(روزنامه اطلاعات – 1395/05/03 – شماره 26494 – صفحه 12)
* مصر داراي چه پيش زمينه و خلاهايي براي پذيرش بهار عربي بود؟ گرچه به سرانجام کامل نرسيد
** انقلاب در کشورهاي عربي که داراي سه مشخصه ديکتاتوري، فساد و وابستگي بود، محتمل به نظر مي رسيد. کسي شک نداشت و خيليها منتظر بودند که تحولات يا بهار عربي در کشورهاي داراي اين سه مولفه روي دهد. حضرت امام ( ره ) نيز بعد از قرارداد کمپ ديويد به اين موضوع اشاره مي کنند که سرانجام مردم مصر خشم خود را نسبت به اقدام سادات در سازش با صهيونيست آشکار مي کنند. انقلابهاي عربي از تونس به وسيله يک جرقه شروع شد.جرقه شروع بهار عربي در تونس نيز با اقدام بوعزيزي زده شد. بن علي فرار کرد و انقلاب تونس به يکي از اهدافش که همان ساقط کردن راس نظام بود، دست يافت. بعد از انقلاب تونس و قبل از پيروزي انقلاب مصر يعني فاصله بين 26 دي سالروز فرار بن علي تا 22 بهمن 1389 روز سقوط مبارک با شماري از شخصيتهاي مصري ديدارهايي داشتم. آنها بيان کردند که مي خواهند همانند مردم تونس عمل کنند.
درواقع زمينههاي اجتماعي چنين تحولي در مصر فراهم بود. مصر خود را برتر از آن مي ديد که در قضيه انقلابها پرچمدار نباشد. پس از تحولات روي داده، طي ملاقاتي با آقاي هيکل، وي تعبيري به کار برد مبني بر اينکه تونس آزمايشگاه کوچکي براي تجربه يک انقلاب بزرگ در مصر بود. يعني آنها مشاهده کردند چون تجربه تونس موفق بوده، همان را در مصر انجام دهند. آنها بر اين عقيده بودند که انقلاب مصر تاثير منطقه اي وسيعي خواهد داشت، نه تونس. اين مساله کمي به خودبزرگ بيني مصريها مربوط مي شود و اينکه نمي خواستند خود را پيرو تونس بدانند. البته عوامل ديگري مانند فقر و احساس عقب ماندگي در مردم مصر بسيار بارز بود. آنها خود را سردمدار و داراي سابقه تمدني چند هزار ساله و يک سر و گردن بزرگتر از اعراب مي دانستند. آنها خود را ام البلاد ميناميدند. تمامي اين موارد بر اين تعبير مي شد که اينک تجربه يک انقلاب در آزمايشگاه کوچکي به نام تونس نتيجه بخش بوده، از اين رو در مصر نيز شروع شد .
ديکتاتوري ، فساد و وابستگي سه عامل اصلي جنبشهاي عربي در کنار مسايلي مانند فقر و عقب ماندگي به حساب مي آيد، اما به نظر مي رسد تحولات مصر همانند يک ساعت شني بود. درواقع ما دوباره به سه عامل اصلي ديکتاتوري، فساد و وابستگي در مصر رسيديم. به نظر مي رسد، تحليلهاي درستي از انقلاب تونس در مصر صورت نگرفت که شاهد بازگشت به نقطه اول هستيم.يکي از شعارهاي اصلي مردم مصر، ساقط کردن نظام بود،اما در 22 بهمن ماه 1389 شمسي آنها فقط توانستند راس نظام را ساقط کنند. مردم مصر نمي دانستند چه مي خواهند، ولي مي دانستند که چه چيزي را نميخواهند. آنها رهبري هم نداشتند. افراد فعال در صحنه و انقلاب از گروههايي بودند که تاريخ تشکيل آنها به چند ماه يا چند سال مي رسيد. تشکيلاتي داراي تاريخ مانند اخوان المسلمين وارد انقلاب نشده نبود. خواستههاي گروههاي با سابقه جزيي بود، اما در نهايت همه آنها روي يک شعار که همان ساقط کردن نظام بود، متحد شدند.
