تاریخ انتشار : ۰۳ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۹  ، 
شناسه خبر : ۲۹۳۶۹۱
اشاره: در شماره گذشته یادآوری شده است که حوزه علمیه نجف اشرف نخستین حوزه علمی رسمی شیعیان است که به دست شیخ الطائفه طوسی بنیان نهاده شده است. و از آن پس، این حوزه علمی، به اصلی‌ترین پایگاه علم دینی شیعیان بدل گشت و البته به عرصه علم و دانش محدود نماند و در دوره‌هایی به طور جدّی به صحنه سیاست کشیده شد. این فعالیت‌ها به وبژه در دوره قاجار نمود بیشتری یافته و از گستردگی مضاعفی برخوردار بوده است که در این مختصر تنها به فعالیت‌های سیاسی حوزه نجف از این مقطع به بعد پرداخته می‌شود. بخش اول این مجموعه هفته گذشته ارائه شده و اینک بخش دوم:

(روزنامه جمهوري اسلامي - 1395/04/28 - شماره 10641 - صفحه 12)

نهضت مشروطه

اوج حضور سیاسی حوزه نجف در نهضت مشروطه است. کشته شدن ناصرالدین شاه در سال 1313 ق. به دست میرزارضا کرمانی را می‏توان پایان قیام تنباکو و مقدمه نهضت مشروطیت به حساب آورد. از آن تاریخ تا پیروزی مشروطیت در سال 1324 ق. به مدت ده سال، فضای سیاسی ایران به طرز شگفت‏آوری متحول گردید و در شهرهای بزرگ و به ویژه در تهران، مردم خواستار پایان بخشیدن به سلطه استبداد و استقرار حاکمیت ملت در قالب مجلس قانون‏گذاری شدند. براساس مدارک و منابع فراوان تاریخی، رهبران دینی، نقش اساسی و بنیادینی در این تحول داشتند؛ به طوری که مراجع شیعه مستقر در نجف، به رهبری آخوند خراسانی، میرزا عبدالله مازندرانی و میرزا خلیل تهرانی، مسئولیت اداره انقلاب را بر عهده داشتند.

چنان که در تهران نیز، عالمانی چون سید عبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی به عنوان عالمان طراز اول، به پیشبرد امور انقلاب همت گماشته بودند؛ همچنین در اصفهان، آقانجفی و حاج آقا نورالله اصفهانی، در فارس، محلاتی و مجتهد لاری و در تبریز، مجتهد تبریزی و ثقهالاسلام، در تهییج و بسیج مردم، فعال و کوشا بودند. عموم روشنفکران و حتی مخالفان دخالت روحانیان در مذهب، همچون تقی‏زاده و سید احمد کسروی، نقش بی‏بدیل عالمان در هدایت جنبش مشروطیت را ستوده‏اند و از آن به عنوان یکی از عوامل موثر در پیروزی نهضت نام برده‏اند. به عنوان مثال کسروی درباره نقش عالمان در پیروزی مشروطه می‏نویسد:

«آن چه مشروطه را نگه داشت، پافشاری‏های مردانه دو سید - بهبهانی و طباطبائی - و آخوند خراسانی و حاج شیخ مازندرانی بود. اینان، با فشارهایی که دیدند و زیان‏هایی که کشیدند، از پشتیبانی مجلس و مشروطه باز نایستادند و آن را نگه داشتند».

از سوی دیگر امام خمینی با اطلاع دقیق از حوادث پیش آمده در انقلاب مشروطیت، آن را رویکردی مثبت و در جهت استبدادزدایی معرفی نموده، رهبران دینی را در هدایت آن موثر می‏داند و می‌فرماید: «... علمای اسلام، در صدر مشروطیت، در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند...». امام در جای دیگر می‏فرماید: «... در جنبش مشروطیت، همین علما در راس بودند و اصل مشروطیت، اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و پیش رفت. این قدری که آنها می‏خواستند که مشروطه تحقق پیدا کند و قانون اساسی در کار باشد...». امام به صراحت تاسیس مشروطیت را به عالمان نجف نسبت می‏دهد و آن را جزء سرفصل‏های مهم حضور روحانیت در عرصه سیاست می‏داند.

