(روزنام اعتماد – 1394/11/06 – شماره 3450 – صفحه 7)
نيازمند ساخت الگوهاي شادي هستيم
سارا شريعتي، استاديار گروه جامعهشناسي دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران و نخستين سخنران اين ميزگرد، دليل برگزاري اين نشست را در انجمن جامعهشناسي، تبديل شدن شادي به يك مساله اجتماعي عنوان كرد و با بررسي نسبت بين دين و شادي از نگاه جامعه شناختي گفت: پرسش من در اينجا اين است كه شادي به همان معنايي كه همه از آن فهم ميكنيم، در جامعه امروز ما چه موقعيتي دارد؟ به نظر ميرسد شادي يك مساله اجتماعي است بنابراين در دپارتمان جامعهشناسي مطرح ميشود. اما اينكه چرا شادي مهم شده به اين دليل است كه در جوامعي مانند ما سياست و اقتصاد همواره مهمترين منابع تكذيب شادي بودهاند. به اين معنا كه سياست با ممنوعيتها، محدوديتها و شكستهاي خود و اقتصاد با نابرابريها و تبعيضهايش سهمي مهم درتوليد نااميدي داشتهاند. اما ما در اينجا به بررسي سهم دين در اين موضوع خواهيم پرداخت.
او با بيان اينكه رويكرد ما اجتماعي است، افزود: اكنون اين پرسش مطرح ميشود كه نسبت دين با شادي و سهم سياستگذاري ديني در شادي چگونه است. اديان مختلف، نسبتهاي مختلفي با شادي برقرار ميكنند.
شيعه نماد مظلوميت است
شريعتي با بيان اينكه در اين بحث به سه نكته درباره تشيع و شادي اشاره خواهد كرد، ادامه داد: با نگاهي به تحقيقات انجام شده درباره تشيع به ويژه تحقيقات انجام شده در فرانسه ميتوان گفت تشيع از منظر ديگران به عنوان مذهبي شناخته ميشود كه براي رنج، موقعيت خاص و مقدسي قايل است و آنها از تشيع به عنوان دكترين رنج ياد ميكنند. او ادامه داد: عموما در هنگام اشاره به مكتب تشيع به موضوع شهادت امام حسين(ع) پرداخته ميشود و از شيعه به عنوان مذهبي كه با قصد قدرت شكل گرفته است ياد ميكند در صورتي كه شيعه نماد مظلوميت است و بر همين اساس مظلوميت در فرهنگ تشيع، مفهوم بارزي دارد. شيعه در تمامي دورههاي تاريخي گذشته مظلوم واقع شده است و تاريخ شيعيان با شهادت ائمه معصوم(ع) پيوند خورده و فرهنگ شهادت نيز در تاريخ شيعيان جايگاه خاصي دارد. به همين جهت اين موضوع را به ذهن متبادر ميكند كه در معني رنج جايگاه خاصي در آموزههاي تشيع وجود دارد.
شريعتي افزود: شيعيان هيچگاه قدرت را غصب نكردهاند و در گذشته يك اقليت مظلوم به شمار ميرفتند. شيعه تاريخ خود را در خلال مناسكش زنده نگه داشته و باورهاي شيعي نخستين برش در اين زمينه است. مناسك و هنرهاي شيعي، همه كمك كردند تا تاريخ تشيع شكل گيرد. تصوير دوم از ديد شريعتي، حوزه مناسك شيعي است كه عاشورا محور است. همه چهرههاي عاشورايي، نقش يك نماد و سمبل را در فرهنگ شيعه بازي ميكنند. در واقعه عاشورا فرهنگ گناه، توبه، تجديد عهد و ياري كردن مفهوم خود را به دست ميآورند و بنابراين هويت شيعي با مناسك پيوند خورده است. سومين برش نيز اهميت خاصي است كه فرهنگ شيعي براي ذكر و ذاكرين قائل است و در هر مناسبتي به يادآوري مظلوميت شيعيان نگاه ويژهاي شده است. به همين جهت فرهنگ خاصي براي عزاداريها تدوين شده است .