به دليل نوپا بودن گروههاي انقلابي، محافظه کاري و کنار گذاشتن منش انقلابي توسط برخي گروهها مانند اخوان المسلمين، جنبش مصر صرفا توانست راس نظام را تغيير دهد. اين مساله با توجه به ملاحظات و تجارب تاريخي ملت مصر نسبت به حاکمان و پادشاهان است. هنوز مبارک تحت حمايت نهادهاي دولت عميق مصر است. هيچ پرونده قضايي متناسب با جرم و فضاي انقلاب براي او صادر نشده است. همانطور که گفتيد، به دلايل مطرح شده ساعت شني را شاهديم. نظامي که تحت عنوان دولت عميق در مصر از آن ياد مي شود، و در همه ارکان نيز رسوخ کرده، توانست بار ديگر با يک راس جديد بازسازي شود. جنبش مردمي مصر نتوانست نهادي را از نهاد قدرت تغيير دهد و همچنين نتوانست نهاد جديدي را ايجاد کند.
نهادي که بتواند به حفاظت از انقلاب بپردازد و آن را هدايت کند. در عين حال فقدان رهبري، سردرگمي، دستپاچگي و در ترديد به سر بردن انقلابيها موجب شد نظام سابق به راحتي خود را بازسازي کند. چه آنها که طرفدار آقاي مرسي بوده و هستند، به خصوص اخوان و چه کساني که مخالف اخوان و مخالف نظام مبارک، تجربه تلخي داشته و نتوانستند نظام را ساقط کنند. همه گروهها اعم از گروههاي قومي عربي، لائيک، سکولار و مسيحيان ناراضي هستند. اتفاقي که اکنون منجر به حذف جريان انقلابي، ضد فساد، ضد ديکتاتوري و ضد وابستگي شده است .
* آيا معتقديد محافظه کاري جريان اخوان منجر به حذف جريان انقلابي و صرفا ساقط شدن راس نظام شد؟
** اخوان المسلمين به دليل شکستهاي متحمل شده در زمان مبارک، پيمان فرمانبرداري از نظام مبارک را به عنوان اولي الامر قبول کردند تا فشارهاي زندان و شکنجه عليه آنها کاهش يابد. به همين دليل در مرحله انقلاب هيچگونه فعاليت انقلابي آشکاري نداشته تا به تدريج فضا براي ورود آنها به عرصه سياست مهيا شد.سرانجام توانستند تعدادي از کرسيهاي مجلس را تصاحب و همچنين يکي از رهبرانشان به رياست جمهوري برسد. آنها با همين ترديدها و محافظه کاريهاي خواهان رهبري انقلاب بودند.
اين در حالي است که فضاي انقلاب محافظه کاري را اقتضا نمي کند. آنها با بازماندگان رژيم سابق، نقشها و توطئههاي کشورهايي که سالها مصر تحت سلطه آنها بود، مواجه بودند. افرادي که سعي بر به انحراف کشاندن انقلاب دارند. در مقابل انقلابيها هيچ کنش انقلابي از خود بروز نمي دادند. اين موضوع را با انقلاب ايران مقايسه کنيد. مردم ايران به دليل رهبري حکيمانه، بيش از آنکه بدانند چه نميخواهند، مي دانستند چه مي خواهند. شعار محوري ايران، استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي بود. يعني مردم مي دانستند دقيقا چه مولفههايي را مي خواهند. نوع حکومت در شعار مردم ايران مشخص بود. به ياد دارم اوايل انقلاب شعار استقلال، آزادي، حکومت اسلامي بود.
کمي بعد حضرت امام فرمودند شکل حکومت جمهوري اسلامي است. زيرا حکومت اسلامي مي توانست حذف شاه را شامل نشود. يعني حاکميت اسلامي باشد و نظام پادشاهي باشد. پس از انقلاب نهادهايي مانند سپاه پاسداران، کميته انقلاب، بنيادهايي مانند 15 خرداد، شهيد، و .. براي خدمت رساني به مردم تاسيس شد. دادگاههاي انقلاب تشکيل شد. سازمان امنيت شاه کاملا منحل شد. مسئولان وابسته به نظام شاهنشاهي محاکمه شدند. اموال سرمايه داران رژيم سابق مصادره و اجازه داده نشد پولهاي آنها در خدمت ضد انقلاب قرار گيرد.
