تاریخ انتشار : ۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۵  ، 
شناسه خبر : ۲۹۷۴۱۸
پایگاه بصیرت / حسین شمسیان

(روزنامه كيهان – 1395/09/06 – شماره 21498 – صفحه 2)

چند روز قبل فیلمی از سخنان معاون سازمان محیط زیست پخش شد که در آن، وی آلودگی هوای شهری مثل تهران را امری«طبیعی» می‌دانست و از اینکه افرادی نسبت به آن اعتراض می‌کنند متعجب بود! وی اعتقاد داشت همان طور که برف و کولاک طبیعی است و نباید از کشته شدن چند نفر در نتیجه کولاک تعجب کرد، حق نداریم به خاطر بیماری و مرگ و میر ناشی از آلودگی هوا تعجب کنیم، چون طبیعی است! وی در آخر هم گفته بود کسانی که موضوع آلودگی هوا و تهدید سلامت مردم در اثر آن را دنبال می‌کنند، اهداف دیگری دارند!

بدیهی است که در ماجرای ریزگردها و مشکلات فراوانی که برای برخی از شهرها و استان‌ها پدید آورده‌اند نمی‌توان و نباید همه تقصیرها را به گردن دولت انداخت ولی این انتظار از دولت بوده و هست که تا حد ممکن برای مقابله با این پدیده خطر‌آفرین دست به اقدامی بزند، نه آن که همه ماجرا را طبیعی قلمداد کند. اما درباره آلودگی هوا داستان دیگری در میان است و نباید آلودگی هوای شهرها را آنگونه که معاون سازمان محیط‌زیست ادعا می‌کند، «امری طبیعی»! قلمداد کرده و مسئولیت دولت برای مقابله با آن را نادیده گرفت. اگر این موضوع طبیعی است، پس اساسا چرا تشکیلات عریض و طویلی به نام سازمان حفاظت از محیط زیست داریم!؟ مگر ما سازمان برف و کولاک داریم که این یکی را داشته باشیم!؟ اگر طبیعی است، لابد در همه شهرهای بزرگ دنیا هم همین وضعیت ساری و جاری است و‌ عده زیادی به خاطر آلودگی هوا راهی بیمارستان‌ها می‌شوند و جان خود را از دست می‌دهند و البته همزمان با آن، مسئولان مربوطه، در سفر خارجی به سر می‌برند و به دیدار و مجاملات سیاسی مشغولند!

اما هدف این نوشتار،پرداختن به مسئله محیط زیست و نحوه مدیریت آن در دولت یازدهم نیست بلکه این مقدمه به عنوان نمونه بیان شد تا بیش از گذشته گویای واژه «تدبیر» در دولت یازدهم آشنا باشد. چیزی که وعده‌اش داده شد و مردم به آن وعده اعتماد کردند و حالا خبری از آن نیست! متاسفانه این روند خطرناک یعنی غافلگیری و درماندگی در برابر بدیهی‌ترین مسائل جاری و بعضا قابل پیش‌بینی‌، آنقدر در دولت نهادینه شده و آنقدر مصادیق متعددی دارد که شنیدن سخنانی از این دست، دیگر کسی را متعجب نمی‌کند! به این دو نمونه توجه کنید:

1- برف و سرما واقعا پدیده‌ای طبیعی است. اما غافلگیر شدن از پدیده‌ای طبیعی و کاملا فصلی هم طبیعی است!؟ ده‌ها کشور در جهان، با دمایی به مراتب سرد‌تر از سردترین نقاط کشور ما وجود دارد و سرمای زمستانی، منجر به تلفات انسانی و قطع گاز و فلج شدن فعالیت‌ها نمی‌شود. اما چرا یک برف و سرمای پائیزی دولت را غافلگیر می‌کند!؟ آیا دستیابی به سامانه‌های هواشناسی و اطلاع از وضعیت هوا تا این اندازه مشکل است!؟ اینکه در طول تابستان داغ مردم از نعمت گاز بهره‌مند باشند، هنر چندانی نیست و حاصل زیرساخت‌های گذشته است. هنر آن است که در سرمای استخوان‌سوز زمستان، خانه مردم گرم باشد. اعلام قطعی آب و برق و گاز و تسلیم در برابر این رخداد‌های طبیعی که وزیر نفت و نیرو و ده‌ها شرکت و سازمان نمی‌خواهد! این اتفاق در حالی می‌افتد که رئیس‌جمهور یازدهم مرداد ماه سال جاری و در اوج فصل گرما اعلام کرده بود:« اینکه برای نخستین بار به مردم گفته شد نگران قطعی گاز نباشید بسیار مهم است. این یعنی امنیتی که ما می‌گوییم»! و حالا تنها سه ماه بعد از آن سخنان، مردم امنیت مورد نظر را به سردترین شکل ممکن درک می‌کنند!