در سياستگذاري براي شاديها موفق نبودهايم
اين استاديار گروه جامعهشناسي با تاكيد بر اينكه تشيع تا قبل از صفويه يك جريان اقليتي و بعد از آن يك قدرت رسمي است، ادامه داد: در همه حكومتهاي بعد از صفويه تا جمهوري اسلامي نيز تشيع در ايران يك مذهب رسمي است اما تشيع نظام با تشيع نهضت، تفاوت موقعيت دارد. تشيع نهضت بايد از طريق مناسك و هنرهايش خود را زنده نگه دارد و سوگواري در آن كاركردي كاملا اعتراضي، انقلابي و اجتماعي دارد، نيازي نيز وجود دارد كه تشيع در قدرت نيز بتواند از طريق جشنها و شاديها قدرت و پيروزيهاي خود را بازنمايي كند. او افزود: بر اين اساس پس از روي كار آمدن جمهوري اسلامي ايران، نيازي به وجود ميآيد كه در تقويم ما بين روزهاي سوگ و سرور، تعادلي برقرار شود. جامعه به اين دو وجه نياز دارد.
شريعتي دومين نمونه از سياستگذاريها در اين راستا را برنامهريزيهايي دانست كه خود شهرداري انجام ميدهد و گفت: از آن جمله ميتوان به سامانههاي نشاط و شادي اشاره كرد كه شهرداري آغاز كرد و تلاش شد مناسبتهاي شادي بخش ايجاد كنند، اما بايد گفت هر دو نمونه اين سياستها اغلب چندان كه انتظار ميرفته است، موفق نبودهاند.
او براي عدم موفقيت اين سياستها به دو علت اشاره كرده و افزود: شايد بتوان گفت ما الگوي پيشيني براي شادي نداريم بنابراين به يك معنا اين سياستها نتيجه نميدهد. گويي قرابتي ترجيحي بين فرهنگ تاريخي ما با غم وجود دارد. دليل دوم اينكه سياستگذاري و الگوسازي انجام شده از طرف مسوولان براي نشاط و شادي، چنان سرشار از ممنوعيتها و محدوديتها بود كه به نظر ميرسيد عطاي آن به لقايش بخشيده شود بهتر است. اما در چنين شرايطي جامعه مطالبه شادي دارد و شادي فردي نيز بايد تاييد اجتماعي شود تا تداوم داشته باشد. در نتيجه به نظر ميرسد دو اتفاق براي شادي افتاده است؛ نخستين اتفاق، دگرديسي شادي است، يعني شادي در اشكال شناخته شده و متداول خود نميتواند در جشنهاي مشخص عيان شود.
محدود، ممنوع و نقد ميشود، در نتيجه در چهرههاي ديگر، خود را نشان ميدهد. از جمله اين موارد، مجالس ترحيم است كه تبديل به ميهمانيهاي بزرگ ميشود و از مرگ بهانهاي براي ديدن همديگر ميسازند. ما مظاهر مختلف فرهنگي را دچار دگرديسي كردهايم و معمولا از محافلي كه كاركرد ديگري براي آن تعريف شده است استفاده ديگري ميكنيم. او ادامه داد: نكته ديگر اين است كه گاهي شاديهايي كه به صورت خودجوش به وجود ميآيد مخاطراتي را با خود به همراه ميآورد مانند زماني كه تيم ملي برنده ميشود و شادي به افراط تبديل شده و با رد كردن همه خطوط قرمز مشكلاتي را براي جامعه ايجاد ميكند. اين دو چهره شادي در جامعه ما است؛ به همين دليل گاه مشاهده ميشود كه احساس نارضايتي از دلايل عيني نارضايتي بيشتر است، يعني فرد ناراضي است اما نميداند چرا! امكانات ديگر براي او فراهم است، اما در زمينهاي ناشاد زندگي ميكند.
ضرورت ايجاد زمينههاي اجتماعي شادي در جامعه
او در جمعبندي مطالب خود با تاكيد بر اينكه تا زماني كه زمينه اجتماعي براي تاييد شاديهاي فردي ما وجود نداشته باشد، هيچ تئولوژياي نميتواند شاديآفرين باشد، گفت: اگر بحث تئولوژيك انجام شود و ثابت كنيم در دين ما شادي، سعادت و خوشبختي نقش تعيينكننده دارد و واقعا نيز درست باشد اما زمينههاي اجتماعي شرايط شكوفايي اين آموزهها را فراهم نكند، نميتوان از شادي سخن گفت و زمينه اجتماعي ما تاييدكننده شاديهاي فردي و ناپايدار ما نيست. اتفاقا اين زمينه اجتماعي، بستر مساعدي براي غم، نااميدي و نارضايتي است. ديگر اينكه ما نيازمند ساخت الگوهاي شادي هستيم.
