تاریخ انتشار : ۰۳ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۷  ، 
شناسه خبر : ۲۹۶۸۵۳
سردار غلامرضا جلالي، رياست سازمان پدافند غير عامل:
اشاره: پدافند غير عامل شايد در نگاه اول براي مخاطبي كه براي اولين بار با آن آشنا مي‌شود اصطلاحي غريب و نامأنوس باشد. شايد هم موجب شكل‌گيري اين اشتباه شود كه با مفهومي كاملا نظامي از جنس پدافند و حتي در تعبيري عوامانه‌تر، دفاع ضد هوايي مواجه هستيم. اما واقعيت اين است كه پدافند غير عامل مفهومي عميقا گره‌ خورده با زندگي روزمره است و محتواي كاري آن هيچ معنايي ندارد جز صيانت و حفاظت از مردم در مقابل طيف گوناگون تهديداتي كه تهديد نظامي فقط يكي از آن‌هاست. سردار غلامرضا جلالي به نوعي پايه‌گذار پدافند غير عامل در ايران است و بيش از 12 سال است رياست سازمان پدافند غير عامل را بر عهده دارد. او در اين مصاحبه جنبه‌هاي مختلف كاري سازمان را توضيح داده و به تفصيل شرح داده است كه سازمان با تمام توان در حال مقابله با طيف متنوعي از تهديدات است كه امروزه عليه كشور و مردم ما در جريان است. خواندن اين مصاحبه جذاب خواننده را وارد دنياي جديد و پيچيده‌اي خواهد كرد كه نمايانگر يكي از اصلي‌ترين عرصه‌هاي نبرد ايران اسلامي و دشمنان است.
پایگاه بصیرت / حسين هاشمي

(ويژه‌نامه همشهري ـ 1395/08/15 ـ صفحه 8)

* لطفا در رابطه با تاريخچه شكل‌گيري سازمان پدافند غير عامل توضيح دهيد.

** در دنيا سابقه بسيار زيادي از سازمان پدافند غير عامل با نام‌هاي مختلف وجود دارد و تقريبا تمام كشورهاي دنيا سازمان پدافند غير عامل را در درون ساختار داخلي خود دارند. منتها با الفاظ و مأموريت‌هاي متفاوت.

در دنيا سه مأموريت كلان وجود دارد كه عبارتند از:

1ـ دفاع غير نظامي

2ـ مديريت بحران

3ـ پدافند غير عامل

تقريبا تمام كشورها يكي يا همه اين سازمان‌ها را در درون ساختار خود دارند و برخي از كشورها مانند ايالات متحده آمريكا هم بيش از اين سازمان‌هايي براي پيگيري اهداف پدافند غير عامل ايجاد كرده‌اند. به عنوان مثال در اين كشور وزارتخانه‌اي با نام وزارت امنيت داخلي ايالات متحده آمريكا بعد از حوادث 11 سپتامبر تشكيل شده است. اين مجموعه در واقع وزارت امنيت داخلي است و تهديدات حوزه اجتماعي و زيرساختي را تحت پوشش خود دارد كه با نام اختصاري DHS شناخته مي‌شود. ساختار ديگري كه وجود دارد FEMA است (سازمان مديريت بحران فدرال). ساختار ديگري با نام فرماندهي سايبري كه اخيرا ايجاد شده و در طول يك ماه گذشته وزارتخانه‌اي با نام امنيت سايبري در داخل ساختار خود تعريف كرده. در حقيقت در آمريكا مجموعه مأموريت‌هاي سازمان پدافند غير عامل را در چند ساختار تقسيم كرده‌اند.

در روسيه وزارتخانه‌اي وجود دارد با نام وزارت دفاع غير نظامي و شرايط اضطراري. اين وزارتخانه تمام اقدامات فوريتي مانند بحران حوادث طبيعي، بحران حوادث غير طبيعي و امدادهاي فوري را دل خود جاي داده است.

تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در كشور ما ساختاري با نام دفاع غير نظامي وجود داشت كه به عنوان يكي از معاونت‌هاي نخست‌وزيري محسوب مي‌شد و قوانين مربوط به آن به سال 1337 برمي‌گردد كه كار مناسبي در اين حوزه انجام نگرفته بود. در حقيقت پدافند غير عامل در قالب سازمان دفاع غير نظامي تشكيل شده بود و مأموريت اصلي آن حفاظت از مردم در زمان جنگ بود. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران اين سازمان منحل شد و پس از تشكيل سازمان بسيج مستضعفين مأموريت‌هاي سازمان دفاع غير نظامي را به بسيج تفويض كردند. بسيج هم پس از ورود به اين موضوع متوجه شد تمامي اقداماتي كه در اين حوزه بايد انجام شود اقداماتي اجرايي و از جنس حوزه اختيارات و وظايف دولتي است. مباحثي مانند اداره مردم، اسكان مردم و... كه با هزينه‌هايي مواجه است و براي انجام آن‌ها دولت حتما بايد ورود داشته باشد. لذا اين بحث از بسيج به دولت داده شد و دولت‌ها هم به هر دليلي در اين حوزه كار انجام ندادند. البته كارهايي مانند تشكيل ستاد حوادث غير مترقبه انجام شد و پس از آن سازمان مديريت بحران شكل گرفت و قوانين مربوط به آن به هم به تصويب رسيد و مأموريت اصلي اين سازمان كمك در زمان بروز حوادث طبيعي قرار داده شد.

