تاریخ انتشار : ۰۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۵  ، 
شناسه خبر : ۲۹۳۸۶۳
بهاي شکست ترامپ براي جمهوريخواهان
(روزنامه اطلاعات - 1395/04/30 - شماره 26491 - صفحه 12)

مجله پولتيکو در مقاله اخير خود انعطاف پذيري را علت پايداري احزاب مدرن ذکر کرده و معتقد است در دنياي امروز هيچ حزبي محکوم به شکست نيست.به گزارش ايسکانيوز، صاحب نظران همواره علاقه مندند پيش بيني کنند که احزاب در حال انقراضند و هميشه هم اشتباه مي کنند. مدت کوتاهي پس از انتخابات رياست جمهوري در سال 2008 و راه يافتن باراک اوباما به کاخ سفيد، کارتونيست محافظه کار ويليام وارن کاريکاتوري از چشم انداز حزب جمهوريخواه منتشر کرد که در آن جمهوريخواهان با نماد فيل مانند ماموت ها در حال انقراض به تصوير کشيده شده بودند. معناي اين تصوير کاملا واضح بود: جمهوريخواهان محکوم به فنا هستند. کارشناسان کاملا متعجب شدند که آيا ممکن است يک حزب به همين سادگي ها بميرد؟

امروز اين سوال با رويکردي انتقام جويانه مي تواند مجددا مطرح شود. دونالد ترامپ نامزد نهايي حزب جمهوريخواه با اظهارات پوپوليستي و کسب جايگاه نسبتا خوبي در ميان شهروندان آمريکا خوني دوباره در رگ هاي اين حزب به جريان انداخته است. از سويي ديگر برني سندرز نامزد چپ با عقايد سوپر سوسياليستي‌اش قول داده تا به مبارزه ادامه دهد و فرصت ورود هيلاري کلينتون به کاخ سفيد را بسوزاند.

حالا سوال اين است که سرنوشت ماموت ها به راستي در انتظار کدام يک از احزاب است و يا آيا انقراض هر دوي آنها را تهديد مي کند؟با وجود شرايطي نه چندان رضايتبخش براي احزاب، اما پاسخ به اين سوال منفي است. در سال 2008 بعد از به قدرت رسيدن مجدد اوباما، حزب جمهوريخواه با نفرت پراکني به اوباما و سنگ اندازي هاي فراوان خود را سرپا نگه داشتند. در واقع از سال 1850 و بعد از مرگ حزب ويگ، هيچ حزبي در ايالات متحده منحل نشده و تمامي احزاب رسوايي ها و شکست ها را تاب آورده اند.وسوسه تماشا و دنبال کردن کشمکش هاي احزاب اصلي و اخبار مبني بر به بن بست رسيدن يکي از اين احزاب سال هاست که همراه شهروندان است.

بسياري انتخابات را به جنگ تشبيه مي کنند اينگونه که احزاب با لشکرکشي به قلمروي يکديگر از هيچ عملي براي شکست طرف مقابل فروگذاري نمي کنند. در اين ميان کانديداها، روزنامه نگاران و سياستمداران آتش اين جنگ را تندتر مي کنند. اما واقعيت اين است که انتخابات چندان هم شبيه جنگ نيست. هيچ پيروزي دائمي نيست، طرف مقابل امروز شکست مي‌خورد و فردا باز هم به مبارزه برمي خيزد. بنابراين کماکان مي توان مطمئن بود که در سال 2020 هم باز انتخاب ميان دو حزب دموکرات و جمهوريخواه خواهد بود.بنابراين امسال بايد منتظر چه اتفاقي باشيم؟ آيا حزب جمهوريخواه با رهبري دونالد ترامپ با منزوي کردم ميانه‌روها، باعث زير و رو شدن اين حزب خواهد شد؟

مساله اصلي حزب جمهوريخواه مانند سال 2008 رقابت انتخاباتي نيست، حزب جمهوريخواه امسال با مشکل هويت مواجه شده است. شکاف عظيمي بين اعضاي اين حزب در حال شکل گيري است. اختلاف نظر ميان آناني که موافق انعطاف بيشتر بر سر مسايل اجتماعي هستند و آنهايي که اين سختگيري ها را سنگ بستر اين حزب مي دانند روز به روز در حال شدت گرفتن است. حال امسال يک اختلاف هم اضافه شده، اختلاف ميان محافظه کاران اصولي و دونالد ترامپ.اختلافات داخلي مي‌تواند منجر به نابودي احزاب شود.