2- هرساله خیل مشتاقان سید و سالار شهیدان از اقصی نقاط جهان خود را به عراق می‌رسانند تا در راهپیمایی میلیونی و عظیم اربعین شرکت کنند. سهم مردم ایران در این رخداد جهانی بی‌نظیر و ممتاز است و مشتاقان روز به روز بیشتر می‌شوند. این موضوع هم موضوعی کاملا قابل پیش‌بینی است و حتی می‌توان شمار شرکت کنندگان را تا مرز بسیار نزدیکی به واقعیت تخمین زد. فارغ از همه زحمات و تسهیلاتی که نهادهای مختلف برای آسایش مردم در این همایش عظیم متحمل می‌شوند، و با قدر‌دانی از همت مردم مناطق مرزی که جانانه به زوار حضرت امام حسین (ع)خدمت می‌کنند، غافلگیری دستگاه‌های عریض و طویل دولتی در این موضوع به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. اینکه از مدتها قبل و بدون در نظر گرفتن ظرفیت‌ها مردم به مرزهای خاص تقسیم‌بندی شوند و بعد همان تقسیم‌کننده‌ها مردم را بازگردانند!، اینکه تا لحظه آخر ثبت نام در سامانه‌های کم‌‌مصرف و ‌کم‌فایده به زائران تحمیل شود، اینکه مردم پشت مرز را از مهران در شمال غرب کشور به چذابه و شلمچه در جنوب سوق دهند ، اینکه بیمه اختیاری را اجباری کنند و ... همه و همه نشان از فقدان تدبیر و غافلگیری در برابر رخدادی کاملا قابل پیش‌بینی و قابل برنامه ریزی دارد! رخداد باشکوهی که از یکسال قبل قابل پیش‌بینی بوده و باید برای آن تدبیری اندیشیده می‌شد البته قابل قبول است که بخشی از مشکلات پدید آمده در مرزها بیرون از اراده و حوزه اختیار دولت بوده است.

3- به جز برخی از این غافلگیری‌ها، نمونه‌های زیادی را هم می‌توان برشمرد که دولت به مردم وعده داد و تدبیری برای اجرای آن بکار نبست! به عنوان نمونه، در اوج تبلیغات انتخاباتی، دکتر روحانی در جمع هوادارانش در ورزشگاه شهید شیرودی اعلام کرد هرکس به دنبال بازگشت عزت به پاسپورت ایرانی است و هرکس به دنبال بازگرداندن اعتبار به پول ملی است‌، به من رای بدهد. حالا قریب چهار سال از آن وعده پرشور و هیجان و آن سخنرانی آتشین می‌گذرد. چهار سال از روزگاری که نرخ برابری هر دلار 2550 تومان بود. اکنون چند روزی است هر دلار، حدود 3800 تومان معامله می‌شود و روزنامه ارگان دولت یعنی ایران اعلام کرده منتظر دلار 4000 تومانی باشید! پاسپورت ایرانی که در سال 2013 در رتبه 86 جهانی قرار داشت،اکنون به رتبه 98 سقوط کرده است! این بی‌تدبیری دولت در مقابله با دلار را چگونه می‌توان ارزیابی کرد!؟ دهها کشور معتبر جهان - که هیچ یک مثل ما با مشکلات ناشی از تحریم مواجه نیستند- برای مبادلات خود ، پیمان‌های پولی دوجانبه بسته‌اند و عملا دلار را از چرخه تبادل خود حذف کرده‌اند، اما دولتمردان ما، علی رغم این همه کارشکنی و دشمنی آمریکا، کماکان به امید روزنه گشایشی از آن سو نشسته‌اند و با اصلی‌ترین شرکای تجاری کشورمان هم هیچ پیمان دوجانبه‌ای منعقد نکرده‌اند! آن هم در شرایطی که برخی از آن کشورها برای این امر، چندبار تقاضا کرده‌اند!