اين مجموعه اقدامات انقلابي در مصر روي نداد. مردم مصر و حتي اخوان ادعاي انقلاب داشتند اما در طي مسير انقلابي عمل نکردند. يک نفر از عناصر وابسته به نظام مبارک و حتي شخص او حکم قضايي شديدي نگرفت. تمامي سرمايه داران نظام مبارک حفظ شدند. نزديک به 20 شبکه تلويزيوني از سوي سرمايه داران وابسته به نظام مبارک تاسيس شده بود تا در کار انقلاب اخلال و مردم را دلسرد کنند. دادگاههاي مصر به دليل حفظ همان ساختار هيچ حکمي عليه افراد نظام مبارک صادر نکرد. هيچ موسسه اي به منظور خدمت رساني به مردم ايجاد نشد. آقاي سيسي در زمان مبارک رييس دستگاه اطلاعاتي ارتش و به نمايندگي از نظام مبارک با انقلابيها صحبت مي کرد. اقاي مرسي او را به عنوان وزير دفاع برگزيد.
انقلاب مصر خود را محصور قوانين زمان مبارک کرده بود. در حالي که اين موارد در انقلاب ايران شکسته شد. انقلابيگري و انقلابي بودن حرف اول را بر همه قوانين مي زد. فرض کنيد در انقلاب ايران، مردم، ارتشبد نعمت الله نصيري رييس ساواک را مجدد بر سرکار خود بگذارند و بگويند که قوانين اجازه نمي دهد کسي پايين تر از ارتشبد رييس سازمان ساواک شود. يا همينطور در مورد وزرا. در ذهن انقلابيون مصر اينکه يک جوان 24 ساله وزير شود، جايگاهي ندارد. اما در انقلاب ايران اينگونه نبود. انقلاب نيازهاي جديد دارد. با همان ابزارهاي گذشته نمي توان انقلاب را اداره کرد.
تصور مصريها بر اين بود که راه رسيدن به قدرت، يافتن راه حل مشکلات و اينکه با دردسر کم بر مصر حکومت کنند، اين است که از طريق آمريکاييها که واقعا نفوذ بسيار زيادي در مصر داشتند وارد شده و موافقت آنها را جلب کنند. تلاشهاي زيادي نيز انجام دادند. اخوانيها و حتي آقاي مرسي در اوايل کار، براي اينکه اعتماد آمريکاييها را جلب کرده و نشان دهند کم خطر هستند، دو اقدام مهم در صحنه سياست خارجي انجام دادند. نخست آنکه صهيونيست ستيزي را کنار گذاشتند و آقاي مرسي اعلام کرد به همه قراردادهاي خود _ منظور اصلي قرارداد کمپ ديويد بود_ پايبند است و ديگر آنکه از نزديک شدن آشکار به ايران خودداري کرد تا حساسيت آمريکا برانگيخته نشود.
اين همان استراتژي مبارک بود، اما اخوانيها فرقشان با مبارک اين بود که ادعا مي کردند که اين تاکتيک آنهاست. در نهايت جواب نداد و همان اتفاقي که بر سر مصدق افتاد، بر سر مرسي آمد. آمريکا با تمامي عناصر نظام مبارک دست به يکي کرده و مرسي را سرنگون کرد. ممکن است شما با نقل قولهاي آمريکاييها مبني بر ابراز نگراني از سرنگوني مرسي و اينکه خواستار بازگشت او به قدرت شده باشند، مواجه شده باشيد. اما در عمل سازمان سيا و پتناگون از آقاي سيسي دفاع مي کردند.
آمريکا کمکهاي خود را قطع کرد
آمريکا به دليلي شرايط انقلابي و مسايل اقتصادي خود، کمکهاي خود را قطع کرده بود. اما آقاي مرسي براي بازگرداندن کمکهاي آمريکايي تلاش مي کرد. از اين رو سعي مي کردند با در نظر گرفتن مواضعي مانند کنار گذاشتن صهيونيست ستيزي، کنار گذاشتن انقلابيگري و دوري از ايران از استمرار کمکهاي آمريکا برخوردار باشد. کمکهايي که حتي در زمان مبارک به عنوان ابزار کنترل يک نظام مورد استفاده آمريکا بود. نيمي از کمکها هم به ارتش تعلق مي گرفت. زيرا ارتش خود را در ارتباط مستقيم با آمريکا مي ديد. اينکه چقدر آمريکاييها کمک کرده يا عربستان چه ميزان کمک کرد، به صورت آشکار در اخبار مشاهده مي شود. اما در پنهان، آمريکا به دنبال تقويت يک جناح و گروه عليه گروه ديگر بود. اخوان تلاش مي کرد خود را مجموعه اي سر به راه در برابر آمريکا نشان دهد. اما آمريکاييها عليرغم امتيازهاي فراوان اخوان به آنها، به آنها اعتماد نکردند؛ بلکه از پشت خنجر زدند.
