تاریخ انتشار : ۰۲ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۹  ، 
شناسه خبر : ۲۹۹۴۲۲
تنش در آسيا، زلزله در اروپا، بحران در خاورميانه
پایگاه بصیرت / دكتر سيدنعمت‌الله عبدالرحيم‌زاده
(روزنامه جوان - 1395/10/11 - شماره 4991 - صفحه 6)

سال 2016 آخرين روزها و ساعات خود را سپري مي‌كند و سال جديد ميلادي از روز يك‌شنبه (فردا) شروع خواهد شد. اين تغيير سال به صورت نمادين توسط بان‌ كي ‌مون نمايش داده مي‌شود كه قرار است شمارش معكوس 60 ثانيه‌اي تا شروع سال 2017 را در ميدان تايمز نيويورك كليد بزند. اين آخرين كاري است كه او به عنوان دبير كل سازمان ملل انجام مي‌دهد و بعد از آن سمت خود را به آنتونيو گوترس مانوئل دي‌اليويرا، سياستمدار پرتغالي، مي‌دهد تا او براي پنج سال بعد عهده‌دار اين سمت در سازمان ملل باشد. همين دو هفته قبل بود كه گوترس در مراسم سوگند خود از بي‌ثباتي جهاني و بي‌اعتمادي مردم جهان به كشورهايشان، مؤسسات بين‌المللي و از جمله سازمان ملل گفت و بر اين نكته تأكيد كرد كه «سازمان ملل بايد آماده پذيرش تغيير باشد.»

بيان اين نكات دلالت بر تغييري بنيادين در عرصه بين‌المللي دارد و بايد كار نمادين بان كي مون در ميدان تايمز را پايان دوره‌اي دانست كه نه تنها با دبير كلي گوترس بلكه با شروع رياست جمهوري دونالد ترامپ در امريكا و احتمال نتايج غيرمنتظره‌اي از انتخابات سال آينده در آلمان و فرانسه، انتظار دوره‌اي جديد را در 2017 داشت. جدا از اتفاقات و تغييرات ريز و درشت در سرتاسر جهان، سه محور قابل توجه براي اين دوره قابل ذكر است كه به ترتيب عبارتند از تنش‌هاي جديد بين امريكا و چين، تزلزل در اتحاديه اروپا و بحران در خاورميانه. نشانه‌هايي از تغيير اساسي در هر سه زمينه ديده مي‌شود كه دلالت بر خانه‌تكاني جهان در سال جديد ميلادي دارد.

تنش‌هاي جديد در پاسيفيك

باراك اوباما در هشت سال رياست جمهوري خود به خصوص در دوره دوم سعي داشت تا محور استراتژيك امريكا را از آتلانتيك به پاسيفيك تغيير بدهد. اين تغيير به عنوان تغييري مهم و اساسي در سياست‌هاي امريكا شمرده مي‌شود و باعث شده تا امريكا تحت رياست جمهوري او ديگر آن اولويت‌هايي را در نظر نگيرد كه از جنگ جهاني دوم به اين سو در صدر اولويت‌هاي امريكا قرار داشت. عدم تمايل جدي او به بحران اوكراين يا نحوه تعامل او با بهار عربي يا منازعات خاورميانه به دليل همين تغيير اولويت بود و او در مقابل، بيشتر توجه به چالش‌هايي داشت كه در حوزه پاسيفيك با چين دارد. اين برخلاف انتظار سنت‌گرايان در ميان نخبگان سياسي امريكا و به خصوص طيف جمهوري‌خواه بوده كه هنوز در حال و هواي جنگ سرد هستند و روسيه را دشمن شماره يك امريكا مي‌دانند تا قدرت اقتصادي چين و روند رو به صعود آن.