يكي از مهمترين كاستيهاي دنياي مدرن، كاستي آيين است و به همين دليل مدام ميخواهند به سمت ابداع آيين جديد بر روند. به نظر ميرسد ما در ساخت اين آيين شادي بخش، ناتوان هستيم زيرا تا حدي اين آيين خود را محدود ميكنيم كه هر گونه نياز محدود ميشود و امكان بيان خود را ندارد. براي پاسخ به نياز به مطالبه اجتماعي شادي بايد اين الگوهاي جديد را ساخت كه يك ساخت فرمايشي و از بالا نيستند بلكه نيازمند به مشاركت مردم، نياز خود آنها و استفاده از فرهنگ بومي و تاريخي خود آنها دارد تا بتوانند فرهنگ گذشته تاريخي شادماني و جشني را كه در اين جامعه بوده است با جهتگيريهاي فكري و اعتقادي خود هماهنگ كنند و بتوانند اين فرهنگ شادي را به وجود آورند. تا زماني كه ما اين تاييد را از متن اجتماعي خود براي شادي و سعادت نگيريم نميتوان به اين مطالبه اجتماعي پاسخ داد و شادي به يك مساله اجتماعي تبديل ميشود.
به سمت بازخواني ميراث اسلامي برويم
حسن محدثي، استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران مركز كه با يك مقاله ۸۰ صفحهاي درباره موضوع همايش در اين برنامه حاضر شده بود، با اشاره به اينكه روي موضوع نسبت دين و شادي تحقيقاتي انجام داده است، گفت: متاسفانه همه سخنرانان نسبت به پيشنيازهاي جدي شادي بيتوجه بودند گويا همهچيز بديهي است و همگي روي مفاهيم تفاهم داريم. كسي توضيح نداد شادي چيست؟ چگونه تعريف ميشود؟ آيا شادي و غم ضد يكديگرند؟ آيا شادي يك امر مطلوب است؟ آيا شادي بر ناشادي ارجح است؟ آيا خنده همان شادي و گريه همان غم است؟ آيا جامعه شناس صلاحيت صحبت درباره اين موضوع را دارد يا خير؟ آيا فرهنگ يك ملت بر شاد بودن آن ملت تاثير دارد؟ او ادامه داد: ما به عنوان جامعه شناس درباره شادي كه يكي از چهار عاطفه اوليه انساني است بحث ميكنيم زيرا ايجاد همبستگي كرده و به نوعي ايجاد يك حيثيت اجتماعي ميكند.
همانطور كه دوستان نيز اشاره كردند ايران به نسبت ساير كشورها از لحاظ شادي در مرتبه پاييني قرار دارد و همين موضوع نشانگر آن است كه شادي در كشور ما مساله دارد. انباشت تاريخي اندوهناك يا حافظه رنج و غم ما ميتواند به عنوان يكي از دلايل كم بودن شادي در جامعه باشد، همچنين همسازي سوگ فرهنگي با سوگ قومي و تركيب آنها سبب شده اندوه در ايران درازدامن شود. اما ما امروز اين امكان را داريم كه به سمت بازخواني ميراث اسلامي برويم و اثبات كنيم كه دين امور عادي و عاطفي را نفي نميكند.
دين و شادي يك موضوع ميان رشتهاي است
آخرين سخنران اين مراسم، حجتالاسلام والمسلمين سروش محلاتي، پژوهشگر ديني معاصر با تاكيد بر اينكه موضوع دين و شادي يك موضوع ميان رشتهاي است گفت براي بررسي همهجانبه اين موضوع نيز لازم است هم روانشناسان و هم جامعه شناسان و عالمان ديني وارد بحث شوند. برخي سعي دارند همه تاريخ شيعه را به واقعه عاشورا و عزاداريهايش تقليل بدهند و به عبارت ديگر تشيع را در امام حسين (ع) خلاصه كنند .
