تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۷  ، 
شناسه خبر : ۲۹۸۹۵۲
گفت‌وگو با حجت‌الاسلام مصطفی قنبرپور
مقدمه: «نسبت دین و شادی» از آن دست مباحثی است که پژوهشگران، جامعه‌شناسان و فیلسوفان دین پیرامون آن بسیار تأمل داشته‌اند؛ گروهی بر این باورغلط تأکید دارند که «شادی» با «دین» همسایه نمی‌شود و جوامع دیندار جوامع‌ ناشادی هستند! و برخی دیگر با استناد به آمار و ارقام از شادتر بودن دینداران خبر می‌دهند و دین را نافی شادی نمی‌پندارند.این ادعا بهانه‌ای شد تا به سراغ حجت‌الاسلام مصطفی قنبرپور، مبلغ دین و پژوهشگر اسلامی برویم و از وی در مورد «سهم دین در نشاط اجتماعی و شادی فردی» پرسش کنیم؛ اینکه آیا اساساً فقدان یا وجود شادی را می‌توان به دین نسبت داد؟به زعم قنبرپور، اسلام دینی است که ظرفیت بالایی برای شادی افراد ایجاد می‌کند و بالفعل کردن این ظرفیت نیازمند «روشنگری از دین» است. آنچه در ادامه می‌آید ماحصل این گپ‌وگفت است که می‌خوانید:
پایگاه بصیرت / حسن کریمی

(روزنامه ايران ـ 1395/10/29 ـ شماره 6411 ـ صفحه 15)

* جناب قنبرپور، طبق آمار ارائه شده در همایش « دین و شادی » در سال گذشته، دینداران در جامعه ایرانی «شادتر» از سایر افراد شناخته شده‌اند. فکر می‌کنید سهم دین در شادی فردی و اجتماعی افراد چقدر است؟

** دین اسلام، دین جامع و کاملی است و تمام مسائل بشر را از ابعاد مختلف حقوقی، سیاسی، قضایی، جامعه‌شناختی و... به عالی‌ترین وجه بیان کرده است و این پاسخگویی نیز محدود به یک زمان خاص نیست. از امام صادق(ع) پرسیدند ما هر وقت قرآن کریم را باز می‌کنیم، با طراوت به نظر می‌رسد، امام صادق(ع) فرمودند: «چون قرآن برای یک زمان، مردم و شرایط خاص نازل نشده است.» (تفسیر مجمع‌البیان)

در این راستا، «شادی» نیز از جمله ابعاد مورد توجه در دین اسلام است و در ارتباط با آن نیز مطالب فراوانی آورده شده است. معتقدم، اسلام دین شادی است و دین غم و حزن نیست اما برای شادی چارچوبی قائل است؛ در اسلام شادی به دو قسم تقسیم می‌شود؛ یکی شادی ممدوح و دیگری مذموم. «شادی‌های ممدوح» شادی‌هایی است که در اثر معنویت، از قلب انسان برمی‌خیزد و «شادی‌های مذموم» شادی‌های زودگذر این دنیایی است.

آنچه مورد تأیید اسلام است شادی از نوع اول است که به‌دنبال اعتقاد به‌خداوند و آرامشی که در نتیجه این اعتقاد در افراد شکل می‌گیرد، برای انسان محقق می‌شود. بر این اساس، انسان با آنچه از جانب خداوند به او برسد، شاد می‌شود.

معتقدم، در دنیای امروز، به دنبال کم‌رنگ شدن معنویت و معناگرایی، دین می‌تواند آلترناتیو مؤثری در راستای تقویت حالات عرفانی، معنوی و آرامش قلبی در انسان باشد تا در پسِ این آرامش، شادی حقیقی را تجربه کند. ترویج شادی در یک جامعه می‌تواند ضامن «امید» و «اعتماد اجتماعی» باشد که موفقیت آن جامعه را به دنبال خواهد داشت.