مسلما همين اختلافات داخلي باعث از بين رفتن حزب ويگ شد، درست زماني که ائتلاف اقتصادي آنها نتوانست در ايالت هاي شمالي و جنوبي دوام بياورد و همزمان با مبارزات براي پايان برده داري، اين حزب براي هميشه خاموش شد. اما احزاب مدرن با وجود فراز و فرودهاي فراوان هنوز سرپا مانده اند. انعطاف پذيري و تغيير دليل ديگري بر تئوري ماندگاري احزاب است.بياييد فرض کنيم با توجه به پيشينه انتخاباتي ايالات متحده، دموکرات ها با رهبري هيلاري کلينتون، ترامپ و حزبش را شکست داده و وارد کاخ سفيد شوند و کنترل مجلس سنا را هم در دست بگيرند. بدون شک باز هم ما شاهد حملات جمهوريخواهان به زنان و اقليت ها خواهيم بود و همان سوال تکراري مطرح خواهد شد که آيا حزب جمهوريخواه در حال انحطاط است؟

حزب جمهوريخواه به حيات خود ادامه خواهد داد، اما اين ادامه دادن به اين معنا نيست که با همان اصول و چارچوب ها فعاليت خواهد کرد. در صورت شکست، حزب جمهوريخواه افتضاح انتخابات 2016 را با ايجاد تغييرات و اصلاحات جبران خواهند کرد. آنها کمتر در بحث هاي انتخاباتي شرکت خواهند کرد و مانند حزب دموکرات با تشکيل دادن مجمع نمايندگان، مانع راهيابي شخصي مانند ترامپ به مرحله نهايي انتخابات خواهند شد.البته انتخابات ميان دوره اي در سال 2018 هم تعيين کننده خواهد بود، اين انتخابات زمانيست براي قضاوت و تاحدي مجازات عملکرد رييس جمهوري.

حتي اگر دموکرات‌ها کرسي‌هاي سنا را در سال 2016 تصاحب کنند، جمهوريخواهان مي توانند بازگشت شکوهمندانه اي را به نمايش گذاشته و به قدرت بازگردند (البته اين اتفاق هر 10 سال يکبار رخ مي‌دهد و از سال 2008 تا کنون چنين اتفاقي صورت نگرفته است) حتي انگيزه و قدرتشان ممکن است به حدي باشد که سال 2020 کاخ سفيد را از دموکرات ها بازپس بگيرند. جمهوريخواهان امسال هم به حيات حزبي شان ادامه خواهند داد اما رهبران و تصميم گيرندگان اين حزب در سال 2017 و 2018 قطعا مشابه سال 2016 نخواهد بود. و کلام آخر اينکه هنوز زمان انقراض اين حزب فرا نرسيده است.

عواقب خارجيِ نژادپرستي ترامپ

دونالد ترامپ نژادپرستانه‌ترين ستاد انتخابات رياست جمهوري را از زمان نامزدي جرج سي والانس در سال 1968 اداره مي‌کند. در 50 سال گذشته استفاده از تعصبات قوميتي و مذهبي اشکال ظريف‌تري در مبارزات انتخاباتي داشته است و به‌طور آشکاري از گرايش‌هاي تعصبي دور بوده است. اما برخلاف اين روند، ترامپ در مبارزات خود حمله به مسلمانان و مکزيکي‌ها را در رأس کار خود قرار داده و بارها آنها را متهم کرده و خواستار رفتار تبعيض‌آميز مستقيم و صريح شده است.

نژادپرستي بخش عمده و دروني ايجاد ترس و هراس است که محور اصليِ ستاد ترامپ است.به گزارش فرارو به نقل از لوبلاگ، نژادپرستي پيامدهاي مهمي در داخل کشور دارد؛ مانند آسيب به همزيستي و عدالت در جامعه آمريکا، اما پيامدهايي نيز دارد که فراتر از مرزهاي آمريکا مي‌رود و همزمان بر منافع آمريکا هم اثر مي‌گذارد.مسلماً اگر ترامپ رئيس‌جمهوري شود اين پيامدها بيشتر هم مي‌شود. بااين‌حال، برخي از اين اثرات تنها به اين دليل است که يکي از دو نامزد رياست جمهوري چنين حرف‌هايي مي‌زند.

