تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۲  ، 
شناسه خبر : ۲۹۴۵۷۰
مرتضي مبلغ در گفت‌وگو با آرمان:
مقدمه: هفتم اسفند در تاريخ احزاب سياسي اصلاح‌طلب يك نقطه عطف و روزی فراموش‌نشدني است. اصلاح‌طلبان در هفتمين روز اسفندماه به درستي توانستند گام دوم را با حمايت مردم به نتيجه برسانند. در اين دوره به علت ردصلاحيت‌ اصلاح‌طلبان آنها چاره‌ای نداشتند جز اينكه از گزينه‌هاي دست چندم اصلاح‌طلب استفاده كنند. اين نمايندگان به‌‌يقين نبايد فراموش كنند كه با پشتوانه اصلاح‌طلبان و بزرگان اصلاحات و بدنه اجتماعي اصلاح‌طلبان به مجلس راه يافتند. برای بررسی مسائل پیرامون انتخابات و آنچه پس از انتخابات حادث شد، «آرمان» با مرتضي مبلغ فعال سياسي اصلاح‌طلب به گفت‌وگو پرداخته است که در ادامه مي‌خوانيد:
پایگاه بصیرت / احسان اسقايي
(روزنامه آرمان - 1394/12/15 - شماره 2992 - صفحه 6)

* به نظر شما علت اعتماد مردم به جريان اصلاح‌طلب چيست؟

** علت اين اعتماد و حضور باشكوه مردم در انتخابات هفتم اسفند را بايد در دو امر جويا شد. نخستين علت در شرايط كشور نهفته است؛ مردم و دولت و اصلاح‌طلبان ميراث‌دار مشكلاتي هستند كه در اثر برخی سياست‌هاي ناكارامد سال‌هاي گذشته به وجود آمده است و در عين حال دولت آقاي روحاني با وجود تمام تلاش‌هايي كه براي برون‌رفت از مشكلات صورت گرفته داشته است باز هم شاهد هستيم جرياناتي هستند كه با تندروي و بينش‌هاي غلط و مشكل‌ساز خود همچنان براي كشور مشكل ايجاد مي‌كنند، از جمله مخالفت با حركت‌هاي سازنده، غوغا‌سالاري، ترويج برخی بداخلاقي‌ها و امثال آن. رفتار اين جريان‌ها آنچنان در سطح جامعه محسوس و روشن است كه همه به دنبال برون‌رفت از اين شرايط هستند تا كشور را به سمت اعتدال، عقلانيت، پيشرفت و تعالي حركت دهند.

دليل دوم به اعتماد مردم به جريان اصلاح‌طلب و رفتار هوشمند، آگاهانه و مبتني بر منافع ملي اصلاح‌طلبان مربوط مي‌شود. تندرو‌ها به دنبال مشاركت حداقلي هستند، زيرا احساس مي‌كنند در مشاركت حداقلي، منافع آنها تامين مي‌شود؛ در مشاركت حداكثري، مردم به‌طور طبيعي به كانديدا‌هايي راي مي‌دهند كه در تراز مردم و كشور هستند. اصلاح‌طلبان با در نظر گرفتن شرايط فوق راهبرد‌هايي را به وجود آورند كه در هر شرايطي در انتخابات شركت كنند و مردم را متقاعد كنند كه تنها راه برون‌رفت از مشكلات اين است كه در انتخابات حضور به هم رسانند و هوشمندانه و آگاهانه افرادي را انتخاب كنند كه دلسوز كشور باشند و جامعه را از بحران‌هاي متعدد خارج كنند. هنر اصلاح‌طلبان اين بود كه با وجود دست‌انداز‌ها، فشار‌ها و مشكلات بسيار گسترده در انتخابات حضور يافتند. مشكلات زيادي در مسير اصلاح‌طلبان وجود داشت كه در هر مرحله مي‌توانست منجر به سرخوردگي آنها و جامعه شود.

