روزهای میانی شهریور بود که توافق روسیه و آمریکا بر سر اجرای آتشبس یک هفتهای در سوریه، رسانهای شد.
هدف اعلام شده آمریکا از اجرای آتشبس، رساندن کمکهای انساندوستانه به شهرها و مناطق تحت محاصره در سوریه بود و علاوه بر آن، مقامات سازمان ملل و برخی از نهادها و کشورها نیز ابراز امیدواری میکردهاند که این آتشبس به یک آتشبس طولانیتر و مذاکرات جدی صلح بینجامد.
البته، دولتهای روسیه و سوریه هم که ماجرای تلخ آتشبس زمستان گذشته را فراموش نکرده بودند و از این واهمه داشتند که جبهه حامی تروریسم، تحت پوشش آتشبس، عناصر تروریستی را مجددا سازماندهی کند و سلاح به آنها برساند، پیشاپیش شرط گذاشتند که حمایتها و کمکهای انساندوستانه باید تحت نظارت صورت بگیرد و علاوه بر آن، آمریکا باید میان تروریستهای «داعش» و «جبهه النصره» و دیگر افراد مسلح به اصطلاح میانهرو، مرز شفاف ایجاد کند و از این گروه دوم بخواهد که به آتشبس پایبند باشد.
هرچند در این ماجرا نه ر وسیه، نه سوریه و نه هیچ کارشناس بیطرفی باور نداشت که شرایط طبق نقشه ترسیمی در توافق آتشبس پیش برود، ولی ظاهرا بهترین چاره این بود که راه رفته دوباره تجربه شود.
در چنین شرایطی بود که آتشبس عملا از روز دوشنبه 22 شهریور به اجرا درآمد.
در روزهای نخست اجرای آتشبس، دو مسئله در سوریه بیشتر از مسائل و موضوعات دیگر گزارش میشد؛ یکی نقض مکرر آتشبس توسط تروریستهای تکفیری و غیرتکفیری و البته، جبهه حامی تروریسم هم به طور همزمان ارتش سوریه را به نقض آتشبس متهم میکردند.
دیگری، مسئله امدادرسانی بود؛ سازمان ملل و آمریکا در نظر داشتند که کمکها به شکل بیضابطه و به مکانهایی ارسال شود که آنها در نظر داشتند. اما دولت و ارتش سوریه تلاش میکردند تا آنجا که امکان دارد کاروانهای کمکرسانی را تحت نظارت خود بگیرند تا ماجرای زمستان گذشته تکرار نشود.
همزمان با این تحولات، در همان روز دوم آتشبس خبر رسید که عناصر گروه تروریستی «جبهه النصره» و سایر تروریستها در مناطق «قنیطره» و «جولان»، در حالی که از جانب رژیم صهیونیستی حمایت هوایی و توپخانهای میشدند، به مواضع نیروهای دولتی سوریه و مقاومت حمله کردند. این حمله هرچند گسترده و سنگین بود، ولی نتواسنت صفوف جبهه ضدتروریسم را بشکند و موفقیتی حاصل کند.
ماجرای عملیات مشترک تروریستها و رژیم صهیونیستی در قنیطره و جولان، به وضوح آشکار کرد رژیم صهیونیستی با آتشبس هرچند صوری در سوریه موافق نیست.
پس از گذشت چند روز از اجرای آتشبس، آمریکا هم آشکار کرد که هیچ اراده و انگیزهای برای عمل به تعهداتش ندارد و دغدغه اصلی این کشور، دسترسی آسان به تروریستها و امدادرسانی به آنهاست. در این گیرودار، حتی گزارش شد که کارمندان سازمان ملل تحت پوشش امدادرسانی، با عناصر تروریستی ارتباط برقرار میکنند و این گروهها را به مقاومت مقابل نیروهای دولتی تشویق میکنند.
در همان نیمه نخست هفته آتشبس مشخص شد که سازمان ملل نسبت به گذشته، از میانهروی فاصله گرفته و به جبهه تروریسم و حامیان آن بیشتر تمایل پیدا کرده است.