وي در توضيح چرايي وضع موجود در جامعه ادامه داد: متاسفانه يكي از مشكلاتي كه علماي امروز با آن درگير هستند اين است كه سخنگويي درباره دين به قشر وسيعي از جامعه واگذار شده كه عالم ديني نيستند و اطلاعات صحيحي درباره دين ندارند؛ قشر مداحان جزو اين دسته هستند، آنها عالمان را به حاشيه كشاندهاند و براي مردم تعيين ميكنند كه چه ديني داشته باشند و چگونه دينداري باشند، به بيان ديگر عالم ديني در جامعه امروز مهجور است.
اين پژوهشگر حوزه دين اضافه كرد: مساله معيشت مردم خود نيز از ديگر عوامل تاثيرگذار در اين بحث است، شادي با وضعيت معيشت و زندگي انسان گره خورده است، چگونه از فردي كه نان براي خوردن ندارد، توقع داشته باشيم شاد باشد؟ به عقيده من تزريق شادي به جامعه دردمند، ظلم به مردم آن كشور بوده و جنبه مخدر دارد چون صحبت كردن از شادي در اين جامعه به معناي سرگرم كردن آنها به امر ديگر است در حالي كه مردم بايد واقعيتهاي جامعه را ببينند. نكته ديگري كه درباره وضعيت شادي در جامعه وجود دارد اين است كه در جامعه هم رنج و هم شادي بهشدت تحت مديريت و كنترل است و ما نميتوانيم خارج از مديريت شادي داشته باشيم. اين كنترل و محدوديت مانع ايجاد شادي ميشود. براي مثال در فتح خرمشهر همه كشور يكپارچه شادي بود و آن را پيروزي خالص ميدانست اما امروز دولت با زحمات فراوان مذاكره كرده و به موفقيت بزرگي دست مييابد اما عدهاي با سخنان نسنجيده اين موفقيت را به كام ملت تلخ ميكنند.
شادي به مساله ما بدل نشده است
فراستخواه بحث خود را با تاكيد بر اين نكته آغاز كرد كه شادي بشر در معناي كلي كلمه پيوسته پروبلماتيك است و گفت اين را به مثابه فرض(assumption) بپذيريد كه البته متفاوت از فرضيه است و حاصل تحقيقات پيشين محقق است. البته اين مفروض يا فرض قابل نقد است. فرض من نيز اين است كه شادي بشر مساله غامضي است و آنقدر با غم تضايف دارد كه گاهي آن را حتي نميتوان شادي خواند. اين در سطح جهاني و ماهوي قضيه است، اما وقتي به در اين جا بودن خودمان در اين موقعيت و سرزمين مينگريم، باز با اين مساله مواجه ميشويم. اين مسالهاي فلسفي است.
شادي به مثابه يك معضل بشري
فراستخواه بحث خود را با تاكيد بر اين نكته آغاز كرد كه شادي بشر در معناي كلي كلمه پيوسته پروبلماتيك است و گفت: اين را به مثابه فرض(assumption) بپذيريد كه البته متفاوت از فرضيه است و حاصل تحقيقات پيشين محقق است. البته اين مفروض يا فرض قابل نقد است. فرض من نيز اين است كه شادي بشر مساله غامضي است و آنقدر با غم تضايف دارد كه گاهي آن را حتي نميتوان شادي خواند. اين در سطح جهاني و ماهوي قضيه است، اما وقتي به در اين جا بودن خودمان در اين موقعيت و سرزمين مينگريم، باز با اين مساله مواجه ميشويم. اين مسالهاي فلسفي است.
اين جامعه شناس به غلبه نگاه اثباتگرايانه و رفتاري در مباحث مربوط به شادي تاكيد كرد و گفت: بيشتر كارهايي كه در اين زمينه ميخوانم، نگاهي پوزيتويستي و اثباتي به شادي دارند. يعني شادي را پاسخي به محركهاي رضايت بخش تلقي ميكنند و آن را يك رفتار شرطي در نظر ميگيرند. آن چيزي كه درباره آن كم كار شده ادراك ملايم است، يعني ادراكي كه ملايم طبع انسان است. اما من معتقدم بايد مباحث هرمنوتيك شادي، پديدارشناسي شادي و اگزيستانسياليسم شادي را نيز مورد توجه قرار داد.