به این فهرست بازهم می‌توان اضافه کرد.مواردی مثل توزیع تحقیر‌آمیز سبد کالا که زبان وندی شرمن را دراز کرد‌، تعطیلی مسکن مهر علی رغم وعده‌های پیشین، ولع خرید هواپیما از آمریکا و اروپا به جای اجرای سیاست کلی نظام مبنی بر ضرورت گسترش حمل و نقل ریلی و‌...

این نمونه‌ها که مشتی از خروار و اندکی از بسیار است، نشان از آن دارد که تدبیر مورد ادعا، چیزی جز طنزی تلخ نبود و در قبال پیش‌بینی‌ترین حوادث و رخداد‌ها‌، اثری از آن دیده نمی‌شود‌. برعکس گویی اراده‌ای قوی وجود دارد تا هر رخداد معمولی، خوشحال‌کننده و امید‌آفرین را به نقطه‌ای تلخ تبدیل کند! آیا این وضعیت عادی است و باید باور کرد که کسانی توانایی تقسیم تعدادی مسافر در سه مرز مشخص را ندارند!؟ توانایی پیش‌بینی وضعیت هوای کشور برای یک هفته آینده را ندارند!؟

سالها قبل یک موسسه پژوهشی آمریکایی در تحقیقات گسترده‌ای - که به خیال خام خودشان برای ضربه زدن به نظام مقدس اسلامی انجام داده بود-به این نتیجه روشن و اتفاقا درست رسیده بود که رکن اصلی ضربه‌ناپذیری نظام ایران،حمایت بی‌دریغ مردم از حاکمیت و اطاعت از شخص اول ایران یعنی رهبر معظم انقلاب است. آن موسسه ضمن ارائه دهها راهکار مختلف، تاکید کرده بود مادامی که این پیوند بین مردم و حاکمیت برقرار است‌، آن راهکارها تاثیری نخواهد داشت و بعد پیشنهاد داده بود برای کمرنگ کردن این رابطه، باید موج نارضایتی عمومی در کشور ایجاد شود و این ممکن نیست جز با اخلال و اختلال در ساده‌ترین امور زندگی روزمره مردم! و بعد هم توصیه کرده بود افرادی بی‌نشان و دور از سیاست بهترین گزینه‌ها برای سوق دادن به لایه‌های میانی و گره انداختن در کار مردم هستند.

چند سال قبل و در بحبوحه تصویب تحریم‌های ظالمانه علیه مردم ایران، هیلاری کلینتون -که حالا این روزها سوژه دلدادگی روزنامه‌های زنجیره‌ای و نماد فرشته نجات شده است!- با وقاحت هرچه تمام‌تر گفته بود باید با اعمال تحریم‌های وسیع، مردم ایران را به عصیان و شورش علیه نظام وا داریم!

هرچند کلینتون ناکام، این آرزو را به گور خواهد برد، اما نمی‌توان همه چیز را خوشبینانه تحلیل کرد و همه حوادث تلخ و سخت را برای مردم،در کادوی «طبیعی‌» بودن بسته‌بندی کرد. به نظر می‌رسد دولت در ماه‌های پایانی، از اینکه بازهم همه‌چیز را به گردن دولت قبل بیندازد شرمنده شده و تصمیم گرفته موضوع را به گردن نظام طبیعت بیندازد! البته این هم تدبیری است!

http://kayhan.ir/fa/news/91326

ش.د9502799