در زمان جنگ تحميلي به صورت تجربي ضرورت وجود سازمان پدافند غير عامل احساس شد و بخش عمده‌اي از وظايف سازمان پدافند غير عامل را در زمان جنگ به صورت پراكنده و در جاهاي مختلف انجام مي‌داديم. البته بدون داشتن يك سازمان واحد. مثلا براي حفاظت از مردم در برابر حملات موشكي و بمباران‌ها در مراكز مختلف و در درون شهرها اقدام به ساخت پناهگاه نموديم. بنيادي با نام بنياد امور مهاجرين تشكيل شد كه وظيفه آن اسكان و رسيدگي به امور كساني بود كه مجبور شده بودند از خانه و كاشانه خود در شهرهاي جنگ‌زده بيرون بيايند. يعني در حوزه مردم تمام سازمان‌هاي لازم را به صورت اقتضايي به وجود آورديم و پس از پايان جنگ تمامي آن‌ها را منحل كرديم و در حوزه‌هاي دفاعي هم اقدام عمده‌اي شكل نگرفت.

در زمان جنگ و در سال‌هاي آخر جنگ آقاي دكتر روحاني در قرارگاه خاتم فرمانده پدافند بودند كه در اين حوزه پدافند عامل و غير عامل هر دو با هم بود و ايشان در حقيقت هماهنگي پدافند در دو گستره جبهه‌ها و پشت جبهه‌ها و شهرها را انجام مي‌دادند. پس از پايان جنگ ايشان به عنوان دبير شوراي عالي امنيت ملي منصوب شدند و بخشي از امور مربوط به پدافند غير عامل را در دبيرخانه اين شورا فعال كردند. پس از مدتي تصميم گرفته شد كه براي بحث پدافند فرمانده مستقلي قرار داده شود. يعني به دليل پايان اقتضائات زمان جنگ پدافند مجدد به نيروهاي مسلح برگردد. پيرو اين تصميم، پدافند به نيروي هوايي ارتش منتقل شد و پدافند غير عامل هم به نيروي هوايي ارتش برگشت.

در سال 81 گزارش‌هايي به مقام معظم رهبري رسيده بود مبني بر اينكه اين موضوع به فراموش سپرده شده است و در حوزه پدافند غير عامل كاري صورت نمي‌گيرد. ايشان به ستاد كل نيروهاي مسلح مأموريت دادند كه موضوع را بررسي كنند. در نتيجه بررسي ستاد كل مشخص شد كه پدافند غير عامل به بخش كوچكي از پدافند تبديل شده و كاري در اين حوزه انجام نمي‌گيرد و اقداماتي هم در حوزه اجرايي شدن صورت نگرفته است و در طرح‌هاي توسعه‌اي، بازسازي يا ايجاد زيرساخت‌هاي جديد سياست‌هاي پدافندي مدنظر قرار نگرفته است.

پس از آن در هشتم آبان 1382 مقام معظم رهبري فرماني مبني بر تشكيل ساختار كميته دائم پدافند غير عامل در ستاد كل صادر كردند. اين كميته با مسئوليت ستاد كل تشكيل و نماينده‌اي از دولت، نماينده‌اي از پدافند هوايي و نماينده‌اي هم از وزارت دفاع در آن حضور داشته باشند كه هماهنگي‌هاي لازم صورت گيرد و بنابر موضوعات در صورت نياز از ديگر دستگاه‌ها هم نماينده‌اي دعوت شود.

مدتي در اين كميته تلاش‌هايي صورت گرفت كه البته بيشتر به عنوان يك كميته و كميسيون بين بخش دفاع و بخش دولتي فعاليت كرد و توفيقاتي هم داشتند. به عنوان مثال در قانون برنامه پنج‌ساله چهارم بند 11 ماده 121 به اين امر اختصاص يافت و اين نامه اجرايي براي پدافند غير عامل نوشته شد كه توسط دولت وقت هم ابلاغ شد.

پس از آن در زماني كه من به اين حوزه در ستاد كل وارد شدم به عنوان مسئول طي صحبتي كه با رياست محترم وقت ستاد كل سرلشكر فيروزآبادي داشتم از ايشان پرسيدم اقدامات انجام شده را راضي‌كننده مي‌دانند يا نه كه ايشان از وضع موجود پدافند غير عامل ابراز نارضايتي كردند.

جمع‌بندي من در آن زمان اين بود كه براي پيشبرد اهداف پدافند غير عامل و مصون‌سازي كشور نيازمند سازماني جداگانه هستيم، در حقيقت يك كميته پنج نفره و برگزاري جلسات در فواصل زماني پاسخگوي نياز كشور در اين حوزه نبود. پس از آن پيشنهاد تشكيل سازمان پدافند غير عامل را طي گردش كاري خدمت مقام معظم رهبري ارسال كرديم و ايشان هم تصويب فرمودند و اين اتفاق در سال 83 رخ داد. از سال 83 تا الان سازمان پدافند غير عامل با مصوبه رهبري، براساس احساس نيازي كه در قانون پيش‌بيني شده بود (بند 11 ماده 121 قانون برنامه چهارم) و قوانين مدني سال 1337 به نام قوانين دفاع غير نظامي تشكيل شد و تا به امروز در حوزه‌هاي مختلف كه مورد تهديد قرار دارد در حال انجام وظيفه بوده است.

