(روزنامه آفتاب يزد ـ 1395/05/30 ـ شماره 4689 ـ صفحه 3)
** باور من این است که فضای سیاسی ایران تا رسیدن به نقطه اعتدالی راه زیادی در پیش دارد. یعنی زمانی که نقد جای خود را داشته باشد، دفاع جای خود را داشته باشد یا نهادها در مواجهه با رفتارهای توهین آمیز، رویکرد سنجیده و به قاعدهای داشته باشند که نه راه نقد بسته و نه راه توهین باز شود، اما امروز همچنان در فضای رسانهای ایران با افراد به دلیل انتقاد برچسب میزنند در مقابل افرادی هم به راحتی لب به توهین میگشایند بدون آنکه هیچ برخوردی با آنها صورت گیرد. این مسائل حاکی از آن است که ما تا رسیدن به نقاط اطمینان بخشی از توسعه سیاسی و توسعه مطبوعاتی راه زیادی را باید بپیماییم. یک رسانهای به راحتی به همه هتاکی میکند وقتی هم که از جانب هیئت نظارت با توقیف موقت مواجه میشود،بدون توجه به جایگاه قانونی هیئت نظارت مجددا منتشر میشود. این مسائل نشان می دهد که ما در این زمینه توسعه نیافته هستیم وگرنه وجود رسانه به شکل عام برای یک دموکراسی ضرورت است و واقعیت این است که دموکراسیها بدون رسانه رشد نمییابند یعنی وقتی ما از تنوع و کثرت عقاید صحبت میکنیم این تنوع و کثرت را باید با عنصر رسانه تکمیلش کنیم.
رسانه بازتاب دهنده اطلاعات و وظیفه اش انتقاد کردن از نقاط ضعف است ازهمین روی حضورش ضرورت یک فضای سیاسی متکثر است. اکنون از این حیث در وضعیت خوبی قرار نداریم، اما من این خوشبینی را دارم که ما در مسیر رسیدن به وضعیت خوب هستیم. ما وقتی برای رسیدن به هدفی در مسیر قرار داریم، میتوانیم امیدوار باشیم که کمی زودتر یا کمی دیرتر به مقصد برسیم. زمانی ما حتی در مسیر هم قرار نداشتیم و اصلا حتی رو به هدف هم نبودیم. بنابراین برخوردهایی هم که اکنون صورت میگیرد را باید بگذاریم به حساب ناپختگیها و ندانستن ها و توسعهیافتگیهایی که امیدواریم با مرور زمان حل شود.
* آقای عرب سرخی! به هر حال نقد از ملزوماتی برخوردار است در طول 3 سال گذشته منتقدان دولت دکتر روحانی چقدر این ملزومات را رعایت کردهاند؟
** لزوما رعایت نشده است. این را میتوان از رفتاری که امروز با دولت صورت میگیرد، فهمید. این رفتارها، رفتار یک منتقد قانونمدار و با منطق نیست، اما در هر صورت باید بپذیریم که اکنون فضای سیاسی کشور در مرحلهای قرار دارد و ما باید آن را طی کنیم. نمیشود در یک جامعهای که در مرحله گذار است با این قبیل پدیدهها برخوردهای تند و خشن داشته باشیم.
برای همین باید به رقبا توصیه کنیم آنها هم دست از رفتار تند بردارند و اجازه و امکان خطا و اشتباه بدهند. به همه حق اشتباه بدهند و از این اشتباهات هم درس گرفته شود. تصور کنید کودکی را که میخواهد برای نخستین بار راه بیفتد اگر فکر کنیم این کودک نباید اصلا زمین بخورد و هیچ حادثهای نباید برای او روی دهد هیچ وقت این بچه راه نمیافتد. زمین خوردن و آسیبدیدن جزئی از فرآیند راه افتادن است. در بحث توسعه، اعم از توسعه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی باید بپذیریم که خطا جزئی از این فرآیند است، اما برخورد معقول و منطقی با این خطاها حائز اهمیت است. ما میتوانیم با برخوردهای مخرب این فرآیند را تخریب کنیم یا اینکه میتوانیم با برخورد همدلانه با این فرآیند، موجبات ارتقای آن را فراهم آوریم و بر سرعت آن بیفزاییم و در نهایت هم به یک شرایط باثبات و ماندگاری برسیم که همه بتوانند از آن استفاده ببرند. به هر حال در جامعه و دنیای امروز تصور جامعه بدون رسانه، منتفی است. رسانه در یک جاهایی دچار اشتباه میشود. دستگاههای متولی باید به رفع این اشتباهات کمک کنند. این یک رویکرد است. اگر ما نگاه نقادانه و دلسوزانه اصلاحی داشته باشیم، سعی میکنیم همان طور که با نقادی به دولت کمک می کنیم تا روند کارش را اصلاح کند، با برخورد نقادانه هم باید به رسانه کمک کرد تا این شرایط گذار و روند توسعه را طی کند.