* «دین» و «سنت» ما برای بالابردن «احساس رضایتمندی از زندگی» و در نتیجه «جامعه شاد» چه راهکارهایی به انسان مدرن امروز ارائه می‌کند؟

** همان‌طور که پیشتر عنوان شد، اسلام دینی است که متناسب با نیازهای زمان حرکت می‌کند. بنابراین، ضمن حفظ پویایی خود، معیارهای انسان امروز را در چارچوب و ضوابط دین محل توجه دارد. مادامی که زندگی بر پایه «ایمان» و «تقوا» باشد، این اعتقاد به رفتار افراد نیز تسری می‌یابد و «شادی» نیز -که یکی از ابعاد رفتاری انسان است- از این قاعده مستثنی نیست.

* گاهی «شادی» همسنگ «دنیاگرایی» ارزیابی می‌شود. آیا شادی می‌تواند انسان را از معنویت دور کند؟

** هیچگاه معنویت، مخالف شادی و لذت‌های دنیوی نبوده است. خداوند در قرآن می‌فرماید: «خیر الامور اوسطها» و از این رو، توجه به دنیا و آخرت به شکلی توأمان در دین ما اهمیت دارد. اساساً اسلام دین اعتدال و میانه‌روی است و هیچگاه اندوه و انزوا را تأیید نمی‌کند و در این راستا نیز احادیث و روایات بسیار داریم. در اصول کافی مرحوم کلینی (جلد چهارم صفحه 488) چنین نقل شده است: «یحیی این‌گونه بود گریه می‌کرد و نمی‌خندید و عیسی بن مریم این‌گونه بود که هم می‌خندید و هم گریه می‌کرد و آنچه عیسی(ع) می‌کرد، بهتر از یحیی(ع) بود.»

بر این اساس، تعریف شادی در چارچوب دینی که از قضا خود، دغدغه توجه برابر به تمام ابعاد مادی و معنوی زندگی بشر را دارد، نمی‌تواند به معنای تقابل با دنیاگرایی تلقی شود.

اسلام آن نوع از شادی را به رسمیت می‌شناسد که برآمده از «تزکیه نفس» و از سر «آگاهی» باشد و از قضا چنین شادی‌ای به انسان آرامش داده و اثرگذار است نه شادی‌های زودگذر.

* با وجود مفاهیم و واژه‌هایی چون «فرح»، «سرور»، «عشر»، «بطر» در قرآن کریم، بی‌شک شادی منافاتی با متن قرآن کریم ندارد. اما ما چقدر توانسته‌ایم شادی‌ای که در دین ما بر آن تأکید شده است را در جامعه جاری و ساری کنیم و از نظر شما آیا ما جامعه شادی داریم؟

** ارزیابی من از شاد بودن جامعه‌مان، بیشتر از جنس تجربه است چراکه من درباب با این مقوله، تحقیق علمی، روانشناختی یا جامعه‌شناختی نداشته‌ام بر این اساس و با توجه به تجربه زیسته‌ام، معتقدم ما چندان نتوانسته‌ایم شادی را به آن معنا که در اسلام مراد است در جامعه جاری کنیم و علت آن را هم در درک نادرست از دین می‌دانم.

ما باید حقیقت دین را بیابیم. برای مثال، پرداخت به واقعه عاشورا در بین قاطبه مردم، صرفاً به عزاداری تقلیل داده شده است این در حالی است که عاشورا خود حاوی پیام‌های ارزشمند انسانی است که شاید کمتر در ایام محرم مورد توجه قرار گیرد. توجه به شادی نیز از این قاعده مستثنی نیست. اسلام دین تحول است و شادی را در عین تکامل طلب می‌کند.

معتقدم، باید در راستای روشن ساختن این بعد از اسلام، تلاش بیشتری صورت گیرد در غیر این صورت، جوانان به سمت شادی‌هایی برآمده از معنویت‌های ساختگی همچون عرفان‌های نوظهور و امثالهم کشیده خواهند شد. این در حالی است که در دین ما به قدر کفایت ظرفیت برای شادی وجود دارد.

