(روزنامه رسالت – 1395/05/26 – شماره 8734 – صفحه 1)
مقوله "توزيع" قدرت مهمتر و اساسيتر از "توليد" قدرت است. ملت ما در دو نهضت مشروطه و نهضت ملي کردن نفت در توليد قدرت ملي و سرکوب استعمار و استبداد، قدرت خارقالعادهاي از خود نشان داد اما در توزيع قدرت، رهبران و نخبگان جامعه مشکل داشتند و در مدت کمي قدرت را واگذار کردند. سازمان، اطلاعات، ارتباطات و محاسبات، چهار پايه قدرتاند. استعداد يک ملت در شکلگيري قدرت بستگي تام به اين چهار پايه دارد. وحدت ملي در نبوغ و هوشمندي نخبگان در چگونگي سامانه سازمان مقاومت بايد تجلي داشته باشد. خوراک اين سازمان، اطلاعات درست و تحليل واقعي از حوادث است. اگر در بستري درست محاسبه شود، پيروزي حتمي است.
نظم و انضباط دموکراتيک در شکلگيري بنيانهاي سازمان، حرف اول را ميزند. هوشياري سياسي و انضباط و تقواي اخلاقي و شايستگيهاي علمي و عملي در سلسله مراتب قدرت، تعيين کننده است. رهبري از دل همين ساز و کار علمي و عملي و در عين حال دموکراتيک بيرون ميآيد.
چينش قدرت پس از توليد آن بايد تابعي از متغير نگاه فوق باشد والاّ خيلي سريع از هم ميپاشد.
استبداد و اجانب، انقلاب مشروطه را به دليل فقد ديدگاه رهبران آن از ماهيت نهضت و فقد دانش کافي در مورد مقوله توزيع قدرت به زمين زدند. نهضت ملي شدن نفت هم کم و بيش به همين دلايل رو به تلاشي رفت.
ايام، ايام بازخواني کودتاي 28 مرداد است. مصدق پس از قيام 30 تير که سر کار آمد چند حرکت ضد ملي کرد که خوشبينترين مفسران و تحليلگران تاريخ معاصر از آن به عنوان اشتباهات و بدبينترين مفسران از آن به عنوان خيانت ياد ميکنند.
اولين حرکت، بيمهري به رهبري نهضت حضرت آيت الله کاشاني و دو قطبي کردن فضاي سياسي کشور بود. او با تردستي دو قطبي انگليسيها، دربار شاه و نهضت ملي را که در قيام تاريخي 30 تير به رهبري آيت الله کاشاني به پيروزي رسيده بود به حاشيه برد و دو قطبي جريان مذهبيها و مليون را به جاي آن نشاند. اين رويکرد، تير خلاص به وحدت ملي بود.
دومين حرکت، درخواست اختيارات ويژه در قانونگذاري و نهايتاً انحلال مجلس بود، مجلسي که پايگاه اصلي نهضت به شمار ميرفت.
سومين حرکت، اعتماد به آمريکاييها و عدم درک درست از دشمنان واقعي ملت بود. مصدق بين امپرياليسم انگليس و امپرياليسم آمريکا تفاوت قائل بود. فکر ميکرد با گفتگوي منهاي پشتوانه ملي ميتواند غائله نفت را حل کند.
چهارمين حرکت يا اشتباه او فقد ديدگاه انقلابيگري در برخورد با دشمنان ملت بود. او در حالي که اختيارات مطلق داشت و فرمانده کل قوا بود کاري براي بسيج مردم عليه کودتا نکرد. او مفسدين
في الارض در قيام 30 تير را رها کرد و اقدامي براي مجازات آنها نکرد. او روز کودتا ميتوانست از طريق راديو فراخوان نمايد.
او از بخشي از ارتش که وفادار ملت بود ميتوانست بهره گرفته و جلوي کودتا را بگيرد. اما روند اوضاع به سمتي رفت که حتي برخي صاحبنظران تاريخ معاصر، او را به همدستي با عوامل کودتا متهم ميکنند.