در سال 93 هم اساس‌نامه‌اي تنظيم شد و به تصويب مقام معظم رهبري هم رسيد. در حقيقت كاركردهاي مرتبط با سازمان پدافند غير عامل، حوزه كاري، مأموريت‌ها، حدود اختيارات و چهارچوب‌هاي آن در اساسنامه كاملا مشخص شده است.

* به مباني قانوني تشكيل سازمان پدافند غير عامل اشاره فرموديد. اگر امكان دارد مباني قانوني ورود سازمان پدافند به حوزه‌هاي غير نظامي را هم توضيح دهيد. به هر صورت براي فعاليت در حوزه‌هاي غير نظامي لزوما بايد در برخي از امور اجرايي دخالت كنيد و اين امر هم نيازمند مباني قانوني است و هم نيازمند لازم‌الاجرا بودن پيشنهادهاي شما در امور اجرايي است.

** اولين مبنا بند 11 ماده 121 قانون برنامه چهارم است.

دوم آيين‌نامه اجرايي اين بند است كه اين آيين‌نامه اجرايي توسط دولت آقاي خاتمي تهيه و ابلاغ شد و پس از آن به تصويب مقام معظم رهبري هم رسيد.

سوم اينكه در قانون پنج ساله پنجم 5 ماده قانوني در اين زمينه وجود دارد.

در سال 86 سياست‌هاي كلي نظام در حوزه پدافند غير عامل در قالب 13 بند توسط مجمع تشخيص مصلحت نظام تنظيم شد و در سال 89 پس از بررسي‌هاي لازم توسط مقام معظم رهبري ابلاغ شد.

در فاصله سال 89 تا به امروز به اين نتيجه رسيديم كه اجراي مأموريت‌هاي سازمان نيازمند قانون است كه قوانين لازم در قالب طرح تهيه و توسط رياست محترم مجلس به كميسيون اجتماعي ارجاع داده شد. پس از بررسي اين طرح و جلسات متعددي كه در كميسيون اجتماعي داشتيم جمع‌بندي كميسيون اين بود كه بيش از 70 درصد اين قوانين حوزه اختيارات فرماندهي كل قواست و مجلس فقط با اجازه ايشان مي‌تواند در اين حوزه وارد شود. پيشنهاد اين بود كه اين قانون به دفتر ايشان ارجاع شود كه ما اين قانون را همراه با نامه ارائه نظر مجلس در اين خصوص به دفتر مقام معظم رهبري ارجاع داديم و پس از بررسي توسط ايشان به تصويب رسيد و تمامي حوزه‌هاي كاري سازمان پدافند غير عامل مبناي قانوني هم پيدا كرد. و تمامي حوزه‌ها (اعم از نظامي و غير نظامي) در اساسنامه سازمان كاملا مشخص شده است.

* در درون سازمان معاونت‌هايي با عناوين «صنعت و تجارت»، «فاواالكترونيك» و «امور بانكداري معاونت يا وزارتخانه دولتي شما هم در سازمان خود معاونت‌هايي را در بخش غير نظامي ايجاد كرده‌ايد. اين حوزه‌ها چه ارتباطي با سازمان پدافند غير عامل دارند؟

** ساختار سازمان پدافند غير عامل به اين دليل كه مخاطب اصلي ما در بخش غير نظامي دستگاه‌هاي اجرايي و دولت هستند و ارتباطمان به لحاظ دريافت تدابير و درك تهديدات هر حوزه به ستاد كل نيروهاي مسلح مرتبط است بنابراين در بخش تجزيه و تحليل به حوزه نظامي و در اجرا به بخش اجرايي و دولت مرتبط هستيم.

ما در حوزه تقسيم‌بندي سازمان‌ها چيزي شبيه به سازمان مديريت و برنامه‌ريزي رياست جمهوري را مدنظر قرار داده‌ايم. به عنوان مثال معاونت زيربنايي ما وزارتخانه‌هاي مرتبط با امور زيربنايي را دربردارد يا معاونت امور سلامت ما وزارت بهداشت و درمان و محيط زيست را دربردارد يا معاونت امور فاوا و امور الكترونيك داريم كه وزارت ارتباطات و بانك مركزي و صدا و سيما از بعد فني در اين معاونت تحت پوشش هستند. معاونت امور صنعت و تجارت هم داريم كه هم وزارت صنعت و معدن و تجارت تحت پوشش هست و هم در زمينه اتخاذ تدابير مربوط به تأمين اقلام اساسي و تأمين امنيت غذايي فعال است. معاونت انرژي هم نفت، پتروشيمي و گاز يك بخش نيرو يعني برق و آب يك بخش و انرژي هسته‌اي هم بخش ديگري است كه در اين معاونت تحت پوشش است. بنابراين ما متناظر با دستگاه‌هاي اجرايي كشور و از نظر اهميت موضوع براي امنيت كشور و قابليت تهديدپذيري كه موضوع براي كشور دارد، براي آن معاونت تشكيل داده‌ايم و مباحث مرتبط با آن را دنبال مي‌كنيم.

* به نظر مي‌رسد پايه اساسي عملكرد سازمان پدافند غير عامل برنامه‌ريزي براي مقابله و بي‌اثر كردن تهديدات دشمن است. يعني در حقيقت تهديد، شناسايي ريشه و ماهيت تهديدات نقش كليدي در عرصه عملكرد پدافند غير عامل ايفا مي‌كند. شما در يكي از سخنراني‌هاي خود فرموديد در حال حاضر شاهد يك تحول اساسي در مفهوم، ماهيت و كيفيت تهديدات هستيم. يعني به نوعي مواجه با يك نقطه عطف تحول در تهديدات هستيم. در رابطه با اين تغيير و تحولات در عرصه تهديدات و اين نقطه عطف مفروض توضيح دهيد.