* بحث دیگر نقد خود دولت آقای روحانی است که در طول سه سال گذشته هم از طرف حامیانش یعنی اصلاح طلبان مورد نقد قرار گرفته و هم از طرف مخالفانش. دولت چگونه در مواجهه با این انتقادات عمل کرده است؟
** اگر بخواهیم به اجزای رفتار دولت بپردازیم، در مجموع رفتار دولت در مواجهه با منتقدانش، صبورانه بوده. یعنی رفتار تند و خشنی از خود نشان نداده است. حتی برخی از استانداران دولت اعلام کرده اند، هر شکایتی از جانب استانداری از مطبوعات شده این شکایات پس گرفته میشود و تا زمانی که ما روی کار هستیم از رسانه ای شکایت نمیکنیم. این رفتار خوب و مدرن است. اما در مورد واکنش عملیاتی دولت در مواجهه با انتقادات باید گفت که نتیجه نهایی نقد باید شناسایی نقدهای وارد و در پی آن اصلاح عملکرد دولت باشد. مثلا ضعف تیم رسانهای دولت مسئلهای است که واقعا وجود دارد و به آن انتقادات فراوانی وارد است که دولت در عمل واکنش مناسبی نسبت به این نقد نداشته و ما همچنان تیم رسانهای دولت را تیمی ضعیف و ناکارآمد میبینیم . به هر حال نحوه مواجهه با نقدها هم خیلی مهم است. اگر دولت کم تحمل بود میتوانست با همین نقد بر عملکرد تیم رسانهای برخوردهای نامتناسبی از خود نشان دهد. من معتقدم حداقل به لحاظ رفتاری، در مواجهه با انتقادات و توهینها به شخص رئیس جمهور، برخورد خشن و تندی از سوی دولت وجود نداشته است، اما آن رفتار اصلاحی هم که انتظار میرفت نسبت به نقدی که به شرایط رسانهای دولت وارد است، روی نداده است. البته من جسته گریخته شنیدهام که دولت در خصوص اصلاح تیم رسانهایاش در حال انجام اقداماتی است و تیمهایی را تشکیل داده و با برخی از رسانهها نشستهای اختصاصی برگزار کرده است، اما هنوز تا رسیدن به آن نقطهای که انتظار داریم تیم رسانهای دولت، اطلاع رسانی خوبی انجام دهد، فاصله بسیار بسیار زیادی وجود دارد.
* شاید اگر تیم اطلاع رسانی دولت کمی بهتر عمل میکرد، این میزان هجمه ها به دولت وارد نبود.
** قطعا قدرت عمل تیم رسانه ای موثر است، اما باید به این نکته هم توجه داشت که بخش قابل توجهی از آنچه به عنوان انتقاد در مورد دولت مطرح می شود ، در حقیقت بخش هایی از یک جنگ روانی است. این نقدها مستقیما به عملکرد دولت باز نمی گردد. کسانی ساماندهی شده اند و فکر می کنند به اینکه چه چیزهایی را می توان در جامعه مطرح کرد تا بدین طریق آرامش جامعه بر هم زده شود لزوما هم حرف هایی که می زنند دقیق و درست نیست. البته باید بپذیریم که اگر تیم رسانه ای دولت از آن قابلیت های لازم برخوردار بود ، بخش هایی از این جنگ روانی را می توانست با واکنش های به موقع خنثی کند و اجازه ندهد که اینطور دولت در کارزار رسانه کم دفاع باشد.