با متشنج شدن اوضاع، نزدیک بود که آتشبس در همان میانه هفته فرو بپاشد، اما به هر تقدیری که بود، تداوم یافت، تا اینکه واقعه «دیرالزور» رخ داد.
ماجرا از این قرار بود که شنبهشب (27 شهریور) چهار فروند جنگنده آمریکایی به مدت 50 دقیقه پادگان ارتش سوریه در مجاورت فرودگاه شهر «دیرالزور» را بمباران میکنند و هفت دقیقه پس از پایان بمباران، عناصر تکفیری داعش به محل بمباران شده حمله و آن را اشغال میکنند، و البته این اشغال زیاد دوام نداشت و نظامیان سوری آنها را عقب راندند.
بمباران مواضع نیروهای سوری، که مرگ 83 نظامی و جراحت بیش از 100 نفر دیگر را در پی داشت، مردم سوریه و منطقه را به شدت متاثر و خشمگین کرد.
آمریکاییها طبق معمول و رویه جا افتاده، اعلام کردند که این بمباران اشتباهی صورت گرفته است، و بعداً رسانهها عذرخواهی «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا، از دولت سوریه را گزارش کردند. ولی بعدا «بثینه شعبان» معاون سیاسی «بشاراسد» رئیسجمهوری سوریه، اعلام کرد که اوباما از طریق کانالهای رسمی عذرخواهی نکرده است.
همزمان برخی رسانهها مدعی شدند که در آمریکا میان کاخسفید و پنتاگون در مورد نحوه مواجهه با بحران سوریه اختلاف هست و ژنرالهای ارتش چندان با آتشبس در سوریه موافق نیستند.
اینگونه بحثها زمانی بر سر زبانها میافتد که نسبت به اتفاقات سوریه نگاه موردی داشته باشیم. اما اگر کل بحران سوریه را یکجا مدنظر قرار بدهیم و در نظر داشته باشیم که اصولا چرا آمریکا در سال 2011 غائله جنگ داخلی در سوریه را راه انداخت، پاسخهای شفافتری برای حادثه دیرالزور و حوادث مشابه مییابیم.
هدف اصلی و راهبردی آمریکا و متحدانش در سوریه، برکناری «بشاراسد» از پست ریاستجمهوری و اسقاط نظام سوریه است و این یک امر پنهانی نیست؛ در نشستهای شش سال گذشته مخالفان که آمریکا و فرانسه نام آن را «نشستهای دوستان سوریه» گذاشتهاند، در مذاکرات سه دوره ژنو و در گفتوگو با رسانهها این خواسته بارها و بارها تکرار شده و اصرار بر همین یک خواسته، همه مذاکرات دیپلماتیک را تاکنون به شکست کشانده است.
قرار هم نیست که صندوقهای رای، بحران به ظاهر پیچیده سوریه را حل کند. اصلا پای تیر و تفنگ به خاطر این به معرکه کشیده شده که خون ریخته شود و حاصل این خونریزی هم یک جامعه دو قطبی است.
به هر حال، اگر همین فردا همه گروههای سوری بپذیرند که صندوق فصلالخطاب بحران باشد، آمریکا به همراه کل محور غربی، عربی و عبری نخواهند پذیرفت و این قاعده را به هم میریزند. چون همانطور که گفته شد، هدف آمریکا، براندازی نظام سوریه است. نه تقویت نهادهای دموکراتیک در این کشور عربی.
بنابراین، هر اتفاقی که در سوریه و یا در ارتباط با این کشور در خارج رخ میدهد، چه نشست دیپلماتیک باشد، چه حملات ائتلاف تکفیری «جیشالفتح» در «حلب» و چه برقراری آتشبس، تحتالشعاع این راهبرد کلان قرار دارد. راهبردی که در همان جمله آشنای «اسد باید برود» خلاصه میشود.