براي همه واضح است که چنين اظهاراتي، برخلاف پيشبيني کارشناسان، به او در پيروزي در انتخابات درون‌حزبي کمک کرد. همه مي‌بينند که ترامپ برخلاف مشاوره و نظر استراتژيست هاي سياسي، از مواضع موردعلاقه خود عقب‌نشيني نمي‌کند. با توجه به اينکه ترامپ بارها از نظر و مشاوره کارشناسان سرپيچي کرده و بازهم پيروز شده، آن‌ها ديگر جرات رد ايده‌ها و سياست‌ها او را ندارند.

احتمالاً مهم‌ترين بيانيه درباره آنچه در حال اتفاق است، اظهارات پال رايان رئيس مجلس نمايندگان است که حملات ترامپ به قاضي فدرال مکزيکي تبار را «تعريف کتابيِ يک ديدگاه نژادپرستانه» خواند- اين در حالي است که رايان به حمايت از ترامپ براي رياست جمهوري ادامه مي‌دهد. زماني که رهبر ارشد و منتخب کنگره آمريکا ماهيت نژادپرستانه اظهارات ترامپ را مي‌بيند و بازهم از نامزديِ او براي رياست جمهوري حمايت مي‌کند، بدان معناست که حتي نژادپرستي آشکار هم نبايد متضاد باعزت و احترام در نظر گرفته شود.

بازتاب اين مسئله در خارج از آمريکا شکل‌هاي مختلفي دارد. يکي از آن‌ها اين است که دسته‌اي از افراد که هميشه خطابِ دشمني و خصومت ترامپ بوده‌اند اکنون به اين نتيجه مي‌رسند که درواقع در معرض خصومت بزرگتري از جانب آمريکا قرار دارند. حتي قبل از ترامپ هم مشکل بزرگي در کشورهاي مسلمان وجود داشت که آمريکا را ضد- مسلمان تصور مي‌کردند. اين تصور ناشي از سياست‌هاي جاه‌طلبانه آمريکا است و تعجبي نيست که خصمانه يا خطرناک تلقي شوند. ستاد ترامپ اين مشکل موجود را وخيم‌تر مي‌کند.

باورها و نگرش‌هاي مردم در کشورهاي خارجي براي سران و سياستگذاران در اين کشورها محدوديت ايجاد مي‌کند. اين تصور که آمريکا با اين کشورها خصومت و دشمني دارد، همکاري دولت‌هاي خارجي با آمريکا و حمايت از سياست‌هاي اين کشور را برايشان دشوار مي‌کند. حتي براي دولت‌هايي که به‌طور اسمي دوست و متحد آمريکا هستند نيز راه‌هاي زيادي وجود دارد که با آمريکا همکاري نکنند.اين موضوع حتي در ميان ميانه‌روها و مردم معقول و نخبگان خارجي نيز صادق است. با افراط‌گرايان، اثرات و نتايج اين سياست بسيار واضح‌تر است.

به عبارت ساده، پيام دشمني ترامپ نسبت به مذهب يا قوميت‌هاي خاص به نفع افراطي‌هاي خشن است که ادعا دارند از منافع اين افراد در برابر يغماگري آمريکا محافظت مي‌کنند. بخش ضد اسلام اين پيام هديه بزرگي براي داعش، است. تأثير ديگر اين اظهارات آسيب به اعتبار آمريکا است هر زمان که به نفع حقوق مدني و سياسي در خارج از کشور تلاش کند. همچنين تصوير آمريکا به‌عنوان کشوري درخشان و پر از تحمل و انصاف را لکه‌دار مي‌کند. پيام ترامپ درخشندگي را از آمريکا مي‌گيرد.نگراني ديگر اين است که ستاد ترامپ به‌عنوان بخشي از نقشه‌اي بزرگ در نظر گرفته شود که به دنبال تبديل تعصب به قدرت سياسي است.

اين الگو در پيروزي انتخاباتي احزاب راستگراي بيگانه‌ستيز در اروپا بسيار موفق بوده است. انتخابات آينده اروپا در درجه اول به مسائل اقتصادي و اجتماعي هر کشور وابسته خواهد بود، اما تأثيرات فراملي را نيز بايد در نظر گرفت. حس پديده ترامپ، نژادپرستي آشکار و همه مسائل ديگر، براي جنبش‌هاي متعصب و نژادپرستانه مشابه در اروپا به‌نوعي اعتمادبه‌نفس و انگيزه تبديل‌شده است.

