هرچند مفهوم دیپلماسی عمومی دهه هاست در عرصه روابط بین الملل ظاهر شده است اما دوران پس از جنگ سرد را میتوان دوران اوج گیری این مفهوم دانست. اساسا در این دوران لایههای عمیقتری از روابط بین الملل در سایه شکستن فضای متصلب و ساده دوقطبی بروز پیدا کرد. دیپلماسی عمومی با یک هدف عمده یعنی اصلاح تصویر یک کشور در بین مردم کشورهای هدف وارد دستگاه دیپلماسی کشورها شد و به مرور تبدیل به یک بخش اصلی شد که باید با این اصلاح تصویر هزینههای برقراری رابطه با کشور هدف را کاهش میداد.
در این بین دیپلماسی عمومی به مرور ابعاد مختلفی پیدا کرد و از یک منظر بر اساس ابزارهای به کار رفته شاخههای مختلفی را به خود دید. یکی از این شاخههای مهم بیشک دیپلماسی مبادله میباشد که در آن یک کشور تلاش میکند با اعطای بورسیههای تحصیلی و فرصتهای مطالعاتی به نخبگان دانشگاهی کشور هدف یا برگزاری دورههای دانش افزایی در زمینههای مختلف همچنین تاسیس شعب دانشگاهی در آن کشور ضمن ارایه خدمات به اهداف خود در عرصه دیپلماسی عمومی دست پیدا کند.
به دنبال چنین فعالیتی در کوتاه مدت به شرط استفاده درست تبلیغاتی و بهره مندی از عناصر هوشمند رسانهای تصویر کشور ارایه دهنده خدمات اصلاح و به عنوان یک کشور خیر مطرح خواهد شد. در میان مدت ضمن ایجاد وابستگی علمی در نسلهای آینده، نسل جدیدی از مدیران و نخبگان را تربیت خواهد کرد که نگاه مثبتی به کشوری که در آن تحصیل کردهاند خواهند داشت و به صورت طبیعی در تصمیم گیریهای خود برای آن کشور اولویت قایل خواهند بود. استفاده صحیح از این ابزار استمرار نگاه مثبت به یک کشور در سایه گرایش نخبگانی را به دنبال خواهد داشت.
در این بین افغانستان به عنوان کشوری که در یک دوران گذار بسیار مهم قرار دارد و تحولات پیچیده و سریع اجتماعی را تجربه میکند از یک سو و نیاز فراوانی که به توسعه دانشهای مختلف دارد از سوی دیگر عرصه مهمی از رقابتهای کشورها در حوزه دیپلماسی مبادله طی یک دهه گذشته بوده است. به طوری که تقریبا تمام کشورها در حال تلاش هستند در این رقابت جایگاه مطلوبی برای خود بیابند. این رقابت چندان شدید است که گاهی بسیاری از بورسیههای اختصاص داده شده به افغانستان بدون متقاضی باقی میماند یا برای نخبگانی که دارای ویژگیهای خاص استعدادی یا خانوادگی هستند چند امکان بورسیه فراهم میشود. به عبارت دیگر گاهی عرصه رقابت بین کشورها به سطح رقابت برای جذب یک فرد خاص تبدیل میشود.
اما اگر بخواهم مروری بر عملکرد مهمترین کشورهای فعال در این عرصه داشته باشیم میتوانیم از هندوستان، آمریکا، ترکیه و عربستان سعودی نام ببریم. هندیها را از نظر قدمت، حجم و میزان تاثیرگذاری دیپلماسی مبادله میتوان در جایگاهی مهم برای بسیاری از کشورهای منطقه دانست. تعداد بالای دانشگاههای با کیفیت، سهولت جذب، سیستم آموزشی بر مبنای زبان انگلیسی و ارزان بودن زندگی در این کشور را میتوان از مهمترین دلایل جذب دانشجویان کشورهای مختلف به نظام آموزشی هند از دیرباز دانست. به طوری که حتی پیش از آغاز مشکلات داخلی در افغانستان و سیل مهاجرت مردم و نخبگان، هندوستان یکی از مقاصد اصلی تحصیل فرزندان افغانستانی بوده است. این قدمت در کنار حجم بالای دانشجویان افغانستانی در دانشگاههای هند موجب بالا بودن شاخص تاثیرگزاری این کشور بوده است. به این معنا که در بین کسانی که طی 15 سال گذشته در مناصب مهم حکومتی افغانستان حاضر بودهاند میزان دانش آموختگان دانشگاههای هندی بالا بوده است.