* آیا می‌توان از دین و متولیان دین انتظار تأسیس و گسترش «نهاد‌های شادی‌بخش» را داشت یا اینکه این کار وظیفه دیگر نهادهای سیاستگذار است؟ به تعبیری، چه راهکارهایی را برای ترویج شادی در چارچوب دین پیشنهاد می‌کنید؟

** می‌توان مناسبت‌سازی کرد؛ مثل کاری که بعد از انقلاب در تقویم کشور صورت گرفت و طی آن، مناسبت‌هایی همچون روز دختر، روز زن، روز مرد و... به روزهای ولادت ائمه گره زده شد یا اینکه سهم بیشتری از تعطیلات رسمی کشور به ولادت و جشن‌ها اختصاص یابد و دیگر اینکه در مساجد و منبرها در کنار تأکید بر عزاداری‌ها، به روشنگری از دین و وجوه شادی‌آفرین آن پرداخته شود؛ به نوعی بکوشیم تا تعبیر دیگری را از مناسبت‌ها ارائه کنیم و در این راستا، علمای ما نقش بسیار تعیین کننده‌ای می‌توانند داشته باشند.

معتقدم برای تحقق این مهم، باید اتاق‌های فکر تشکیل شود و استادان دانشگاه از روانشناسان گرفته تا جامعه‌شناسان و عالمان دینی برای ترویج و تقویت شادی در جامعه با هم گفت‌وگو و تعامل کنند تا برای تسری هرچه بیشتر شادی در جامعه و نهادینه کردن نشاط اجتماعی راهکارهای عملی بیابند و در صورت لزوم «نهاد‌های شادی‌بخش» هم تأسیس شود. از این‌رو انتظار می‌رود در دولت و سیاستگذاری‌های فرهنگی، متولی مشخص و پاسخگو برای شادی و نشاط اجتماعی وجود داشته باشد که شاخص‌های شادی در زندگی ایرانیان را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد و در صورتی که کمبود و خللی وجود دارد برای آن تمهیداتی اندیشیده شود.

* بالا رفتن میزان «امید اجتماعی» در یک جامعه بی‌شک نرخ «شادی» را هم افزایش می‌دهد. از نظر شما سیاستگذاران ما در دو یا سه سال اخیر چقدر در این جهت گام برداشته‌اند؟

** امید اجتماعی یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌ها در تقویت شادی اجتماعی است و مادامی که یک جامعه و سیاستگذاران آن بتوانند امیدهای مردم را در جامعه، روشن نگاه دارند به تقویت و ترویج شادی کمک شایان توجهی خواهند داشت.

اگر مسئولان و سیاستگذاران فرهنگی-اجتماعی بتوانند به قول‌هایی که در زمان انتخابات به مردم می‌دهند و امیدی که به دنبال این قول‌ها، در دل‌ها ایجاد می‌کنند عمل کنند، مسلماً شادی اجتماعی بیشتر تقویت می‌شود و ما شاهد یک جامعه شاداب، فعال و امیدوار خواهیم بود که توأم با کار و انگیزه است.

البته این نکته را با نگاهی آینده‌نگر و رو به جلو مطرح کردم؛ از آنجایی که انتخابات سرنوشت‌سازی را پیش‌رو داریم به نظر می‌رسد کاندیداهای انتخاباتی باید بر این نکته تمرکز داشته باشند که از شادی مردم و جامعه شاد نباید غفلت کرد، چرا که در پس امید و شادی است که می‌توان جامعه و فرهنگ سالمی را انتظار داشت وگرنه جامعه‌‌ای که از «نشاط اجتماعی» فاصله می‌گیرد هیچ دور از انتظار نیست که «اخلاق» هم در آن کمرنگ و «امید» کمیاب شود.

http://www.iran-newspaper.com/newspaper/page/6411/15/167217/0

ش.د9503587