** در رابطه با بخش اول سؤال شما بايد اين نكته را تذكر بدهم كه محور اصلي كار سازمان پدافند غير عامل رصد و پايش محيط داخلي و بين‌المللي در جهت كشف و شناسايي تهديدات است. پس اصلي‌ترين كار ما پايش دائمي تهديدات عليه كشور است. يعني يك چشم بيداري كه همه تهديدات را ببيند، بسنجد، اندازه‌گيري كند و نهايتا هشدار بدهد كه اين گام اول كار سازمان پدافند غير عامل است. گام دوم اين است كه نقاط ضعف و آسيب‌پذيري‌هاي ما نسبت به تهديدات چيست؟ يعني در بخشي كه در معرض تهديد قرارداد آسيب‌پذيري‌ها كجاست كه در صورت تحقق تهديد آسيب‌هاي جدي به كشور وارد مي‌‌كند.

به عنوان مثال تهديد سايبري تهديدي است كه كشف شده است. يكي از سؤالات اين است كه نظام بانكي ما چه آسيب‌پذيري‌هايي در برابر اين تهديدات دارد. آسيب‌پذيري‌هاي موجود را پيدا مي‌كنيم. به عنوان مثال وابستگي به سيستم عامل ويندوز در اينجا مي‌تواند براي ما تهديدزا باشد. پس از احصاء آسيب‌پذيري در يك تعامل بين سازمان و دستگاه‌هاي اجرايي به راه‌حل‌هايي براي مقابله با آسيب‌پذيري‌ها مي‌رسيم. براي برطرف كردن آن‌ها طرح عملياتي تهيه مي‌كنيم. خود اين مقابله دو جنبه دارد. يك جنبه مصون‌سازي است يعني اشكالي را كه وجود دارد برطرف مي‌كنيم. جنبه دوم اين است كه آمادگي توليد مي‌كنيم براي مقابله، در حقيقت اگر پس از تمام تدابير در نظر گرفته شده تهديد محقق شد براي مقابله چه بايد كرد؟ يعني اگر در ساخت يك ساختمان مقررات ايمني به طور كامل رعايت شد اما آتش‌سوزي هم در اين ساختمان اتفاق افتاد براي كنترل آتش‌سوزي چه بايد كرد.

مانورهاي ما در حوزه پدافند پرتوي و شيميايي در شهرهايي كه هسته‌اي هستند از همين جنس است. يعني ايجاد آمادگي لازم براي زماني كه پس از رعايت تمامي اصول ايمني احيانا حادثه‌اي رخ دهد.

در واقع سازماندهي، آموزش، تمرين، مانور و رزمايش جزئي از ابزارهاي كار ما براي ايجاد آمادگي است.

درابره بخش دوم سؤال شما بايد عرض كنم پدافند در ذات خود به معني دفاع است و دفاع در برار تهديد بايد انجام شود. يعني اگر تهديدي وجود نداشته باشد دفاع هم معنا ندارد. پس دفاع بايد نسبت مستقيمي با تهديد داشته باشد. يعني اگر تهديد به صورت تهديد نظامي پياده است دفاع هم بايد متناظر با تهديد پياده طراحي شود. حال اگر تهديد به تهديد نظامي هوايي تغيير ماهيت دهد طبيعتا دفاع هم بايد تغيير كند.

در واقع مي‌توان گفت دفاع و پدافند يك متغير تابعي است نسبت به متغير ثابتي به نام تهديد و اين بدين معناست كه اگر تهديد تغيير كرد دفاع هم بايد تغيير كند.

جمع‌بندي ما اين است كه ما در يك برهه زماني واقع شديم كه تهديدات سخت در حال پوست‌اندازي هستند به سمت مدل‌هاي جديدي از تهديدات نرم. لذا اينجا هم قدرت مقابله سخت مهم است و هم قدرت مقاومت نرم كه هر دوي اين‌ها مورد نياز است. بنابراين وقتي به تاريخ نگاه مي‌كنيم مي‌بينيم كه از حدود 1992 كه اولين حضور نظامي آمريكا در جنگ با عراق بود و حوزه‌هاي جديدي از تغيير در جنگ را به نمايش گذاشتند تا الان كه 2016 است حدود 24 سال زمان گذشته است و در اين مدت سه ورژن نوع جنگ تغيير كرده است. به عنوان مثال تا 1995 تهديد سايبري نداشتيم و تا 2006 جنگ سايبري نداشتيم پس طبيعتا تهديدي كه 10 سال پيش وجود نداشته در حال حاضر وجود دارد يا در گذشته جنگ اقتصادي به مفهوم امروزي آن وجود نداشت اما الان حدود 7 سال است كه اقتصاد به عنوان محور جنگ مطرح شده است و مختص به ما هم نيست. يعني شاهد اين موضوع هستيم كه روسيه و آمريكا هم كه با هم درگير مي‌شوند اول وارد موضوع اقتصاد مي‌شوند. يعني ما در بازه زماني قرار داريم كه تهديد نظامي هنوز وجود دارد اما هنوز از بين نرفته بلكه شكل، تكنولوژي آن تغيير كرده و مدرن‌تر شده است و در حقيقت اولويت تهديد نظامي در حوزه تهديدات فعال تنزل محسوسي داشته و تهديدات ديگر جايگزين آن شده است. پس ما در پدافند هم بايد متناسب با اين تغييرات در تهديد حركت كنيم و با تغيير حوزه تهديدات و متناسب با آن‌ها به سمت مصون‌سازي كشور حركت كنيم.