اصلاح‌طلبان با وجود اين مشكلات با تحمل و صبر، به‌ويژه با رعايت اخلاق و ارائه الگوي سازنده اخلاقي در صحنه باقي ماندند و مشكلات را تحمل و مديريت كردند، به گونه‌اي كه در بد‌ترين شرايط سعي كردند ليست‌هايي را به جامعه معرفي كرده و با جامعه نيز به صورت گسترده صحبت كنند تا حركاتي كه به راحتي مي‌توانست منجر به انفعال و سرخوردگي جامعه شود را خنثي كنند تا مردم با اعتماد به نفس و اميد براي آينده‌اي بهتر در صحنه رقابت بمانند، لذا در مجموع دو عامل ذكر شده باعث به وجود آمدن حركت باشكوه هفتم اسفند شد. ما مشاهده كرديم كه سرمايه‌هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي اصلاح‌طلبان به مردم اميد دادند و مردم هم به خوبي نوع رفتار افراد فرهيخته را پذيرفتند و واكنش مناسب نشان دادند.

* اصلاح‌طلبان در حدود يك سال قبل ذیل عنوان شوراي عالي اصلاحات تصميمات محكمي براي به وحدت رسيدن اتخاذ كردند و خوشبختانه به دستاورد مثبتي نيز رسيدند. ممكن است اين مدل هماهنگي در آينده الگويي براي تشكیل حزب واحد اصلاحات تلقي شود؟

** مدل شكل گرفته معطوف به تجارب گذشته اصلاح‌طلبان بود. اصلاح‌طلبان با لحاظ شرايط سخت كشور و اتخاذ اين راهبرد كه از منافع جناحي و شخصي خود به‌طور كامل بگذرند و منافع ملي را در نظر بگيرند موفق شدند كه نوعي اجماع در ميان خود به وجود آورند. رئيس دولت اصلاحات در به وجود آوردن اين اجماع نقش مهمي ايفا كرد و افراد شاخص اصلاح‌طلب نيز تلاش‌هاي زيادي انجام دادند. به هر طريق اين اجماع صورت گرفت ولي الگوي به وجود آمده را نمي‌توان به تشكيل حزب واحد اصلاحات تسري داد. اين الگو، الگوي اجماع و وحدت بين نحله‌هاي مختلف اين جناح بود كه براي نخستين بار به وجود آمد.

در واقع بين اصلاح‌طلبان با وجود تكثر و طيف‌هاي مختلف سازوكار خوبي براي نخستين بار شكل گرفت و نخستين بار بر روي يك مساله ملي احزاب اصلاح‌طلب بر سر يك امر ملي به اجماع رسيدند و اختلاف‌هاي خود را كنار گذاشتند. اين اتفاق بسيار مثبت بود و به نوعي يك تراز جديد در سياست‌ورزي در كل كشور به وجود آورده است و مي‌تواند الگويي براي اصولگرايان نيز تلقي شود كه بتوانند با گذشتن از منافع جناحي و در صدر قرار دادن منافع ملي بر يك پروژه ملي اشتراك مساعي پيدا كنند. اما اين الگو نمي‌تواند الگويي براي يك حزب بزرگ باشد چون به وجود آمدن احزاب بزرگ، جدي و واقعي سازوكارهاي خود را مي‌طلبد.

حزب واحد سازوكار‌هاي قانوني و فرهنگ‌سازي و بستر‌سازي سياسي و اجتماعي را مي‌طلبد و تا زماني كه اين موارد فراهم نشود احزاب بزرگ در جامعه شكل نمي‌گيرند، خصوصا در جامعه ما كه بعضي از جريانات اصولا مخالف تحزب هستند. الگوي شكل گرفته در ميان اصلاح‌طلبان ارتقای سرمايه اجتماعي بود و اين الگو مي‌تواند به تقويت احزاب بينجامد ولي الگوي موجود به‌طور طبيعي نمي‌تواند الگويي براي تشكيل حزب فراگير تلقي شود زيرا الگوي موجود براي رسيدن به اجماع بوده است و ارتباط مستقيمي با شكل گيري يك حزب بزرگ ندارد.

* اين الگو مي‌تواند براي رسيدن به وحدت يك الگوي خوب تلقي شود؟

** بله، اين سازوكار الگوي ارزشمندي براي اجماع و خردجمعي بود و طبيعتا اين الگو ادامه خواهد يافت و متناسب با مقتضيات زمان اين الگو تداوم مي‌يابد و اشكال مناسب‌تري به خود می‌گیرد.