* آيا عملکرد نه چندان مطلوب اخوان در دوران حکومت داري مصر را به جايي هدايت کرد که تمامي جامعه عليه اخوان باشد و همه حرکتها عليه اخوان شکل بگيرد؟
** دلايل مطرح شده دليل بر ناتواني و اشتباههاي اخوان در هدايت، کنترل واداره وضعيت مصر است، اما اتهامهايي متوجه اخوان مي شود که واقعا وجود نداشت. اخوانيها يک شبکه تلويزيوني در برابر دهها شبکه تلويزيوني مخالفان نداشتند. يک شبکه ضعيف داشتند که بلافاصله آقاي سيسي به همراه چند شبکه متعلق به سلفيها آن را تعطيل کرد. معتقدم اخوان اساسا کاري انجام نداد. اصطلاحي در فضاي رسانه اي وابسته به نظام مبارک ترويج يافته بود مبني بر اينکه مي خواهند حکومت را "اخونه" – اخوانيزه کردن کشور- کنند. يعني اخوان را حاکم کنند.
در صورتي که تقريبا دو سوم کابينه آقاي مرسي پيش از سقوط به توصيه ارتش و سازمان امنيتي در حمايت از سيسي استعفا دادند. اينکه اخوان در دولت خودش صرفا به اخوانيها توجه مي کرد، يک دروغ محض است. من اشتباه مجموعه اخوان را در کارهاي انجام نداده مي دانم. فرض کنيد در کاخ رياست جمهوري به جز حداکثر 10 نفر، همه از عناصر نظام پيشين هستند. وقتي به ملاقات آقاي مرسي مي رفتيم، شخصي که کنارش ايستاده بود، همان بود که در کنار مبارک مي ايستاد. سازمان اطلاعاتي مصر تغيير نکرد. ايراد اخوان اين بود که وزراي اخواني نداشت.
در حالي که هر گروهي که به قدرت مي رسد، از مجموعه خود وزير انتخاب ميکند. کدام وزير اخواني وجود داشت؟ صرفا يک سري معاونان ومشاوران اطراف مرسي بودند که آنها هم اکنون در زندان هستند. اخوان تلاشي براي بازسازي و انجام يک عمل انقلابي نکرد. انقلاب را کنار گذاشتند و مي خواستند با همان قواعد نظام پيشين، انقلاب را رهبري کنند که نتوانستند. بگوييد مرسي چه چيزي را انجام داد؟
تغييراتي که در نهاد قضايي مصر صورت گرفت عليه مرسي شد
نهاد قضايي مصر، نهاد قضايي مبارک است. اگر خواهان انقلاب هستيد بايد تغييراتي در نظام قضايي صورت دهيد. از همين نظام قضايي دهها حکم اعدام براي مرسي و طرفدارانش صادر شده ولي يک حکم اعدام براي مبارک نداشته است. ماده و قانوني براي رسيدگي به جنايات مبارک وجود ندارد. زيرا در دوران مبارک، برخورد با انقلابيها قانونمند شده است. يکي از اتهامهاي آقاي مرسي فرار از زندان است. يعني اينکه فرض کنيد، پس از انقلاب اسلامي ايران، به زندانيان سياسي زمان شاه اتهام فرار از زندان شاه را بزنند.
آيا مضحکانه نيست؟ يکي از تضادهاي آقاي مرسي با قوه قضاييه در اين بود که هيچکدام از احکام و اتهامها عليه انقلابيها را لغو نکرد. در زمان حکومت مرسي کساني داراي پرونده اقدام عليه نظام مبارک بودند و به همين اتهام حق فعاليت سياسي نداشتند و هنوز در زندان بسر مي بردند. روز چهارم انقلاب درهاي زندانهاي مصر باز شد. ديوارها فرو ريخته و هم بيرون آمدند. اسم اين فرار نيست، اما اکنون يک جرم به جرم کساني که در زندان بودند اضافه شد و آن هم فرار از زندان است.