اگر از همین منظر بخواهیم ماجرای دیرالزور را مورد توجه قرار دهیم و بفهمیم که آیا بمباران مواضع ارتش سوریه، عمدی بوده است یا نه، مسئله به راحتی رمزگشایی میشود؛ آمریکا مدتها بود که با نگرانی به وضعیت عوامل خود در سوریه مینگریست؛ اوضاع تروریستها (چه به اصطلاح میانهرو و چه تکفیریها) در تمام جبههها آشفته بود و ارتش سوریه و نیروهای مقاومت حلقه محاصره تکفیریهای «جیشالفتح» را در شهر حلب روز به روز تنگتر میکردند و واشنگتن هیچ دورنمای مثبت و امیدوارکنندهای برای این گروه و «ارتش آزاد» نمیدید و احساس میکرد که جریانهای مسلح مخالف بشاراسد در حال اضمحلال و فروپاشی هستند.
در این شرایط بود که کاخسفید و سازمان ملل مسئله امدادرسانی به مردم را علم کردند و خواستار آتشبس موقت شدند و دولت روسیه را برای توافق تحتفشار گذاشتند. روسها و دولت سوریه با اینکه میدانستند، امدادرسانی و آتشبس تاکتیک و حقه هستند، به آتشبس تن دادند، ولی شرط کردند که امدادرسانی و کمکهای بشردوستانه باید زیر نظر دمشق انجام گیرد و آمریکا هم باید در سرکوب گروههای «داعش» و «جبهه النصره» به روسیه و سوریه کمک کند.
آمریکا که سودای دیگری را در سر میپرورد، در ظاهر به خواستههای روسیه رضایت داد. اما وقتی که در عمل، همه راهها را بسته دید و پیبرد که نمیتواند مطامع واقعی خود (تقویت و سازماندهی مجدد تروریسم) را عملی کند، هیچ اراده و انگیزهای برای حفظ و تداوم آتشبس از خود بروز نداد.
آمریکا در طول دوران آتشبس متوجه شد که ارتش سوریه کمو بیش بر اوضاع مسلط است و واشنگتن نیز باید این وضعیت تحمیلی را بپذیرد و به توافق خود با روسیه گردن نهد.
مسلم است که این وضعیت برای آمریکا غیرقابل تحمل بود و وقتی که میدید سازوکار آتشبس به نفع جبهه ضدتروریسم در جریان است، به راحتی توافق آتشبس را زیر پا گذاشت و با بمباران مواضع ارتش سوریه در دیرالزور، قاعده را عملا به هم زد.
بنابراین، ماجرای دیرالزور کاملا عمدی ی بود وحملات بعدی آمریکا در این استان نیز برداشت فوق را تائيد میکند؛ در استان دیرالزور رود فرات جریان دارد و به همین خاطر، ارتش سوریه برای پیشرویهای خود در منطقه، مجبور است از این پلها استفاده کند. ولی طی روزهای پس از آتشبس تاکنون، جنگندههای آمریکایی حدود 10 پل روی رودخانه فرات را بمباران کردند. این حملات با تلفات انسانی (غیرنظامی) نیز همراه بوده است و بیش از 50 نفر کشته شدهاند.
همانطور که مشاهده میکنیم، همه نیروها و عوامل آمریکا در سوریه کاملا هماهنگ عمل میکنند و یک هدف هم بیشتر ندارند و آن، سرنگونی دولت «بشاراسد» است.
در روزهای آخر منتهی به آتشبس، حادثه دیگری هم رخ داد و آن، حمله به کاروان حامل کمکهای بشردوستانه در محور «کاستیلو» منتهی به شهر حلب بود و بالاخره معلوم نشد با گلولههای توپ و خمپاره هدف قرار گرفت و یا از طریق هوا بمباران شده پس از این رویداد، طرفهای درگیر همدیگر را متهم کردند که این حمله را انجام داده است و در این میان شورای امنیت نیز به توصیه برخی قدرتها تشکیل جلسه داد، اما بینتیجه بود.
