(روزنامه شرق – 1395/06/16 – شماره 2675 – صفحه 11)
یکی از پرسشهایی که درباره رویداد ٢٤ خرداد ٩٢ مطرح میشود، این است که نقش و سهم رسانههای داخلی در شکلگیری این رویداد چقدر بوده است؟ این پرسش از این جهت مهم است که رسانههای در دسترس مردم شامل صداوسیما، مطبوعات و کتاب، اینترنت و ماهواره و تا حدی پیام کوتاه هستند و اگر به این موارد نگاه کنیم، صداوسیما صددرصد دولتی و در خط شکلگیری چنین رویدادی نبود. اگرچه در زمان سههفتهای فعالیتهای انتخاباتی تا حد قابل انتظار و حتی مطلوبی در اختیار نامزدها بود، ولی شکلگیری یک جریان عمیق اجتماعی و سیاسی نمیتواند تحتتأثیر این زمان کوتاه باشد.
از عمق به سطح آمدن و ظاهرشدن یک حرکت اجتماعی میتواند متأثر از این اتفاق باشد، مشروط بر اینکه چنین جریانی در عمق جامعه وجود داشته باشد. مطبوعات و دیگر رسانههای مکتوب نیز حداقل در چهار سال دولت دهم – حد فاصل سالهای ٨٨ تا ٩٢- به لحاظ کمّی در اختیار جناح رقیب بودند و به جز چند روزنامه، که آنها هم بهطور معمول عمر پایداری نداشتند و اگر هم نفسی میکشیدند، هرآن احتمال افتادن فشارشان میرفت و همیشه در حالت برزخی قرار داشتند. در این میان اینترنت آزادترین رسانه بود، ولی چند ضعف مهم داشت؛ یکی اینکه بسیاری از سایتهایی که میتوانستند همسو با نتیجه چنین انتخاباتی باشند، بعضا فیلتر بودند یا در عمل به دلیل تبعات فعالیت، درِ آنها بسته میشد.
وبلاگها هم عموما کمخواننده و فیلتر بودند و غالب سایتهای داخلی به طور یکطرفانه در مقابل جریان شکلگرفته این انتخابات، فعالیت میکردند. ولی در این میان فضای مجازی خارج از کشور و فیسبوک و سایر شبکههای اجتماعی نیز وجود داشت و با انواع و اقسام روشها میشد به آنها دسترسی پیدا کرد که به نوبه خود تأثیرگذار هم بودند و نقطه قوت این فضا محسوب میشد. در این میان مشکل مهم این رسانه، کمبود فضای مسئولانه در مقایسه با سایر رسانهها بود که مرز میان درست و غلط را مخدوش میکرد. ضمن اینکه این فضا غیررسمی هم محسوب میشد. در این میان ماهواره نقش بیشتری از حیث اطلاعرسانی داشت، البته مشکلات پارازیت و برداشتن دیشها و... در این سالها بر کسی پوشیده نیست. استفاده از پیام کوتاه که کماهمیتترین اینهاست نیز پس از انتخابات ٨٨ بسیار ضعیف و محدود شد.
با این حساب چه جایگاهی برای مطبوعات داخلی در شکلگیری فضای سال ٩٢ میتوان قائل شد؟ به نظر نگارنده مطبوعات نصفهونیمه موجود نقش مهمی داشتند. چرا؟ وقتی به لحاظ کمّی و حتی کیفی مقایسه کنیم، بهظاهر مطبوعات اصلاحطلب جایگاه مهمی نداشتند، بهویژه آنکه تیراژ همه مطبوعات از جمله آنها کاهش هم یافته بود. ولی این یک سوی ماجراست. اگر فضای رسانهای در جامعه آزاد و فاقد محدودیت بود، این حجم از مطبوعات با این میزان از کیفیت نمیتوانستند اثرگذاری داشته باشند. ولی هنگامی که با محدودیت مواجه میشویم، نحوه و شکل اثرگذاری کاملا متفاوت خواهد بود. حتی یک عکس یا یک تیتر و خبر میتواند اثرگذار باشد. اما نقش مهمتر این مطبوعات ضعیفشده در موارد دیگری است که بهطور خلاصه گفته میشود.
اولین اثر آن گرمنگهداشتن بازیکنان بود. اگر وضعیت مطبوعات اصلاحطلب را در سالهای منتهی به خرداد ٩٢ بهمثابه نوعی گرمنگهداشتن بازیکنان، بدون آنکه وارد بازی شوند بدانیم، بیراه نگفتهایم. بیایيد فرض کنیم این روزنامهها منتشر نمیشد. در این صورت همه نویسندگان و فعالان مطبوعاتی موجود، باید از این عرصه خارج میشدند و هنگامی که خارج میشدند، دیگر آمادگی لازم برای برگشت سریع به این میدان را نداشتند. در نتیجه غیرممکن بود که چنین اتفاق انتخاباتی در مدت کوتاهی شکل بگیرد.