* اقدام نيم بند مرسي عليه قوه قضاييه به منظور تغيير عناصر فاسد را چه تعبير ميکنيد؟
** به نظر من يکي از مشکلات مهم انقلاب مصر، نبودن دادگاه انقلاب بود. اين در حالي بود که در يکي از تظاهرات گسترده مردم، محاکمه مبارک بود. ولي هيچ اتفاقي نيفتاد. حسن البنا رهبر و موسس اخوان المسلمين در 65 سال پيش نوشته اي دارد که در آن اعلام مي کند که اخوان به انقلاب فکر نمي کند. احتمالا اين موضوع تاکتيکي است، اما در هرحال آنها در انقلاب مصر در يک عمل انجام شده قرار گرفته بودند. انقلابي در مصر روي داده و آنها حاکم بر انقلاب شدند. رييس جمهوري نيز داراي قدرتهاي فوق العاده اي بود. به نظرم ديدگاه اخوان که به انقلاب فکر نمي کند يک تاکتيک بود، زيرا اگر مي گفتند به انقلاب فکر مي کنند، در همه دورانهاي ملک فواد، ملک فاروق، ناصر و مبارک با آنها برخورد شديدتري مي شد.
طي چندين دوره تشکيلات اخوان منحل، افراد آنها زنداني و اموالشان مصادره شد. يک بار در سال 1948 توسط کميته آمريکا، انگليسي، فرانسوي، يک بار در زمان ناصر، و چند بار نه به صورت کامل در زمان مبارک و يک بار به طور کامل در زمان السيسي تمامي تشکيلات آنها را منحل کردند.
سادات تمامي زندانيان زمان ناصر را آزاد کرد. زيرا در آن زمان مشکل سادات، کمونيستها و سکولارها بودند. سادات خواهان استفاده از نيرو و ظرفيت مذهبيها عليه کمونيستها و سکولارها بود. البته دوره سادات نيز کوتاه بود. با اين حال جمعيت اخوان نمي تواند به دور از فضاي انقلابي، به فکر ساقط کردن حکومتهاي ظالم نباشد. آنها به دنبال الگويي بودند که با کنار گذاشتن شيوه انقلابي به نتيجه برسند. تجربه نشان داد که مماشات اخوان با دشمنان منجر به سقوط خودشان شد. پس از انقلاب اسلامي ايران هيجان و اميدي در دل اهل سنت ايجاد شد. زيرا برقراري حکومت اسلامي در بين علماي اهل سنت ريشه دار است. آنها خلافت بني اميه و بني عباس را امتداد حکومت خود مي دانستند که منقرض نخواهد شد.
بنابراين براي حفظ آن تلاش ميکردند. آنها انقلاب اسلامي را حرکتي در راستاي خلافت اسلامي مي ديدند که يک گروه اقليت شيعي، که هيچ خطر يا ابراز وجودي ندارد، خواهان حکومت اسلامي شده اند که مي تواند در جامعه بزرگ تر اهل سنت هضم شود. از اين رو اخوان در همان زمان به ايران تبريک گفت و نماينده فرستاد و جريانهاي سياسي جهان اسلام حمايت کردند.بيداري اسلامي منجر به روي کار آمدن النهضه در تونس شد. در يمن جريان اسلامي به قدرت رسيد. حوثيها تحت عنوان جريان انصارالله وجود دارند. در بحرين به همين صورت. نقش مرجعيت شيعي در عراق و يک روحاني شيعي به نام سيدحسن نصرالله در لبنان.
از اين نوع رقابتها در جهان اهل سنت نيز وجود دارد. ترکها به دنبال خلافت عثماني هستند. اخوانيها بدنبال چيزي شبيه خلافت عباسي هستند. حکومت اخوان در مصر خطري براي ترکيه بود. ترکها به دنبال اخوان سرکوب شده بودند نه اخوان قدرت يافته. زيرا خلافت اسلامي از نظر اخوان با خلافت عثماني متعلق به ترکيه متفاوت است. در اين ميان اخوان يک اشتباه بزرگ مرتکب شد. آنها تصور مي کردند، کار تمام شده است. از اين رو تصور مي کردند که ايران نيز جزيي از خلافت اسلامي آنها خواهد بود. به همين دليل ابتدا در مقابل ايران عرض اندام کردند. مسايل سوريه نيز داخل موضوع شد. مرسي تصور مي کرد عربستان او را در احياي خلافت اسلامي کمک خواهد کرد. به همين دليل اولين سفر خود را به عربستان انجام داد و اعلام کرد عربستان رهبر اهل سنت و مصر اخواني حامي آن خواهد بود.