* پس وجود این اتاق های فکر را تایید می کنید؟
** تردیدی در این موضوع وجود ندارد و چیز عجیبی نیست.
* خب، اگر چیز عجیبی نیست یعنی در زمان احمدی نژاد هم اصلاح طلبان چنین اتاق های فکری داشتند؟ (با خنده)
** خیر(باخنده) رویه اصلاح طلبان چنین چیزی نبوده است، چرا که آنقدر احمدی نژاد گاف و خطاهای عریان و عملی داده بود که نیازی به اتاق فکر نداشت. اما اصل وجود اتاق فکر چه برای اصلاح طلبان و چه برای گروه های غیر اصلاح طلب یک امر طبیعی است . منتها یک وقتی در این اتاق فکر می نشینیم و راجع به نقاط ضعف واقعی صحبت می کنیم ، در مورد برنامه های خودمان و مدل برخورد با جامعه حرف می زنیم ، اما آن ها در اتاق های فکرشان برنامه ریزی می کنند که چطور می توان یک امر غیرواقع را به یک جریانی نسبت بدهند و یک ماه ، دو ماه جامعه را مشغول کنند، هر دوتای آن محصول اتاق فکر است . منتها یکی از آن ها ناشی از یک نگرش صحیح به فضای سیاسی است.
به هر حال ما اصلاح طلبان درباره رقبایمان می نشینیم فکر می کنیم اشکالاتشان را پیدا می کنیم راجع به نقاط ضعف آنها حرف می زنیم ، نقاط قوت خودمان را برجسته می کنیم و در جامعه با مردم در مورد آن سخن می گوییم. این بخشی از یک کار سیاسی است تا جایی که به دروغ و تهمت و برجسته سازی های غیرواقعی متوسل نمی شویم. در حقیقت ما یک واقعیت را بیان می کنیم این کار غیر از این است که چیزی وجود نداشته باشد و شما تبدیلش کنید به یک پروژه ای علیه یک جریان سیاسی یا علیه دولت .
* پس باید میان اتاق فکر اصلاحات و اتاق فکر جریان مخالف دولت تمایزی قائل شد؛ اولی برای بررسی راهکار و ارائه نقاط ضعف بوده و دومی برای تخریب جریان مخالف ساخته شده است؟
** بله ، دقیقا همین است. همه جریان های سیاسی اتاق فکر دارند منتها این اتاق فکرها براساس نوع نگاه ها به سیاست و جامعه و قدرت، خط مشی انتخاب می کنند. وقتی شما بخواهید قدرت را به هر قیمتی در دست بگیرید در این صورت می توانید خیلی راحت دروغ بگویید ، تهمت بزنید ، مردم را فریب دهید. این روش ها از دل اتاق فکر بیرون می آید، اما اگر شما بخواهید سالم هم حرکت کنید نیاز به اتاق فکر دارید یا اگر بخواهید یک برنامه منطقی را به جامعه ارائه کنید برای جلب رای مردم نیاز به اتاق فکر دارید، بنابراین آن چیزی که بد است نفس وجود اتاق فکر نیست نگاه ها و انتخاب هاست که می تواند بد باشد یا خوب. نگاه های تخریبی برآمده از اندیشه های فاسد و مشکل دار است.
* آقای عرب سرخی!در مورد رفتار تندروها علیه دولت اصلاحات، اصطلاح هر 9 روز یک بحران را به کار می بردند. در این دولت اما خود دولتمردان اذعان می کنند که هر روز یک بحران ایجاد می شود. نظر شما در این باره چیست ؟
** من معتقدم در دولت اصلاحات جناح تندرو از یک چنین آمادگی برای ضربه زدن به دولت برخوردار نبود. کم کم و گام به گام به سمت آماده شدن و مقابله با دولت مخالف خود حرکت کرد. دولت آقای روحانی در شرایطی روی کار آمد که تندروها به شدت آماده بودند و همه ابزار را در اختیار خود داشتند و مقابله با دولت را در همان روز اول آغاز کردند . به همین دلیل ضمن اینکه دولت اصلاحات از انسجام رفتاری خیلی بیشتری در مقایسه با دولت دکتر روحانی برخوردار بود، اما گروه تندرو امروز از انسجام و آمادگی بیشتری در مقابله با دولت برخوردار است و ابزارها و امکانات بسیار بیشتری در اختیار دارند در مقایسه با دوره دولت اصلاحات.