* اين دغدغه در بدنه اجتماعي اصلاح‌طلبان وجود دارد افرادي كه توسط اصلاح‌طلبان به مردم معرفي شده‌اند هم جهت با انديشه‌هاي اصلاح‌طلب و منافع ملي حركت خواهند كرد؟

** در اين دور به علت مسائل و مشكلاتی كه وجود داشته و دارد بر اساس دو علتي كه در پاسخ سوال اول به آن اشاره شد مردم واقعا به اصلاح‌طلبان اعتماد كردند و به ليستي راي دادند كه بسياري از اين افراد را نمي‌شناختند و اين پديده مهمي بود. لذا اميدوارم اين نمايندگان بتوانند بر اساس منويات مردم عمل كنند، زيرا اكثريت بالاي اين افراد اگر اعتماد مردمي به اصلاح‌طلبان و لیدرهای اصلاح‌طلب نبود هرگز به مجلس راه نمي‌يافتند. نمايندگاني كه با اعتماد مردم به مجلس راه يافتند هرگز نبايد اعتماد مردم و علت راي مردم را فراموش كنند. اميدواريم اين افراد همواره یاد داشته باشند كه درخواست مردم از آنها چیست و در بين راه فراموش نكنند و به‌راه ديگري نروند و منافع شخصي خود را دنبال نكنند.

* اين احساس اميدواري از طرف شما بدين معناست كه براي قرار گرفتن اين افراد در ليست اصلاحات با آنها رايزني صورت نگرفته است؟

** خير، رايزني‌هاي فشرده‌اي با اين افراد صورت گرفته است و افراد حاضر در ليست اصلاحات ميثاقنامه امضا كرده‌اند ولي بالاخره اين افراد انسان هستند و ممكن است در معرض خطا باشند. اين احساس اميدواري و تاكيد بر وجوب امر به اين دليل است كه اين افراد بايد همواره در خاطر داشته باشند كه چه وظيفه سنگيني دارند.

* ترکیب مجلس آينده را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

** قضاوت صحيح درباره تركيب مجلس آينده را بايد به بعد از مرحله دوم سپرد اما به شكل سرانگشتي مي‌توان اعلام كرد كرسي‌هاي پارلمان تقريبا به طور مساوي بين دو جريان اصولگرا و اصلاح‌طلب‌ با غلبه نسبي اصلاح‌طلب‌هاست و تعدادي از كرسي‌ها هم به افراد مستقل تعلق گرفته است. تبعا آينده است كه مشخص مي‌كند وضع فراكسيون‌ها در مجلس آينده چگونه خواهد بود. اما آنچه اتفاق افتاده مطابق با راهبرد قطعي اصلاح‌طلبان است.

اصلاح‌طلبان از ابتدا اعلام كردند كه ما الزاما به دنبال يك مجلس با اكثريت قاطع اصلاح‌طلب نيستيم بلكه به دنبال مجلسي هستيم كه با عقلانيت رفتار كند و به دور از تندروي تصميم‌گيري كند و در راستاي حل مشكلات جامعه و مردم گام بردارد. اين اتفاق به وجود آمده است و مجلس آينده كه در خرداد ماه روي كار خواهد آمد مجلسي است كه عقلانيت در آن غلبه دارد و كارآمد‌تر است و به دنبال حل مشكلات است و تلاش خواهد كرد دست در دست دولت و ساير مسئولان به سمت گشايش امور و حل مشكلات حركت كند. اين اتفاق بزرگ و مباركي است و جاي سپاس از خداوند و تقدير از مردم دارد.

* اصلاح‌طلبان همواره به دنبال اصلاح سد‌هاي پيشرفت هستند. اساسا افرادي كه به مجلس آينده راه يافته‌اند مي‌دانند چگونه بايد در اين زمينه رفتار كنند؟

** اصلاح‌طلبان از ماه‌ها پيش در اين زمينه برنامه‌ريزي كرده‌اند و آن برنامه‌ها را به رسانه‌ها اعلام كرده‌اند و در اين برنامه‌ريزي كار كار‌شناسانه درستي صورت گرفته است و يك برنامه با پشتوانه كار‌شناسي و واقع‌بينانه براي مجلس تدوين شده است. البته بايد به اين نكته مهم و اساسي توجه داشت كه ما در كشور مشكل برنامه‌ریزی نداريم، زيرا همواره برنامه‌هاي مهمي در كشور وجود داشته است. مشكل اصلي ما به فقدان اجماع ملي بر سر مسائل اساسي بازمي‌گردد. جناح‌هاي كشور باید به بلوغ سياسي لازم دست یابند و رقابت سياسي بايد ذيل چتر منافع ملي صورت بگيرد تا سالم و هم‌افزا باشد.