شايد اين سنت‌گرايان جمهوري‌خواه تصور مي‌كنند كه با پيروزي يك جمهوري‌خواه در انتخابات رياست جمهوري امريكا به نام دونالد ترامپ زمان تغيير رويكرد و بازگشت به محور سابق آتلانتيك رسيده و به همين جهت باشد كه كسي مثل جان مك‌كين، سناتور جمهوري‌خواه، به استوني رفته تا به كشورهاي بالتيك اطمينان بدهد كه امريكا سخت‌تر از گذشته در مقابل روسيه مي‌ايستد. با وجود اين، اظهار نظرهاي گاه پراكنده ترامپ در اين مدت يك ماه بعد از پيروزي در انتخابات نه تنها نشاني از بازگشت به محور آتلانتيك ندارد بلكه بايد گفت كه او همان جهت پاسيفيك اوباما را ادامه مي‌دهد و حتي بايد انتظار تنشي بيشتر را هم داشت.

ترامپ در تنش اخير دو كشور در مورد توقيف زيردريايي بدون سرنشين امريكايي توسط چين نشان داد كه آماده چنين تنشي است و وقتي گفت حاضر نيست سياست چين واحد را به رسميت بشناسد، در عمل خود را درگير اين تنش كرد. در واقع، آمادگي ترامپ براي تنش با چين تنها در حدود سياست تقابلي متعارف بين دو كشور نيست بلكه او بيشتر انگيزه‌هاي اقتصادي دارد و براي بازگرداندن شركت‌ها و سرمايه‌گذاري‌هاي امريكايي در چين به امريكا، خود را آماده يك جنگ اقتصادي تمام‌عيار با چين مي‌كند. موضوع سياست چين واحد در نظر او اهرم فشاري براي چين است تا در اين جنگ اقتصادي موضع متقابل به مثل نگيرد تا فشار اقتصادي چنين جنگي را بر امريكا كمتر كند.

زلزله در اتحاديه اروپا

همه‌پرسي برگزيت در بريتانيا و رأي اكثريت به خروج از اتحاديه اروپا به منزله مقدمه‌اي براي فروپاشي اين اتحاديه ارزيابي شد هر چند كه رهبران ارشد اتحاديه و به ويژه آلمان و فرانسه به عنوان دو ركن اصلي آن در مقابل چنين ارزيابي‌هايي مقاومت كرده‌اند. انتخابات رياست جمهوري اتريش و شكست راست‌گرايان افراطي در اين انتخابات تأييدي بر مقاومت آلمان و فرانسه در برابر آن ارزيابي‌ها بود اما نتيجه همه‌پرسي ايتاليا و رأي قاطع نه مردم به اصلاحات مورد نظر ماتيو رنتسي، نخست‌وزير پيشين ايتاليا، نتيجه‌اي برعكس داشت. اين همه‌پرسي ثابت كرد كه جبهه راست افراطي هنوز از نفس نيفتاده و نمي‌توان انتخابات اتريش را به معناي پايان كار اين جناح دانست. ابراز تأسف مقام‌هاي آلماني از نتيجه همه‌پرسي ايتاليا و خشنودي مارين لوپن از آن دو واكنش متفاوت از دو جهت مختلف بود كه يكي نگران حفظ وحدت در اتحاديه اروپاست و ديگري به دنبال جدايي از اين اتحاديه و حتي فروپاشي آن است.

در واقع، انتخابات اتريش هم به معناي شكستي سنگين براي راست‌گرايان افراطي نبود چراكه اين جناح توانسته بود 46 درصد آرا را به دست بياورد و تنها با اختلاف چند درصدي نتيجه را به رقيب از حزب سبزهاي اتريش واگذار كرد. حالا مسئله بر سر انتخابات رياست جمهوري فرانسه در ماه آوريل و انتخابات در ماه اكتبر است. خيز جناح راست افراطي براي پيروزي در اين دو انتخابات با توجه به نتايج برگزيت، همه‌پرسي ايتاليا و حتي ميزان رأي بالاي راست افراطي در اتريش قابل توجيه است و هر گونه موفقيت اين جناح در آلمان و فرانسه به معناي فاجعه‌اي براي اتحاديه اروپا خواهد بود.