ما شاهد اخواني هستيم که در ابتداي شکل گيري بيداري اسلامي نسبت به بروز انقلاب ترديد دارد. در عين حال از لحاظ تاکتيکي عنوان مي کند که به انقلاب فکر نمي کند. بنابراين اخوان در مرحله اي قرار مي گيرد که آيا اساسا قرار است انقلابي صورت گيرد که نهادسازي هم انجام شود. آيا علت اين مساله اخوان فاقد يک جريان فکري – ايدئولوژيکي براي حکومت داري بوده است؟ يا فايد شخصي که انديشههاي اخواني را براي برقراري نظام سياسي تئوريزه کند. شخصي مانند راشد الغنوشي در تونس اخوان را در تونس نجات مي دهد.
* با توجه به تجربه اخوان طي سالها حضور در مصر، اکنون و آيندهاش چه خواهد شد؟ اخواني که از طرف عربستان به عنوان يک سازمان تروريستي معرفي مي شود.
** شرايط جهان و منطقه به خصوص به گونه اي است که پيش بيني حوادث خيلي سخت شده است. به اين علت که عوامل و مولفههاي مختلف و زيادي پيوسته است و باعث پيچيدگيهاي زيادي شده است. موضع کشورهاي مختلف به عنوان مثال آمريکا در حوادث مصر مشاهده مي کنيد که متناقض است، تحت تاثير موضوعات مختلف تغيير کرده است. خانم کلينتون در خاطرات خود ابزار پشيماني کرده که از مبارک به راحتي صرف نظر کرديم.
البته شايد خانم کلينتون اين را نداند که آمريکا به دليل اضطرار مجبور به صرف نظر از مبارک شد تا نظام و ساختار آن را حفظ کند. اما همانگونه که سادات براي مساله داخلي يا تهديدات داخلي اقدام به آزادسازي نيرويهاي اخواني از زندان کرد، چنين موضوعي هم اکنون براي اخوان متصور است. برخي از دلايل برخورد خشن با اخوان از سوي حکومت السيسي به روابط خارجي مصر مربوط مي شود. يکي از دلايل مهم حمايت عربستان از السيسي دشمني آنها با اخوان المسلمين بود. زيرا اخوان داراي ايده خلافت اسلامي است و عربستان بايد در اين خلافت اسلامي جايگاهي داشته باشد و بر پايي خلافت اسلامي بدون اينکه عربستان جزيي از اين خلافت باشد، معنا ندارد. اما همين عربستان وقتي در صحنه يمن با اين موضوع مواجه مي شود که گروهي از اخوان المسلمين مي تواند عليه حوثيها عمل کنند، با اخوان در آنجا مدارا مي کند. قطعا اين مدارا مخالفت آقاي السيسي را به همراه داشته است.
چه بسا اخوان يمن به عربستان فشار بياورد که از ابزار خود براي کاهش فشار عليه اخوان مصر استفاده کند. يک شبکه درهم تنيده اي از منافعي که روز به روز تغيير مي کند، وجود دارد و با توجه به تغييرات محتمل در مصر که با مشکلات عديده اقتصادي، سياسي و اجتماعي مواجه است ممکن است تغييراتي را در حکومت مصر شاهد باشيم. يا اگر فشار به عربستان در يمن از جانب اخوانيها زياد شود يا حوادث مشابهي در مکانهاي ديگر اتفاق بيفتاد، قطعا اولويت عربستان اين نيست که تضاد خود را با اخوان ادامه دهد.
بنابراين در اين چارچوب چندان نمي توان از بازنگشتن اخوان به عرصه حکومت مطمئن بود. بايد هر موضوعي را محتمل دانست. اخوان المسلمين تشکيلاتي با قدمت 87 ساله با تجارب مختلف است. شايد تجربه اخير به بازسازي آنها کمک کند و به عرصههاي جديد در انقلاب، حکومت و حفظ آن برسند. بنابراين بايد بازگشت اخوان به عرصه سياسي مصر و نه لزوما قدرت را دور از ذهن بدانيم. ادامه دارد...
ش.د9501451