اين پديده ممکن است بر روي انتخابات اواخر اين ماه درباره ادامه حضور انگلستان در اتحاديه اروپا تأثير بگذارد. افکار و احساسات ضد اسلامي و ضد مهاجرتي مشابه با آنچه ترامپ به آن معتقد است، به عامل مهمي در ستادهاي مبارزاتي اين رفراندوم تبديل‌شده است. مسلماً وجود يک نامزد رياست جمهوري مانند ترامپ در آمريکا (که مهم‌ترين شريک و متحد انگلستان است) که شباهت زيادي به نايجل فراژ دارد، کار را براي طرفداران حضور انگلستان در اتحاديه اروپا دشوار خواهد کرد.نتيجه انتخابات نهايي آمريکا در ماه نوامبر نيز تحت تأثير تمام اين حوادث خواهد بود. تنها شکست ترامپ مهم نيست، بلکه با چه ميزان رأي شکست مي‌خورد مهم است. احتمالاً تنها يک شکست قطعي مي‌تواند آسيب‌هايي که ستاد نژادپرست او ايجاد کرده و مي‌کند را جبران کند.

دوستي با کارگران به سبک ترامپ!

دونالد ترامپ اخيرا سخنراني درباره سياست‌هاي اقتصادي کرد. تقريباً هر سخني که گفت و هر ادعايي که کرد غلط بود.به گزارش فرارو به نقل از نيويورک‌تايمز، البته اين ادعايي است که همه جمهوريخواهان دارند. اما اقتصاد ترامپ فراتر از اظهارات جمهوريخواهان معمولي است؛ اينکه اقداماتي چون کاهش ماليات شرکت‌ها و ثروتمندان، پايان دادن به مقررات زيست‌محيطي و غيره در بازار جادو مي‌کند و همه موفق و پيروز مي‌شوند. همچنين به‌عنوان يک پوپوليست ادعا مي‌کند سخت‌گيري با خارجي‌ها و پاره کردن توافقنامه‌هاي تجاري شغل‌هاي پردرآمدي که در آمريکا از بين رفته است را دوباره بازمي‌گرداند.

اين يک تمايز و جدايي از سياست‌هاي کلي حزب است، البته نه آن‌قدر که فکر مي‌کنيد- مردم فراموش مي‌کنند که ميت رامني نيز در طي مبارزات انتخاباتي سال 2012 تهديد به جنگ تجاري با چين مي‌کرد. بااين‌حال، جالب است که يک نامزد رياست جمهوري حزب جمهوريخواه نه‌تنها از سياست‌هاي اقتصادي برني سندرز، بلکه از موسسه سياست‌هاي اقتصادي متمايل به چپ که با جهاني‌شدن مخالف است نيز در اين زمينه تقدير کند. اما اين موسسه هيچ‌يک از تقديرهاي ترامپ را نپذيرفت: لارنس ميشل مدير اين موسسه طرح‌هاي اين نامزد رياست جمهوري را "کلاهبرداري تجاري ترامپ" خواند و به اظهاراتش پاسخي تمسخرآميز داد. پاسخ ميشل اين بود که حتي اگر تصور مي‌کني توافقنامه‌هاي تجاري به کارگران آمريکا آسيب‌زده‌اند، آنها تنها بخش کوچکي از مجموعه بسيار گسترده‌ي سياست‌هاي ضد کارگري هستند. دونالد ترامپ موضع بسيار اشتباهي نسبت به مسائل دارد.

درباره جهاني‌سازي: شکي نيست که افزايش واردات، به‌ويژه از چين، تعداد مشاغل توليدي را در آمريکا کم کرده است. يک مجله معروف تخمين زد که بين سال‌هاي 1999 تا 2011 ، واردات از چين حدود يک‌ميليون فرصت شغلي را در آمريکا از بين برد. محاسبات نشان مي‌دهند که برطرف کردن کامل کسري آمريکا در کالاهاي توليدي حدود دو ميليون فرصت شغلي ايجاد مي‌کند. اما آمريکا کشور بزرگي است و کل فرصت‌هاي شغلي بيش از 140 ميليون است.