متاسفانه جناح‌هاي سياسي هنوز به بلوغ لازم نرسيده‌اند و رقابت‌ها را به سطح منافع ملي تسري مي‌دهند و شاهد هستيم متاسفانه بر سر اساسي‌ترين مسائل كشور رقابت صورت مي‌گيرد كه به هيچ‌وجه نبايد موضوع رقابت واقع شود. لازم است كه جناح‌ها و لیدرهای جناح‌ها به بلوغ لازم برسند و بر سر اصولي كه در نظام و قانون اساسي و مردم‌سالاري قطعي است اجماع پيدا كنند. مشكلات امروز ما به اين مساله بازمي‌گردد. برنامه‌هايي كه از نظر عقلاني و كار‌شناسي راهگشاي كشور هستند توسط برخي جريان‌ها مورد هجمه و سنگ‌اندازي قرار مي‌گيرند. مثلا شاهد بوديم در بحث برجام كه حركت بزرگ ملي بود برخي تا چه اندازه مشكل‌آفريني كردند و چه اتهام‌هايي زدند.

بنابراين ما نيازمند يك تعامل و گفت‌وگوي ملي بين جناح‌هاي كشور، جناح‌ها و آحاد مردم هستيم، به اين معنا كه حالت تعامل، دوستي و همدلي ایجاد شود. رقابت براي اين است كه خوبي‌هاي جناح‌ها به عرصه بيايد. رقابت براي بستن پاي رقيب نيست. افراد رقابت مي‌كنند كه خوب‌تر‌ها وارد صحنه شوند و هر كس از صحنه بازماند رفتار خود را اصلاح كند تا به عرصه بازگردد و در آن‌ صورت است که رقابت جنبه هم‌افزايي پيدا مي‌كند. تعامل و گفت‌وگوي همگاني بايد در كشور به وجود‌ آيد و البته كار سختي است. من فكر مي‌كنم ان‌شاءا... بعد از حماسه باشكوه مردم و پيامي كه مردم به تمام سياست‌ورزان دادند بتوانيم به سمت اين تعامل ملي حركت كنيم و زيرساخت‌هاي آن را فراهم كنيم.

* رئيس‌جمهور بعد از برجام۱ وعده برجام۲ را داده است. چگونه مي‌توان به برجام۲ رسيد؟

** براي اينكه ماهيت و لزوم برجام ۲ را درك كنيم بايد در ماهيت برجام۱ بينديشيم. برجام۱ چند نكته كليدي را در خود داشت؛ نخستين نكته اين است كه شرايط اقتصادي و تعامل خارجي چندان مطلوب نیست و لذا شرايط ايجاب مي‌كرد ما از اين شرايط خارج شويم. دوم اينكه برجام نشان داد مي‌توان با عقلانيت، تدبير و ديپلماسي سازنده مشكلات حادي را كه در كشور به وجود آمده بود با حفظ خط قرمز‌ها حل كنيم و به سمت سياست‌هاي تعامل‌بخش حركت كنيم و به جاي سياست برد – باخت يا باخت – باخت، سياست برد- برد را در پيش بگيريم. محصول برجام به گونه‌اي بود كه توانست آرامش در تعاملات جهاني به وجود آورد و شرايطي را فراهم كند كه بتوان با مشكلات كمتري در تعاملات جهاني شرکت كنيم.