* رسانههای اصولگرا دائم رئیسجمهوری را به خویشتن داری دعوت و او را متهم به زود از کوره دررفتن میکنند. به نظر شما شخص دکتر روحانی چقدر انتقادپذیر است؟
** من از رئیس جمهور تندی ندیدهام و تا به حال عصبانیت شدید ایشان را مشاهده نکرده ام . طبیعی است که یک رئیسجمهور عصبانی شود،اما عصبانیتی که رئیسجمهور را تبدیل کند به یک رئیس جمهور اخمو و تند را من از آقای روحانی ندیدهام. واقعا آقای روحانی هیچ گاه یک فرد بداخلاق نبوده است. ممکن است کسانی که با وی کار میکنند یک ضعفهای رفتاری درحین کار دیده باشند، اما هیچگاه از آقای روحانی یک چهره عبوس و تندخو دیده نشده است.
* به نظر شما روحانی انتقاد پذیرتر است یا احمدی نژاد ؟
** واقعیت این است که آقای احمدی نژاد در مقابله با یک مسئله هر آنچه لازم بود بگوید و هر آنچه فکر می کرد در پاسخ آن ماجراست را مطرح می کرد فارغ از اینکه سخنش درست است یا غلط. یعنی اگر لازم بود بگوید الان شب است در حالی که واقعیت صبح بوده است ، حرفش را می زد کاری نداشت که الان صبح است یا شب. خب چنین شجاعتی را من در آقای روحانی نمی بینم.
* یعنی در این زمینه منتقد آقای روحانی هستید؟
** نه اصلا. اینکه آقای روحانی شجاعت خلاف گویی ندارد تحسین برانگیز است . این خصلت پسندیده است . آقای احمدی نژاد پروای خلاف گویی نداشت . خیلی راحت حرف های غیرواقعی به زبان می آورد . من معتقدم آقای روحانی بسیار خوددار است و از گفتن کلام غیرواقع واهمه دارد . ببینید ما چه انتظاری از رئیس جمهور داریم؛که واقعیت را بگوید ؟ سخن صحیح را به زبان بیاورد یا اینکه به هر دلیل اگر نمی تواند واقعیت را بگوید از کنار قضیه بگذرد یا خلاف واقع را بگوید. من شخصا نمی پسندم که خلاف بگوید من این رفتار آقای روحانی را در مقایسه با آقای احمدی نژاد بیشتر می پسندم.
* در این هجمه ها و انتقادات غیرسازنده اصولگرایان چقدر سهیم هستند؟
** من معتقدم از انتخابات سال 92 به بعد در حقیقت رقابت بین اصولگرا و غیراصولگرا نبوده است بلکه رقابتی بین معتدل و تندرو بوده است. حتی در انتخابات 92 و در انتخابات94. به باور من در انتخابات 96 نیز اینگونه خواهد بود. شما آقای روحانی را می بینید که عضو جامعه روحانیت مبارز و مورد حمایت بخشی از جریان اصولگرای معتدل است و همینطور بخش عمده و اصلی جریان اصلاح طلب از او طرفداری می کند، بنابراین آن طیف بندی و آن تغایر اصولگرا و اصلاح طلب در حمایت از آقای روحانی خیلی مصداق ندارد .
همواره یک جریان را ما به اسم پایداری می شناسیم که در مقابل آقای روحانی قرار داشته است. بخش های دیگری از نیروهای اصولگرا گاهی حمایت کردند، گاهی انتقاد کردند ، بخش هایی هم از این جریان به طور کامل از آقای روحانی حمایت کردند. همان طور که در جریان اصلاح طلب هم نیروهای محدودی مواضع انتقادی پررنگ تری اتخاذ کردند، اما بقیه جریان اصلاح طلب حمایت کردند
به خصوص شناخته شده های اصلاح طلبان که همیشه از دکتر روحانی حمایت کردهاند. البته نسبت به دولت در یک جاهایی انتقادهایی هم داشتند. یعنی در واقع اصلاح طلبان سیاست اتحاد و انتقاد در مواجهه با دولت را در پیش گرفتند.