اثر بعدی، ایجاد ارتباط میان بازیگران رسانهای و سیاسی با یکدیگر از طریق این مطبوعات بود. شاید تعداد مخاطبان مردمی این مطبوعات زیاد نبود که نبود، ولی مسئله مهم فقط به ارتباط با مردم محدود نمیشد، بلکه ارتباط این فعالان با یکدیگر هم بسیار مهم بود و در غیاب تجمعات و احزاب رسمی، مطبوعات به بهترین شکل توانستند این ارتباط را برقرار و به ایجاد تفاهم بیشتر میان آنان کمک كنند. زندهنگهداشتن امید نزد کنشگران و به تبع آن مردم، اقدام بعدی روزنامههای اصلاحطلب بود. حتما توجه کردهاید که گرمکردن بازیکنان، به منزله وجود اراده برای انجام اقدامی جدید است و همین امر موجب دمیدن روحیه امید در میان کنشگران و سپس مردم بود. اثر بعدی، رسمیتدادن به این فعالیتها بود؛ بهویژه پس از انتخابات ٨٨، نیاز به اینکه کنش سیاسی و مطبوعاتی رسمی باید حفظ شود، اهمیت داشت.
وجود این کنش در جامعه، شرط لازم اصلاحات است و بدون آن سخنگفتن از اصلاحات و اعتدال بیمورد است. فعالیت در روزنامههایی که مجوز رسمی دارند به منزله زندهنگهداشتن رسمیت این فعالیتها بود. به جز این موارد، به لحاظ جهتگیری و تحلیل اوضاع نیز مطبوعات در آن دوره چهارساله در بروز رویداد ٢٤ خرداد نیز مؤثر بودند. اگر این مطبوعات نبودند، بسیاری از تحلیلها ارائه نمیشد. اهمیت این تحلیلها این بود که از رسانههای دارای مجوز رسمی پخش شوند، وگرنه انتشار آنها از اینترنت و ماهواره کمک چندانی به گسترش این مفاهیم در قالب تأثیرگذاری موجود نمیکرد. به گمان نگارنده، مطبوعات در فاصله سالهای ٨٨ تا ٩٢ با وجود تمام محدودیتهایی که داشتند، نقش موتوري کوچک را بازی کردند که همواره روشن بود و در زمان مناسب به موتور بزرگتر وصل و آن را نیز روشن کردند و قطار انتخابات را به حرکت درآوردند.
آنچه باید درباره ارزیابی از وضع و نقش مطبوعات اصلاحطلب موردتوجه باشد، زاویهای است که از آن طریق اثرگذاری داشتهاند. در دوره اشارهشده، زاویه تأثیرگذاری مطبوعات، نسبت به گذشته تا حدی تغییر کرده بود، ولی من نمیتوانم تصور کنم که بدون این مطبوعات (ولو محدود) شکلگیری رویداد ٢٤ خرداد ٩٢ امکانپذیر بود. به همین دلیل باید بگویم کاری که دوستان مطبوعاتی در این مقطع حساس کشور انجام دادند، بسیار ارزشمند بود. نوشتن در فضای باز چندان سخت نیست، بلکه روزنامهنگاری را در چنین فضاهایی که هر آن میتوانست خطرناک باشد، باید افتخار دانست؛ فعالیتی که به بازشدن فضا کمک کرد و چون راهرفتن بر لبه تیغ بود.
این افتخار برای همکاران این دوره در تاریخ این کشور ثبت و ضبط خواهد شد. هرچند نوشتن در این شرایط کار سخت و پرمخاطرهای هم محسوب میشد و نمونهاش دوستان و همکاران بسیاری که در این راه هزینه دادند؛ بنابراین باید هنگام نوشتن خیلی از جوانب رعایت میشد، ولی چنین هم نبود که نتوان نوشت. تجربه شخصی نگارنده نشان میدهد نهتنها امکان نوشتن را تا حدی میتوان فراهم کرد، بلکه میتوان با تغییر ادبیات و اصلاح برخی از زوایای نوشتاری، با رسانههاي اصولگرا نیز تعامل داشت و از آن طریق نیز پیام خود را منتقل کرد.
http://www.sharghdaily.ir/News/102247
ش.د9501816