وارد کردن دو ميليون کارگر به بخش توليدي، سهم اين بخش را در اشتغال از 10 درصد به 11.5 در‌صد افزايش مي‌دهد. براي فهم بهتر موضوع مي‌توانيم اين‌گونه بگوييم: سال 1979 که آغاز افزايش نابرابري‌ها بود، بخش توليدي بيش از 20 درصد از اشتغال را به خود اختصاص داده بود. در دهه 1960 اين مقدار بيش از 25 درصد بود. نمي‌دانم دقيقاً آقاي ترامپ کدام دوره را جزو سربلندي‌هاي آمريکا مي‌داند، اما برنامه‌هاي اقتصادي او آمريکا به آن دوران حتي نزديک هم نمي‌کند. درهرصورت، کاهش اشتغال در بخش توليدي تنها يک عامل مؤثر در افول طبقه متوسط است.

همان‌طور که آقاي ميشل مي‌گويد "سياست‌ها عمدي ديگري" نيز وجود داشته که حتي با افزايش درآمد بخش‌هاي اقتصادي، دستمزدها کاهش‌يافته است: برهم زدن اتحاديه‌ها، عدم افزايش حداقل دستمزد با نرخ تورم، رياضت، مقررات زدايي مالي و کاهش ماليات و آقاي ترامپ نيز کاملاً با اين ايدئولوژي که سبب ايجاد سياست‌هاي مخرب دستمزد شده‌اند، هم‌عقيده است.حتي بااينکه ترامپ تلاش کرد به‌عنوان يک پوپوليست ظاهر شود، اما بازهم دروغ‌هايي که معمولاً براي توجيه سياست‌هاي ضد‌کارگري هستند را تکرار کرد.

ترامپ اعلام کرد: ما جزو کشورهايي هستيم که بالاترين نرخ ماليات را دارند. درواقع در ميان 34 کشور پيشرفته، آمريکا سي و يکمين است. و مقررات در مقايسه با ماليات، " مانع بزرگ‌تري" براي ما هستند: درواقع، ما نسبت به آلمان که يک غول عظيم تجاري است، نظم و مقررات کمتري داريم. همان‌طور که آقاي ميشل نوشت " اگر ترامپ اين‌قدر مشتاق کمک به قشر کارگر است، پس چرا بحث را به کاهش ماليات شرکت‌ها و ثروتمندان مي‌کشاند؟" فکر مي‌کنم پاسخ را مي‌دانيم.انگيزه‌هاي ترامپ به کنار. آنچه اهميت دارد اين است که رأي‌دهندگان بحث‌هاي سنگين و پيچيده را به‌حساب حمايت از حقوق کارگران نگذارند.

هر اتفاقي در اقتصاد رخ دهد، بازهم آمريکا در آينده قابل پيش‌بيني اقتصاد خدماتي خواهد داشت. اگر نمي‌خواهيم يک ملت طبقه متوسط باشيم، بايد سياست‌هايي ايجاد کنيم که براي کارگران بخش خدمات ملزومات يک زندگي متوسط را ايجاد کند. اين يعني بيمه درماني مطمئن (اوباما 20 ميليون آمريکايي را بيمه کرد، اما جمهوريخواهان مي‌خواهند آن را لغو کنند و بيمه ميليون‌ها نفر را از بين ببرند)؛ يعني کارگران حق‌دارند براي درآمد بهتر اعتراض کنند و چانه بزنند (که البته همه جمهوريخواهان با اين مخالفند)؛ يعني حمايت کافيِ تأمين اجتماعي در دوران بازنشستگي (که دموکرات‌ها مي‌خواهند آن را افزايش دهند اما جمهوريخواهان مي‌خواهند آن را کاهش داده و به بخش خصوصي واگذار کنند.)آيا ترامپ براي هيچ‌يک از اين مسائل قدمي برمي‌دارد؟ گمان نمي‌کنيم. طرح مالياتي ترامپ از ماليات يک درصد از سران و مرفهان کشور کم مي‌کند و تريليون ها دلار بدهي ملي به‌جا مي‌گذارد.

بازگشت ترامپ به خودش

- پس از دو سخنراني با اتوکيو، ترامپ در تجمعي در ريچموند و ويرجينا در به سبک سخنراني في‌البداهه خود بازگشت. در سالني که تنها يک‌سوم آن از جمعيت پرشده بود، او چندين بار اليزابت وارن را "پوکاهانتس" خواند، به رقيب سابقش جب بوش حمله کرد و از " شباهت سيستم آموزشي نيويورک با نروژ" انتقاد کرد.