در اینجا دیگر نمی توان همچون سال 84 از اصولگرایان و اصلاح طلبان به عنوان طیف رقیب در عرصه سیاسی صحبت کنیم. ممکن است آن رقابت های فکری کم و بیش وجود داشته باشد، اما در عرصه سیاسی و در صحنه عمل این دو طیف اصلاح طلب و اصولگرا نبودند که با یکدیگر به رقابت می پرداختند بلکه نیروهای معتدل تر با نیروهای تندروتر رقابت می کردند حتی شما دیدید که از میان آقایان عارف و روحانی به رغم اینکه آقای عارف یک چهره اصلاح طلب بود و آقای روحانی به عنوان یک چهره اصولگرای معتدل شناخته می شد، فرد دوم به عنوان نامزد اصلاح طلبان مورد حمایت قرار گرفت، بنابراین وقتی می گوییم این جبهه بندی ها ترکیب و ماهیتش مقداری فرق کرده است کاملا منطبق است بر روندهای حاکم بر جامعه و امری نیست که الان بخواهیم ذهنی مطرحش کنیم و بعدا محقق شود اتفاقا استدلال من، موخر است برآنچه در صحنه سیاسی روی داده.
* فکر می کنید همین دوگانه میان تندروها و معتدلان در اردیبهشت 96 تشکیل می شود؟
** من بر این باورم این جریان ادامه دارد . اتفاقا در حال حاضر کسانی اصرار دارند و سعی می کنند دوباره دوگانه اصلاح طلب – اصولگرا را پررنگ کنند. حتی مداخلاتی از بیرون صورت می گیرد و افرادی که نمی خواهم از آن ها نام ببرم سعی می کنند عده ای را وادار یا قانع کنند تا شعارهای پررنگ اصلاح طلبی بدهند.
* چگونه این اتفاق می افتد؟
** ما دولتی داریم که یک دولت اصلاح طلب نیست و معتدل است. اگر ما بیاییم شعارهای داغ اصلاح طلبانه بدهیم منظورمان چیست؟
می خواهیم با این دولت عهدهایمان را به هم بزنیم؟یا اینکه می خواهیم نشان دهیم ما خیلی اصلاح طلب هستیم؟
اگر قرار به دادن شعارهای پررنگ اصلاح طلبی است که آن را باید سران اصلاحات سر بدهند. اگر من در این شرایط آمده ام و شعار داغ اصلاح طلبی سر می دهم معنایش این است که من ریگی در کفش دارم. اگر سران اصلاحات حرف های ملایم و معتدلی در قالب حمایت از دولت می زنند و من می آیم علیه دولت حرف می زنم از موضع اصلاح طلبی، یعنی من یک مشکلی دارم. اصلا آن کسانی که چنین موضعی هم اتخاذ می کنند از جایگاه مهمی در فضای سیاسی کشور برخوردار نیستند ، چون جریان اصلاح طلبی حول سران اصلاحات و چهره های اصولگرای معتدل مثل آقای لاریجانی و آقای ناطق نوری می چرخد. این ها، هم از دولت حمایت می کنند و هم خواهان افزایش همدلی و وحدت در جامعه هستند . حال کسانی که خاص هستند و در مجلس تعدادشان حداکثر به 25 نفر می رسد و کسانی که مدعی اصلاح طلبی اند و در این زمینه صحبت های تند می کنند، هیچ کدام از آن ها وزن برجسته ای ندارند. مردم هم به نظر من در انتخابات 92 و انتخابات 94 اقبال خود را به آنها نشان داده اند همین جریانی که فعلا دارد با شعارهای اصلاح طلبی یا اصولگرایی معتدل حرف خود را می زند، اصلاح طلب است، اما معتدل. اصولگراست اما معتدل . فردی اصولگراست، اما حرف و توصیه اش همگرایی، اعتدال ، آرامش و همان خط میانه امروز جامعه است.
* این افراد که بنا به گفته خودتان مواضع داغ اصلاح طلبانه اتخاذ می کنند براساس منافع شخصی اینگونه رفتار می کنند یا آنکه از طرف جریانی خط می گیرند؟
** نتیجه هر دو یکی است، اما به یاد داشته باشیم که در ماجرای 88 که اصلاح طلبان شعارشان سکوت و آرامش بود ، عده ای آمدند و تعدادی بانک هم آتش زدند . آن اقدامات ، رفتارهای نیابتی بود که به نام اصلاح طلبان تمام شد. هیچ اصلاح طلبی در آن برهه اعتقادی به آن تیپ کارها نداشت.