نويسنده دين، خرد و جامعه در ادامه به نكتهاي درباره عنوان اين نشست پرداخت و گفت: بهتر است در اين همايش كه عنوان آن دين و شادي است، از ژانر دين و آنچه خوبان همه دارند، فاصله بگيريم. از شهريور ١٣٢٠ تا به امروز روشنفكران ديني و پژوهشگران ديني و... مدام تلاش كردهاند درباره دين و همهچيزهاي خوب بحث كنند، مثلا دين و علم، دين و فلسفه، دين و اخلاق، دين و حقوق بشر، دين و حقوق كار و... انسانهاي بسيار مهمي در اين زمينه كار كردهاند واتفاقا اين ادبيات مهمي نيز هست. اما اين ادبياتي براي انديشيدن است. در اين زمينه بايد درنگ بيشتري كرد. به نظر من درباره شادي اين ژانر صدق نميكند و بايد از اين ژانر فاصله بگيريم و بحث دين و شادي يك ژانر جديدي است.
عسرت و غمباري تاريخي ما ايرانيان
نويسنده ما ايرانيان در بخش ديگري از سخنراني به تاريخ ايران اشاره كرد و گفت: نكته ديگر عسرت و غمباري تاريخي ما است. در تاريخ ايران مسائلي مثل دولت آب سالار و افسانه دولت و استبداد تاريخي پديد آمدهاند و امنيت همواره در تهديد بوده و اين موجب غمباري تاريخي ما شده است. تا جايي كه حافظ ميگويد اگر غم لشگر انگيزد... اين نشاندهنده تاريخي است كه شادي در آن كم است و بايد حسرت شادي را بخوريم.
وي سپس به ويژگيهاي امر ديني در جامعه ما اشاره كرد و گفت: امر ديني هم در جامعه ما وضعيت خاصي دارد، يعني اولا در تاريخيت ما دين خدا مدار بوده است، ثانيا دين ما معطوف به نهاد بوده. وقتي اين تاريخيت را با آن عسرت تاريخي و غمباري جمع كنيم، ميتوانيم به مسالهاي كردن شادي در سپهر ديني ما بپردازيم و به اين بپردازيم كه چطور شادي در سپهر ديني ما خود يك مساله است. اينجا سنتهاي معرفتي و زباني ما سعي كردهاند با اين مساله مواجه شوند. نخستين سنت ديني ما سنت نقلي و حديث و اخباريگري است، يك سنت معرفتي كه از طريق اخبار و اقوال ديني ميخواهيم حقيقت و عالم و آدم را توضيح دهيم، بعد اين سنت كمي پيچيده شده كه سنت فقهي است و بيشتر كنترل اعمال بدن است و بعد پيچيدهتر شده كه كنترل فكر و عقايد است.
انسان شادمان به جاي تكنولوژيهاي شادي
مقصود فراستخواه در پايان گفت: آنچه در جامعه ما بيشتر به آن توجه ميشود، تكنولوژيهاي شادي است. گاهي دين را هم به عنوان يك تكنولوژي شادي در نظر ميگيرند. به نظر من اين مسير درستي نيست. به نظر من بايد به جاي دين شاديبخش، پروژه انسان شادمان را دنبال كنيم. مساله، مساله انسان شادمان است. انسان بايد شاد باشد و اين خلاقيتهاي شادماني مهم است كه انسان با آنها بتواند شادي را در جامعه بسازد. حتي بايد بتواند غمهاي خودش را استعلا بخشد و غمخواريهاي اصيل را ايجاد كند. اگر انسان شادمان باشد، دينداري او هم شادمان است.
اين شادماني انسان هم چيزي است كه از خود انسان ميتراود و بر خود او ميچكد و بايد جليس و انيس خود او باشد و موكول به نگاه و عمل اجتماعي و كردار و كنش انسان حتي كنش و كردار گفتماني اوست. در واقع شادي يك حالت ذهني و امري اگزيستانس و پاسخي به بودن و يك تصميم انساني است. بايد به اين انسانيت برگرديم و به اين توجه كنيم كه جهان يك طرح ناتمامي است كه با نگاه انسان تمام ميشود، جهان سرشار از شر و ابهام است و چشم به انسان دوخته است كه آن را تغيير دهد و معنا بخشد، نگاه ما بخشي از جهاني است كه دربارهاش صحبت ميكنيم. اگر اين گزارهها درست باشد، درمييابيم كه ما و نگاه ما بخشي از مساله دين و شادي است. در ايران درست آنگاه كه دست به كار غم زدايي ميشويم، درست در آن زمان لحظه شادي ما آغاز ميشود.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=36000
ش.د9405435