در داخل و در موضوع برجام۲ نيز همين الگو بايد دنبال شود. به اين معني كه ما در داخل و در ميان جناح‌هاي سياسي داخلي مشكلات زيادي مشاهده مي‌كنيم. اتهام درباره انگليسي بودن يك ليست، بداخلاقي‌ها و برنامه‌سازي‌هاي تخريب‌كننده و تهمت‌هاي ناجوانمردانه، بزرگ‌ترین مانع بر سر راه تعامل و گفت‌وگو بین جناح‌هاست و بايد از اين وضعيت بيرون برويم و اين بيرون‌رفت از طريق تعامل، گفت‌وگو، همدلي و سياست برد – برد خواهد بود، به نحوي‌كه همه ببرند و كسي رفتاري انجام ندهد كه هم خود ببازد و هم ديگري ببازد و همه‌چيز از بين رود بلكه همه فكر كنند برد هر جناحي به نفع كشور است و وارد گفت‌وگو و تعامل سازنده شوند و شرايط را به سمتي ببرند كه فضاي گشوده‌اي را در كشور ايجاد كنند تا به سمت پيشرفت و تعالي حركت كنيم. در برجام۲ بايد اين اهدف را دنبال كنيم.

* در برجام۲ بر چه اساس بايد رفتار كنيم تا به نتيجه مطلوبي برسيم؟

** در برجام۲ بايد دو امر را سر لوحه كار خود قرار دهيم. نخست اینکه بايد منافع ملي را در نظر بگيريم و نه منافع شخصي و گروهي. اين بدان معنا نيست كه منافع شخصي لزوما اشتباه است. بالاخره گروه‌ها تشكيل مي‌شوند كه منافع خود را پيش ببرند اما ما در شرايطي قرار داريم كه بايد صرفا منافع ملي را لحاظ كنيم تا شرايطي در آينده فراهم شود كه بتوان منافع فردي را هم دنبال كرد. دوم اینکه بايد ايثار و ازخودگذشتگي داشته باشيم. اگر ايثار و ازخودگذشتگي نباشد نمي‌توانيم به اهداف‌مان برسيم. گروه‌ها بايد از خود بگذرند. متاسفانه ما شاهد جرياني هستيم كه خود را حق مطلق مي‌داند و جناح‌هاي ديگر و حتي ساير شهروندان را نفي مي‌كند و شكاف‌هاي سياسي و اجتماعي به وجود آورده است. آن جريان بايد درك كند كه ديگران هم درست مي‌گويند. بايد رفتار خود را اصلاح كند. آن جريان بايد به این نتیجه برسد اگر خودش حق دارد ديگران هم حق دارند.

* شاهد گسترش گفتمان اصلاح‌طلبي حتي در بين اصولگرايان هستيم، مي‌توان اميدوار بود كه روزي اين گفتمان در بين تندرو‌ها هم رواج يابد؟

** اصلاح‌طلبي يك پديده اجتماعي و تاريخي جامعه ايران است و صرفا متعلق به قشر اصلاح‌طلب نيست. اصلاح‌طلبان نماد و برخاسته از جريان تاريخي اصلاحات هستند. بنابراين ساير جناح‌ها هم وقتي ملاحظه مي‌كنند عمده جامعه سمت و سوي اصلاح‌طلبي دارد به‌طور طبيعي مجبورند به گونه‌اي حركت كنند كه خود را با اين خواسته‌ها مطابقت دهند. البته عوامل ديگري هم وجود دارد. يكي از اين عوامل رفتار تندروهايي است كه در درون طيف اصولگرا هستند. متاسفانه برخی اصولگرايان از يك زماني خود و گفتمان خود را به بخش تندروي خود گره زدند و آسيب‌هاي فراواني ديدند. تندروها با كسي با ملايمت رفتار نمي‌كنند؛ آنها به اصولگرايان هم رحم نكردند. لذا بخشي از اصولگرايان از تندرو‌ها فاصله گرفتند و فهميدند چه آسيب‌هايي متوجه آنها شده است.

رفتار اصلاح‌طلبان هم عامل موثر ديگر بود. اصلاح‌طلبان سعي كردند با وجود رفتار اصولگرايان، با آنها همدلانه و با عقلانيت مواجه شوند. در همين عرصه انتخابات گذشته شاهد بوديم اصلاح‌طلبان واكنش هيجاني نشان ندادند و با متانت و سعه صدر برخورد كردند و سعي كردند همدلي و تعامل را گسترش دهند. اين‌گونه رفتارها بسيار موثر است. ممكن است در يك مقطع خاص اثر نگذارد ولي به‌تدريج آثار خود را در جناح مقابل گذاشته و خواهد گذاشت. من فكر مي‌كنم مجموع اين موارد باعث شده كه به‌تدريج رفتارهاي تعاملي در بين جناح‌ها شكل بگيرد و تقويت شود. من اعتقاد دارم آينده كشور ما آبستن تحولات سازنده از جهت تعامل، گفت‌وگو و همدلي بين شهروندان و جناح‌هاي سياسي و مسئولان كشور خواهد بود كه بسيار مبارك است.