* به نظرتان ممکن است در انتخابات 96 حسن روحانی کاندیدای اصولگرایانی چون موتلفه باشد؟
** واقعیت این است که یک نسیم اعتدالی در جریان اصولگرا دمیدن گرفته که روی احزابی چون موتلفه هم اثر گذاشته است. از میان موتلفه هم کسانی به سمت جریان اعتدالی آمده اند . شما هیچ وقت انتظار نداشته باشید که یک حزب از یک موضع سیاسی به یک موضع سیاسی دیگر بیاید. همان حزب اگر مواضع ملایم تری اتخاذ کند یعنی نسیم اعتدال به آن هم خورده است یعنی حزبی چون موتلفه هم با واقعیاتی روبه رو شده که مواضعش را تعدیل کرده است. به همین دلیل شما دیگر نمی بینید آن دفاع های پررنگ از جریان تندرو را. در حال حاضر موضع گیری هایی که توسط افراد شناخته شده و برجسته موتلفه صورت می گیرد را مقایسه کنید با سنوات گذشته، میبینید که مواضعشان بسیار معتدل شده است. این یک نسیم و یک تمایل به اعتدال است که در کل جریان راست می وزد . خیلی از حرف های چهره های شناخته شده راست علنی و عریان نیست، مرحوم عسگر اولادی را به یاد بیاورید. ایشان نماد موتلفه بود سخنان او کاملا با مواضع این حزب در گذشته متفاوت بود و این یعنی همان نسیمی که من از آن یاد می کنم . نه طوفان است نه انقلابی روی داده است.
* اينكه آقاي انصاري از معاونت پارلماني به معاونت حقوقي ميروند و آقاي اميري اصولگرا از سخنگويي وزارت كشور در سمت معاونت پارلماني منصوب ميشوند و در نهايت هم سخنگوي وزارت كشور از شخصيتهاي كاملا نزديك به آقاي قاليباف انتخاب ميشود موجب ناراحتي اصلاحطلبان نميشود؟
** بله، من بيشتر خوشحال ميشوم كه تمامي اعضا كابينه اصلاحطلب باشند اين نفي شدني نيست، اما ما داريم در مورد يك شرايط سياسي صحبت ميكنيم و بايد بپذيريم كه آقاي روحاني مورد حمايت دو جريان است آيا ميشود يك طرف در كابينهاش باشد و طرف ديگر نباشد؟ اما اينكه آقاي روحاني مراقبت كند اين موازنهها رعايت شود، مطالبه بحقي است.
* بحثي در اين باره مطرح شده است كه چند تن از نمايندگان مجلس و همينطور برخي فعالان سياسي اصلاحطلب بر آن صحه گذاشتند مبني بر اينكه برخي دولتيهاي عضو حزب اعتدال و توسعه در انتخابات رياست مجلس دخالت كردهاند و با لابي كردن با نمايندگان، علي لاريجاني را بر كرسي رياست نشاندهاند. نظر شما در اين باره چيست؟
** عملكرد حزب اعتدال و توسعه را نبايد با عملكرد دولت يكي گرفت كمااينكه عملكرد دولت اصلاحات را نبايد با احزاب حامي آن يكي در نظر گرفت. ممكن است بنده به رويكرد حزب اعتدال و توسعه، نقدي داشته باشم و كمتجربگي در اين حزب ببينم. اين مشكلات خود حزب است يا حتي در فضاي سياسي و انتخابات كارهايي انجام دهند كه من نپسندم نبايد آن را به حساب دولت گذاشت. شأن فعاليت سياسي افراد با شأن مديريت اجراييشان جداست و كسي كه هم وزير است هم عضو شوراي مركزي حزب اعتدال و توسعه عملكردش بايد به گونهاي باشد كه در يك جايي اين دو نقش با هم تداخل پيدا نكند. مثلا كسي به عنوان وزير در انتخابات مجلس مداخله ميكند با صفت شخصي. خب افراد با صفات شخصي خود حق دارند كار كنند. اگر بگوييم اين حق را آقاي وزير ندارد به اين معناست كه هر كسي كه وارد دولت شد بايد سياست را ببوسد و به كناري بگذارد اين را ما قبول نداريم و نميخواهيم اين اتفاق بيفتد. افرادي سعيشان بر اين بوده كه فعاليتهاي انتخاباتي اشخاصي را كه احيانا در دولت نيز در حال فعاليت هستند، متهم به مداخله در انتخابات رباست مجلس كنند. اين حرف خلاف واقع است. اگر كسي از امكانات دولتي براي انتخابات استفاده كرد، دستگاه قضايي با او برخورد ميكند، اما اگر فردي دولتي به اعتبار شئون شخصي خود وارد كار انتخاباتي شد حق دارد. همه مديران اجرايي اين حق را دارند به جز آنهايي كه قانونا منع شدهاند. افراد نيروهاي مسلح منع شدهاند از اينكه حتي از منظر و شأن شخصي خود مداخله كنند، اما بقيه مقامات كشور چنين وضعيتي ندارند.