* مفهوم جنگ متمدنانه كه از سوي وزير نيروهاي مسلح انگلستان مطرح شده بود در چه بازه زماني و در رابطه با چه نوعي از تهديدات بود و آيا تعريفي كه از آن ارائه مي‌شود تعريف قابل قبولي است؟

** اين مفهوم در رابطه با جنگ سايبري مطرح شد و زماني بود كه آمريكايي‌ها به زيرساخت‌هاي ما در نطنز حمله كردند و اسم بازي‌هاي المپيك را هم به عنوان رمز عمليات انتخاب كرده بودند. كشورهاي ديگر به آن‌ها اعتراض كردند اما در مقابل وزير نيروهاي مسلح انگلستان در همايشي گفت اين يك جنگ متمدنانه است. به جاي حمله نظامي با يك حمله ويروسي مي‌توانيم اهداف خود را در قلب مراكز هسته‌اي ايران مورد هدف قرار دهيم بدون اينكه به مردم عادي آسيبي برسد. البته اين وزير انگليسي توضيح نداد كه اگر حمله به زيرساخت نطنز ما موجب آسيب جدي و نشت مواد راديواكتيو مي‌شد و به محيط زيست و مردم شهرها و روستاهاي اطراف صدمه وارد مي‌شد باز هم اين جنگ را متمدنانه مي‌خواند؟ البته دليل كم بودن آسيب‌هاي وارده در آن حمله، آمادگي و هوشياري ما بود وگرنه معلوم نبود چه فاجعه‌اي رخ مي‌داد؟

* در رابطه با مفهوم جنگ اقتصادي مقداري توضيح دهيد؟ اصولا در اين حوزه چه تهديداتي در برابر كشور وجود دارد و براي مقابله با آن‌ها چه بايد كرد؟

** در گذشته اقتصاد در همه جنگ‌ها بوده. به عنوان مثال محاصره يكي از اركان فشار در جنگ‌ها بوده كه براي جلوگيري از رسيدن آذوقه انجام مي‌گرفته است يا حملاتي براي از بين بردن زيرساخت‌هاي اقتصادي و ارتباطي صورت مي‌گرفته كه عموما براي تضعيف قدرت مالي كشورها در جهت اداره كردن مردم و نيروهاي مسلح انجام مي‌شده است.

مدل ديگري از جنگ اقتصادي اين بود كه به دست آوردن برخي از مزيت‌هاي اقتصادي هدف اصلي جنگ بوده است. به عنوان مثال آمريكايي‌ها دليل اصلي حمله‌شان به عراق در دست گرفتن آينده بازار انرژي دنيا بود مخازني را تصرف كردند كه پايداري بالاتر از 30 سال دارند. در حقيقت به مخازن آينده نفت حمله كردند.

مدل سوم جنگ اقتصادي حمله اقتصادي به زيرساخت‌هاي اقتصادي است. اينجا جنس حمله اقتصادي است اما در دو مدل قبلي جنس حملات نظامي بود. يعني حمله از طريق پول و بانك به اين صورت كه نظام مبادلات پولي را در دنيا به سمت تمركز روي دلار مي‌برند. پس از آن مبادله با دلار را با محوريت بانك مركزي آمريكا انجام مي‌دهند و پس از آن مي‌توانند جلوي مبادلات ارزي كشورها را بگيرند و امور اقتصادي آن‌ها را مختل كنند. پس اين نوعي جنگ است. جنگ پولي، جنگ مالي و بانكي.

حوزه ديگر تحت تأثير قرار دادن قدرت صادرات و واردات يك كشور است يا دامپينگ مي‌كنند. يعني همه كشورها از خريد كالاي اصلي صادراتي يك كشور خودداري مي‌كنند. حركت اقتصاد به سمت ركود، تلاش براي افزايش فشار اقتصادي روي مردم، ناكارآمد نشان دادن دولت و توليد فساد در حوزه اقتصاد و توليد بي‌اعتمادي مردم به كشور.

در سندي كه من از آمريكايي‌ها مي‌خواندم نوشته بودند سودجويان اقتصادي (مفسدين اقتصادي) از سربازان ما هستند. اين نشان مي‌دهد كه بخشي از فساد مي‌تواند نشأت گرفته از برنامه‌ريزي خارجي باشد.

پس ابزارهاي جنگ اقتصادي عبارتند از: تحريم، دامپينگ، تمركز نظام پولي، مقررات‌هايي مانند افي‌اي‌تي‌اف، مقررات دبليو تي او و از اين دست ابزارهاي جنگ اقتصادي وقتي مشاهده مي‌كنيم كه در درگيري آمريكا و روسيه بستن امكان مبادله با دلار براي روسيه از سوي آمريكا انجام مي‌گيرد اين بدين معناست كه اقداماتي از اين دست به ابزاري براي جنگ تبديل شده‌اند. يعني جنگ در چارچوب خود را پيدا كرده و از اين طرق خود را نشان مي‌دهد.