* اصلاح‌طلبان در دوران هشت ساله‌اي كه در فضای سیاسی عملکرد پررنگی داشتند طيف وسيعي از اشخاص را تشكيل مي‌دادند. اکنون ‌به نظر مي‌رسد اصلاح‌طلبي دچار باز تعريف شده است، تا چه ميزان اين بازتعريف را درست مي‌دانيد؟

** وقتي مي‌گوييم اصلاح‌طلبي، بايد مشخص شود منظور از اصلاح‌طلبي چيست و چه تعريفي از آن داريم. همين الان بسياري در داخل و خارج با تعاريف متفاوت، خود را اصلاح‌طلب مي‌دانند. اصولگرايي هم همين طور است. كساني هستند كه نسبتي با اصولگرايي ندارند هر چند خود را اصولگرا مي‌دانند، لذا بايد تعريف صورت گيرد. نبايد هر مدعي يك جناح را ملاك آن جناح دانست. تراز اصلاح‌طلبي در جامعه امروز ايران، رئيس دولت اصلاحات و افكار ايشان است و به نظر من اساس اين تفكر از ابتدا تاكنون تغيير نكرده است. همان موقع هم فضايي ايجاد شد كه برخي خود را اصلاح‌طلب مي‌دانستند ولي به گونه‌اي ديگر عمل مي‌كردند. اين به خاطر وضعيتي بود كه برخي ايجاد كردند. نوشته‌ها و آموزه‌هاي اصلاح‌طلبي از‌‌ همان زمان مشخص است.

جريان اصيل اصلاح‌طلبي خود را درون نظام تعريف مي‌كند و خود را مدافع ارزش‌هاي جمهوري اسلامي و آرمان‌هاي انقلاب و امام راحل مي‌داند. ولي به روزآمدي اعتقاد دارد و بر این باور است كه بايد نگاهي تعامل‌گرانه به جهان داشته باشيم و در جهت حقوق شهروندي و آزادي‌هاي مدني و ارزش‌هاي ديني و معنوي و حل مشكلات مردم و تعالي كشور بیشتر تلاش كنيم. اين جريان همچنان ادامه دارد، البته با اين تفاوت كه روزآمد شده است. طبيعي است بين سال‌هاي دولت اصلاحات با سال‌هاي كنوني تفاوت زيادي وجود دارد؛ يك دوران برزخ هشت ساله را پشت سر گذاشتيم و اكنون نيز بخشي از آن شرايط در حال تداوم است. بنابراين اصلاح‌طلبي ضمن حفظ آن اصول، خود را روزآمد كرده است و امروز هم با نگاه جديد خود را بازسازي مي‌كند.

* آينده را براي جريان اصلاح‌طلب چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

** اصلاح‌طلبان از سه، چهار سال قبل تا امروز وارد فرايندي از سياست‌ورزي شده‌اند كه نه تنها براي اين جناح بلكه براي كشور هم مبارك است و با شناخت واقعيت‌ها و نگاه به برون‌رفت مشكلات و سر لوحه قرار دادن مصالح و منافع ملي حركت خود را سازمان مي‌دهند. اصولا برخی جناح‌ها شعار بسيار مي‌دهند ولي در عمل به منافع خود عمل مي‌كنند ولي اينكه يك جناح بتواند واقعا و عملا منافع ملي را عملياتي كند حادثه مباركي است كه اتفاق افتاده است و تازه يكي از جناح‌هاي كشور در آستانه اين تفكر است و بايد آن را در آينده بارور كند و فكر مي‌كنم اين فرايند آثار خود را بين اصولگرايان نيز خواهد گذاشت. من به آينده سياست‌ورزي در ايران اميدوارم و فكر مي‌كنم در آينده شرايط سازنده جديدي را در عرصه سياست ايران در تعامل و همدلي بين جريانات تجربه خواهيم كرد.

http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/145824

ش.د9405787