پس از آتشبس
با توجه به وقایعی که ذکر شد و شرایطی که به وجود آمد، از قبل مشخص بود که آتشبس تمدید نخواهد شد.
به دنبال پایان آتشبس در روزهای دوشنبه 29 شهریور، بگومگو میان کرملین و کاخسفید بالا گرفت و «سرگئي لاوروف» و «جانکری» به همراه سایر مقامات طرفین یکدیگر را به نقض آتشبس متهم میکردند و همزمان با آن، عملیات نیروهای مقاومت و ارتش سوریه در حلب با یک پتانسیل جدید آغاز شد.
طولی نکشید که خبر رسید اردوگاه «چندرات»در شمال حلب به دست نیروهای دولتی افتاد و گفته شد که این اردوگاه دوباره به دست تروریستها افتاد. اما برای بار دوم جبهه ضد تروریسم نه تنها بر آنجا مسلط شد، بلکه خبر رسید که نیروهای سوری و رزمندگان مقاومت وارد محله قدیمی شهر حلب موسوم به «فرافره» شدند.
این ورود که با پیروزیهای روزهای بعد همراه شد، مشخص کرد که ارتش سوریه جبهه جدیدی گشوده است و قصد دارد از سه محور شمال غرب، شرق و جنوب غرب پیشروی کند.
این پیشرویهای حساس و تعیینکننده،اعصاب سران کاخسفید را به هم ریخت و حتی «بانکیمون» دبیرکل سازمان ملل را هم عصبانی کرد! آنها طی روزهای گذشته همه را نسبت به وقوع فاجعه در حلب هشدار دادند، که البته، منظور واقعی آنها، وضعیت عناصر «جیشالفتح» و دیگر گروههای تروریستی است که در حلب گرفتار شدهاند.
با توجه به این اوضاع و احوال، هیچ بعید نیست که شهر حلب کاملا از تروریستها پاکسازی شود.
پیروزیهای مقاومت و ارتش سوریه در حلب، بر اظهارات «سیدحسن نصرالله» دبیر کل حزبالله، صحه گذاشت. نصرالله پس از پایان آتشبس گفت،در سوریه حرف آخر را میدان نبرد مشخص میکند، نه آتشبس و مذاکره.
گزینه دشوار آمریکا
مقامات آمریکایی که معمولا در برابر هر بحرانی میگویند گزینههای متعددی روی میز دارند، اکنون در سوریه واقعا با مشکل گزینه مواجه هستند!
در حال حاضر که باد موافق برای آمریکا نمیورزد، این کشور واقعا نمیتواند در سوریه ورود نظامی پیدا بکند، چون همانطور که ژنرال «جوزف دانفورد» رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا اخیرا در سنای این کشور گفته است، ورود آمریکا به سوریه، لاجرم به رویارویی با روسیه و جنگ جهانی سوم میانجامد.
به نظر میرسد که تنها یک گزینه برای آمریکا باقی مانده است؛ برگزاری یک انتخابات آزاد در سوریه، که «بشاراسد» هم در آن کاندیدا شود.
این همان چیزی است که اخیرا «جانکری» در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل به اعضای گروههای مخالف سوری گفته بود و نوار صوتی وی بعدا در اختیار رسانهها قرار گرفت.
وزیر خارجه آمریکا تنها در این نشست نبود که آب پاکی را روی دست مخالفان ریخت، او مدتهاست که در مقابل مطالبات مخالفان سوری، واکنشهای هیستریک از خود نشان میدهد.
به نظر میرسد جانکری از اینکه کشورهای متعدد منطقه و گروههای سوری بیش از حد روی آمریکا حساب باز کردهاند، عصبانی است.
البته رژیم آلسعود یکی دو سالی است که به ظرفیت واقعی آمریکا در منطقه پی برده و ترکیه نیز کموبیش به همین نتیجه رسیده است، ولی مدتی طول میکشد تا دیگر کشورهای دوست و مخالفانی مثل «ریاض حجاب» رئیس هیئت مذاکرهکننده گروههای مخالف سوری به این واقعیت تلخ پیببرند و دریابند که نباید بیجهت روی آمریکا در مورد هر کاری حساب باز کنند.