* بحث سرمايه‌گذاري خارجي هم مي‌تواند به عنوان ابزاري براي جنگ اقتصادي استفاده شود؟

** بله، سرمايه‌گذاري‌هاي خارجي هم مي‌تواند در اين حوزه قرار گيرد. يعني مدل قراردادهاي منعقد شده، سبد ارزي انتخابي تضعيف سرمايه‌گذاري داخلي از طريق تضعيف نظام پولي به جايگزيني سرمايه‌گذاري خارجي اقدام كرده و با تحميل شرايط بعضا ظالمانه و خفت‌بار پول خود را در بخشي از اقتصاد كشورها وارد مي‌كنند كه آينده اقتصاد آن كشور را در اختيار داشته باشند. يعني در بخش عمده‌اي از سرمايه‌گذاري‌ها در حوزه مدل فضا و نوع سرمايه‌گذاري به سمت سلطه در آينده حركت خواهند كرد.

* نظر شما و سازمان پدافند در رابطه با قراردادهاي موسوم به آي‌پي‌سي در حوزه نفت و گاز و قرارداد موسوم به اف‌اي‌تي‌اف چيست؟

** از دوران قديم و از زمان پيدايش نفت در ايران نگاه انگليسي‌ها و كشورهاي غربي به قراردادهاي نفتي نگاهي مستعمراتي و سلطه‌جويانه بوده است. در اولين قراردادهاي مربوط به نفت شاهد اين هستيم كه از كل قرارداد 5 درصد سهم ايران بوده و مابقي را كشورهاي استعمارگر به غارت مي‌بردند. پس از آن در زمان دكتر مصدق و به اسم ملي شدن صنعت نفت فقط درصد دريافتي ايران افزايش داشت كه پس از بازگشت شاه و كودتا عليه مصدق به همان وضع سابق بازگشتيم. در واقع در زمان پهلوي بخش عمده‌اي از همان درصد بسيار ناچيز هم خرج خاندان سلطنت مي‌شد و ملت ايران سهمي از آن نداشتند. نتيجه اين كه در قراردادهاي نفتي سابق همواره طرف خارجي بيش از 50 درصد تسلط داشت. سهم خاندان اشراف و شاهزادگان را پرداخت مي‌كردند و آنچه اتفاق مي‌افتاد اين بود كه زيرساخت‌ها همواره در اختيار كشور خارجي باقي مي‌ماندند و كشور داخلي در حقيقت مستأجر آن‌ها بود. در مورد آي‌پي‌سي بدون در نظر گرفتن آخرين اصلاحات كه از آن‌ها اطلاعي نداريم، الگويي شبيه آنچه گفته شد اتفاق افتاده است كه در آن‌ها اشراف شركت‌هاي دولت‌هاي خارجي حفظ مي‌شود، سرمايه زيادي وارد نمي‌شود، سراغ چاه‌ها و مخازن آماده كه احتياج به سرمايه‌گذاري ندارد مي‌روند. سهم شركت‌هاي داخلي كه در زمان جنگ و تحريم توسط متخصصان داخلي و بادانش بومي به وجود آمدند بسيار ناچيز است. دوره قراردادها بسيار زياد است و چيزي در حدود 27 سال است. نكته ديگر اينكه جرايم بسيار سنگيني براي ما در صورت تخلف در اين قراردادها پيش‌بيني شده و در تمامي موارد اختلافي داور خارج از ايران است. در مجموع در اين قراردادها مردم ايران ضرر مي‌كنند. يعني آن‌ها به اسم سرمايه‌گذاري در حوزه‌هاي مشترك وارد مي‌شوند ولي نه سرمايه‌اي مي‌آورند و نه در حوزه‌هاي مشترك كار مي‌كنند.

در رابطه با FATF در واقع از نظر من دو دسته اهداف در اين قرارداد وجود دارد: اهداف آشكار و اهداف پنهان. اهداف آشكار آن‌هايي است كه در اسناد وجود دارد و شامل مبارزه با پولشويي، مقابله با تأمين مالي تروريسم، مقابله با جابه‌جايي پول‌هاي حاصل از قاچاق، دزدي و قمار است. اهداف پنهان تسلط بر چرخه پول در دنيا، اشراف بر نظام مالي كشورهاي هدف من جمله ايران، كنترل منابع مالي محور مقاومت در برابر تروريسم و اسرائيل و در نهايت اعمال تحريم داخلي توسط خود ما عليه خودمان (ليست SDN) و توليد دو دسته بانك، بانك تميز و بانك كثيف. بانك تميز بانكي است كه با محور مقاومت كاري ندارند و بانك كثيف به زعم دشمن بانكي است كه با محور مقاومت مانند سپاه، ارتش وزارت دفاع وزارت اطلاعات قرارگاه خاتم و جاهاي ديگر كار كرده است. يعني در حقيقت با بانك‌هايي كه به مقاوم‌سازي كشور در برابر تهديدات كمكي نكرده‌اند و به دنبال سود شخصي خود بوده‌اند كار كنيم و بانك‌هايي را كه در شرايط سخت كمك حال مردم و كشور بوده‌اند با دست خودمان تحريم كنيم. پس در مجموع اجراي FATF مخالف منافع ملي است. نكته بعدي اين است كه اف‌اي‌تي‌اف داراي يك تضاد آشكار دروني است.

هدف ظاهري آن كه در اسناد آمده است مبارزه با پولشويي، تأمين مالي تروريسم، كنترل منابع حاصل از قاچاق و قمار،‌ كنترل منابع تأمين‌كننده توليد سلاح‌هاي كشتار جمعي است ولي نگاهي به ماهيت عربستان در دنيا بيندازيد. هر جا جنگ و خونريزي است يك طرف آن عربستان است. 11 سپتامبر، القاعده، داعش، سوريه، يمن و... در دست عربستان است. يعني تروريست‌ترين دولت دنيا. اين كشور در ليست سفيد اف‌اي‌تي‌اف است و ناظر منطقه‌ ما هم هست و اين غير قابل قبول است. يعني كشورهاي تروريست و تروريست‌پرور در ليست سفيد هستند و خودشان هم ناظرند. رژيم صهيونيستي هم كه وضعيتش مشخص است در ليست سفيد قرار دارد.