بغض او نسبت به آيت الله کاشاني و جريان مذهبي نهضت ملي طوري بود که گويي او فناي نهضت ملي را به بقايش ترجيح ميداد. تردستي سيا در طراحي کودتا و بسيج الواط تهران و فواحش نبود، شيرينکاري اين طراحي، قهرمان شدن يا اعلام کردن قهرماني مصدق در اين کودتا بود.
اين قهرمان براي جلوگيري از حرکتهاي بعدي جريان مذهب در ايران در مصاف با استبداد و استعمار جنبه کارکردي داشت. اينکه آمريکاييها و انگليسيها همه اسناد و مدارک کودتا را پس از گذشت 63 سال هنوز فاش نکردهاند همين است، در حالي که آنها معمولاً پس از 30 سال اسناد محرمانه خود را از حالت محرمانه خارج و براي ثبت در تاريخ به مورخان ميسپارند.اين کارکرد حرکت ملّيون در نهضت امام خميني (ره) براي اخلال در توزيع قدرت و فروپاشي نهضت را ميتوان به خوبي درک کرد. انگليسيها و پس از آن آمريکاييها در يکصد سال اخير با اخلال در سازمان قدرت ملت، وحدت ملي را دچار فروپاشي کردند. آنها از طريق دستکاري در اطلاعات و سوزنباني ذهن عناصر غافل و نفوذي، اين اخلال را انجام ميدادند.
آنها ارتباطات رهبران نهضت را به هم ريختند و در نتيجه همه محاسبات به هم خورد و کسي نبود اين بساط را با رهبري هوشمندانه خود جمع کند. امام خميني (ره) با بهره گيري از تجربيات شکست در دو نهضت مشروطه و نهضت ملي، به مقوله "توزيع قدرت" بر اساس يک نظم مردم سالارانه، متکي بر تئوري پردازي هوشمندانه و متکي بر اسلام، تمام دسيسههاي اجانب و جريان نفاق داخلي را بر باد داد.
او ابتدا در يک رفراندوم سراسري سکه انقلاب اسلامي را به نام "جمهوري اسلامي" ضرب و سپس قانون اساسي را با مشارکت منتخبين ملت تدوين نمود و همه سازوکارهاي دموکراتيک و عقلاني را براي توزيع قدرت در اصول 177 گانه آن تثبيت کرد.امام (ره) توزيع قدرت را بر اساس عدالت و شايسته سالاري و انقلابي گري به گونهاي تئوريزه کرد که از بازتوليد استبداد و بازگشت استعمار جلوگيري ميکرد.مفصل بندي قدرت و توزيع هوشمندانه آن به گونه اي بود که بعد از امام (ره) نه تنها نکثي در اقتدار ملي پديد نيامد، بلکه اقتدار ملي در اوج قرار گرفت و ملت توانست از تهديدهاي نرم و سخت به راحتي عبور کند.
جانمايه اين اقتدار، تأکيد بر انقلابي ماندن و انقلابي بودن است. انقلاب مختص قشر و طبقه خاصي نيست اما پايگاه اصلي انقلاب در لايههاي زيرين جامعه ما تثبيت شده و هيچ حادثهاي نميتواند اين ثبات را به هم بزند.امروز حساسيت به تحرکات دشمن در سطح مردم و نخبگان، تحسين برانگيز است. امروز پايبندي به مباني و ارزشهاي اسلام و انقلاب و از همه مهمتر استقلال کشور در بين ملت ما به ويژه جوانان نهادينه شده است.تقواي سياسي و ديني مانع از وطن فروشي و بازي در زمين دشمن است. کساني که خود را با سرعت انقلاب تنظيم نکنند، در گردنههاي سختي که در حال عبور از آنها هستيم عقب ميمانند و گاهي به قعر دره بدنامي و وطن فروشي سقوط ميکنند. اين نشان ميدهد چارچوبها و سازوکارهاي توزيع قدرت در ايران، هوشمندانه طراحي شده و امروز علت اصلي پديداري امنيت و اقتدار ملي ايرانيان، همين است.
http://www.resalat-news.com/Fa/?code=236990
ش.د9501647