تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۶  ، 
شناسه خبر : ۲۹۸۳۱۰

(روزنامه شرق – 1395/09/04 – شماره 2737 – صفحه 12)

نظام غرب چند دهه است که هنوز به طور اساسی از درون مورد چالش واقع نشده است؛ رقیبان ایدئولوژیک آن تقریبا یا بی‌اعتبار یا رام شده‌اند. مارکسیسم به مباحث آکادمیک پیوسته است. فاشیسم به پیام‌هایی در فضای مجازی روی آورده و مسیحیت غربی نیز تکثرگرایی را پذیرفته و حاضر شده از تاج‌وتخت دست کشیده و دیگر به فکر یک رؤیای جایگزین نباشد.

بااین‌حال، برخی نقاط ضعف نظام لیبرال از بین نرفته است. این نظام توانسته صلح، نظم و رفاه را به ارمغان آورد، اما درعین‌حال نیروهای قبیله‌ای، خویشاوندی و دینی پیشالیبرال که بسیار عمیق‌تر از سرمایه‌داری مصرف‌گرایانه به نیازهای اساسی بشر ارتباط دارد را تضعیف کرده است: مثل سودای افتخار، وابستگی و تعلق‌خاطر به جمع و علاقه‌مندی به یک امید متافیزیکی.

این نیازها به دلیل رشد درآمد ملی و اوج‌گرفتن برابری‌های اجتماعی، تاب آورده و حتی خاموش شده‌اند، اما از بین نرفته‌اند. ازاین‌رو، به نظر می‌رسد یک وفاق عمومی بر سر لیبرالیسم درحال عقب‌گرد باشد؛ حتی در بین نخبگان ناکارآمد. حادثه ١١ سپتامبر به طور معناداری آن را به ارتعاش درنیاورد مانند جنگ عراق؛ اما به نظر می‌رسد برای نخستین‌بار خود را به‌خوبی در جریان بحران اقتصادی به نمایش گذاشت.

حالا، ناگهان به مقاومت روی آورده است. شکل سیاسی آن به صورت یک ناسیونالیسم خشمگین خود را در ایالات متحده و اروپا نشان داد، اما اتفاق مهم‌تر شاید در بین روشنفکران رخ داده است؛ جایی که بسیاری از نویسندگان جوان وفاق بر سر لیبرالیسم را نوعی برتری‌جویی تلقی کرده و به‌جای اینکه آن را اصلاح کرده یا نجات بخشند، درکل رد می‌کنند.

نخستین مکتب پسالیبرال را باید «رادیکال‌های جدید» نامید؛ یعنی مجموعه‌ای از نویسندگان چپ‌گرا، یا کسانی که رؤیای مارکسیسم برایشان از نو مطرح شده است. اینها در زمره ایده‌هایی نظیر جاکوبن‌ها و معترضان سیاسی هستند که سعی می‌کنند ائتلافی انتقادی نسبت به سیستم لیبرال کاپیتالیستی ایجاد کنند که روی موضوعات مختلفی چون نژادپرستی ساختاری، جنسیت‌گرایی، تغییرات آب‌وهوایی، نابرابری اقتصادی و مواردی دیگر متمرکز می‌شود. یک دستورالعمل کامل، توماس پیکینی و نائومی کالین و تا- نهیسی را با هم متحد نمی‌کند؛ اما کج‌خلقی‌های جریان چپ انرژی خاصی می‌بخشد تا به صورت پنهان به مرکز نئولیبرالیسم نزدیک شوند. آزادی‌خواهی این رادیکال‌های جدید خود را در میان «واکنش‌گرایان جدید» نشان می‌دهد؛ گروهی که با تردید نسبت به دموکراسی و مساوات بشری می‌نگرد و علاقه‌مند به نظام‌های سلسله‌مراتبی و زیروروکردن وضعیت موجود غرب است.

واکنش‌گرایان جدید دیدگاه‌های متفاوتی دارند و بستگی به این دارد که آیا شما با ناسیونالیست‌های سفیدپوست شدیدا راست‌گرا همکاری می‌کنید. اما این تنوع زیاد معنایش این خواهد بود که واکنش‌گرایان جدید در پشت پیامک‌های ترامپی خود را پنهان می‌کنند. ایده‌های واکنش‌گرایان یک حمله متوسط را در جریان اصلی راست به وجود می‌آورد. دلیل عقلانی برای طرفداران ترامپ را که من هفته گذشته درباره آن نوشتم، شامل یک تهدید ضعیف، اما توأم با حمله برای «تغییر رژیم از درون» است. اینها در محیط‌های تکنولوژیکی قابلیت رشد بیشتری دارند؛ جایی که حضور جریان اصلی محافظه‌کاری اثری کم‌رنگ دارد.

در نهایت باید از یک گروه سوم پسالیبرال نیز صحبت کرد که کمتر توسعه پیدا کرده، اما مشخصه‌های فرهنگی خاص خود را دارد و عبارت است از «منکران مذهبی». اینها به‌خصوص مسیحیان غربی هستند که هم به لیبرالیسم و هم به نئومحافظه‌کاران احترام می‌گذارند. درواقع شیوه‌هایی از یک مسیحیت سیاسی است که به دلیل شکست‌های تجربی‌شان به سرنوشت بدی دچار شده‌اند. آنها باید با پروژه لیبرالیسم اعلام همبستگی می‌کردند. اینها کسانی هستند که ادعا می‌کنند مداراکردن عاملی برای رواج ماتریالیسم و بی‌دینی است.

تعدادی از این مخالفان مذهبی به‌دنبال روشی برای کنارکشیدن از مدرنیته لیبرالیسم هستند. یک نوع خرده‌فرهنگ ارتجاعی به سبک یهودیان افراطی، اما بخشی دیگر از آنها علاقه‌مند به این هستند که یک حالت تهاجمی به خود بگیرند. در کلیساها بخشی از جوانان هستند که به نظر می‌رسد به‌دنبال رهایی از سیاست‌های پساواتیکان بوده و درعوض بر زنده‌کردن دوباره اصالت‌گرایی کاتولیک پای می‌فشرند یا توجه به نوعی کاتولیک سوسیالیستی دارند که هر دو در سلطنت اجتماعی اين گروه تجسم پیدا می‌کند. آنها به عبارتی به صورتی ریشه‌ای به لیبرالیسم مدرن حمله می‌کنند.

اما این گروه‌ها به‌شدت به‌حاشیه‌رانده‌شده هستند، اما شبیه رادیکال‌ها و واکنش‌گرایان جدید یک انرژی پنهان از جریان اصلی ایدئولوژیک خود دارند. تمام این سه رویکرد پسالیبرال با مظاهر پوپولیستی که سیاست غرب را برآشفته کرده هماهنگ هستند. رادیکال‌ها با «برنی سندرز»، «جرمی کوربین»، «پودموس» و «سیریزا» شناخته می‌شوند و واکنش‌گرایان جدید با «ترامپ» و «برگزیت» و «لپون». اعتقادات آنها شاید خطر اصلی نسبت به سیستمی تلقی شود که برای تضمین غرب به آن نیازمندیم. اینها شاید درعین‌حال کاملا سودمند باشند زیرا شکوفایی لیبرالیسم شهروندی در بسیاری از موارد به نیروهایی بستگی دارد که یک رویه منظم محض را برنتافته و به‌دنبال یک چشم‌انداز گسترده از زندگی بشری از طریق رادیکالیسم یا اصلاح‌طلبان مذهبی است.

http://www.sharghdaily.ir/News/108542

ش.د9503154