نكته بعد اين است كه ماهيت تهديدات در اف‌‌اي‌تي‌اف ماهيتي فني، مالي و حقوقي نيست بلكه اين تصميمات سياسي است. دليل قرار دادن ايران در ليست سياه چيست؟ مگر مدركي دال بر تخلف ايران به دست آورده‌اند؟ بايد مدارك را ارائه دهند و درباره نحوه پايش، رصد و به دست آوردن مدارك توضيح دهند. پس تصميم اف‌اي‌تي‌اف براساس مباني سياسي بوده. حالا ما مي‌خواهيم تعهدات حقوقي مالي و امنيتي بدهيم در برابر تصميمات سياسي. نتيجه اين خواهد بود كه اين روند حتي اگر ما به تعهدات پايبند باشيم هم تغييري نخواهد كرد.

خب دوستان ما در داخل استدلال مي‌كنند كه ما ممكن است در درون كشور با موضوعاتي كه به عنوان اهداف آشكار اف‌اي‌تي‌اف عنوان كرديم احتياج داشته باشيم. پاسخ اين است كه ما در درون كشور درباره مبارزه با پولشويي قانون داريم. اين قانون بايد با شدت و دقت پيگيري شود، انضباط مالي و بانكي به وجود آيد و سامانه نظام بانكي كشور كنترل و به روز شود. اين اعمال نيازي به تعهدات خارجي و پذيرفتن اف‌اي‌تي‌اف ندارند و قوانين داخلي خودمان جوابگوي مقابله با اين تهديدات است.

يعني در يك جمله مقررات واقعي FATF را مي‌توانيم به صورت داخلي اجرا كنيم و اين امر نيازي به اشراف كشورهاي متخاصم روي سيستم مالي ما ندارد.

* آيا در توسعه زيرساختي، خدماتي و بين‌المللي آي‌تي‌ كشور ملاحظات پدافند غير عامل لحاظ شده؟

** متأسفانه نگاه دولت محترم در فضاي آي‌تي كشور و فناوري اطلاعات نگاهي فرصت‌محور به سمت غرب است و اين نگاه فرصت‌محور به سمت غرب براي ما خودبه‌خود توليد تهديد مي‌كند.

آمريكايي‌ها در روزنامه نيويورك‌تايمز در طرحي به نام نيترو زئوس (با هدف خرابكاري در سيستم‌هاي دفاعي، مخابراتي و بخش‌هاي كليدي شبكه برق) رسما نوشته‌اند ما دنبال كاشتن سنسورهاي الكترونيكي در ساختار سايبري ايران هستيم. اين گفته خود آمريكايي‌هاست. در حقيقت آن‌ها زيرساخت‌هاي سايبري ما را مين‌گذاري كرده‌اند. بعد ما چطور مي‌توانيم به آن‌ها اعتماد كنيم؟

اولا فناوري اطلاعات يك فناوري روز بسيار ارزشمند براي كشور و براي خدمات‌رساني به مردم و مفيد براي حوزه‌هاي اقتصاد، بهداشت درمان، فرهنگ و... است و اصل فناوري براي همه حوزه‌ها درست و مفيد است.

ثانيا اين فناوري به دليل ماهيت و ذات خود براي بي‌خطر كردنش بايد به سمت بومي‌سازي آن حركت كرد. اگر بومي نباشد آن‌ها محصول و قطعه‌اي را توليد مي‌كنند و به دست شما مي‌رسانند كه خودشان به مين‌گذاري شده بودن آن اذعان دارند.

لذا زيرساخت‌هاي اساسي بايد حتما بومي و ايراني باشد حالا ممكن است. برخي از قطعات را ما در داخل نداشته باشيم. خب آن‌ها را با رعايت الزامات پدافند غير عامل تهيه مي‌كنيم. يعني به عنوان مثال محصولي را گران‌تر بخريم اما با سورس بخريم و قابليت كنترل دست خودمان باشد.

* چرا معتقديد تهديد نظامي به انتهاي طيف تهديدات منتقل شده؟

** حركت مؤلفه تهديد نظامي به انتهاي طيف تهديدات سه علت اساسي دارد.

مورد اول توانمندي نظامي ما است. ما در كشور پس از جنگ نيروهاي مسلح‌مان را بازسازي كرديم. تجربه جنگ در افغانستان و عراق را ديديم و از آن تجربه كسب كرديم، به واسطه اين تجربيات در حوزه دانش نظامي به يك بلوغ عالي رسيديم. استراتژي دفاعي خودمان را مبتني بر مقابله با اين مدل از تهديد اصلاح كرديم، استراتژي توليد سلاح خود را اصلاح كرديم به سمت توليد بومي داخل منطبق با نيازهاي استراتژي دفاعي خودمان. يعني آن مدلي دفاع مي‌كنيم كه مي‌توانيم تجهيزاتش را توليد كنيم. اگر جايي نمي‌توانيم تجهيزاتي را توليد كنيم مدل دفاعمان را عوض مي‌كنيم. لذا آنچه استراتژي دفاعي ما نياز دارد خودمان در داخل توليد مي‌كنيم. اين يك قدرت درون‌زاي نظامي به ما مي‌دهد كه اين قدرت به شدت بازدارنده است. يعني ما هم قدرت توليد قدرت داريم براي دفاع از كشور (پاسخ به تهديد) و هم توان توليد خطر داريم در صورتي كه بخواهند به ما آسيب بزنند.