* دو ديدگاه بين اصلاحطلبان ايجاد شده است؛ يكي بحث وجود آلترناتيو براي دكتر روحاني است و اينكه در سال 96 نبايد به او چك سفيد بدهيم. ديدگاه بعدي اين است كه آقاي روحاني از الان گزينه اول و آخر ما اصلاحطلبان است. شما كدام ديدگاه را ميپسنديد و فكر ميكنيد به نفع اصلاحطلبان است؟
** ببينيد يك زمان است كه ما در مورد موضوعي به عنوان يك نظر صحبت ميكنيم، اما يك زمان است كه فضاي سياسي موجود كشور را ارزيابي ميكنيم. من وقتي ميگويم آقاي روحاني «نه!» پس بايد بگويم چه كسي «آري!». بالاخره نظرسنجيهايي وجود دارد و به ما ميگويد كه شرايط چگونه است باور من اين است كسي كه شانس جدي برايش وجود داشته باشد حتي در ميان اصولگرايان تنها آقاي روحاني است. در انتخابات 92 اگر سران اصلاحات امكان كانديدا شدن داشتند يا اگر رد صلاحيت نميشدند، اصلاحطلبان از آقاي روحاني حمايت نميكردند. من معتقدم آقاي روحاني در انتخابات رياست جمهوري 96 از جبهه سياسي كه دربرگيرنده هم اصولگرايان معتدل است هم اصلاحطلبان، بالاترين شانس را دارد. منتها ممكن است كسي بگويد آقاي روحاني رد صلاحيت ميشود كه من باور ندارم ايشان رد صلاحيت بشود، بنابراين معتقدم بايد از ايشان به صورت تام حمايت كرد و اجازه طرح مواردي چون عبور از روحاني و كانديداي آلترناتيو را نداد. اما اين حرفي كه من ميزنم موضع اصلاحطلبان نيست بلكه نظر شخصي خودم است. اصلاحطلبان ساختار و تشكيلاتي براي انتخابات مهيا كردهاند و به زودي پرچمش را بلند خواهند كرد و در آنجا موضع رسمي اصلاحطلبان اعلام ميشود و همه ما از آن موضع حمايت ميكنيم، هر چه كه باشد.
* در ميان اصولگرايان چطور؟ گروهي ميگويند اصولگرايان دچار قطحالرجال شدهاند و گروهي هم بر اين باورند كه اصولگرايان مبتلا به جهلالرجال هستند.
** من معتقدم كه مجموعه شرايط به گونهاي پيش رفته است كه وقتي ما در آستانه انتخابات دوم يك رئيسجمهور قرار ميگيريم، ديگران شانسي ندارند. اگر يادتان باشد در سال 80، ده نفر از تيپهاي مختلف را تاييد صلاحيت كردند، چرا كه نظرشان اين بود كه اصلاحات رايش كم شود، اما رئيس دولت اصلاحات 10 درصد افزايش آرا داشت. اين تقريبا به يك سنت تبديل شده است وقتي يك رئيسجمهور حضور دارد، روي آنتن است، به طور منظم با مردم ارتباط دارد، از شانس بيشتري نسبت به ساير گزينهها برخوردار است. افراد جدي اصلا خودشان را در معرض چنين سنجشي قرار نميدهند. اگر من مطمئن باشم مثلا آقاي روحاني 55 درصد راي ميآورد و من تنها 30 درصد راي ميآورم، چرا بايد خودم و شانس خودم را ولو با 40 درصد راي در معرض شكست قرار دهم كه دور بعد اگر قرار باشد بيايم به عنوان كسي كه شكست خورده در دوره قبل به صحنه بيايم. خود من ميگويم كه در اين دوره نميآيم آمادگيهايم را بيشتر ميكنم و دوره بعد ميآيم. يعني حتي يك محاسبه دو دو تا چهار تا هم ميگويد كه هيچ آدمي شانس جدي داشته باشد خودش را در معرض اين آزمون و اين سنجش قرار نميدهد، بنابراين من معتقدم آقاي روحاني دور بعد هم رئيسجمهور خواهد شد.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=46876
ش.د9501690