آمریکا از دیرباز با ارایه بورسیههای جذاب بر اساس مکانیسم جذب نخبهترین افراد کشورهای مختلف فعالترین کشور جهان در این زمینه بوده است و افغانستان هم با دارا بودن جوانان بااستعداد فراوان از این قاعده مستثنی نبوده است. اما به علت میل بازگشت کم مگر در موارد خاص که با توجه به شرایط غیرقابل مقایسه زندگی در آمریکا و افغانستان بدیهی است، آمریکاییها نتوانستهاند از این طریق تاثیر متناسب با هزینه کرد خود را داشته باشند. لذا به نظر میرسد تاسیس دانشگاه آمریکایی افغانستان مسیری است برای کاهش تبعات مهاجرت بیبازگشت نخبگان افغانستانی به آمریکا. البته تاسیس این دانشگاه میتواند در زمینههای دیگری هم به آمریکاییها کمک نماید. نخست، کشف و جذب استعدادهای برتر افغانستان به جامعه علمی و پژوهشی داخل آمریکا، دوم، بالا بردن درصد حضور بانوان در محیطهای علمی به عنوان یک هدف کلان ایشان در افغانستان و تغییر هنجارهای موجود در این زمینه از طریق ارایه خدمات و تسهیلات ویژه به ایشان.
ترکیه در راستای سیاستهای ترک محور خود در منطقه در گذشته بیشتر معطوف به حمایت از ازبکها بوده است اما به نظر میرسد این کشور در ابتدای مسیر توسعه نگاه خود به افغانستان به صورت جدی وارد عرصه دیپلماسی مبادله هم شده است. البته به منظور زمینه سازی مناسب برای رسیدن به اهداف این کشور مدارس افغان-ترک حدود دو دهه است که در افغانستان فعالیت میکنند و ضمن ایجاد برندی مطلوب در عرصه آموزش برای این کشور زمینه را برای جذب دانش آموزان نخبه افغانستانی به نظام آموزشی ترکیه فراهم میآورد.
در مورد عربستان هم باید گفت تمرکز این کشور بر نخبگان مذهبی و جذب ایشان به دانشگاههای مکه و مدینه میباشد. این خط مشی که سابقه نسبتا طولانی دارد در گذشته نسلی از رهبران مذهبی افغانستان را براساس مدل انحرافی «وهابی» تربیت کرده است و در طول دوران جهاد هم از طریق حمایت از مدارس مذهبی مهاجرین در پاکستان و جذب استعدادهای برتر این مدارس ادامه داشته است که گروه تروریستی طالبان محصول آنست. البته به این لیست میتوان تمام کشورهای عضو اتحادیه اروپا به ویژه انگلستان و همچنین پاکستان، چین، ژاپن، مصر، قزاقستان، روسیه و تاجیکستان را نیز اضافه نمود.
لازم است در انتها نگاهی گذرا به وضعیت جمهوری اسلامی ایران در این عرصه داشته باشیم. هرچند پیش از آغاز سیل مهاجرت افاغنه نیز ایران وارد عرصه دیپلماسی مبادله در افغانستان شده بود، اما اوج این ورود به دوران مهاجرت برمی گردد. در این دوران دهها هزار تن از مهاجرین در مدارس، حوزههای علمیه و دانشگاههای ایران به تحصیل پرداختهاند. به دلیل عدم وجود مشکل زبان، نداشتن مشکل اقامت دانشجویی به دلیل همراه بودن با خانواده و کیفیت بالای نظام آموزشی دانش آموختگان مراکز آموزشی ایران از سطح بالایی نسبت به بسیاری از افرادی که در سایر کشورها به تحصیل پرداخته اند، برخوردارند. اما در این زمینه مشکلاتی هم وجود داشته که لازم است در فرصتی مناسب به آنها پرداخته شود. مشکلاتی از قبیل تمرکز بر مهاجرین که به صورت طبیعی نماینده تمام جامعه افغانستان نیستند، مشکلات ایجاد شده در داخل افغانستان برای این دانش آموختگان به بهانه ارتباط با ایران و عدم تنوع رشتههای اختصاص داده شده به دانشجویان افغانستان نیز اخیراً بیشتر مشاهده میگردد.
http://jomhourieslami.net/?newsid=107000
ش.د9502001