اگر آمريكايي‌ها توان داشتند كه به ما حمله نظامي بكنند قطعا دنبال راه‌حل سياسي و برجام نمي‌رفتند.

موضوع بعدي قدرت دفاعي ما خصوصا در حوزه پدافند غير عامل است كه در اين حوزه كارهاي بسيار ارزشمندي انجام شده كه دفاع در برابر سلاح‌هاي دشمن را ممكن، مقدور و پيروز كرده است.

و در آخر اينكه آمريكايي‌ها هم به اين نتيجه رسيده‌اند كه هزينه‌هاي نظامي آن‌ها زياد است و هر حمله‌اي غير از هزينه‌ها‌ي مادي هزينه‌هاي سياسي زيادي براي آن‌ها توليد خواهد كرد و پس از حمله قادر به توليد امنيت نيستند. چنانچه پس از حضورشان در عراق، افغانستان و ليبي نتوانستند توليد امنيت كنند.

به اين دلايل آمريكايي‌ها دنبال حمله نظامي به ايران نخواهند رفت.

* در رابطه با قرارگاه مردم‌محور توضيح كوتاهي بدهيد.

** ما در جمع‌بندي‌هاي خود به اين نتيجه رسيديم كه براساس پيشرفت چند مؤلفه، رسانه به صورت عام، توسعه قدرت رسانه، امكان برقراري ارتباط بين دولتمردان يك كشور و مردم كشور ديگر خارج از كنترل دولت‌ها، پيشرفت سيستم‌هاي سنجش از راه دور و امكان مراقبت و اطلاع از تمام زيرساخت‌ها و جابه‌جايي‌ها را به صاحبان اين فناوري‌ها مي‌دهد.

رشد و توسعه فضاي سايبري و شبكه‌هاي اجتماعي قدرت غير نظامي توليد كرده است.

در هر سه حوزه يك محور اساسي وجود دارد و آن مردم است. يعني دشمن به اين نتيجه رسيده است كه اگر بخواهد جنگ كره يا جنگ ويتنام را در اين كشور تكرار كند با يك دولت ملت به هم بافته شده روبه‌روست با كشوري روبه‌روست كه ارتش يك ميليوني خود را به يك ارتش 10 ميليوني تبديل كرده.

آمريكايي‌ها مفهومي به نام جنگ بي‌قاعده دارند. ما اسم اين جنگ را گذاشته‌ايم جنگ مردم‌محور. يعني جنگي كه مردم هدف نظامي نيستند بلكه بازيگر اصلي جنگ هستند. لذا دفاع در برابر چنين جنگي، حفظ انسجام مردم، سازماندهي مردم و كمك به اداره مردم است.

آمريكايي‌ها مي‌گويند در جنگ‌هاي آتي هر كشور و دولتي بتواند قدرت اداره مردم خود را حفظ كند پيروز جنگ است. وقتي دولتي نتواند از مردم خود حمايت كند و نيازهاي آن‌ها را برطرف كند طبيعتا مردم هم از آن دولت حمايت نخواهند كرد و در نتيجه دولتي وجود نخواهد داشت.

* ارتباط و همكاري دولت با سازمان پدافند غير عامل به چه صورت است و در حال حاضر در چه وضعيتي قرار دارد؟

** براساس قوانين و مقررات دستگاه‌هاي اجرايي مكلف هستند يكي از معاونين خودشان را به عنوان رئيس كميته پدافند غير عامل آن دستگاه به ما معرفي كنند. يك دبيرخانه هم به نام اداره كل پدافند غير عامل در دستگاه ايجاد كنند كه پيگير كارهاي اداري باشد.

اين بخش را ما با تعامل با تمام دستگاه‌ها و استان‌ها ايجاد كرده‌ايم و در حال حاضر در حال فعاليت هستند، مثلا در وزارت نفت قائم‌مقام وزير رئيس كميته پدافند غير عامل است.

انتظار ما از دولتي كه رئيس‌جمهور آن آقاي روحاني است، كسي كه خودش در جنگ فرمانده پدافند بوده، پس از جنگ رئيس پدافند غير عامل بوده است در مجمع سياست‌هاي پدافند غير عامل را خودش نوشته و خودش دفاع كرده و به تصويب رسانده است خيلي بيشتر ديگر دولت‌هاست. يعني رئيس‌جمهوري كه فهم مباحث امنيت ملي دارد،‌ فهم مباحث دفاعي دارد انتظار اين است كه تعامل بهتر و بيشتري داشته باشد.

مثلا ما در حوزه پدافند غير عامل در برنامه چهارم يك بند داشتيم در برنامه پنجم 5 ماده در برنامه ششم هيچ ماده يا بندي درباره پدافند نداريم.

نكته بعدي اعتبارات ماست كه با يك كاهش عمده از نظر پيش‌بيني و كاهش شديد از نظر تخصيص مواجه شده است. به نحوي كه در سال 94 ما 16 درصد اعتبار گرفتيم و در سال 95 تا الان كه وارد مهرماه شديم صفر ريال پول گرفتيم.

ش.د9502412