مراجع ثلاث

محور فعالیت‌های سیاسی نجف در این زمینه، سه تن از مراجع بزرگ بودند: حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی، ملا عبداللّه مازندرانی و آخوند خراسانی. اما در این میان نقش اول با آخوند خراسانی بوده است. وی در مشهد زاده شد و علوم مقدماتی را فراگرفت و در 1277ق مشهد را به سوی سبزوار ترک کرد. در آنجا، چند ماهی در نزد حاج ملاهادی سبزواری فلسفه خواند. سپس به تهران سفر کرد و نزد ملاحسین خویی و نیز میرزا ابوالحسن جلوه به تحصیل فلسفه ادامه داد. در 1279ق راهی نجف شد و تا زمان درگذشت شیخ مرتضی انصاری یعنی مدت 2 سال و چند ماه، از درس فقه و اصول او استفاده کرد. پس از وفات انصاری در محضر میرزا محمد حسن شیرازی به تعلم فقه و اصول پرداخت.

وی از درس استادان دیگری مانند سید علی شوشتری، شیخ راضی نجفی و سید مهدی قزوینی نیز بهره گرفت. میرزای شیرازی آخوند را به فضل می‌ستود و طلاب را به استفاده از درس او تشویق می‌کرد. پس از درگذشت میرزا حوزه سامره از رونق افتاد و همه نظرها بار دیگر به سوی حوزه نجف و زعیم آن معطوف شد. آخوند خراسانی به عنوان جانشین میرزای شیرازی و بزرگ‌ترین مرجع تقلید عالم شیعه مشخص گردید. آخوند در عین اشتغال دائم به کارهای علمی و تربیت طلاب و اداره حوزه‌ای که در حال رونق روزافزون بود، رویدادهای سیاسی ایران را نیز با دقت دنبال می‌کرد. نشانه‌هایی حاکی از ابراز مخالفت وی با اخذ وام توسط مظفرالدین شاه از روسیه تزاری و تلاشهای او در راه روشن ساختن اذهان مردم نسبت به پیامدهای این گونه اقدامات وجود دارد.

اما شهرت آخوند به عنوان رهبر سیاسی از دوران فعالیت شدید وی در جنبش مشروطیت آغاز شد. گفته وی در ابتدا نقشی در جنبش نداشت، البته در ماجرای «مسیو نوز» او نیز چون دیگر روحانیون از آنکه آن مستشار بلژیکی به لباس روحانیت درآمده بود؛ برآشفت و عزل او را خواست اما پس از آن واقعه تا زمان عزیمت علما به قم مداخله دیگری از جانب او صورت نگرفت. هر چند که در جریان مشروطیت نامه‌ها و تلگراف‌ها و شب نامه‌ها به آخوند خراسانی می‌رسید و از او می‌خواست درحمایت مشروطه خواهان گام پیش گذارد؛ پاسخ آخوند در ابتدا حاکی از این بود که ماجرا چندان بر او روشن نیست و او به اخبار اطلاعات بیشتری نیازمند است.

عمده مبارزات آخوندخراسانی در جریان مشروطیت طی تلگرافها و پیامهایی بود که از نجف به ایران مخابره می‌شد. اکثر این پیامها راهنمایی‌های بود که آخوند خراسانی برای انقلابیون داشت. یکی از مهمترین مسائلی که آخوند در این تلگرافها به آن تاکید داشت مسئله ظلم و ستم بود که حکام بر مردم روا می‌داشتند. بطور کلی در تمام نواحی ایران ظلم وستم مردم را به ستوه آورده بود تا آنجا که مردم بخشی از خراسان؛ برای رهایی از مالیات مجبور به فروش دختران خود بودند.

از دیگر مسائلی که آخوند خراسانی تاکید ویژه‌ای داشت؛ دفاع از اسلام است. بنابر این اتحاد و جلوگیری از نفاق عمده تذکری بود که علمای نجف بر آن تاکید داشتند، اما مقوله دیگر در تفکر آخوند خراسانی مقابله با حضور دول خارجی چون روس و انگلیس درایران بود. آخوندخراسانی در تلگرافهایی که به مشروطه خواهان داشت عموم مردم را به مبارزه علیه دول بیگانه تحریک می‌نمود.

اندرز نامه‌هایی توسط آخوند خراسانی به محمدعلی شاه ارسال شد و شاه دعوت به موازین شرع و عدالت در راستای استقلال ایران گردید و چون این پیامها موثر واقع نشد، آخوند طی اعلامیه‌ای که میرزا حسین تهرانی و شیخ عبدالله مازندرانی آن را امضاءکرده بودند، ازمردم ایران خواست از پرداختن مالیات به ماموران محمدعلی شاه خودداری کنند و درسرنگون ساختن حکومت او بکوشند. یعنی در واقع موضع اصلاح‌طلبانه آخوند به مواضع انقلابی تغییر یافت.

