شرکت جنرال اتمیک فروخته شد که برخی از آنها با وجود گذشت 57 سال از آن زمان هنوز در حال کار کردن هستند. به موجب این همکاری، بنده احترام زیادی را برای دانشمندان ایرانی قائل هستم.»
او که به همراه 29 دانشمند و صاحبنظر آمريكایی نامهای را در سال 2015 خطاب به رئیس جمهور اوباما در حمایت از انجام توافق هستهای با ایران نوشت، افزود: «همیشه معتقد بودم که ایران باید آزاد باشد در تصمیمگیری برای اینکه میخواهد با فناوری هستهای چهکاری را انجام دهد. این وظیفه ما نیست که به ایرانیان بگوییم چه رفتاری را داشته باشند.
برهمین اساس، من از توافق هستهای انجام شده به دلایل سیاسی استقبال میکنم. این توافق هیچ ضرری ندارد و به کمک بهبود روابط میان ایران و دیگر کشورها خواهد آمد.»
امّا این همه ماجرا نبود، پس از نگارش «برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)» و اعلام موفقیت مذاکرات، عدهای از مخالفان در آمريكا ادعا میکردند که برجام در نهایت ایران را پس از دو دهه به یک کشور دارای سلاح هستهای تبدیل خواهد کرد. هرچند ایران با استفاده از فتوای هستهای رهبر معظم انقلاب در محکومیت استفاده از سلاح هستهای و کشتارجمعی، اوّلین کشوری است که مبانی فقهی را علاوه بر مفاهیم علمی به مسائل فنی روز دنیا پیوند زده است و در دکترین دفاعی خود برنامه نظامی هستهای را در دستور کار قرار نداده و بنا به فتوای معظم له آن را امری حرام برمیشمارد.
در این میان هنگامی که از پروفسور دایسون پرسیدم که اکنون چه مفاهیم و درکهای ناصحیحی در رابطه با فناوری پیشرفته هستهای وجود دارد که بایستی در دیپلماسی علمی بشر امروز مدنظر قرار گیرد، وی به ما چنین پاسخ گفت:
«به نظر من، در اهمیت فناوری پیشرفته هستهای از جانب طرفداران و مخالفان این فناوری مبالغه صورت گرفته است. این احتمال نمیرود که انرژی صلحآمیز هستهای بهاندازه کافی ارزان و امن باشد تا نقشی محسوس را در فرآیندهای اقتصادی داشته باشد. همچنین بهاندازه کافی خطرناک نیست تا به عنوان تهدیدی اساسی برای آسایش بشر برشمرده شود. استفاده از بمبهای اتمی در هرگونه جنگی نیز نمیتواند به سبب اهداف منطقی جنگ، محتمل و مناسب باشد؛ همچنین استفاده از این سلاحها بهاندازه وضعیت نمادهای سیاسی تأثیرگذار نیست.
بمبهای اتمی تنها برای کشتار کورکورانه شمار زیادی از مردمان مؤثر خواهند بود و بهکارگیری آنها هیچ هدف دیگری نمیتواند داشته باشد؛ از آنجا که سلاحهای غیراتمی دقیقتر و اثرگذارتر خواهند شد، به احتمال زیاد این بمبها در آینده کمتر به درد خواهند خورد.»
امروزه علم و فناوری به سبب پیوندی که با دیپلماسی فرهنگی، دیپلماسی عمومی و دیپلماسی سنتی دارد به قول جوزف نای (رئیس وقت دانشکده دولت دانشگاه هاروارد و ارائهکننده نظریه «قدرت نرم»)، یکی از ارکان «قدرت نرم» برشمرده میشود.
حال اگر به محتوای سخنان پروفسور فریمن دایسون در این گفتوگو تأمّل کنیم و به آمار تازه انتشار یافته یونسکو که نشان میدهد تقریباً در یک چهارم مقالات علمی ایرانیان حداقل یک نویسنده خارجی نیز وجود دارد، توجه داشته باشیم، سخت نیست که نتیجهگیری کنیم «ظرفیت دیپلماسی علمی» ریشهدار است و محدود به امور هستهای نمیشود. امّا این «تدبیر دولت یازدهم» بود که از این ظرفیت استفاده کرد و مدیریت دکتر ظریف و دکتر صالحی با همراهی اعضای تیم مذاکرهکننده و به پشتوانه اعتماد مردمی توانستند با موفقیت، مدلی را در سیاست بینالملل عرضه کنند که الگوی «راهبردهای تعاملی» در جهان باشد.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6236/15/135656/0
ش.د9500824