به گزارش فرارو به نقل از گاردين، بعد از يک هفته که رفتار ترامپ اندکي شبيه رئيس‌جمهورها شده بود، در يک سخنراني عجيب همه‌چيز به حالت اول بازگشت و حتي شماري از معترضان در خارج از گردهمايي دستگير شدند.چندي پيش ترامپ ادعا کرده بود که نظرات قاضيِ فدرالي که مسئول رسيدگي به پرونده او بود مغرضانه است زيرا او "مکزيکي" است.

بسياري از افراد در حزب خودش نيز اين اظهارات را نژادپرستانه خواندند، ازجمله پل رايان و سناتور ايلينوي مک کرک که نامزد حزب خود را تأييد نکرد.ترامپ سعي داشته سخنان خود را توجيه کند و بي‌اهميت جلوه دهد. وي پيشتر گفته بود: آزادي يعني هيچ‌کس از روي نژاد و رنگ پوستش قضاوت نشود. اما طولي نکشيد که تناقض در بحث نژاد را آغاز کرد و مرتباً اليزابت وارن را "پوکاهانتس" لقب داد تا او را براي اينکه گفته بود از نسل بوميان آمريکا است، مورد توهين قرار دهد. جمعيت حاضر به القاب او با سردادن فريادهاي جنگيِ سرخپوستان واکنش نشان دادند. ترامپ همچنان اصرار داشت نژادپرست نيست.

اين رويداد که اولين تجمع او از پايان مبارزات انتخاباتي اوليه بود، بازگشت به همان ترامپ قديمي بود. او پنج دقيقه اول را به لاف زدن درباره تاکستان خود در اولد ديمينيون (Old Diminion) و سپس در ادامه به توصيف پيروزي پرپيچ‌وخمش در انتخابات مقدماتي پرداخت.

او از روابط طولاني‌مدتش با بابي نايت مربي افسانه‌اي بسکتبال سخن گفت و همچنين قول داد در کنوانسيون ملي حزب جمهوريخواه با حضور ستارگان دنياي ورزش مانند تام بردي و بن روسليزبرگ "جشن پيروزي" برپا کند.ترامپ که آشکارا سعي داشت حمايت طرفداران برني سندرز را جلب کند، تمام تلاش‌هايش را با دادن لقب "برني ديوانه" به او بر باد داد. باري ديگر گفت که مي‌تواند در انتخابات عمومي در کاليفرنيا پيروز شود؛ زيرا دوستي که نامش را ذکرنکرد به او گفته "هر ليبرالي در لس‌آنجلس به شما راي خواهد داد.

«نامزد حزب جمهوريخواه به موضع قبلي خود درباره ساخت ديوار در مرز مکزيک بازگشت که در شب پيروزي خود در انتخابات مقدماتي حرفي از آن نزده بود. ترامپ درباره‌ اين ايده‌ بکر! خود گفت: "اين ديوار خيلي زيبا خواهد بود؛ زيباترين ديوار ممکن.او با ترامپ محافظه‌کاري که در اجلاس سالانه آزادي و ايمان در واشنگتن شرکت و بااحتياط از روي اتوکيو سخنراني کرد، بسيار فرق داشت.

در آنجا ترامپ سعي کرد نظر جناح محافظه‌کار که با شک و ترديد به اين ميلياردر نيويورکي نگاه مي‌کنند را به خود جلب کند. ترامپ تأکيد کرد "از آمريکايي‌هاي مسيحي دفاع مي‌کنيم!" و گفت در انتخابات مقدماتي با کمک انجيل و در کل "ديدگاه‌هاي مذهبي" به پيروزي رسيده است.او از نکات کليدي حرف زد و گفت :مي‌خواهيم حرمت و کرامت زندگي را حفظ کنيم و اظهار داشت ازدواج و خانواده رمز شادي و موفقيت است. او همچنين درباره جاي خالي حاضر در ديوان عالي کشور گفت که کلينتون قضات تندرو را در ديوان قرار خواهد داد که اراده مردم برايشان معني ندارد.          ادامه دارد...

http://www.ettelaat.com/new/index.asp?fname=2016\07\07-19\19-40-36.htm&storytitle=%C8%E5%C7%ED%20%D4%98%D3%CA%20%CA%D1%C7%E3%81%20%C8%D1%C7%ED%20%CC%E3%E5%E6%D1%ED%CE%E6%C7%E5%C7%E4

ش.د9501370