علمای نجف هدف اصلی خود را از حمایت مشروطیت، حفظ اساس اسلام، رهایی ممالک از تسلط کفار، تقلیل ظلم و قطع ید تعدیات جائرین، اجرای احکام الهیه و امر به معروف و نهی ازمنکر اعلام کردند. از اینجا بود که حوزه نجف در دوره مشروطیت بعنوان کانونی فعال در زمینه سازی و ترتیب دهی خط مشی گروههای مشروطه طلب مطرح گردیده، آنجا که حرکتی به بن بست می‌رسید فتوای علمای نجف چون آخوند خراسانی گره گشای مشروطه طلبان بود. در همین راستا پیامهای زیادی از آخوند خراسانی خطاب به گروههای مختلف چون شاه، مجلس، انجمن‌ها، عموم مردم، نظامیان، عشایر؛ طلاب و روحانیون و…ارسال شد.

بالاخره آخوند به همراه 2 تن از مجتهدان بزرگ معاصر خویش، با ارسال نامه‌ها و تلگرامها برای رهبران دینی و سیاسی در داخل کشور و نشر اعلامیه‌های روشنگر در راس رهبران جنبش قرار گرفتند. چرا که آخوند و یاران همراهش به نظام مشروطه به عنوان وسیله‌ای برای تحدید ظلم می‌نگریستند و شرکت در جنبش مشروطیت را بر همه مسلمانان واجب می‌شمردند. این سه، نخستین بار همگام با سایر معترضان به حکومت قاجار بر ضد سیاست‌های سوء امین السلطان، صدراعظم مظفرالدین شاه، اعلامیه مشترک دادند و به دنبال مهاجرت کبرای علمای تهران و تحصن عده‌ای از مردم در سفارت انگلیس، طی نامه‌ای به شاه خواستار بازگرداندن علما به تهران شدند و در مراحل بعد نیز از نهضت مشروطه حمایت کردند.

پس از جلوس محمدعلی شاه بر تخت سلطنت و بروز اختلاف مشهور مشروعه و مشروطه، مواضع این سه فقیه و مرجع حوزه نجف کاملا در تایید مشروطه بود و مخالفت با آن را کاری ناصواب می‌شمردند. چنان که اشاره شد پیش از بمباران مجلس، اقدامات علمای نجف چندان جدّی و نافذ نبود؛ ولی مسئله مجلس سبب اصلی خیزش جدّی ایشان برای مبارزه با استبداد شد. سرکوب آزادی‌خواهان و تبعید رهبران روحانی داخل، عملا مسئولیت دفاع از مشروطه را بر دوش علمای نجف گذاشت، مخصوصآ آن‌که مستبدین بر تعارض مشروطه با دین پای می‌فشردند. ضمن آن‌که مبنای حمایت علمای نجف از مشروطه، مبارزه با ستم، استبداد و سلطه بیگانگان، فراهم کردن رفاه عمومی و اجرای قوانین اسلامی بود.

نقش آیت‌الله نائینی

یکی از نقش‌های برجسته در مشروطه از آنِ آیت‌الله نائینی است. وی در سال 1303 هـ.ق. برای ادامه فراگیری دانش از ایران به عراق رفت و پس از توقفی کوتاه در نجف، راه سامرا پیش گرفت؛ زیرا در آن روزگار سامرا مورد توجه شیعه بود و مرکز و پایگاه بزرگ‌ترین مرجع شیعه، میرزای شیرازی به شمار می‌آمد. وی تا سال 1314 در آن شهر زیست و ضمن شرکت در درس و بحث میرزا، در امور سیاسی و اجتماعی مشاور و محرّر وی نیز بود. به خاطر تیزهوشی, توان تحلیل مسائل سیاسی و بنیه علمی، به سرعت جای خود را باز کرد و از جایگاه علمی و سیاسی ویژه‌ای برخوردار شد. بعد از فوت میرزا به کربلا و سپس به نجف هجرت کرد. با آغاز جنبش مشروطیت، به رهبری آخوند خراسانی و دیگر مراجع تقلید، نائینی به عنوان مشاور و بازوی سیاسی آخوند مطرح شد و اکثر کارهای مبارزاتی و اجتماعی مرحوم آخوند، با مشاورت نائینی انجام می‌گرفت و بسیاری از نامه‌ها و مراسلات مرحوم آخوند، با مشورت و کمک ایشان تهیه می‌شد.