آنگلا مركل، صدر اعظم آلمان، در حال حاضر و به خصوص به دليل سياست حمايتي خود از مهاجران تحت فشار است و حملات تروريستي در آلمان و حمله اخير تروريستي در قلب برلين ضربه‌هاي سنگيني به وجهه او زده كه بي‌شك بر انتخابات فدرال اكتبر تأثير‌گذار خواهد بود. وضعيت راست‌گرايان افراطي در فرانسه از آلمان بهتر است چنان كه مارين لوپن، رهبر جبهه ملي فرانسه، از حالا برنامه تبليغاتي خود را با انگشت گذاشتن بر مسائلي نظير مهاجرت يا خروج از اتحاديه اروپا شروع كرده است. در هر حال، پيروزي راست افراطي در 2017 زلزله‌اي را در اتحاديه اروپا ايجاد مي‌كند كه گسل برگزيت را در اين اتحاديه تشديد كرده و مي‌تواند به فروپاشي آن بينجامد.

بحران خاورميانه

جنگ سوريه نقطه ثقل بحران خاورميانه است كه بان ‌كي ‌مون در طول دوره پنج ساله دوم خود به عنوان دبير كل سازمان ملل درگير آن بود و گوترس هم در مراسم سوگند وعده رسيدگي و حل و فصل آن را داد. گوترس مي‌داند كه تنها مي‌تواند وعده حل و فصل را بدهد چون اين جنگ جدا از مدت طولاني پنج ساله آن، چنان به صف‌بندي‌هاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي گره خورده كه هر گونه نتيجه‌اي از آن تأثير مستقيم بر اين صف‌بندي‌ها خواهد داشت. روسيه كه از سپتامبر 2015 به طور مستقيم وارد اين جنگ شده بود به تدريج دست برتر را در آن كسب كرد و كار را به جايي رسانده كه با كشاندن تركيه به صف خود، حالا زمينه را براي آتش‌بس سراسري و برگزاري مذاكرات سوري - سوري در قزاقستان فراهم مي‌كند تا بحران سوريه بعد از اين مدت طولاني با مصالحه‌اي بين دولت سوريه و مخالفان آن پايان پذيرد.

به نظر مي‌رسد ولاديمير پوتين، رئيس‌جمهور روسيه، براي رسيدن به اين هدف نامه همراهي دونالد ترامپ را در جيب خود دارد كه با اطمينان خاطر پا پيش گذاشته چنان كه ترامپ در زمان كارزار انتخاباتي از همكاري با روسيه در اين جنگ گفته بود. از سوي ديگر، ترامپ بعد از رأي مثبت شوراي امنيت به قطعنامه‌اي مربوط به شهرك‌سازي‌ها در مناطق اشغالي فلسطيني در قد و قامت يك طرفدار دو آتشه رژيم صهيونيستي ظاهر شد و نه تنها وعده تغيير رفتار امريكا به صهيونيست‌ها را داد بلكه با لحني تمسخرآميز از شوراي امنيت گفت. اين ژست او دست‌كم در شرايط فعلي مايه دلگرمي بنيامين نتانياهو، نخست‌وزير رژيم صهيونيستي، است اما به نظر مي‌رسد ترامپ با اين ژست قصد يك تغيير ثقل قابل توجه در سياست خاورميانه‌اي امريكا را دارد. اين تغيير ثقل به زباني ساده عبارت از تغيير جهت از جنگ سوريه به حمايت از رژيم صهيونيستي و سياست شهرك‌سازي آن است.

ترامپ با اين تغيير ثقل از يك سو نگاه از جنگ سوريه و نحوه همكاري‌اش با روسيه را متوجه حمايتش از رژيم صهيونيستي مي‌كند و از سوي ديگر، حمايت هواداران رژيم صهيونيستي در واشنگتن را به دست مي‌آورد كه تعداد آنها در ميان جمهوريخواهان كم هم نيست. اين تغيير ثقل هم بر نحوه تعامل امريكا و روسيه تأثير مي‌گذارد و هم نتايج مستقيمي بر منطقه خاورميانه مي‌گذارد كه مي‌تواند منجر به تغيير اساسي در صف‌بندي‌هاي موجود در اين منطقه شود.

http://javanonline.ir/fa/news/830105

ش.د9503744