همین دوشنبه گذشته بود که سرگئی لاوروف پایان توافق آتشبس را رسما اعلام کرد و به طور کاملا شفاف گفت که علت تداوم نیافتن آتشبس، سیاستهای مبهم آمریکاست.
لاوروف به علاوه، از واشنگتن خواست به حیلهگری در سوریه پایان دهد.
به نظر می رسد که آمریکا در ماجرای بحران سوریه واقعا تحقیر شده و به دورن با تلافی افتاده که در سال 2011 سران کاخسفید نمیتوانستهاند آن را تصور کنند.
اکنون تقریبا همه راهها به روی آمریکا بسته است؛ نه میتواند جلوی شکست بیشتر عوامل میدانی خود را در سوریه بگیرد، نه منطقه پرواز ممنوع ایجاد کند، و در شرایطی که جنگ نیابتی دیگر پاسخگو نیست، جرأت ورود نظامی به خاک سوریه را ندارد.
آمریکاییها پیش از این در نظر داشتند به همراه شبه نظامیان کرد، بر استانهای «حسکه» و «رقه» مسلط شوند. اما خوشبختانه آمریکا در این سیاست نیز با ترکیه اصطکاک پیدا کرد و مجبور شد آن را فعلا کنار بگذارد.
مورد دیگری که بر بداقبالی آمریکاییها میافزاید، همزمان شدن عملیات آزادسازی موصل عراق با این جریانها در سوریه است؛ این عملیات به زودی آغاز میشود و نیروهای مسلح عراق به احتمال زیاد،طومار داعش را در هم خواهند پیچید. این واقعه احتمالا بر سوریه تاثیر مثبت خواهد گذاشت. و لااقل، تکفیریهای داعش و جبهه النصره شرایط سختتری را پیشرو خواهند داشت و به علاوه، نیروهای ارتش سوریه و مقاومت روی گروههای مسلح به اصطلاح میانهرو، بیشتر متمرکز میشوند.
پس از حلب
در حال حاضر سؤال مهمی که به ذهن میرسد این است که آیا فتح حلب، پایان ماجراست؟ طبیعی است که اینگونه نیست؛ هرچند حلب تبدیل به یک نماد شده است و آزادسازی آن میتواند جبهه تروریسم را به شدت دچار يأس و تردید بکند، ولی باید در نظر داشته باشیم که هنوز مناطق وسیعی از سوریه در دست تروریستهاست. هنوز عناصر داعش در «رقه» که پایتخت این گروه تروریستی خوانده میشود، حضور دارند.
این مناطق خاکستری ممکن است باز هم برای آمریکا و متحدانش فرصت ایجاد کند و به آنها این امکان را بدهد که این وضعیت جنگی را در سوریه مدتها حفظ کنند و دولت دمشق و مردم سوریه را سالها آزار بدهند.
علاوه بر مناطق خاکستری، سوریها با مشکل درگیری هم مواجه هستند و آن، حضور صدها تفنگدار آمریکایی، فرانسوی، آلمانی و انگلیسی در شمال، شرق و جنوب سوریه است.
آمریکا طی دو سال اخیر ساخت دو پایگاه هوایی را در استان حسکه سوریه به پایان رسانده است و یک پایگاه دیگر را هماکنون در دست ساخت دارد.
این نوع اقدامات نشان میدهد که آمریکا در سوریه و منطقه برای طولانی مدت خیز برداشته است.
اما در هر حال، حذف تروریسم در سوریه و بازگشت این کشور به روند سیاسی، هرگونه بهانه را از آمریکا برای حضور طولانی مدت در سوریه میگیرد و باید دید که آیا این دو پیششرط، یعنی پاکسازی خاک سوریه از تروریستها و بازگشت جریانهای مخالف به روند سیاسی، تحقق مییابد یا نه.
http://kayhan.ir/fa/news/87283
ش.د9502402