نائینی هوش و فراست ویژه‌ای داشت. رخدادهای سیاسی و اجتماعی زمان را به دقّت پی می‌گرفت. همراه با فراگیری علوم و معارف دینی، به سرنوشت مسلمانان و علل انحطاط و گرفتاری آنان می‌اندیشید و راه چاره می‌جست؛ از این روی, در دوران شکل گیری مشروطیت، از هیچ کوششی دریغ نکرد و به ویژه توان علمی و نگارشی خویش را در اختیار نهضت گذارد. در این دوران پرآشوب، میرزای نائینی وارد میدان شد. او که به منزله زبان و سخن گوی مراجع مشروطه خواه نجف بود، دست به قلم برد و با نوشتن کتاب «تنبیه الامه و تنزیه الملّه» به سخنان بی‌اساس و خرده گیریهای نابجا و شبهه‌های اختلاف برانگیز، پاسخ منطقی و مستدل داد. این نوشته که به مهر تایید دو نفر از مراجع بزرگ زینت یافته بود، تردیدها را زدود و بار دیگر ثابت کرد که روحانیت در هسته مرکزی روشن بینی و ژرف اندیشی قرار داد و اهل آفرینندگی و نوآوری است.

در آن جوّی که گروهی مشروطه را فتنه آخرالزمان و ناسازگار با اسلام می‌دانستند، گروهی نیز بر این باور بودند که حرکت مشروطیت، نباید به بستر شریعت بیفتد، نائینی به میدان آمد و مشروطه را نه تنها موافق شرع، بلکه سبب امنیت و آبادی مملکت دانست و مخالفان آن را نادان و بی‌خبر از معنای مشروطه و مشروعه. با نگاهی کلی به نوشته وی، روشن می‌شود در میان آن امواج خروشانی که مخالفان مشروطه آفریده بودند، این کتاب حرکتی کارآمد و سازنده و روشن گر بود. از این روی می‌توان گفت: سهم نائینی در استوارسازی بنیاد مشروطیت سهمی است اساسی و ماندگار. شاید بتوان گفت نوشته میرزای نائینی نخستین اثر یک پارچه و به سامان در زمینه طرح نظام اسلامی است.

گرچه پیش از ایشان کتابهایی در مورد نظام سیاسی اسلام نوشته شده و از ولایت فقیه که روح حکومت اسلامی است به شکلهای گوناگون در آن نوشته‌ها سخن رفته، امّا این که اصول اندیشه سیاسی شیعه در قالبی روشن و درخور اجرا ارائه شود، از نوآوریهای میرزای نائینی است. به تعبیر شهید مطهری: «انصاف این است که تفسیر دقیق از توحید عملی اجتماعی و سیاسی اسلام را, هیچ کس به خوبی علامه بزرگ و مجتهد سترگ، مرحوم میرزا محمد حسین نائینی قدس سره توام با استدلالها و استشهادهای متقن از قرآن و نهج البلاغه در کتاب ذیقیمت «تنبیه الامه و تنزیه المله» بیان نکرده است. آنچه امثال کواکبی می‌خواهند، مرحوم نائینی به خوبی در آن کتاب، از نظر مدارک اسلامی به اثبات رسانیده است.

تضعیف نفوذ علما

به رغم کوششی که علمای حوزه نجف برای مبارزه با استبداد به خرج دادند، عملکرد برخی سران مشروطه پس از فتح تهران و پایان استبداد صغیر موجب ناخشنودی آنان شد و نفوذ ایشان به دلیل کم‌توجهی حکومت مشروطه کاهش یافت و سران مشروطه فقط در مواردی که ضروری می‌دانستند به آنان رجوع می‌کردند؛ نظیر موضع‌گیری علیه ملا قربانعلی زنجانی و شیخ فضل‌اللّه نوری که اظهارنظر ایشان در هموارسازی برخورد برخی مشروطه‌گران با آن دو مفید افتاد. اما در مسائلی چون اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی و ضدیت آشکار با برخی احکام اسلامی به خواست آنان عنایت کمتری می‌شد. به همین سبب، علمای نجف مجبور می‌شدند در مواردی مانند چاپ مقاله انتقادآمیز حبل المتین از روحانیان و برخی رفتارهای تقی‌زاده از سران حزب دموکرات، واکنش‌های تندی بروز دهند.

دودستگی علما

این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که در واقعه مشروطه، همه علمای حوزه نجف نظر یکسان نداشتند و به ویژه پس از رخدادهایی چون اعدام شیخ فضل‌اللّه نوری، کشته شدن سید عبداللّه بهبهانی و تبعید آخوند ملا قربانعلی زنجانی عملا جریان حامی مشروطه از آن فاصله گرفت و جریان معارض با مشروطه قوت یافت.

http://jomhourieslami.net/?newsid=98628

ش.د9501250